۹ آبان ۱۳۸۷



هشدار کردان به مردم یا مجلس؟
وزیر کشور با اشاره به جنبش‌های مختلف مدنی و اجتماعی در ایران، هشدار داد که «عملیات روانی سنگینی در این مقطع برای عدم مشروعیت جمهوری اسلامی ایران طراحی شده است». انگیزه‌ی علی کردان در طرح چنین هشداری چیست؟
علی کردان، وزیر کشور جمهوری اسلامی ضمن سخنرانی در جمع ائمه جمعه تاکید زیادی روی فعال شدن جنبش‌های اجتماعی کرد و ابراز نگرانی کرد که این جنبش‌ها به چالشی امنیتی برای جمهوری اسلامی تبدیل شوند.

کردان با اشاره به اقدامات جریان‌های دمکراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر، فعالان اینترنتی، روشنفکران، جنبش‌های قومی، دانشجویی و زنان، هشدار داد که «عملیات روانی سنگینی در این مقطع برای عدم مشروعیت جمهوری اسلامی ایران طراحی شده است». تحلیل‌گران معقتدند احتمال این‌که علی کردان به اتهام ارایه مدرک جعلی مورد استیضاح قرار گیرد کم نیست، با توجه به این احتمال، او با چه هدفی و با کدام پشت‌گرمی دست به چنین سخنرانی می‌زند؟

گفتگو با ایرج جمشیدی روزنامه نگار از تهران

دویچه‌وله: آقای کردان در سخنرانی‌اش در جمع ائمه جمعه خیلی روی چالش امنیتی تاکید کرده و هشدار داده است. به نظر شما با این تاکیدها قصد دارند چه کسانی را مرعوب کنند: نمایندگان مجلس، سیاستمداران مخالف یا مردم را؟

ایرج جمشیدی: در شرایطی که به انتخابات نزدیک می‌شویم، ایشان خواسته است اهمیت مسئله را برای نظام جمهوری اسلامی تشریح کند. آقای کردان در مظان اتهام است، شاید بحث‌های زیادی که در مورد اصالت مدرک تحصیلی‌اش مطرح شده فشار زیادی را بر وزیر کشور وارد کرده است. در نتیجه احتمالا ایشان ناچار شده برای این که تا حدی اذهان را به سمت دیگری منحرف کند، این موضوع را به میان بکشد. این موضوع تازه نیست. پیش از این، وزارت اطلاعات هم هشدارهایی داده بود که خطر شورش‌های اجتماعی وجود دارد. بعضی از رسانه‌های نزدیک به جناح اصولگرا هم، از زمینه‌سازی برای «انقلاب رنگین» یاد کرده بودند.

این هشدارهایی که داده می‌شود تا چه اندازه بر واقعیت‌های جامعه منطبق است؟ آیا این احتمال هست که بحران اقتصادی و تورم و نارضایتی که در مجموع وجود دارد واقعا به یک چالش امنیتی هم تبدیل بشود؟

در این‌جا واقعا دو نظر کاملا متفاوت مطرح است. جناح حاکم که عمدتا از اصولگرایان هستند تاکید دارند بر این که زمینه‌های شورش‌های اجتماعی وجود دارد و این که عده‌ای در تلاش‌‌اند انقلاب رنگین راه بیندازند، اما تئوریسین‌های جناح اصلاح‌طلب چنین اعتقادی ندارند. آنها معتقد نیستند که کشور درشرایط وقوع یک انقلاب یا وقوع یک انقلاب رنگین قرار داشته باشد. به نظر من هم همین‌طور است. با این‌که فشارهای زیاد اقتصادی روی مردم هست و دولت به‌رغم درآمدهای سرشار نفتی نه تنها نتوانسته اوضاع اقتصادی را بهبود ببخشد، بلکه تورم شدیدی هم ایجاد کرده و موجب بروز نارضایتی‌های عمومی شده است، به نظر نمی‌رسد که نارضایتی‌ها الان به صورت سازمان‌یافته‌ خود را به شکل شورش‌های اجتماعی نشان بدهد. ممکن است تجمعات یا شورش‌های مقطعی اجتماعی رخ بدهد، ولی نمی‌شود برآن عنوان شورش اجتماعی سازمان‌یافته گذاشت.

برخی معتقدند که صحبت‌های آقای کردان بیشتر یک ضدحمله است، آن هم در حالی‌که ممکن است از طرف مجلس استیضاح بشود!

بله. این، بیشتر به‌خاطر آن است که بتوانند فشاری را که به ایشان وارد می‌شود تا حدی کم کنند. آقای کردان در واقع مصادیقی را که منجر به این نتیجه‌گیری شده است اعلام نکرده‌اند. ایشان فقط یک هشدار کلی داده‌اند و از کلی‌گویی هم نمی‌شود موضوعی را به صورت دقیق دریافت. این بیشتر منطبق بر یک تحلیل شخصی‌ست. اگر ایشان شاخصه‌هایی را ارائه می‌دادند که بر چه مبنایی به این نتیجه رسیده‌اند، بیشتر می‌شد بر این موضوع دقیق شد و یک تحلیل علمی ارائه داد. اما الان بیشتر یک حرکت سیاسی قلمداد می‌شود.

به نظر شما پشت آقای کردان انقدر گرم هست که از این موضع برخورد ‌کند؟

به‌هرحال ایشان از حمایت‌هایی هم برخوردارند. بعضی از نمایندگان متنفذ مجلس وکابینه و شخص رئیس جمهور هم ظاهرا از ایشان دفاع می‌کنند. اما با وجود این فشار افکار عمومی روی ایشان خیلی زیاد است، فشار رسانه‌یی زیادی هم دارد به ایشان وارد می‌شود. از آن مهم‌تر، بخشی از نمایندگان هم مخالفت خودشان را علنی کرده‌اند و همین مجموعه فشارها وضعیت سختی را در برابر ادامه‌ی وزارت آقای کردان ایجاد کرده است.

صحبت‌های اخیر آقای علی مطهری، نماینده‌ی تهران در مورد هزینه‌ی امضای استیضاح وزرا برای نمایندگان مجلس، نشان می‌دهد که سایه‌ی ارعاب دولت تا چه اندازه سنگین است. به نظر شما با وجود این هزینه، استیضاح آقای کردان در مجلس محتمل است؟

مجلس هشتم طی چهار پنج ماهه‌ی اخیر نشان داده است که آنچنان از قدرت برخوردار نیست که بتواند وزیری را به صحن مجلس بکشاند. یک مورد استیضاح وزیر آموزش و پرورش بود با ۸۴ امضا. اکثریت نمایندگان ظرف ۴۸ ساعت امضاهاشان را پس گرفتند. در مورد دیگر قرار بود وزیر بازرگانی به خاطر گرانی‌ و تورم مورد استیضاح قرار گیرد، که اساسا حتا استیضاح اعلام وصول نشد. در چند مورد قرار بود تخلفات دولت را در بودجه به صورت جدی تذکر بدهند که ما این را ندیدیم. یک مورد طرح سوال بود از رئیس جمهور، که این هم به نتیجه نرسید. آخرین مورد استیضاح وزیر کشور است. اگر بخواهیم نگاهی به گذشته بیندازیم، احتمال این که این استیضاح هم منتفی بشود وجود دارد. ولی خب اینجا یک شرایط خاصی حاکم است بر وزیر کشور که ممکن است نماینده‌ها به این راحتی نتوانند امضایشان را پس بگیرند. چون یک اتهام خلاف واقع‌گویی و جعل مدرک در میان است، که به‌هیچ‌وجه امکان توجیه برایش وجود ندارد. این مسئله ممکن است منجر به اعلام وصول استیضاح اعلام شود. اما با این وجود نمی‌شود قضاوت قطعی کرد و باید منتظر بود و دید هفته‌ی آینده که مجلس جلسه علنی دارد چه اتفاقی می‌افتد.
مصاحبه‌گر: مریم انصاری

۷ آبان ۱۳۸۷

زنده باد سوسیالیسم
بحران مالی و شکست سیاست نئولیبرالی امپریالیستی

می توان در مورد بحران کنونی سرمایه مالی به روند پیدایش و تکامل این، به منحنی ها و سقوط ارزها و شاخصهای سهام و نظایر آنها اشاره کرد و مقاله ای “علمی“ در این زمینه نوشت. می توان سخنان دولتمردان کلاش بورژوازی را که تقصیرها را به گردن سیاستهای غلط جرج بوش که گویا به موقع زیر بال بانکهای موثر در نظام سرمایه داری را نگرفته است اشاره کرد، می توان افسانه سرائی نمود و...
ولی افسانه سرائی کار ما نیست، افشاء گری و نشان دادن واقعیت به مردم کار ماست. ما کارشناسان اقتصاد ناب نیستیم، کارشناسان اقتصاد سیاسی هستیم. ما نتایج این جنایت علیه بشریت را که همه ی بورژوازی در پی کتمان آن است و نتایج اجتماعی آنرا به مردم نشان می دهیم و از آن برای آینده بشریت نتیجه گیری می کنیم. ما نمی توانیم با نگارش یک مقاله “علمی“ و بی طرفانه گریبان خود را از جانبگیری رها کنیم. ما جانبگیر توده های مردم و بویژه زحمتکشان و پرولتاریا هستیم.
ترس مرگ جامعه جهانی سرمایه داری را برداشته است. سیاست نئو لیبرالی رونالد ریگان و جرج بوش و دارو دسته آنها در آمریکا و خانم مارگارت تاچر، تونی بلر، مرکل و برلسکونی و احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات و نظایر آنها در اروپا با شکست کاملی روبرو شده است. بر اساس این سیاست باید همه چیز خصوصی می شد. حتی حفظ ناموس عمومی را هم خصوصی کردند. همه دستآوردهای زحمتکشان را حتی تا آن حدودی که خطوط اساسی تولید و نیازمندیهای عمومی در دست دولت حتی دولت بورژوائی باقی بماند، این رهزنان و دزدان دریائی در خدمت کنسرنها و بانکها و بیمه ها بر باد دادند. بزرگراهها خصوصی شد، پست خصوصی شد، قطار خصوصی شد، ادارات برق و آب خصوصی شدند، ادارات دولتی به صورت شرکتهای خصوصی در آمدند. وزارت کاریابی خصوصی شد، امور امنیتی بخشاً خصوصی شد، حتی می خواستند وزارت آب این سرچشمه زیست مردم را خصوصی کنند و بدست گانگسترهای سرمایه بدهند تا بی توجه به امور بهداشتی و حراست از جان مردم به سرمایه های خویش به افزایند. جائی نیست که دست تجاوزکار شرکتها و سرمایه های خصوصی به آنجا نرسیده باشد. شرافت را هم خصوصی کردند. همین خصوصی طلبان که سیاست بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی را در خدمت سرمایه جهانی مورد حمایت و تائید قرار می دادند، همین اوباشان سرمایه داری که با دستکشهای سفید و پاپیونهای “حقوق بشر“ و “دموکراسی“ و “آزادی“ به سوداگری مشغول بودند میلیونها نفر را تا کنون بی خانمان کرده و حقوقشان را نقض کرده اند. صدها هزار نفر در ثروتمندترین کشور جهان یعنی آمریکا در چادر زندگی می کنند و امکان حداقل زندگی از آنها گرفته شده است. سیاست جهانی کردن سرمایه ها، ایجاد نظم نوین متکی بر مالکیت خصوصی و ترجیح سرمایه های کلان، استقلال اقتصادی کشورها را مورد تجاوز قرار داد و خون ملل تحت سلطه را به شیشه کرد. مگر همین رهزنان سرمایه داری نبودند که عربده می کشیدند “دولت سرمایه دار خوبی نیست“ و نتیجه می گرفتند که باید همه چیز را خصوصی کرد. مگر همین سرمایه داران و اندیشمندان و رسانه های گروهی نبودند که عربده می کشیدند “رقابت موجب رونق بازار است“ قیمت اجناس را کاهش می دهد و کیفیت آنها را بهتر می کند“، مگر همین جنایتکاران علیه بشریت نبودند که راه را برای بلعیدن سرمایه های کوچکتر توسط کوسه ماهیهای بزرگتر از راه سازمان تجارت جهانی هموار می کردند، مگر همین دروغپردازان نبودند که صندوق بیمه های بازنشستگی را به حلقوم سوداگری و بورسها ریختند و اندوخته های مردم را در یک قمار بزرگ بر باد دادند، مگر همین مزوران نبودند که همه را تشویق می کردند به بازار بورس روی آورند و سرمایه های اندک خود را در آنها بکار اندازند و حتی برای روز بازنشستگی قراردادهای بیمه عمر منعقد کنند و برای آینده خود در فکر تامین آتیه باشند زیرا که دولت نمی تواند “قیم“ عمومی باشد. حال که کار کلاهبرداری و رقابت بین خود آنها به بن بست رسیده است به پادرمیانی دولتمردان نیاز دارند تا این غریقها را دوباره به ساحل نجات برساند و از غرق شدن و مرگ آنها جلو گیرد. حال همه آنها دست بدامان دولت شده اند که تا کنون آنرا نشانه کمونیسم و سوسیالیسم می دانستند و در تبلیغات گوشخراش و سراپا به دروغ آلوده خویش نکوهیده جلوه می دادند. در همین دوره نظم نوین جهانی و جهانی شدن سرمایه بود که عملا دولت ها فقط به کارگذار انحصارها و کنسرنها و سرمایه های کلان بدل شدند. حقوق ابتدائی مردم را به زیر پا گذارند، دستآوردهای دموکراتیک و اجتماعی را لگدمال کردند، انسانها را به برده های مدرن بدل نمودند و شیرازه جوامع در حال رفاه را از هم پاشیدند. فقر در جهان با سرعت سرسام آور در حال گسترش است و سازمان تغذیه جهانی از شکست برنامه های امدادگرانه خویش سخن می گوید. در این دوره بود که دولتها ماهیت خویش را عملا نشان دادند. آنها نشان دادند که فقط ترکیبی از ارتش، پلیس، سازمان امنیت و قوه قضائیه هستند و این ابزار سرکوب و نظارت برای آن است که شهروندان بره وار با سرهای به زیر انداخته با ترس از آینده ناروشن و مبهم بدون اعتراض تا آخرین رمق کار کنند. آنها شیرازه خانواده ها را که آسایش آنها را شالوده سیاست تبلیغاتی خویش قرار داده بودند از هم دریدند.
حال همین جنایتکاران علیه بشریت به یاری دولت نیاز دارند زیرا بین خود نمی توانند به توافق برسند و مشکلات خویش را حل کنند.
دولت باید زیر بال آنها را بگیرد. دولتی که نماینده خود آنهاست، دولتی که دامنه بحران را از چشم مردم پنهان می کند تا مجموعه نظام سرمایه داری را نجات دهد. دولت باید بانکهای ورشکسته را از پول مالیات مردم بخرد و نجات دهد. حال سخن از خصوصی سازی نیست، حال کسی نمی گوید که مسئولیت ورشکستگان به تقصیر به گردن خودشان است و چشمشان کور ببینند که چگونه نجات می یابند، حال کسی نمی گوید این ورشکستگان به تقصیر را باید محاکمه کرد و ثروتهای آنها را به نفع عموم مصادره کرد بر عکس می گویند باید همه وامها، مطالبات، طلبکاریها، کثافتکاریها را عمومی کرد. باید عام به خاص کمک کند. باید میلیونها مردم صدمه دیده به سرمایه داران و نظام سرمایه داری کمک کنند تا دوباره روی پای خودش بایستد و پدر مردم را در آورد.
سرمایه داران به دولت روی آورده اند تا ویرانی و زمین سوخته ایکه از خود باقی گذارده اند با ثروت عمومی ترمیم شود و امکان بقا پیدا کنند. وقتی این امکان توسط دولتهای دست نشانده سرمایه داران بوجود آمد دوباره روز از نو روزی از نو. آنوقت مجددا بلندگوهای سرمایه داران، رسانه های گروهی، اندیشمندان آنها راه می افتند و بر طبل خصوصی سازی می کوبند، اموال عمومی خصوصی می شود و در اختیار سرمایه داران “محترم“ قرار می گیرد تا سودهای افسانه ای ببرند. این روند ورشکستگی، ترمیم، خصوصی سازی، ورشکستگی و ترمیم از طریق ثروت عموم توسط دولت کارگزار امپریالیستها و بانکها و انحصارات و بیمه ها تا سرنگونی کامل نظام سرمایه داری ادامه دارد. این برای نخستین بار نیست و برای آخرین بار نیز نخواهد بود.
از نظر سیاسی رقابت امپریالیستها تشدید می شود. سایر امپریالیستها که تا کنون باید یوغ اقتصادی آمریکا را تحمل می کردند و سرکردگی دلار را می پذیرفتند در پی آن هستند که امپراتوری امپریالیسم آمریکا را سرنگون کرده و وی را مجبور کنند تا به نظم نوینی که بنفع واحد پول یورو است در جهان تن در دهد. آنها خواهان یک نظام جدید پولی نظیر “برتن وودز“ هستند که امپریالیسم آمریکا را از سکوی مقام اولی پائین بکشد. امپریالیسم آمریکا ولی می خواهد با انتقال خسارات خود بر دوش اروپائی ها و سایر ممالک جهان به این بهانه که نجات آمریکا نجات جهان و نجات سرمایه مالی است دست اروپائی ها را تا آنجا که مقدور است بند کند و از زیر بار این فشار خلاصی یابد. این است که تضاد میان امپریالیستها تشدید می گردد و هر کدام بدنبال نجات وضعیت ملی خویش بر می آیند و در این قمار بزرگ تلاش می کنند گلیم خویش را از آب بیرون کشند. کشور ایسلند در این قمار بزرگ بانک را باخته و به کشوری مقروض و ورشکسته بدل شده است. خطر ورشکستگی رومانی، مجارستان، لهستان و پاره ای ممالک اروپای شرقی را تهدید می کند. وضعیت اسپانیا که در صنایع آمریکا سرمایه گذاری کرده است متزلزل شده است. انگلستان پس ازآمریکا بدترین وضعیت را دارد.
بحران مالی به بحران صنعتی و بحران عمومی سرمایه داری می انجامد و اعتبارات غیر قابل وصول از سرمایه گذاری جلوگیری می کند و تولید کارخانه ها کاهش می یابد و بیکاری همه جا را می گیرد.
ممالکی که در این مدت مورد محاصره اقتصادی آمریکا بودند و به سازمان تجارت جهانی نپیوسته بودند نظیر روسیه و ایران و سوریه و کره شمالی و کوبا از این ضربه اقتصادی کمتر صدمه می بینند. چین و هند و برزیل توانسته اند سرمایه های کلانی ذخیره کنند و سخن بر سر آنست که بازارهای بورس را با سرمایه آنها نجات دهند ولی آنها حاضر نیستند به سادگی و بدون کسب امتیازات فراوان به زیر بار بروند. بی مایه فطیر است. خطری که از آن صحبت می شود سقوط سهام بورس است و دولت چین و ممالک عربی کرانه خلیج فارس قادرند به سهام ارزانقیمت دست پیدا کنند و کنترل تولیدات و فن آوری مدرن را در اروپا و آمریکا به کف گیرند. بازارهای بورس از این یورش مالی می ترسند. دولتها در پی آنند که برای حفظ صنایع ملی راه و چاههای قانونی پیدا کنند.
امپریالیسم آمریکا در مقابل ویرانه ای قرار دارد که سیاست جرج بوش در خاورمیانه از خود باقی گذارده است. مسئله حمله به ایران به امر دوری بدل شده است و این شرایط جهانی جمهوری اسلامی ایران را تقویت می کند. وضعیت اسرائیل وخیم و وخیمتر می گردد زیرا این کشور تنها از پول آمریکائیها زندگی می کند. تحولات خاور میانه به جهتی سیر می کند که عکس سیاستی است که جرج بوش وعده تحقق آنرا می داد. قفقاز به میدان تاخت و تاز امپریالیسم روس بدل خواهد شد و بر اساس تناسب قوای جدید در جهان باید تعادل جدیدی برقرار شود. پای امپریالیست آمریکا در آسیای میانه می شکند. محاصره چین شکاف بر می دارد. گاری استراتژی جنگ پیشگیرانه ومبارزه علیه “تروریسم“ به گل می نشیند.
این تازه آغاز کار است. خطر افزایش بیکاری موجب ترس مردم و سرمایه داران است. سرمایه داران می کوشند با قوانین غلاظ و شداد و کنترل و سانسور و جعل اخبار جریانها و محافل دست راستی را تقویت کنند تا از این جریانهای ضربتی برای سرکوب جنبشهای در پیش و اوج گیرنده کارگری استفاده کنند. میدان جدیدی برای تشدید مبارزه طبقاتی باز شده است. باید رویزیونیستها را که به عنوان آتش نشانی انقلاب از راه می رسند به شدت افشاء کرد و طبقه کارگر را با روحیه انقلابی و ضد سرمایه داری تربیت نمود. شکست مجدد جنبش کمونیستی موجب می شود که سرمایه داری از دریائی مملو از خون و گوشت دوباره بیرون بیاید و خود برای جنایت دیگری علیه بشریت آماده گرداند. بحران را فقط می تواند یک انقلاب سوسیالیستی به پایان برساند که کمترین قربانی را برای مردم در بر دارد.
زنده باد سوسیالیسم این است شعار اساسی در این مرحله از زمان.

حزب کارایران(توفان)
اکتبر 2008
toufan@toufan.org
http://www.toufan.org/

۶ آبان ۱۳۸۷


کارل مارکس و بحران سرمایه‌داری
به دنبال اعلام ورشکستگی "لیمن برادرز"، یکی از بزرگترین بانک‌های ایالات متحده، روزنامه گاردین چاپ لندن نوشت که اگر کارل مارکس زنده بود از آشوب امروز در نظام سرمایه داری به ذوق می‌آمد، زیرا در بحرانی که سراسر نظام مالی جهان را فرا گرفته، برخی از نظریات خود را محقق می‌دید.
در آلمان فروش آثار کارل مارکس، به ویژه اثر کلیدی او "سرمایه‌‍" بالا رفته است. بنگاه انتشاراتی "کارل دیتس" در برلین خبر می‌دهد که از زمان آشکار شدن بحران فراگیر مالی جهانی، فروش آثار پیشوای کمونیسم سه برابر شده است.
در آلمان حتی رأس نظام مالی کشور، یعنی پر آشتاین‌بروک، وزیر دارایی، در گفتگویی با هفته نامه "اشپیگل"، اعتراف می‌کند: "مارکس خیلی اشتباه نمی‌کرد: یک سرمایه‌داری لگام‌گسسته، آن گونه که ما شاهدش بودیم، دست آخر خود را نیز می‌بلعد."
اقتصاد مارکسی: دماسنج بحران
کارل مارکس بیش از هر متفکر دیگری در تاریخ علم اقتصاد درباره بحران در نظام سرمایه‌داری اندیشیده و قلم زده است. هسته مرکزی در اندیشه‌ پایه‌گذار "سوسیالیسم علمی" در نقد نظام سرمایه‌داری آنست که بحران، همزاد این نظام است و سرانجام آن را به سوی زوال و نابودی می‌کشاند.
مارکس که در آرزوی برانداختن نظام موجود و برپا کردن نظمی تازه بود، تصمیم گرفت نظریات سیاسی خود را با داده‌های اقتصادی مستدل کند. او که پس از شکست انقلابات ۱۸۴۸ در رشته‌ای از کشورهای اروپایی، از سکونت در بیشتر کشورهای اروپای غربی منع شده بود، به ناچار از سال ۱۸۴۹ به لندن رفت و تا پایان عمر در این شهر زندگی کرد. در انگلستان او فرصت یافت که با دوری نسبی از فعالیت سیاسی، به مطالعه دقیق علم اقتصاد بپردازد. او هر روز به کتابخانه "بریتیش میوزیوم" می‌رفت و تمام وقت به مطالعه متون، اسناد و مجلات اقتصادی می‌پرداخت و یادداشت برمی‌داشت.
پیش از نگارش کار بزرگ "سرمایه"، مارکس مجموعه بزرگی از یادداشت‌های خود را به عنوان "گروندریسه، یا کارپایه‌ نقد اقتصاد سیاسی" به رشته‌ تحریر در آورد، که مدتها پس از مرگش در سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ نخستین بار در اتحاد شوروی (سابق) چاپ شد. این اثر که به فارسی نیز ترجمه شده، شالوده کتاب سرمایه و به طور کلی سنگ‌بنای وجه اقتصادی مارکسیسم به شمار می‌رود.
نقد سرمایه‌داری کلاسیک
مارکس برای خود وظیفه‌ای سترگ در نظر گرفته بود: او قصد داشت در اثری یگانه، تمام ویژگی‌ها، جوانب، روابط و موازین نظام سرمایه‌داری را تحلیل و نقد کند. کتاب سرمایه جا به جا با داوری‌های هیجان‌آمیز و شعارهای تند و تیز سیاسی آمیخته است، با این حال اثری بسیار پرمغز و پیچیده است. اغلب پیروان مارکس نه متن مفصل اصلی، بلکه متن فشرده و ساده شده‌ آن را می‌خوانند، زیرا بیشتر به استنتاجات سیاسی آن نظر دارند.
از نظر بخش‌بندی و عرضه مطالب نیز سرمایه بیش از حد لزوم مغلق و پراطناب است، و از نظم و سیاقی روشن و سنجیده دور است. اما با وجود این کاستی‌ها، "سرمایه" حتی برای کارشناسان مخالف مارکسیسم، اثری کلیدی در نقد نظام سرمایه‌داری کلاسیک، تحلیل ساختارها و تشریح مشکلات آن به شمار می‌رود.
کتاب سرمایه، علم بحران
جلد اول سرمایه تنها در هزار نسخه به سال ۱۸۶۷ در هامبورگ منتشر شد. (مارکس در سال ۱۸۸۳ درگذشت.) جلد دوم سرمایه در سال ۱۸۸۵ و جلد سوم آن در سال ۱۸۹۴ به همت دوست و یاور او فریدریش انگلس انتشار یافت.
بعدها از یادداشت‌های تکمیلی مارکس، کتابی به عنوان "تئوری‌های ارزش اضافی" تدوین شد، که گاه از آن به عنوان جلد چهارم سرمایه نام برده می‌شود. این اثر نیز به ساز‌وکار نظام سرمایه‌داری و نقد آن اختصاص دارد.
جلد اول کتاب سیر طولانی سرمایه را در طول تاریخ دنبال می‌کند: از نخستین وجوه مبادله، پیدایش و رواج پول تا بالاترین جلوه‌های سرمایه خالص انحصاری. مارکس اشکال سرمایه، مدارج گوناگون و مراحل دگردیسی آن را به تفصیل و با مثال‌های فراوان توضیح می‌دهد.
سرمایه از سه مرحله می‌گذرد: پولی، تولیدی و کالایی. سرمایه پولی در ورود به بازار کار، با نیروی کار و وسایل تولید همراه می‌شود، و به صورت سرمایه تولیدی یا سرمایه بارآور در‌می‌آید. سرمایه تولیدی با تولید کالا به سرمایه کالایی متحول می‌شود. کالا با ورود به بازار به نوبه خود، پول فراهم می‌آورد که باز بخش اعظم آن به سرمایه پولی بر می‌گردد و آن را با شتاب و شدت بیشتری به حرکت می‌اندازد. به نظر مارکس این سیر دورانی، مدام تندتر و پیچیده‌تر می‌شود.
پویایی و رشد دایمی سرمایه
در روند رشد سرمایه و بازتولید آن، مارکس مراحلی مانند تجمع، انحصار و تمرکز را تشریح می کند. سرمایه تولیدی از آغاز دو بخش دارد: ثابت و شناور ‌(ناپایدار). سرمایه شناور است که کار را به استخدام می‌گیرد (با تمایز میان کار مجرد و کار مشخص، کار مولد و غیرمولد). با ارزشی که بر اثر کار (یک نیروی اجتماعی) پدید می‌آید و به صورت کالا مجسم می‌شود، یک "ارزش افزوده" برمی‌گردد که سرمایه را باز هم فربه‌تر می کند. مارکس شکل‌های گوناگون ارزش افزوده یا اضافی را به صورت مفصل و فنی توضیح می‌دهد.
سرمایه در روند رشد خود، با دینامیسمی درونی و وقفه‌ناپذیر مدام رشد می‌کند و مانند توده بهمن، مدام بزرگتر می‌شود و تمام موانع را از سر راه بر می‌دارد، یا "آنها را می‌بلعد تا خود فربه‌تر شود، و وقتی دیگر مانعی نبود، سرانجام خود را می‌بلعد." به نظر مارکس بزرگ و انبوه شدن در ذات سرمایه است، و ثابت ماندن در حکم مرگ آن است. او تلاش می‌کند ثابت کند که این رشد تا ابد ممکن نیست و در جایی به رکود و سپس بحران می‌کشد و آنگاه است که ساعت مرگ سرمایه فرا می‌رسد.
سرمایه دمادم تضادهای درونی خود را می‌آفریند، که در بحران‌های اقتصادی تظاهر می‌یابد. تضاد اصلی که سرنوشت سرمایه را رقم می‌زند، تضادی است که میان سرشت جمعی نیروی کار برای تولید ارزش اضافی (سرچشمه سرمایه) و شکل فردی مالکیت ابزار تولید و محصولات تولیدی در می‌گیرد. همین تضاد است که سرانجام رشد سرمایه را به بن بست می‌کشد و ناقوس مرگ آن را به صدا در می‌آورد.
بحران در ذات سرمایه
جلد دوم بار دیگر از فرایند تولید سرمایه‌داری سخن می‌گوید و از بازسازی فراگرد دورانی و بی‌پایان سرمایه (از روند تبدیل سرمایه به کالا تا مرحله سرمایه به سرمایه و...) تا برخی از جوانبی که در جلد اول کتاب مسکوت مانده بود: انواع تولید (تولید کالا و مواد مصرفی تا تولید افزار تولیدی)، اشکال سود و بهره و...
مارکس نکته‌ای را یادآور می‌شود که برای درک بحران‌های نظام مهم است: در فراگرد بغرنج انباشت سرمایه، پس از تراکم و تمرکز و انحصار، بخشی از نقدینه خود را از روند تولید آزاد می‌کند و به صورت سرمایه خالص مالی به جریان می‌افتد. انبوهه‌ ثروت فردی بر کل روند تولید چیره می‌شود و بر سیر آن تأثیر می‌گذارد. اصل "کمترین سرمایه برای بیشترین بهره" رقابت طبیعی کار با سرمایه را به رقابت شدید سرمایه با سرمایه متحول می‌کند. هرگاه سرمایه به سودی هم ارز با موازین مشخص رقابت در بازار دست نیابد، کل نظام دچار بحران می‌شود.
مارکس بار دیگر نتیجه می‌گیرد: "انحصار سرمایه برای شیوه تولیدی که خود با آن و تحت‌تأثیر آن شکوفا شده، به صورت مانع رشد در می‌آید. تضاد میان تمرکز وسایل تولید از سویی و سرشت اجتماعی نیروی کار از سوی دیگر به حدی می‌رسد که همنشینی آنها دیگر در پوسته‌ سرمایه‌داری نمی‌گنجد. این پوسته سرانجام می‌ترکد."
مژده‌ی نابودی سرمایه‌داری
جلد سوم سرمایه به پدیده‌ها و کارکردهای مشخص نظام سرمایه‌داری بر پایه‌ی داده‌ها و گزاره‌های نظری دو جلد پیشین کتاب می‌پردازد. روابط کاری و موازین دستمزد، مناسبات تولید و توزیع و مصرف، رقابت بنگاه‌های مالی و تجارتی، سرمایه گذاری در زمین و املاک غیرمنقول و سرانجام مقاومت مزدبگیران به صورت مبارزه متشکل طبقاتی...
مارکس از جمله توضیح می‌دهد که با پیشرفت فنی، تناسب میان سرمایه ثابت و سرمایه شناور به سود اولی به هم می‌ریزد، در حالیکه بیشترین سود همیشه از بخش دوم ناشی می‌شود. با پایین آمدن میزان سود، انگیزه‌ تولید افت می‌کند، و سرمایه از رشد و تکامل، یعنی عنصر حیاتی خود دور می‌افتد. علایم بیماری به صورت رشته‌ای از عارضه‌های اقتصادی و اجتماعی ظاهر می‌شود. سرانجام با یورش گورکنانی که سرمایه‌داری خود آفریده است (پرولتاریا) ناقوس مرگ آن به صدا در می‌آید.
مارکس فروپاشی قطعی حکومت سرمایه را مژده می‌دهد: "هر نظم تاریخی در تکامل جامعه، پایه‌های مادی سامانه‌ای برتر را فراهم می‌آورد. هر شکل اجتماعی در مرحله معینی از کمال، جای خود را به نظمی بالاتر می‌دهد. هنگامی که تضاد میان مناسبات توزیع ثروت، که بازتاب شکل تاریخی مناسبات تولیدی هستند، با نیروهای تولید و ظرفیت‌های تولیدی به نهایت برسد، تعارض دامنه و ژرفای بی‌سابقه‌ای پیدا می‌کند. در این حال برخوردی قطعی میان تکامل مادی تولید و شکل اجتماعی آن پدید می‌آید." مارکس این شرایط را زمینه‌‌ای برای انقلاب اجتماعی می‌داند.
BBC
ایران و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
m.rad@gmx.net

چهل و پنجمین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در4 نوامبر امسال بر گزار میشود از ویژگیهای بسیاری بر خوردار است که فقط میشود آنرا با دوران جان اف کندی در سالهای 1960 مقایسه کرد تنها فرق بزرگی که با آن دارد کاندیداتوری باراک اوبامای آفریفایی تبار است که توانست بعنوان کاندیدای حزب دمکرات گوی سبقت را از دیگر رقبای قدرتمند خود همانند خانم هیلری کلینتون برباید. باراک اوباما در انتخابات پیش دوره ای ریاست جمهوری از نظر تعداد آرا تا آنجا پیش رفت که حزب دمکرات تصمیم گرفت او را کاندیدای ریاست جمهوری برای این دوره معرفی کند .
اوباما در پروسه انتخابات پیش دوره ای با موانع بسیار زیادی مواجه شد و هربار مجبور شد تا سیاستهای خود را با موازین سنتی آمریکا وفق دهد . اوباما از مخالفان سرسخت جنگ بر علیه عراق بود پیش از این حزب دمکرات با شعار پایان جنگ در عراق و ادعای رفرم در بافت اقتصادی و اجتماعی آمریکا که در واقع سیاست خارجی و اقتصادی دولت بوش را هدف گرفته بود موفق شده بود در انتخابات میان دوره ای مجلسین آمریکا در هردو مجلس اکثریت نمایندگان را از آن خود کند.
آمریکا در شرایطی طی دوهفته آینده وارد انتخابات ریاست جمهوری میشود که :
- بحران اقتصادی سراسر آمریکا را فراگرفته و با وجود اقدامات عجولانه ای که سیاستمداران آمریکا برای بیرون رفت از این مخمصه اتخاذ کرده اند و بیش از 700 میلیارددلار به بازار تزریق کرده اند نتوانسته اند بحران مالی را کنترل کند.
- دولت بوش طی هشت سال گذشته با سیاست های نادرست آمریکا را در جهان گرفتار جنگ و ناامنی کرده که بیشتر از همه گریبان خود آمریکا را گرفته است . دولت بوش طی این هشت سال بیش از ده هزار میلیارددلار بدهکاری برای مردم آمریکا ببار آورد که حداقل سه نسل آینده با مالیات خود باید تاوان آنرا پرداخت کند.
- دولت بوش هرساله 600 میلیارددلار بیش از در آمد مالیاتی کشور که رغم آن 2286 میلیاردلاردر سال است هزینه کرده است که در تاریخ آمریکا سابقه نداشته است بودجه نظامی آمریکا در دولت بوش از مالیات دریافتی بیش از 500 میلیارددلار در سال بوده که این بودجه تا سال آینده به 700 میلیارددلار خواهد رسید.
- شرکتهای بزرگ صنعتی آمریکا همانند جنرال موتور ، فورد و کرایسلر با چنان بحران مالی مواجه شده اند که احتمال ورشکستگی آنها بسیار زیاد است ادامه حیات این شرکتها منوط به تزریق میلیاردها دلار پول به آنها و بخشودگی بدهکاری آنهاست که خود از سهمامداران عمده بانکهای ورشکست شده و بورس نیویورک هستند همین امروز خبرگزاریها گزارش دادند که جنرال موتور کمپانی کرایسلر را که در آستانه ورشکستگی است خریده و در خود ادغام خواهد کرد.
- شرکتهای بزرگ نظامی همانند جنرال داینامیک ، بوئینگ ، لاکهید و دیگر شرکتهایی که در بخش نظامی فعال هستند و بزرگترین جناح حکومت دولت بوش را تشکیل میدهند بشدت خواهان انتخاب مک کین در انتخابات هستند تا با ادامه جنگ در خارج از آمریکا زمینه حیات خود را تضمین کنند این شرکتها روزانه بیش از 30 ملیون دلار برای انتخاب مک کین هزینه میکنند.
- کسری موازنه تجاری و وام دریافتی دولت آنچنان زیاد است که اگر حتی دولت موفق شود به کمک کشورهای دیگر همانند اروپا و آسیا اوضاع مالی را سروسامان بدهد باز قادر نخواهد شد آمریکا را به ثبات اقتصادی سوق دهد و حتی به سالهای 1970 تا 1980 برساند.
- جنگ و جدال بین جناح های آمریکا که نمایندگان شرکتهای بزرگ خدماتی همانند بانکها ، بیمه ها ، بورسها ، شرکتهای بزرگ نظامی که همواره در حاکمیت نقش تعیین کننده ای داشته و دارند ، شرکتهای بزرگ نفتی که طی دوازده سال گذشته بالاترین سودها را از آن خود کرده اند ونمایندگان تکنوکراتها و بوروکراتها که درصد آنها در آمریکا در حدود 10 % است و بالاترین در آمد را بعداز شرکتها و صاحبان آنها از آن خود کرده اند بر سر سیاست گزاری کشور همچنان ادامه دارد. همه این گروه ها در شورای امنیت ملی آمریکا عضو بوده و تا کنون نتوانسته اند در مورد انتخاب دو کاندیدای انتخاباتی تصمیم استراتژیکی اتخاذ کنند.
- جناحهای جمهوریخواهان استدلال میکنند که برنامه آنها در مورد خاورمیانه و هژمونی آمریکا بر جهان تمام نشده و بشدت خواهان آنند که به آنها فرصت داده شود تا کار را به اتمام برسانند این جناح که از پشتیبانی وسیع محافظه کاران آمریکا و جهان بر خوردار است هنوز ادعادارد که قادراست عظمت آمریکا را به آن باز گرداند و اجازه نخواهد داد تا تجربه جنگ جنوب شرقی آسیا بین سالهای 1945 تا 1975 که منجر به شکست آمریکا شد تکرار شود .
- بسیاری از کشورهای هم پیمان آمریکا از جمله کشورهای اروپایی ، ژاپن مخصوصا کشورهای شیخ نشین که منبع عظیم تامین مالی آمریکاهستند اعتماد خودرا نسبت به آمریکاو سیاست اقتصادی آن و دلاراز دست داده اند همه این کشورها تا حالا میلیاردها دلار متحمل خسارت شده و اعتبار و اعتماد مردم کشورهای خود را از دست داده اند. در بسیاری از این کشورها مردم با اعتماد به دولتهای پس اندازهای خود را چه بصورت خرید سهام و چه بصورت ودیعه در اختیار دولت و بانکها قرار داده بودند که با بحران مالی اخیردیگر چیزی عایدشان نخواهد شد.
- در کنفرانس 25ا 24/ اکتبرهمین ماه کشورهای اروپایی و آسیایی در پکن ازآمریکا خواسته شده است تا با مسئولیت پذیری به مسائل اقتصادی و مالی بر خورد کند و خود راآماده کند تا زیر کنترل یک سازمان مالی بین المللی قرار گیرد و از همه مهمتراز دولت آمریکا خواسته شده است از مسئولان بورس و بانکها ی آمریکا علت این بحران را تحقیق و مسببین آنرا مورد مجازات قرار دهد و اجازه ندهد بدون پشتوانه مالی بانکها به خرید اوراق قرضه و فروش سهام دست بزنند .

مقایسه انتخاباتی اوباما و جان اف کندی

جان اف کندی 46 ساله و کاتولیک از حزب دمکرات در سال 1961 زمانی رئیس جمهور آمریکا شد که این کشورخود را از سال 1945 درست بعدازپایان جنگ جهانی دوم در گیر جنگ در چین ( 1945 تا 1949) و جنگ کره ( 1950 تا1953) کرده بود که نتیجه آن شکست در هردو جنگ بود.
آمریکا با شروع دعوای قدرت بین رهبران شوروی پس از مرگ استالین که تا 1960 ادامه داشت بار دیگر از فرصت استفاده کرده و با کودتاهای پی درپی در بسیاری از کشورها از جمله ایران وجنگ در جنوب شرقی آسیا خود را در گیر کرده بود . کندی با شعار بازگشت به سنتهای آمریکا و پایان درگیری آمریکا در سطح جهان در شرایطی که در داخل کشور هنوز حق و حقوق سیاه پوستان برسمیت شناخته نشده بود وارد معرکه انتخاباتی شد که یکی از تم های آن برسمیت شناختن حق وحقوق سیاهپوستان در آمریکا بود.
کندی پس از بدست گرفتن قدرت تمامی قول و قرارها ووعده های حزب را فراموش کرد و ببهانه مبارزه با کمونیسم نیروهای نظامی آمریکا را در جنوب شرقی آسیا که کمتر از پنجاه هزار نفر بودند را به 500.000 افزایش داد و جنگ را در سراسر جنوب شرقی آسیا گسترش داد و در سه کشور ویتنام ، کامبوج و لائوس به جنگ تمام عیار دست زد کندی با اتخاذ این سیاست جنگی چنان شرایطی در منطقه آسیا بوجود آورد که پس از ترور وی در سال 1963 این جنگ تا شکست قطعی آمریکا در سال 1975 ادامه پیداکرد و منجر به کشته شدن بیش از 45000 نفر سربازو ده هاهزارنفر مجروح آمریکایی شد در عین حال که آمریکا بیش از دوونیم ملیون مردم سه کشور فوق را قتل و عام کرد. کندی در همان سالها ببهانه انتقال موشکهای روسی به کوبا آمریکا را تا پای جنگ اتمی با شوروی پیش برده بود که فشار افکار عمومی جهان آمریکا و شوروی را مجبور کرد تا بتوافق دست پیدا کنند که نتیجه آن برچیدن موشکهای آمریکا از خاک ترکیه و بر چیدن موشکهای شوروی از خاک کوبا بود.

باراک اوباما ی 47 ساله فرزند حسین اوبامای مسلمان از قبیله لو (LUO ) کنیا و آن دوهام (Ann Duhan) دختریک خانواده مسیونار ( مبلغین مذهبی) سفید پوست آمریکایی بنام مادلین و استانلی دوهان Madelyn und Stanley Duhan)) است که در هاوایی متولد شد باراک با خانواده دوهان مدت کوتاهی در هاوایی زندگی کرد و در سال 1967 با مادر خود آن دوهان که خود نیز یکی از همین مبلغین سرسخت مذهبی بود به اندونزی رفت و مدت پنج سال مقیم این کشور شد باراک یک سال (19701971/) آنرا به اصرار پدر خود در مدرسه اسلامی دولتی گذراند . خانواده دوهان عضو فعال کلیسای اتحادیه کلیساهای مسیحی ( United Church of Christ) بودند که بزرگترین کلسیای اوانگلیستی آمریکاست.
باراک اوباما در سال 1979 بعداز پایان دبیرستان از هاوایی به لوس آنجلس واز آنجا به نیویورک میرود و در آنجا رشته روابط بین المللی رادرسال 1983 به اتمام میرساند وبعنوان مشاور اقتصادی دوسال هم در نیویورک کار میکند ضمن آنکه هرگز دست از تبلیغات مذهبی برای کلیسای خود بر نمیدارد باراک اوباما از طریق کلیسا به شیکاگو فرستاده میشود تادر بخش خدمات کلسیایی بفعالیت خود ادامه دهد ضمن آنکه چند واحد حقوقی را هم در دانشگاه میگذراند که اجازه می یابد تا دریک دفتر حقوقی بعنوان وکیل مشغول کار شود .
باراک اوباما در تمام مراحل زندگی همچنان به کلیسای خود وفادار میماند و آنها هم با نفوذی که داشتند اوبامارا دوبار به سناتوری ایلینویز میرسانند که دفعه اول تنها کاندیدای این مقام بوده است در ایلینویز همگان بر این باورند که اوباما بطور اتفاقی سناتور شده است.


باراک اوباما از سال 1990 بطور پیگیر بنفع کاندیداهای حزب دمکرات بفالیت های تبلیغاتی دست زد که اوج آن در دوران کاندیتاتوری جان کری (John Kerry) اتفاق افتاد چه سخنرانی اوباما در شهر بوستون باعث معروفیت وی در سطح کشور شد . اوباما در سالهای بعد برحملات خود بر علیه بوش و سیاست های دولت وی افزود و خواهان آن شده بود تا دولت بوش تاریخ خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق را اعلام کند و بلاخره با مطرح کردن اتحاد ملی آمریکا با جنگی که بوش آنرا ادامه میدهد در خطر است عملا از پشتیبانی بیشتر اعضاء حزب دمکرات و حتی تعداد زیادی از شخصیت های با نفوذ حزب جمهوریخواه بر خوردار میشود . اوباما برای انتخابات ریاست جمهوری خود اولین بار مطرح کرد که:

آمریکا نه آمریکای حزب دمکراتها و نه آمریکای حزب جمهوریخواهان بلکه آمریکای ایالات متحده آمریکاست.

اوباما بااین جمله بهر دوحزب هشدار داد که تنها جنگ نیست که آمریکایی ها را از هم جدا میکند بلکه تضاد منافع دوحزب هم میتواند بمنافع آمریکا چه در داخل و چه در خارج لطمه وارد آورد اوبهمه سیاستمداران آمریکا گوشزد کردکه آمریکا نیاز به یک استراتژیِ تازه دارد که بتواند منافع آمریکا را در طولانی مدت تضمین کند بدین ترتیب اوباما نشان داد که بیشتر از مدعیان دفاع از منافع آمریکا بفکر آمریکا و بقاء آیالات متحده آمریکاست.
باراک اوباما از بدو فعالیتهای سیاسی که توامان با کار مذهبی بود نظرات خودرا بصورت نوشته در مجامع آمریکا ارائه داده و اولین سناتوریست که ده ها پیش نویس بعنوان پیشنهاد در اختیار کاپیتول هیل و مجلس سنا قرار داده است . اوباما راجع به زندگی گذشته خود و خانواده پدری هم کتابی نوشته که ترسیم کننده رویاهای اوست و اسم آنرا رویاهای پدرم (Dreams of my Father) گذاشته است که نشان میدهد تا چه اندازه دوری از خانواده پدری و فرهنگ کنیا درزندگی اوتاثیر گذاشته است.
باراک اوباما در مراحل انتخاباتی ریاست جمهوری مجبور شد بسیاری از نظرات خود را تغییر دهد و از انتقادات شدید بر علیه بوش – دیک چینی و خانم رایس بشکل سابق دست بر دارد اوباما بخوبی دریافت که دیگر کاندیداها چیزی در چنته ندارند و با بدست گرفتن ابتکار عمل بسیاری از کاندیداها از جمله خانم هیلری کلینتون را که هیچ سررشته ای از سیاست و اقتصاد نداشت را از صحنه خارج کرد اگرچه بعید بود جامعه مردسالار آمریکا خانم کلینتون را بریاست جمهوری بر گزیند.

جان مک کین کاندیدای 72 ساله از حزب جمهوریخواهان رقیب باراک اوباما در یک خانواده نظامی در پاناما متولد شد مک کین همانند جورج بوش اهل درس و مشق نبود در نتیجه راه پدر که هم پر در آمد بود و هم کاری آسان را برگزید و همانند پدرمدعی بود که او یک سرباز فدایی در ارتش آمریکا است بسیاری از آمریکایی ها اورا جنازه زنده میدانند که از سیاست هیچ سررشته ای ندارد مک کین که قبلا شانس خود را در برابر جورج بوش امتحان کرده و شکست خورده بود این بار بعلت کمبود شخصیت در داخل حزب جمهوریخواه قرعه بنام وی اصابت کرد و او بدون دردسر کاندیدای ریاست جمهوری از طرف محافظه کاران راست افراطی شد .
مک کین داوطلبانه خودرا برای جنگ در جنوب شرقی آسیا معرفی کرد و بعنوان خلبان کارش این بود که شهرها و روستاها را بمباران کند و مردم غیر مسلح و عادی را بهمراه اموالشان به نیستی بکشاند مک کین دریکی از همین بمبارانها که قرار بود کارخانه تولید برق هانوی را هدف قراردهد در 26 اکتبر 1967 هواپیمایش سرنگون میشود و خودش درحالیکه بشدت زخمی شده بود دستگیر میشود البته بعداز مداوا و بدست آوردن سلامتی جسمی با تنی چند از خلبانان دستگیر شده از طرف ارتش ویتنام در خیابانهای هانوی بتماشا گذاشته میشود وقتی ارتش آمریکا در جنوب شرقی آسیا در سال 1975 بسختی شکست میخورد از زندان آزاد میشود.
مک کین از زمان آزادی بدلیل جنایاتی که در جنوب شرقی آسیا انجام داده بود عنوان سناتور مادام العمر را از آن خود میکند و امروز هم کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا برای 45 دور انتخاباتی است . مک کین جز دانش نظامی که آنهم بسیار محدود است ازسیاست و اقتصاد سررشته ای ندارد ولی همانند بسیاری از جمهوری خواهان خود را مرید رنالد ریگان میداند که معتقد بود آمریکا نه برای زندگی اقتصادی بلکه برای ارزش های آمریکایی میجنگد و حاضر است هر بهایی برای آن بپردازد . در داخل آمریکا تمامی راست های نژاد پرست و محافظه کاران مذهبی و تقریبا تمامی شرکتهای نفتی و اسلحه سازی و بانکهای متعلق به آنها از مک کین پشتیبانی میکنند ضمن آنکه راست های کشورهای اروپایی و دیگر کشورها هم بدشان نمی آید که مک کین انتخاب شود.
مک کین از سیاست نرم افزاری که در عرف سیاسی به آن دیالوگ می گویند سررشته ای ندارد و فقط استفاده از زورو جنگ را که همان سخت افزار است را میشناسد استدلال مک کین هم این است که ما از نظر نظامی قدرت برتر جهان هستیم و همین هم کافی است تا بر جهان چه بخواهند و چه نخواهند مسلط شویم .
در انتخابات این دوره مک کین از همان تاکتیک جورج بوش در دوره دوم ریاست جمهوری آمریکا استفاده میکند . بسیج تمامی نیروهای مذهبی که اینبار با مشکل بزرگی مواجه شده است چون اوباماهم از پشتیبانی بزرگترین کلیسای آمریکا بر خوردار است مک کین تمامی نژاد پرستان را پشت سر خود جمع کرده است و از خبر ها چنین بر می آید که کاتولیک ها هم از وی حمایت خواهند کرد . بدون تردید در این انتخابات بدلیل شرکت یک سیاه پوست آفریقا تبار آنهم در انتخابات ریاست جمهوری جوامع غیر بومی که عمدتا مهاجران اروپایی هستند فعالانه در این انتخابات شرکت خواهند کرد و میشود پیش بینی کرد که تعداد شرکت کنندگان در رای گیری این بار بر خلاف دوره های قبلی که همیشه زیر 50% واجدین شرایط رای دهندگان را دربر میگرفت بیشتر باشد . بسیاری از سفید پوستان طی هفته های اخیر تا آنجا پیش رفته اند که ادعا میکنند انتخاب یک رئیس جمهور سیاه پوست نه تنها ننگ است بلکه غیر قابل تحمل است.
رئیس جمهور بعدی آمریکا چه اوباما و چه مک کین درشرایطی وارد کاخ سفید خواهند شد که آمریکا در موضع دفاعی قرار دارد و باید خود را با شرایط تازه وفق دهد که بنظر نمیرسد برای هیچکدام از این دونفر کار آسانی باشد چه مک کین سیاست خود را بر پایه ادامه سیاست رنالد ریگان وجورج بوش و باراک اوباما سیاست خود را برای باز سازی عظمت آمریکا قرار داده است و میشود پیش بینی کرد که هردو تا آنجا خود را درگیر جنگ خاورمیانه خواهند کرد تا شکست نهایی به آنها تحمیل شود درست همان کاری که جان اف کندی کرد.
اوباما اگردر این انتخابات پیروز شود وبعنوان رئیس جمهوروارد کاخ سفید شود باید انتظار داشت آمریکا تمام توان خود را بعداز جنوب شرق آسیا برروی آفریقا بگزارد که جولانگاه مسیونرهای غربی از جمله پروتستانها ی آمریکایی - انگلیسی و اوانگلیست های آلمانی است . سیاست مداران مذهبی غربی براین باورند که در آفریقا هیچ مسیحی نباید زیر حکومت غیر مسیحی قرارداشته باشد دعوا در دارفور سودان که اکثریت با مسیحیان پروتستان – اوانگلیست هست یکی از این نمونه هاست ونمونه دوم کشور زیمبابوه است که بد لیل حاکمیت یک حزب چپ و غیر مذهبی در کشوری که اکثریت مردم آن مذهب پروتستان و اوانگلیستی دارند از طرف غرب و آمریکا زیر فشار قرار دارد این کشور تا سال 1985 مستعمره انگلیس بود.

ایران و انتخابات آمریکا:

کمتر نیرو و دولتی را میشود سراغ گرفت که از بی ثباتی خاورمیانه دم نزند این بی ثباتی در تمامی عرصه خود رانشان میدهد طی ده سال اخیر که آمریکا و هم پیمانان آن به بهانه های مختلف به اشغال و لشکر کشی به خاورمیانه دست زده اند برای تمامی مردم منطقه مسجل شده است که علت اصلی آن بی کفایتی حکومتها و دولت های منطقه است که قادر نشده اند با همکاری همدیگر به حل و فصل مسائل موجود فی مابین بپردازند .
اگر در مناطق دیگر دنیا کشورها و دولتها در صدد استفاده از امکانات موجود هستند در خاورمیانه با وجود دریای ثروت و عدم مشکل مالی همه بجان هم افتاده اند درست همان چیزی که آمریکا و پیمان ناتو خواهان آن هستند تا هم از منابع معدنی و بازار منطقه استفاده کنند و هم تا آنجا که در توان دارند از همکاری و پیشرفت منطقه جلوگیری کنند.
با بلبشویی که در جهان بعلت بحران مالی و در پی آن بحران اقتصادی حاکم است که بدون هیچ تردیدی نتیجه جنگ آمریکا و غرب است که اینک از شمال آفریقا تا مرزهای هندوستان را درنوردیده است بسیاری از کشورها با نزدیک شدن انتخابات آمریکا در صدد بازنگری سیاست های خود بر آمده اند تا منافع خود را با شرایط جدید تعریف کنند.
هیچ تردیدی نیست که بزرگترین بازندگان این بحرانها کشورهایی بوده اند که بهر طریق خود را وارد مناسبات اقتصادِی ، نظامی و سیاسی آمریکا کرده اند که پاکستان و ایران و ترکیه نمونه های بارز آن هستند پاکستان از نظر اقتصادی در آستانه ورشکستگی کامل قرار دارد و احتمال پاشیدگی آن بسیار است کشوری که تنها بخاطر چهار میلیاردلار بدهکاری خود به آمریکا این کشور را در گیر جنگی کرده است که تا همین حالا برایش ده ها برابر آن هزینه بر داشته است و بخوبی میشود دریافت که تا در افغانستان جنگ هست پاکستان هر گز روی آرامش بخود را نخواهد دید .
ایران یکی دیگر از کشورهای منطقه است که بعلت تحلیل نادرست از اوضاع خاورمیانه خود را درگیر این جنگ کرده است چه بصورت فرستادن معاودین سابق عراقی مقیم ایران که از طرف رژیم مسلح و آموزش دیده بودند وهنوز در دژ های بتنی عراق خود رامخفی کرده اند تا کشته نشوند. همه کشورهای منطقه و تقریبا تمامی مردم عراق بخوبی میدانند که رژیم ایران خواهان خروج نیروهای نظامی غرب از عراق نیست چه ایران بخوبی میداند رژیم پوشالی عراق در عرض چند هفته سرنگون خواهد شد . طی هفته های اخیربارزانی و طالبانی و حتی مالکی از ماموران سازمان امنیت انگلیس به تهران سفر کرده و این مسئله را بسران رژیم گوش زد کرده اند که خود آنها میدانند در صورت خروج آمریکا از عراق چه سرنوشتی در انتظار آنهاست.
مقامات ایران مدعی هستند که دولت عراق بر گزیده مردم عراق است آنهم در زمانی که کشور تحت اشغال نیروهای نظامی خارجی است و سرسپردگی خودرا در کشتار ملیونی مردم عراق نشان داده است . در چنین شرایطی طبیعی است که نه مردم عراق و نه توده های عرب و نه حکومتهای عرب نمیتوانند به چنین مزدورانی اعتماد کنند . با نزدیک شدن انتخابات آمریکا مسئولان رژیم دست بچند مانور زدند و با تبلیغات در مورد توافقنامه امنیتی آمریکا و عراق چنین وانمود میکنند که گویا دولت عراق مستقل است و جرات میکند از آمریکا در خواست امتیاز بکند . نه آقایان آنها نیامدند که چیزی را تقسیم کنند آنها آمده اند تا نفت خاورمیانه را تصاحب کنند آنها حتی پشیزی برای امثال مالکی و یا طالبانی و بارزانی که مثل بوزینه ها در مقابلشان دولا راست میشوندو کرنش میکنند ارزش قائل نیستند چه رسد به اینکه بخواهند به آنها امتیاز بدهند .
سران رژیم بعلت بی کفایتی و نداشتن دانش سیاسی از همان بدو انقلاب نتوانستند از فرصتی که در خاورمیانه بوجود آمده بود بنفع ایران و کشورهای خاورمیانه استفاده کنند سران رژیم جز تحریک برای ادامه جنگ و افزایش تضاد بین ایران وکشورهای همسایه که حالا به اوج خود رسیده است کاردیگری از دستشان بر نیامده است. .هرچقدر رژیم ایران در کار جنبش مبارزاتی مردم عراق ، افغانستان و کردها تخریب کرده است بهمان نسبت آنها مقاومتر و قوی تر شده اند رژیمی که از بدو تشکیل خود هرگز درک نکرد که بدون همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان خارج از اینکه با چه سیستمی اداره میشوند امکان پیروزی در هیچ جبهه ای چه داخلی و چه خارجی وجود ندارد . رژیم ایران در تمام دوران جنگ ده ساله اخیر در افغانستان و عراق بالاترین هزینه ها را پرداخت کرده است ایران مجبور شده است بخش عظیمی از در آمد نفتی کشور را که میبایست صرف بازسازی زیر بنای اقتصادی کشور شود صرف ارتش و نیروی نظامی و جنگ کرده است . در مرز افغانستان برای مبارزه با مواد مخدر میلیاردها دلار هزینه شده است در حالیکه در زمان پیش از اشغال افغانستان دولت وقت افغانستان تولید آنرا به حد اقل رسانده بود و حتی ممنوع کرده بود .
تا پیش از جنگ مسائل ملی تا این حد حاد نبود و میشد با تدارک و همکاری تضادها را کاهش داد و مناسبات خراب شده را باز سازی کرد ولی اینهم حاصل نشد و اینک ایران مانده است با ملیتهای مخالف داخلی و همه نیروهای مخالف همسایه که ایران را بمحاصر کامل خود در آورده اند.
باراک اوباما با عریانی تمام به سران احمق دولت آمریکا فهمانده است که وقتی رژیم ایران اینهمه شرایط را آماده کرده است چه نیازی به سخت ابزار است کشورهای منطقه خود مشکل ایران را حل خواهند کرد باراک به سردمداران آمریکا هشدار داده است که ما فقط نیاز به نرم افزار داریم یعنی فقط دم از صلح زدن و در عمل پشتیبانی از نیروهای مخالف ایران با همه امکانات. بله شما آقایان شما عامل آن بوده اید شما با همکاری با کردهای وابسته به غرب و مزدوران شیعه خود در ایران و همکاری با آمریکا در اشغال منطقه خاورمیانه و با کشتار پشتون هابا همکارِی آمریکا در افغانستان و کشتار کردها با همکاری ترکیه نگذاشتید تا نیروهای مقاومت با تمام توان بر علیه نیروهای متجاوز بجنگند و آنها را زودتر شکست دهند و از منطقه بیرون رانند.
همه این نیروها اینک با تمام توان برعلیه شما بسیج شده اند باراک اوباما و مک کین دیگر چه نیازی دارند تا از نیروی نظامی خود در منطقه استفاده کنند شما باندازه کافی برای ما مخالف تراشیده اید تا آنها کشور ما را متلاشی کنند و کشور را ببلبشو بکشانند شما چه جوابی دارید به مردم عراق ، افغانستان ، کردها و از همه مهمتر به ملیتهای ایران بدهید که همه را از ایران رانده اید.
شما ایران را در منطقه و جهان کاملا ایزوله کرده اید همین بس که در سازمان ملل بین شما و ژاپن اعضاء شورای امنیت به ژاپن رای دادند و بشما رای اعتماد ندادند تفاوت رای شما با ژاپن آنقدر زیاد بود که مورد ریشخند خاص و عام قرار گرفتید این تجربه باید درس عبرتی برای شما باشد که هارت و پورت کردن بدون نیروی مادی و پشتوانه پشیزی ارزش ندارد.
اوباما رئیس جمهور نمیشود که مشکل خاورمیانه را حل کند در این منطقه حکومتهای نالایق همانند شما آنقدر زیادند که آنها تا سالها قادر خواهند بود بغارت منطقه ادامه دهند باراک اوباما وظیفه دارد آفریقا را باهمه امکانات آن دوباره بتصرف غرب در آورد چه با جنگ و چه با نرم افزار امری که بوش پدر و پسر موفق به انجام آن نشده بودند . مسئله دیگری که برای آمریکا و غرب از اهمیت بر خورداراست مسئله اتمی پاکستان است که بنظر میرسد با طولانی شدن جنگ در این منطقه با توافق بین المللی به خلع سلاح اتمی این کشورخواهند پرداخت چه پاکستان همانند شما نشان داده است از حکومت نالایقی برخوردار است و قادر نیست منافع طولانی مدت کشور را تضمین کند.
برای رئیس جمهور آینده آمریکا مهم نیست تا چه اندازه افغانستان ،ایران ، پاکستان ، ترکیه و عراق درگیر جنگ خواهند شد یا سرنوشت ملیتهای ایران از جمله کردها بکجا خواهد کشید. آمریکا و غرب منطقه را از دست دادند ولی یک دست آورد بزرگ داشتند آنهم در گیر کردن کشورهای منطقه در جنگهای داخلی برای چند دهه آینده است .

م. ر ا د ( 26.10.2008 )





۳ آبان ۱۳۸۷



- پنج شنبه 16 اکتبر 2008 - 25 مهر 1387
واکنش سران ایران به بحران مالی آمریکا
با بروز بحران عمیق مالی در آمریکا که بدترین وضعیت اقتصادی در این کشور از دهه 1930 تاکنون را ترسیم می کند، مقام های بلندپایه جمهوری اسلامی به آن واکنش نشان داده و تلویحا یا مستقیما نسبت به آن ابراز خرسندی کرده اند. نظر تعدادی از مقام های ایرانی درباره این بحران اینجا عینا نقل می شود.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی
"... اکنون دیگر نامی از مکتب مارکسیسم نمانده است و مکتب لیبرال دموکراسی نیز با همه هیمنه سیاسی، اقتصادی و نظامی خود، در مقابل جهانیان به زمین خورده است.
انقلاب اسلامی دو مدعی بزرگ ایدئولوژیک داشت که یکی از آنها مارکسیسم و دیگری لیبرال دموکراسی غرب بود که براساس اندیشه ها و افکار خود برای مسائل دنیا برنامه ریزی می کردند.
با فروپاشی مارکسیسم، مکتب لیبرال دموکراسی غرب دچار وسوسه سلطه تک قطبی بر جهان و پیشبرد سیاستهای خود بدون وجود رقیب شد و همه دنیا را در اختیار خود می پنداشت.
مشکلات جاری دنیای غرب نشان دهنده وضعیت اقتصادی لیبرال دموکراسی غرب است... امروز حباب کاذب پول در دنیای غرب شکسته شده و فریادهای آن به آسمان بلند شده و خود آنها می گویند دوران حاکمیت مطلق آمریکا به پایان رسیده است."
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور
"بدون تردید جهان در حال گذار به شرایط جدیدی است چرا که نمادهای شاخص دوران گذشته که اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی بود و از آن به عنوان پایان تاریخ نام برده می شد، به پایان راه خود رسیده اند.
جهانیان مرگ مارکسیسم را مشاهده کرده اند و امروز نیز به لطف خدا اضمحلال لیبرالیسم را شاهد هستیم.
موج توجه جهانیان به اندیشه ای که در نقطه مقابل لیبرالیسم قرار دارد، فزونی یافته است ... امروز گرایش گسترده ای در سطح جهان به سوی معیارهای دینی و ارتباط با خدا و کمالات انسانی شکل گرفته است.
امروز ماموریت ما جهانی است و معتقدیم کسانی جز اندیشمندان و علمای ایران اسلامی نمی توانند نقش محوری در هدایت بشریت به راه درست ایفا کنند.
... باید برای رفع مشکلات اساسی دنیا به دنبال حل ریشه ای مسائل باشیم که یکی از آنها اندیشه استکباری است که باید تلاش کنیم آن را با اندیشه الهی جایگزین کنیم و این ماموریت امروز ما است.
امروز اقتصاد غرب به واسطه نظام بانکی مبتنی بر ربا دچار بحران شده است. آنها راه فراری از این بحران ندارند، از این رو باید نظام بانکی را اصلاح و عقود اسلامی را جاری کنیم."
هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
"... اگر بحران اقتصادی آمریکا، تهدید جدی برای دنیای غرب است یکی از عوامل این بحران، هزینه های زیادی است که در این هفت، هشت سال درعراق و افغانستان کرده و امروز باید ۷۰۰ میلیارد دلار دیگر تزریق کنند تا از این بحران اقتصادی تا حدودی نجات یابند."
"این یک وعده الهی است و البته باید صبر کرد زیرا خدا می داند که چگونه و کی و در چه شرایطی متجاوزان را از پای درآورد."
احمد جنتی، خطیب نماز جمعه تهران
"همانطور که آمریکایی ها از بروز مشکلات در ایران خوشحال می‌شوند، خوشحالیم که اقتصاد آمریکا دچار آشفتگی شده و مشکلات آنها به اروپا نیز سرایت کرده است و نتیجه اعمال زشت خود را می بینند و خداوند آنها را گوشمالی می‌دهد."
علی لاریجانی، رئیس مجلس
"در طول دو دهه اخیر امریکایی ها معتقد به یک نوع مدیریت جهانی واحد هستند و کسی که معتقد به چنین مدیریتی است باید پاسخ گویی این بحران باشد.
از نظر ما مقدار زیادی از اشتباهات آمریکا در سال‌های اخیر عامل اصلی بوده و کشورهای دیگر نباید تاوان آن را بپردازند. "
اعتراض بیش از هزار دانشجوی پزشکی به نحوه رسیدگی پرونده دکتر زهرا
چهارشنبه ۱ آبان ۱۳۸۷
مرگ دکتر زهرا در زمان گذراندن دوره طرح پزشکی اش، دانشجویان پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی را نگران کرده است .آنها نگرانند مبادا آنچه برای دکتر زهرا اتفاق افتاده در زمان گذران طرح های شان برسر آنها بیاید. تک تک آنها خود را جای دکتر زهرا می گذارند .

به همین دلیل صبح روز سه شنبه سی ام مهر ماه جمعی از دانشجویان داروسازی دانشگاه تهران به همراه جمعی از کمیته مادران کمپین یک میلیون امضا ، مادران صلح و نمایندگانی از کانون زنان ایرانی توماری را با امضای بیش از هزار دانشجوی پزشکی ، دندانپزشکی و داروسازی به دفتر هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضاییه بردند .آنها نسبت به آنچه که بر دکتر زهرا رفته معترض بودند و با اعتراض به طولانی شدن روند رسیدگی به پرونده خواستار تشکیل هیات نظارت و بازرسی پرونده شدند.

دکتر زهرا بنی یعقوب یک سال پیش برای گذراندن دوره طرح پزشکی اش به صورت داوطلبانه راهی یکی از روستاهای دور افتاده استان همدان شد. او وقتی برای دیدن نامزدش به یکی از پارک های شهر همدان می رود توسط نیروهای امر به معروف بازداشت و پس از گذشت چند روز خبر خودکشی او در این بازداشتگاه به خانواده اش داده می شود . خبری که هر گز نمی توانست خانواده دکتر زهرا را قانع کند. آنها معتقد ند فرزندشان در پی یک بازداشت غیر قانونی در این بازداشتگاه موقت به قتل رسیده است .

زهرا افتخار زاده ، دانشجوی داروسازی به نمایندگی از دیگر دانشجویان معترض در دفتر قوه قضاییه حاضر شده است.او هرچند هم دوره ای دکتر زهرا نبوده و سال ها پس از او به دانشگاه علوم پزشکی آمده است؛ اما خود را مسئول پیگیری پرونده هم دانشکده ای اش می داند:”دکتر زهرا حالا در میان ما نیست اما باید روشن شود که به دست چه کسانی کشته شده و آنها باید مجازات شوند .چرا قانون ما اختیار سرنوشت افراد را باید به دست کسانی بسپارد تا آنها هم اینگونه عمل کنند؟”

او پیگیری پرونده دکتر زهرا را مسئله ای صنفی می داند. لبخندی تلخ بر لب دارد:” در اعتراض به مرگ دکتر زهرا و رسیدگی به پرونده اش توماری تهیه کردیم اما بسیاری از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی این تومار را امضا نمی کردند. آنها می گفتند چه فایده دارد؟ کسی اهمیت نمی دهد. بعضی ها می ترسیدند. اما روی برگه هایی درباره پرونده دکتر زهرا نوشتیم و تاکید کردیم که تا چند سال بعد ما هم باید برای گذران طرح پزشکی به دیگر مناطق کشور برویم.سرنوشت ما چه می شود؟ و دانشجویان هم با دریافت اطلاعات دقیق از مرگ دکتر زهرا تومار را امضا کردند.”

او بارها این جمله را تاکید می کند:”همه ما می توانستیم زهرا باشیم.” او به همراه دیگر دانشجویان ، مادران کمپین یک میلیون امضا و صلح به دیدار محسن محدث ، مدیر کل دبیر خانه قوه قضاییه در دفتر کارش هدایت می شوند.محسن محدث همان کسی است که به دستور رییس قوه قضاییه برای رسیدگی مجدد پرونده دکتر زهرا به همدان رفته بود.

یکی از دانشجویان نماینده می گوید:”اگر دکتر زهرا در بازداشتگاه عمدا و یا سهوا کشته شده و یا حتی اگر خودکشی کرده باشد آیا نباید عاملان مرگش مجازات شوند؟ پس چرا از برخورد با عاملان قتل خبری نیست؟”

خدیجه مقدم از اعضای کمیته مادران کمپین که تاکید می کند که نمی خواهد دوباره چنین خشونتی تکرار شود؛ می گوید:” ما به چه اطمینانی فرزندان مان را بیرون بفرستیم؟ ما آنها را با خون دل در زمان جنگ و صف و نبود شیر خشک بزرگ کردیم و امثال دکتر زهرا را به دانشگاه تهران فرستادیم.”

این فعال مدنی ادامه می دهد:”انتظار می رفت به این پرونده خیلی زود رسیدگی شود چرا که همه مادران ایرانی نگران فرزندان خود هستند که مبادا برای آنها اتفاقی بیفتد. این پرونده باید در نهایت شفافیت رسیدگی شود. عاملان قتل باید مجازات شوند تا این اشتباه دوباره تکرار نشود.”

محدث پس از شنیدن این سخنان ماجرای رفتنش به همدان برای بررسی پرونده دکتر زهرا را می گوید اینکه با بازپرس پرونده و دادیار کشیک صحبت کرده و به محل وقوع مرگ دکتر زهرا در بازداشتگاه همدان رفته است.

او می گوید:”بنده به عنوان قاضی که سال ها بازپرس چندین قتل بودم در بررسی هایم در این پرونده به این نتیجه رسیدم که قتلی اتفاق نیفتاده و صادقانه می گویم که شاید سهل انگاری شده است.حتی پزشکی قانونی در نظر اولیه و ثانویه نیز متذکر شده که قتل متصور نیست . به نظرم دستیار کشیک تخلف کرده اما قتل عمد نبوده است “

چند تن از حاضران در واکنش به سخنان محدث نظر پزشکی قانونی را متذکر می شوند:”پزشکی قانونی جای کبودی روی ران و خون ریزی بینی را تائید کرده است.پس اینها نشانه چیست؟”

اما محدث برای اثبات سخنانش می گوید:”خانواده دگتر زهرا مذهبی بوده اند و پدرش هم در سپاه پاسداران مشغول به کار بوده است و پذیرش چنین حادثه ای برای چنین خانواده ای و همچنین دختر چنین خانواده ای مشکل بوده است و همین می توانسته عامل خودکشی زهرا باشد.”

یکی از حاضران با یادآوری مکالمه تلفنی دکتر زهرا با برادرش درست قبل از مرگش خطاب به محدث که زمانی دادستان شهر همدان بوده می گوید:” دکتر زهرا در خانواده ای مذهبی رشد یافته و خودش نیز دختری مذهبی بوده است و شما هم خوب می دانید که مذهب یکی از مهم ترین عوامل بازدارنده انجام عمل خودکشی است. با توجه به این عامل و خوش روحیه بودش هنگام مکالمه تلفنی با برادرش چگونه امکان خودکشی وجود دارد؟”

و خیلی فوری یکی از دیگر حاضران در جلسه ادامه می دهد:”دختری که توانسته مراحل پیشرفت را طی کند و به تصمیم خود برای کمک به مردم به دوردست ها برود نشان می دهد که دختری است با توانمندی های بالا.در حالی که خودکشی یا به خاطر درماندگی است و یا ضعف تصمیم گیری.”

“دریافت شخصی شما در جریان رسیدگی به پرونده دکتر زهرا چه تاثیری می گذارد؟” محدث در جواب این سوال می گوید:”خودکشی دریافت شخصی من بوده است و اصلا در روند رسیدگی به پرونده تاثیری ندارد. رسیدگی را باید قاضی انجام دهد ما هیچ دخالتی در این پرونده نداریم.”

دانشجویان موفق می شوند از قوه قضاییه نامه ای خطاب به قاضی پرونده بگیرند .وقت رفتن صدای یکی از دانشجویان باز هم شنیده شد:”ما نگران خودمان هم هستیم .با بازداشت های غیر قانونی و وضعیت فعلی امنیت خانواده های ما جرئت فرستادن مان را به شهرهای دیگر برای گذراندن طرح پزشکی را ندارند. چون از نظر آنها هر کدام از ما می توانیم یک زهرا ی دیگرباشیم.”

فریده غائب
کانون زنان ایرانی
اخبار کارگری مهر ماه:
ـ فريدون نيکوفر و بهروز نيکوفر دوتن از فعالان کارگری در شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه در اداره اطلاعات شوش مورد بازجويی قرار گرفتند . همچنين نامبردگان برای بازجويی به اطلاعات نيروی انتظامی شهرستان شوش احضار شدند. (فعالان حقوق بشر در ايران 2/7/87) ـ محمد علی شکيب راد رئيس اتحاديه سراجان اعلام کرد:
بيش از 1000 واحد صنفی سراجی دارای مجوز مشغول به فعاليت بوده اند و به همين ميزان نيز واحد غير قانونی وجود دارد. اما با واردات بی رويه محصولات چينی ، 70درصد کارگاههای توليدی داخلی تعطيل و کارگران بيکار شده اند. توليدات اين واحدها شامل ساک، چمدان ، کوله پشتي، کيف مدرسه ، کيف زنانه و مردانه ، کيف آرايش و کمربند است. ( ايلنا 2/7/87) ـ حدود 800 نفر از کارگران شرکت کاغذ سازی هفت تپه در اعتراض به اعلام تعطيلی اين شرکت به مدت 2 ماه و عدم پرداخت 3 ماه حقوق معوقه خود ، در جلوی فرمانداری شهرستان شوش دست به تجمع زدند. ( فعالان حقوق بشر در ايران 3/7/87) ـ حسين طاهرزاده دبير اجرايی خانه کارگر استان سمنان اعلام کرد:
200 کارگر کارخانه P.V.C سمنان مدت 5 ماه است که حقوق دريافت نکرده اند. (ايلنا 5/7/87) ـ سياوش قراگزلو مديرکل دفتر آمار و محاسبات اقتصادی و اجتماعی سازمان تامين اجتماعی گفت:
در سال گذشته 117 نفر بدليل حوادث ناشی از کار فوت کرده اند . همچنين 260 نفر بطور کلی از کار افتاده اند و 596 نفر دچار از کار افتادگی بين 33 تا 66درصد شده اند . در ضمن 1184 نفر دچار از کار افتادگی کمتر از 33درصد می باشندو 24075 نفر در حوادث کار مجروح شده اند. (ايلنا 7/7/87) ـ در پی ريزش کانال فاضلاب در شهر بجنورد سه کارگر بنامهای "روح الله مرادی" ، "ابراهيم فرهادی" و "محمد قبادی" در حين گودبرداری جان خود را از دست دادند. (کيهان 9/7/87) ـ حجت الله سليمی رئيس کانون هماهنگی شورای های اسلامی کار استان چهار محال و بختياری اعلام کرد:
1200 نفر از کارکنان شرکتی دانشگاه علوم پزشکی با 25 تا 30 سال سابقه کار بلاتکليف هستند. (ايلنا 10/7/87) ـ عليرضا بابائی کارگر روزمزد شرکت پيمانکاری رنگ و عايق از شرکتهای زير مجموعه شرکت رامشير در پالايشگاه فازهای 9 و 10 عسلويه به علت برق گرفتگی کشته شد. کارگران نسبت به برق دار بودن بدنه کولرهای خوابگاه ها به مسئولان کمپ هشدار داده بودند، اما مسئول کمپ و مسئولان شرکت رامشير هيچ اقدامی برای ايمن ساختن کولرها انجام ندادند. (سلام دمکرات 11/7/87) ـ پروانه سليمی عضو انجمن خانواده ناشنوايان اعلام کرد:
70درصد کشور بيکار هستند . براساس قانون حمايت از معلولان ، 3درصد فرصت شغلی در هر نهاد بايد در اختيار معولان قرار گيرد، اما در عمل چنين چيزی محقق نشده است . وی افزود: دستگاههای دولتی استقبال چندانی از اين قانون نکرده اند. (ايلنا 12/7/87) ـ اقبال رضايی دبير اجرايی خانه کارگر کردستان اعلام کرد: بر اثر ترکيدن تانکر قير يک کارگر آسفالت سازی يک کارگر قراردادی کشته و 2 کارگر مجروح شدند. (ايلنا 13/7/87) ـ يک کارگر ساختمانی بنام ميرشاهی به هنگام تخريب ساختمانی در خيابان شهدای گنبد کاووس بر اثر فرو ريختن سقف ساختمان کشته شد. (خبرنامه فعالين مازندان 14/7/87) ـ اسدالله کارگر 23 ساله ساختمانی به علت نبود امکانات ايمني، در هنگام گودبرداري، بر اثر ريزش خاک در منطقه قلهک تهران کشته شد.(ايسنا 16/7/87)
ـ يک کارگر ساختمانی بر اثر سقوط بالابر در منطقه لويزان تهران جان خود را از دست داد.(کارگزاران 17/7/87) ـ ولی الله صالحي، هوشنگ رحيم زاده، عزت الله برخورداري، اصغر احمدي، شريفيان و 6 کارگر ديگر کارخانه لاستيک البرز با شکايت کارفرما به دادگاه احضار شدند. (سلام دمکرات 17/7/87) ـ يک کارگر ساختمانی 30 ساله به علت سقوط در يک چاه 50 متری در خيابان نياوران تهران کشته شد. همچنين کارگر ساختمانی 50 ساله به علت سقوط در يک چاه 30 متری در چهارراه يافت آباد تهران کشته شد. نبود امکانات ايمنی دليل مرگ اين کارگران است. (ايسنا 22/7/87) ـ غلامرضا غلامحسينی عضو سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران به علت شرکت در اعتراضات صنفی سال 86 کارگران شرکت واحد در دادگاه تجديد نظر استان تهران تبرئه شد . نامبرده که در تابستان سال جاری پس از 82 روز بازداشت با قرار وثيقه 100 ميليونی از زندان آزاد شد، قرار است در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شود. (ايلنا 24/7/87) ـ حسين طاهرزاده دبير اجرايی خانه کارگر استان سمنان اعلام کرد: 200 کارگر شرکت چينی رويال مدت 3 ماه است که حقوق دريافت نکرده اند. همچنين عيدی و پاداش سال 86 نيز به کارگران پرداخت نشده است. (ايلنا 25/7/87) ـ به علت خاکبرداری غير اصولی از ديواره ای که جنس خاک آن دستی و نزديک به فضای سبز حاشيه خيابان بود يک کارگر بر اثر ريزش آوار در يک ساختمان نيمه تمام جان خود را از دست داد .(ايسکانيوز 26/7/87)
ـ محمد جهرمی وزير کار و امور اجتماعی اعلام کرد:
در شش ماهه ی نخست سال جاری بيش از 250000 کارگر از کار بيکار شده اند. (ايلنا 28/7/87)
ـ حدود 500 کارگر سد ماملو در نزديکی منطقه نظامی پارچين مدت 5 ماه است که حقوق و مطالبات خود را دريافت نکرده اند. کارگران برای اعتراض دست به اعتصاب زده اند.( سلام دمکرات 28/7/87) ـ کارگران برق گيلان مدت 4 ماه است که دستمزدهای خود را دريافت نکرده اند. آنها عيدی سال پيش را نيز دريافت نکرده اند. کارگران برای اعتراض دست به اعتصاب زده اند.( سلام دمکرات 29/7/87) ـ عطا باباخاني، سعيد ترابيان ، يعقوب سليمی و علی زاده حسينی از اعضای سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران به اتهام اقدام عليه امنيت ملی و تبليغ عليه نظام در دادگاه انقلاب به تحمل 6 تا 14 ماه حبس تعليقی محکوم شدند.(ايلنا 29/7/87)


کارگران هفت تپه پس از 30 سال به پاي صندوق راي رفتند

مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران اولين انتخابات اعضاي هيات مديره سنديکاي کارگري شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه پس از گذشت 30 سال ازانقلاب 57 با وجود مخالفت و ممانعت هاي فراوان نهادهاي دولتي برگزار شد
.صبح روز جاري چهار شنبه 1/8/1387 کارگران شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه پس از 2 سال تلاش وکوشش براي راه اندازي مجدد سنديکاي کارگري خود بلاخره موفق شدند اولين انتخابات اعضاي هيات مديره تشکل صنفي خود رابرگزار کنند.دراين انتخابات که از ساعت 8 صبح آغاز و تا ساعت 12 به طول انجاميد 1000 کارگر اين شرکت به پاي صندوق هاي راي رفتند واز ميان 28 کانديدا 9 نفر را به عنوان اعضاي اصلي هيات مديره برگزيدند . همچنين از ميان کانديداها 5 نفر به عنوان اعضاي علي البدل و 2نفر به عنوان بازرسان سنديکا انتخاب شدند .که اسامي آنها به شرح زير است :

(ترتيب اسامي بر اساس تعداد آرا مي باشند)الف: اعضاي اصلي هيات مديره سنديکا1- فريدون نيکوفر 919راي2- نجات دهلي 667 راي3- علي نجاتي 578 راي4- رحيم بسحاق 540 راي5- جليل احمدي398 راي6- علي شريفي 394 راي7- رضا رخشان 352 راي8- محمد حيدري مهر302 راي9- رمضان علي پور284 رايالف: اعضاي علي البدل هيات مديره سنديکا1- سيد مهرداد عباسيان 213 راي2- جانمحمد خدادادي 192 راي3- ابراهيم اميري 184 راي4- رضا سعدي 156 راي5- حسن زهيري 156 رايپ:


بازرس هاي سنديکا


1- محمود آل کثير 146 راي2- علي راد احمدي 135 رايج: ساير کانديداهااصغر اشکاني فر 117 رايداريوش بسحاق 117 رايعبدالرضا بني چعب 89 رايرحيم احمدي 84 رايکاضم منصوري 52 رايحسين شوهاني 45 رايبابک امير پور 39 رايامير حسين مهرابي 34 رايعلي زهيري 30 رايعلي محمد مظفري راي 27سيد نصراله موسوي 25 رايکيوان فرخي 5 رايدو نفر از کانديدا نيز قبل از برگزاري انتخابات کناره گيري خود را به هيات اجرايي اعلام کردند.شايان ذکر است قبل از برگزاري انتخابات برخي از نهادهاي حراستي و امنيتي شهرستان شوش کارگران را به عدم برگزاري اين انتخابات دعوت کردند.

۲ آبان ۱۳۸۷


DW-WORLD.DE 22.10.2008
اعتراض به “بازداشت خودسرانه“ عشا مومنی، فعال حقوق زنان
“برنامه‌ی نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر“ به بازداشت عشا مومنی، فعال حقوق زنان و دانشجوی دوره دکترای ارتباطات در کالیفرنیا، اعتراض کرده و خواستار آزادی وی شده است. در این مورد با عبدالکریم لاهیجی گفت‌وگو کرده‌ایم.
عشامومنی، فعال حقوق زنان و از فعالان "کمپین یک میلیون امضا علیه قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان" است. وی که دانشجوی رشته ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیاست برای جمع‌آوری منابع تحقیق به منظور نوشتن پایان‌نامه دکترای خود به تهران سفر کرده بود. طبق اخبار منتشر شده، پلیس راهنمایی و رانندگی تهران او را در روز چهارشنبه، ۲۴ مهر ماه در اتوبان بازداشت کرده و سپس به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کرده‌اند.
محمد علی دادخواه، وکیل عشا مومنی، در روز چهارشنبه (اول آبان) در مصاحبه با دویچه وله گفت که هنوز با موکل خود دیداری نداشته است. به گفته دادخواه یکی از اعضای دادگاه انقلاب در ملاقاتی که با مادر خانم مومنی داشته، گفته است که به زودی به خانواده وی برای دیدار با فرزندشان وقت خواهند داد.
“برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر“ که برنامه‌ای مشترک از “سازمان جهانی مبارزه با شکنجه“ و “فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر“ است، روز سه شنبه (۳۰ مهر ماه) با انتشار اطلاعیه‌ای نگرانی خود را از “بازداشت خودسرانه“ عشا مومنی بیان داشته است.
دکتر عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر“، در مصاحبه با دویچه وله “ربودن“ یک فعال زنان را موجب آسیبی دیگر به وجهه بین‌المللی جمهوری اسلامی می‌داند.

دویچه‌وله: “برنامه‌ی نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر“ در اطلاعیه‌ای که امروز منتشر کرده، در مورد بازداشت خانم عشا مومنی ابراز نگرانی کرده است. “برنامه‌ی نظارت ...“ بازداشت خانم مومنی را در چه متن و چارچوبی می‌بیند؟

عبدالکریم لاهیجی:
بازداشت خانم مومنی در ادامه‌ی بازداشت‌هایی‌ست که در ارتباط با “کمپین جمع‌آوری یک میلیون امضا“ طی یک سال گذشته در مورد خانم‌هایی که در این چارچوب فعال بودند، صورت می‌گیرد. می‌دانید که بیش از صد زن را طی این مدت بازداشت کردند. بیش از چهل تن از آنان را در دادگاه‌های انقلاب محکوم کردند. در حال حاضر هنوز چهار تن از آنان، هانا عبدی، مونا صفارزاده، زینب بایزیدی و فاطمه‌ی گفتاری، در زندان‌های جمهوری اسلامی هستند و محکومیت‌های سنگین گرفته‌اند؛ آنها علاوه بر جرم زن ‌بودن، جرم دیگری هم مرتکب شده‌اند و آن این است که کرد هستند. خانم عشا مومنی هم، با این که سال‌هاست در خارج از ایران و هم اکنون مشغول تحصیلات دکتراست وفقط دوماه است که برای جمع‌آوری مدارک برای رساله‌ی دکترایش به ایران آمده، گناه او این است که موضوع رساله‌ی دکترایش جنبش زنان در ایران است.

“برنامه‌ی نظارت ...“ در اطلاعیه‌اش اشاره دارد به این که ایران دوسال پیش درخواست عضویت از شورای حقوق بشر را داشته و تعهد کرده بوده که در جهت رعایت حقوق بشر بکوشد. آن تعهد را چه کسانی کردند و چه رابطه‌ای دارند با کسانی که برای نمونه الان چنین بازداشتی را انجام داده‌اند؟

یکی از پیش‌شرط‌های کاندیدا شدن در نهادهای سازمان ملل متحد همکاری با این سازمان است. با توجه به این که شورای حقوق بشر نهادی نوپا و جدیدالتاسیس بود، ما مدافعان حقوق بشر خواستار این بودیم که تمام کشورهایی که درخواست عضویت در شورا را می‌کنند، از قبل متعهد بشوند که با نهادهای حقوق بشر سازمان ملل همکاری بکنند و از جمله این که گزارشگران حقوق بشر را به کشور خودشان راه دهند، برای این که آنها بتوانند ماموریت خودشان را انجام بدهند. یک چنین تعهدی از هیات نمایندگی جمهوری اسلامی در مقر سازمان ملل به کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل تسلیم شد. اما می‌دانید که جمهوری اسلامی رای نیاورد. ولی جالب بود که در همان رای‌گیری عربستان سعودی به عضویت شورا درآمد. چرا؟ برای این که عربستان سعودی تضمین‌های کافی داده بود که با سازمان ملل همکاری می‌کند. همان سال، یعنی دوسال پیش، گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل توانستند برای نخستین‌بار به عربستان سعودی بروند. جمهوری اسلامی که متاسفانه غیر از سیاه‌کاری و غیر از نقض قول، کار دیگری با نهادهای حقوق بشر سازمان ملل نکرده، رای نیاورد. همچنان که دیدید، در ارتباط با انتخابات اعضای غیردائمی شورای امنیت هم، که ایران به نمایندگی از آسیا درخواست عضویت کرده بود، باز رای کافی نیاورد و حتا رای بسیار کمی آورد. و می‌دانید که ژاپن در این مسابقه بر ایران با اکثریت بزرگی پیشی گرفت.

الان وضعیت ایران و اعتبار و حیثیت‌اش به چه صورت است؟ دیروز هم گزارش دبیرکل سازمان ملل در باره‌ی وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر شد. آقای بان کی ‌مون ابراز نگرانی کرده و از جمله اشاره کرده بود به دستگیری‌های زنان و تبعیض برآنها و نیز اقلیت‌ها در ایران.

این یکی از موارد نادری‌ست که دبیرکل سازمان ملل راجع به وضعیت حقوق بشر در کشوری نه تنها اظهار نگرانی می‌کند که گزارش رسمی می‌دهد. به خاطر این که در قطعنامه‌ای که سال گذشته ما از مجمع سازمان ملل گرفتیم و فدراسیون جامعه‌های حقوق بشر خواسته بود که گزارشگر ویژه راجع به ایران تعیین بشود، مجمع عمومی ترجیح داد که این ماموریت را به دبیرکل سازمان ملل بدهد. و همین طور که اشاره کردید، این گزارش با توجه به اطلاعاتی که ما طی ماه‌های گذشته در اختیار دفتر دبیرکل گذاشتیم به مجمع عمومی سازمان ملل داده شد. طی هفته‌های آینده قطعنامه‌های جدیدی را به مجمع عمومی معرفی خواهند کرد. امیدواریم که این قطعنامه‌ها با اکثریت بیشتری از سال گذشته به تصویب مجمع عمومی برسد. به لحاظ این که وضعیت حقوق بشر در ایران باز طی یک سال گذشته، همان طور که از گزارش دبیرکل برمی‌آید، بسیار وخیم‌تر شده است. رقم اعدام‌ها، ازجمله اعدام نوجوانان، بسیار از سال‌های گذشته بیشتر است. گستردگی بازداشت‌ها، وضعیت مدافعان حقوق بشر، مدافعان حقوق زن، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و به طور کلی متاسفانه بیلان بسیار منفی و واقعا غیرقابل توجیهی از وضعیت حقوق بشر در ایران وجود دارد. اینجاست که اگر جمهوری اسلامی هر روز خودش را در انزوای بیشتری از نظر سیاسی، از نظر وجهه‌ی بین‌المللی می‌بیند، این نتیجه‌ی کارکرد مستقیمی‌ست که در ارتباط با نادیده‌گرفتن حقوق مردم ایران متاسفانه طی سال‌های گذشته از خودش نشان داده است.

آقای لاهیجی، برگردیم به وضعیت خانم مومنی. "برنامه‌ی نظارت ..." خواست‌هایی را در رابطه با بازداشت ایشان مطرح کرده است. می‌توانید آنها را برای ما به اختصار بربشمرید؟

با توجه به این که هیچ‌گونه دلیلی برای بازداشت ایشان وجود ندارد (می‌توانم بگویم ربودن ایشان برای این که ایشان را در بزرگراه به بهانه‌‌ی این که سبقت گرفته است دستگیر می‌کنند و به این صورت ایشان را می‌ربایند و بعد سر از بند معروف ۲۰۹ در می‌آورد) و با توجه به این که هیچ‌گونه، حتا، فعالیت سیاسی‌ـ اجتماعی که یک امر مجازی‌ست در جمهوری اسلامی، از ناحیه‌ی خانم عشا مومنی صورت نگرفته، بنابراین ما خواستار آزادی بدون قید و شرط او هستیم. ما همچنین خواستار آزادی تمام کسانی هستیم که در ارتباط با فعالیت‌های مطالباتی‌شان راجع به حقوق زن در ایران در زندان هستند. همچنین خواسته‌ایم که تمامیت جسمانی و روحی خانم عشا مومنی از طرف مقامات جمهوری اسلامی تضمین بشود، به لحاظ این که ما می‌دانیم متاسفانه در زندان‌های جمهوری اسلامی و از جمله در بند مخوف ۲۰۹ از حیث بدرفتاری و شکنجه چه می‌گذرد.
مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری
رمزء بقا
فراخوان کمک مالی
رهرو آن نیست که گه تند و گه آهسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
اخیرا حزب کار ایران(توفان) به علت مخارج سنگین پست و امکان دسترسی بسیاری از خوانندگان „توفان“ به تارنمای „توفان“ در شبکه اینترنت بر آن شد که از دوباره کاری پرهیز کند. به این معنا که اگر هستند خوانندگانی که علیرغم دسترسی به اینترنت و تارنمای „توفان“ نشریه را نیز بطور جداگانه توسط پست دریافت می کنند از آنها درخواست کند تا آنرا به اطلاع حزب ما برسانند که در هزینه های حزب صرفه جوئی صورت گیرد.
پاره ای از خوانندگان آنرا به اطلاع ما رساندند. پاره ای از خوانندگان برای ما کمک مالی ارسال کردند و پاره ای از آنها نیز معترض بودند که چرا علیرغم کمکهای مالی که آنها در طی مدت طولانی به حزب کار کرده اند ما قصد داریم از ارسال „توفان“ برای آنها خودداری کنیم. در مورد این رفقا که ما از کمکهای بی دریغ و مستمر آنها سپاسگزاریم باید اشاره کنیم که گویا سوء تفاهمی صورت گرفته است. حزب کار ایران هرگز قصد ندارد که نشریه این رفقا و حتی علاقمندانی که به ما کمک مالی نیز بهر علت ارسال نمی کنند قطع کند. فقط کافیست علاقه خود را به دریافت مستمر „توفان“ به اطلاع حزب کار ایران برسانند. پرسشنامه هائی که برای همه خوانندگان „توفان“ ارسال شد جنبه عمومی دارد و به اطلاع همه خوانندگان „توفان“ اعم از کسانی که کمک مالی می کنند یا نمی کنند، کسانی که مایل به دریافت „توفان“ هستند و یا نیستند، کسانیکه یک نشریه دریافت می کنند و یا چندین نشریه دریافت می نمایند ارسال گردیده است. اگر مثلا در این “همه پرسی“ معلوم شود که صد شماره توزیع شده به هرز می رود این برای حزب ما حداقل حدود 150 یورو در ماه است و آنوقت باید پرسید که چرا حزب ما نباید نسبت به هزینه کردن کمکهای رفیقانه مالی هوادارانش با مسئولت برخورد کند. ما واقفیم که هر رفیقی در شرایط سخت در تلاش معاش است و برای کسب این مقادیر روزانه می رزمد. حزب ما نمی تواند نسبت به این کمکها غیر مسئولانه برخورد کند.
“سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان“ و ادامه اش “حزب کار ایران (توفان)“ از همان سال تاسیس خود 1967 بر نیروی خود متکی بود. ما توفانیها هرگز از کمک مالی احزاب برادر برخوردار نبودیم. حزب کار آلبانی توانائی کمک مالی به سازمان ما را نداشت و حزب کمونیست چین نیز متاسفانه بناحق جریانهای منحرفی را تقویت می کرد که تنها به جنبش کمونیستی ایران صدمه زدند. ما توفانیها نه تنها باید بر ضد رژیم شاهنشاهی می رزمیدیم بلکه باید با این منحرفین و رویزیونیستهای رنگارنگ در جنبش کمونیستی ایران مبارزه میکردیم.
در این مبارزه طولانی حزب ما آبدیده شد و آموخت که شرط پیروزی بر آن است که هر حزب و یا سازمانی نخست بر نیروی خود، بر نیروی یاران و هوادارانش متکی باشد. طبیعتا کمک مالی به احزاب امکان می دهد که کادرهای حرفه ای داشته باشند، از امکانات فنی مدرن استفاده کنند، سفرهای متعدد و طولانی برای ایراد سخنرانی و یا برقراری تماسهای حزبی بگیرند و... بدون داشتن امکانات مالی کار به سختی و آهسته پیش می رود.
حزب کار ایران(توفان) آموخته است که همواره برود اگرچه این رهروی آهسته و متناسب با امکانات ما باشد.
برای حزب ما وفاداری به خط مشی کمونیستی اساس است و برای دریافت کمک مالی هرگز حاضر نیست بر سر اصول کمونیستی مصالحه کند. این امر در حقیقت نقض غرض خواهد بود. هستند سازمانهای سیاسی ایران که برای دریافت کمک مالی با شبه استدلالات انقلابی بهر ننگی تن در می دهند و ازامکانات خوب مالی برخوردارند. پرسش این است که علت موجویت آنها در چیست؟. آیا دریافت کمک مالی از امپریالیسم ننگ نیست؟ آیا این سیاست ارتجاعی را می توان با سیاست تاکیتک استفاده از تضاد اردوگاه امپریالیستها و یا جبهه ارتجاع توجیه کرد؟
حزب ما آموخته که برای تکیه و پافشاری بر اصول باید از میزان وابستگی کم کند و نگذارد که تحت فشار قرار گیرد. این امر یکی از اصول دوراندیشانه مبارزه است. مردم ایران به این جریانهای آلوده به کمکهای مالی امپریالیستی اعتمادی نخواهند کرد. و این امر نیز چیزی نیست که پنهان بماند. بهر صورت در فردای انقلاب ایران و یا در روند انقلاب ایران مردم ایران خواهند فهمید که سر و ته این جریانها به کجا بند است و از آنها سلب اعتماد می کنند. پول امپریالیستی نخستین صدمه اش را به این سازمانها و اپوزیسیون تقلبی می زند و نه به رژیم ایران. بهمین جهت حزب ما در عین اینکه از فشار مالی رنج می برد و دست و پایش در بسیاری موارد بسته است و بر فداکاری رفقا بنا کرده است مصوبات امپریالیستی را که می خواهد با تصویب بودجه های رخنه گرانه در ایران و خرید اپوزیسیون تقلبی ایران بشدت محکوم می کند و این امر را نه تنها دخالت آشکار در امور داخلی ایران می داند بلکه دریافت کنندگان این کمکها را بهر منطق اختراعی توجیهی همدست صهیونیسم و امپریالیسم می داند.
دریافت کنندگان این کمکها نوکران امپریالیستند و می خواهند مردم ایران را بزیر یوغ رقیت جهانخواران درآورند.
حزب ما از تک تک یاران و خوانندگان عزیز توفان می خواهد که درهر حدی که خود صلاح می دانند به حزب ما کمک مالی نمایند و چه بهتر که این کمکها بطور مرتب و ماهانه در اختیار تشکیلات قرار گیرد. حزب ما فقط با اتکا به نیروی اعضا، هواداران ، خوانندگان توفان به مبارزه اش ادامه داده و خواهد داد. رمز موفقیت و سلامت حزب ما درهمین اتکاء به نیروی خویش بوده است و این شیوه را اصولی ترین شیوه برای پیکار علیه ارتجاع و امپریالیسم می داند و بر آن پای میفشارد. این افتخار حزب ما است که با بیش از چهار دهه پیکار جانانه علیه ارتجاع، رویزیونیسم و امپریالیسم مستقل و با اتکاء به نیروی خویش عمل کرده و از هیچ نیروی خارجی کمک مالی دریافت نکرده است.

بر گرفته ازتوفان شماره 102 شهریور ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۹ مهر ۱۳۸۷



۲۵۰ هزار کارگر در شش ماه بیکار شده اند
محمد جهرمی، وزير کار و امور اجتماعی، روز يکشنبه اعلام کرد: «بيش از ۲۵۰ هزار نفر در شش ماه نخست سال جاری بيکار شده اند و نرخ بيکاری باز هم افزايش خواهد يافت.»
وی در گفت و گو با خبرگزاری کار، «ايلنا»، با تاکيد براينکه نرخ بيکاری در سال جاری تک رقمی نخواهد بود، افزود که به دليل افزايش بيکاری و ورود نيروهای جديد به بازار، نرخ بيکاری باز هم افزايش می يابد.
علی دهقان نيا، نماينده کارگران در سازمان تامين اجتماعی، درمورد آمار موجود بيکاران در ايران به « راديو فردا» گفت که آمار دقيقی در اين خصوص وجود ندارد.
وی افزود: « به دليل آنکه بين ۶۵ تا ۷۰ درصد کارگران شاغل در کارخانه ها، قراردادی هستند. به طور معمول، پس از پايان اين قراردادهای چند ماهه، قرارداد جديد امضا می شود و يا نمی شود. آن دسته از کارگرانی که نمی توانند قرارداد جديدی با کارفرمای خود ببندند، به بيکاران کشور اضافه می شوند که بر همين اساس، می توان اطمينان داشت که در شش ماه نخست سال جاری، بيش از ۲۵۰ هزار نفر بيکار شده اند.»
اين در حالی است که محمود بهمنی، رييس بانک مرکزی ايران، روز شنبه اعلام کرد که بسياری از واحدهای توليدی با ۲۰ درصد ظرفيت خود کار می کنند.
به گزارش ایلنا، وزير کار و امور اجتماعی دولت محمود احمدی نژاد همچنين گفت که نرخ بيکاری در ايران در سال جاری، به دليل آنچه وی « سياست‏های انقباضی بانک مرکزی در شش ماه نخست امسال» خواند، دو رقمی خواهد شد.
اين موضوع در حالی از سوی محمد جهرمی ابراز شده است که گروهی از کارشناسان و اقتصاددانان بر اين عقيده اند که سياست وام دهی به « واحدهای زودبازده» که مورد حمايت رييس جمهور و وزير کار و امور اجتماعی است، ضمن بی ثمر بودن از لحاظ توليد و اشتغال، يکی از دلايل افزايش تورم در ايران بوده است.
به گزارش رسانه ها، يکی از دلايل برکناری طهماسب مظاهری از رياست بانک مرکزی، مخالفت او با دادن وام به اين واحدها بود.

محمد جهرمی در پاسخ به اين پرسش که پيش ‏بينی وی از ميزان نرخ بيکاری در سال جاری چگونه خواهد بود، گفت: «متاسفانه سياست‏های انقباضی بانک مرکزی موجب بروز مشکلات بسياری برای توليد، کارگران و به خصوص سرمايه در گردش واحدهای توليدی شد، به طوری که براساس آخرين آمارهای منتشر شده از سوی مسئولان تامين اجتماعی، در شش ماهه نخست سال جاری، بيش از ۲۵۰ هزار نفر از کارگران بيکار شده‏اند.»
محمد جهرمی می گوید:«آمارهای منتشر شده، جدا از آمار مربوط به بيکاری بخشی از کشاورزان است که به دليل خشکسالی سال جاری اتفاق افتاده است.»
بر اساس گزارش ها، استان های بسياری در ايران دچار خشکسالی شده اند و اين موضوع باعث کاهش چشمگير فعاليت های کشاورزی شده است.
علی دهقان کيا از شمار کارگران بخش کشاورزی نیز ابراز بی اطلاعی کرد و افزود: « ما تنها از شمار و وضعيت کارگران بخش صنعت و کسانی که با اداره کار سر و کار دارند، اطلاع داريم.»
او می گوید که بر اساس داده های موجود، بخش های کشاورزی و دامداری در ايران رو به ورشکستگی می روند که اين خود، بر وضعيت کارگران شاغل در آنها تاثير منفی می گذارد.
« آمار اقتصادی بازتابی از واقعيات موجود »
وزير کار و امور اجتماعی روز ۲۸ خرداد گفت که حدود دو ميليون و ۶۰۰ هزار نفر بيکار هستند و ادامه داده بود:«اگر بتوانيم نرخ بيکاری را امسال در کشور ثابت نگه داريم، کار بزرگی انجام داده ايم.»
به گفته وی، سالانه يک ميليون و ۲۰۰ هزار نفر به جامعه متقاضی شغل درايران اضافه می شود و بر اساس آمارها، ۵۰ هزار نفر بر ميزان بيکاران افزوده خواهد شد.
برخی از اقتصاددانان و کارشناسان اعتقاد دارند که آمار ارائه شده از سوی مقام های ايرانی مبتنی بر واقعيت نيست و آمار واقعی بيکاری بسيار بيشتر از اين آمار است.
سالانه يک ميليون و ۲۰۰ هزار نفر به جامعه متقاضی شغل درايران اضافه می شود و بر اساس آمارها، ۵۰ هزار نفر بر ميزان بيکاران افزوده خواهد شد.
آنها با اشاره به اصرار دولت محمود احمدی نژاد به کاهش هميشگی نرخ بيکاری در ايران می گويند هر آمار اقتصادی بايد بازتابی از واقعيات موجود در کشور باشد.
از جمله اين افراد، عليرضا محجوب، عضو کميسيون اجتماعی مجلس شورای اسلامی و دبير کل خانه کارگر، است که روز ۲۳ ارديبهشت، با رد آمار بيکاری ارائه شده توسط مراکز دولتی همانند مرکز آمار ايران گفت:« نمی دانم چه سری است که سه دولت عدالت، اصلاحات و سازندگی در دو سال آخر کارشان سعی کردند، نرخ بيکاری را پايين جلوه دهند، در حالی که واقعيت جامعه عوض نشده و بيکاری کاهش نيافته است.»
بهمن آرمان، اقتصاددان در تهران، نيز روز ۱۴ تير گفت: «آثار آمارهای اقتصادی که از سوی دولت ارائه می شود، بايد در جامعه احساس شود. درمورد بيکاری نيز بايد گفت زمانی نرخ بيکاری کاهش می يابد که سرمايه گذاری های مولد و فعاليت های عمرانی نظير سد سازی، ساخت آزادراه ها و حتی فعاليت های بخش خدمات افزايش يافته باشند.»
در همين زمينه، ولی الله صالحی، نماينده کارگران در شورای عالی کار، به « راديو فردا» گفت: « زمانی می توانيم نرخ بيکاری را کاهش دهيم که به توليد اهميت دهيم و در همين راستا بايد نقدينگی و سرمايه موجود در کشور را به اين سمت هدايت کنيم. اما متاسفانه اين نقدينگی و سرمايه در بخش دلالی و غير مولد به کار گرفته می شود.»
ابراز نگرانی ۱۰۹ استاد برجسته درباره آینده دانشگاه
در این گزارش رخدادها و روندهای نگران کننده مربوط به وضعیت دانشگاه ها و توسعه علمی کشور در سه محور زیر بیان می شود؛ ۱- تضعیف بنیان های برنامه یی و ساختاری توسعه علمی، ۲- دگرگون سازی فرهنگ و کارکردهای دانشگاه و ۳- کاهش مشارکت استادان و دانشجویان.

تضعیف بنیان های برنامه یی و ساختاری

۱- در برنامه های سوم و چهارم توسعه ، دانشگاه ها به عنوان نهادهای مستقل و برخوردار از اختیارات لازم به رسمیت شناخته شده اند و باید زمینه های توسعه آموزشی و پژوهشی خود را به منظور پیشبرد مرزهای دانش و توسعه سرمایه انسانی برای پاسخگویی به نیازهای کنونی و ساختن آینده کشور فراهم کنند. اما گسترش تصدی گری دولتی، نادیده گرفتن استقلال دانشگاه ها و کاهش اختیارات هیات های امنا، دانشگاه ها را به واحدهای ناکارآمد تبدیل کرده و آنها را با محدودیت ها و مشکلات زیادی در ارتقای کیفیت و پیشبرد برنامه های آموزشی و پژوهشی خود روبه رو کرده است. ۲- برنامه های سوم و چهارم توسعه فرصتی تاریخی برای رشد متوازن بخش های علمی و اقتصادی کشور فراهم کرده و مسوولیت بهره برداری مناسب از آن را به عهده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان نهادی اندیشه ساز و چابک برای توسعه علوم و فناوری گذاشته است. اما متاسفانه برخلاف جهت گیری این برنامه ها در سال های اخیر، اتخاذ سیاست های تصدی گرایانه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری باعث تضعیف اصلی ترین وظیفه آن در سیاستگذاری و برنامه ریزی کلان توسعه علمی شده است. ۳- واگذاری برخی از وظایف و اختیارات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به طیفی از نهادهای گوناگون موجب ساختارزدایی و غیرنهادینه ساختن فرآیندهای توسعه علمی و از هم گسستگی در مدیریت کلان نظام علم و فناوری شده و پویایی و انسجام لازم برای توسعه علمی را به مخاطره انداخته است.

دگرگون سازی فرهنگ و کارکردهای دانشگاه

۱- در حال حاضر دانشگاه به مثابه سازمانی تابع، منفعل و نیازمند دخالت دائمی دستگاه های دولتی تحت قیمومیت نهادهای غیرعلمی تلقی می شود. این رویکرد به تضعیف بنیان های علمی و دگرگون سازی فرهنگ و کارکرد دانشگاه به عنوان نهاد مستقل علمی و مولد اندیشه خلاق و نقاد و اثرگذار بر روند توسعه کشور انجامیده است. ۲- کاهش نقش دانش و ظرفیت های کارشناسی در ساماندهی امور جامعه به امری نگران کننده تبدیل شده است. نادیده گرفتن هشدارهای دانشگاهیان در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجب به حاشیه رانده شدن دانشگاه ها و نخبگان، زوال سرمایه اجتماعی و آسیب پذیری جامعه ایرانی در سطوح ملی و بین المللی شده است. ۳- کم توجهی به ضرورت آزادی علمی در فعالیت های آموزشی و پژوهشی و ایجاد محدودیت در نقد علمی دیدگاه ها، سیاست ها و برنامه های موجود نقش دانشگاه را در آفرینش های علمی، روشنگری اجتماعی و پشتیبانی محققانه و اندیشمندانه از برنامه های توسعه تضعیف کرده است. ۴- افزایش دسترسی به آموزش عالی از سیاست های مهم کشور به ویژه در طول برنامه های سوم و چهارم توسعه به شمار می آید، ولی گسترش بی رویه جمعیت دانشجویی بدون تامین منابع و امکانات کافی در سال های اخیر کیفیت آموزش عالی را به مخاطره انداخته است. ۵- فقدان مشارکت های سازمان یافته دانشگاهیان و نهادهای علمی، تحقیقاتی و آموزشی در سیاستگذاری، تعیین اولویت ها و تخصیص اعتبارات پژوهش و فناوری به توزیع ناشفاف این اعتبارات و کاهش اثربخشی پروژه های تحقیقاتی انجامیده است. ۶- کاهش حمایت از انجمن های علمی، تخصصی و حرفه یی و ایجاد محدودیت برای آنها باعث کاهش مشارکت این نهادها در فرآیندهای مشاوره، تصمیم سازی و گسترش مشارکت های غیرنهادمند شده است.

کاهش مشارکت استادان و دانشجویان

۱- بازنشسته کردن استادان ممتاز و نخبه کشور و ایجاد محدودیت های اداری و سیاسی به ویژه در علوم انسانی و اجتماعی موجب محروم ماندن دانشگاه ها از استادان برجسته، صاحب فکر و مستقلی شده است که سال ها باعث افتخار و انگیزش دانشجویان بوده اند.

۲- بر مبنای تجربیات دانشگاه های برتر، مدیران سطوح مختلف دانشگاهی از یک سو باید با مشارکت اعضای هیات علمی تعیین شوند و از سوی دیگر فضای دانشگاه ها در برابر تحولات روزمره از ثبات و پایداری نسبی برخوردار باشند. در سال های اخیر کم توجهی به نقش و نظر دانشگاهیان در انتخاب مسوولان رده های مختلف دانشگاهی به کاهش انگیزه و بهره وری اعضای هیات علمی انجامیده و نقش دانشگاه در فرآیندهای گسترش پویایی و ثبات در جامعه را تقلیل داده است.

۳- برخلاف سنت های رایج دانشگاهی، جذب اعضای هیات علمی از مقوله یی تخصصی و اداری مستقل و در صلاحیت گروه های آموزشی و نهادهای درون دانشگاهی به یک پدیده یی پیچیده، متمرکز و حتی خارج از اختیار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تبدیل شده است.

۴- برخوردهای امنیتی و انضباطی با تشکل های قانونی و منتقد دانشجویی و به تعطیلی کشاندن و تصرف فضاها و امکانات آنها و صدور احکام محرومیت از تحصیل برای فعالان دانشجویی فضای دانشگاه را دچار رکود و بی نشاطی کرده و مشارکت دانشجویان را در فعالیت های فرهنگی و سیاسی کاهش داده است.

۵- اعمال انواع سهمیه های جنسیتی، منطقه یی، بومی و خاص در آزمون های سراسری و محروم ساختن بعضی از متقاضیان تحصیلات تکمیلی با عنوان دانشجویان ستاره دار برخی از متقاضیان برتر را از انتخاب رشته مورد نظر خود یا اساساً از ورود به دانشگاه محروم ساخته است. ادامه این روند موجب سلب اعتماد عمومی به فرآیندهای سنجش علمی دانشجویان بر مبنای رقابت استعدادها و همچنین موجب کاهش امید به آینده در میان جوانان می شود.

پیامدها و انتظارات

نظام اجرایی کشور با فاصله گرفتن از تفکر کارشناسی و مرجعیت دانشگاه در زمینه توسعه پایدار، عادلانه و مردم سالار، شکاف های تاریخی بین نخبگان و حاکمیت را دامن می زند. در جامعه ایران برمبنای مطالعات دهه گذشته، دانشگاه از جایگاه معتبر اجتماعی و دانشگاهیان از بالاترین سطح اعتماد مردم برخوردار هستند اما روندها و رخدادهای نگران کننده مورد اشاره، پیامدهای مخاطره آمیزی در تضعیف منزلت دانشگاه به عنوان کانون تولید و اشاعه اندیشه خلاق، نقاد و توسعه گرا به همراه دارد. تداوم این رویه ها دانشگاه را به کانونی یک بعدی و تک صدایی و ناتوان از پاسخگویی به نیازهای گسترده و مسائل پیچیده توسعه همه جانبه تبدیل خواهد کرد. نخبگان علمی و دانش آموختگان دانشگاهی در شرایط محرومیت از مشارکت در فرآیندهای بهسازی جامعه یا فاقد انگیزه و بهره وری می شوند یا چاره یی جز مهاجرت نمی یابند. کاهش انگیزش یا مهاجرت حاملان اندیشه و دانش از کشور، جامعه مستعد ایرانی را از بصیرت ها و نقدهای عالمانه این نخبگان فکری در جهت پاسخگویی خردمندانه به نیازها و چالش های پیش رو محروم می سازد.

امضاکنندگان زیر، این بیانیه را به عنوان سندی از نگرانی ها و هشدارهای خود در باب سرنوشت دانشگاه و توسعه علمی کشور منتشر و قضاوت در مورد محتوای آن را به عموم مردم، به قشر فرهیخته و علاقه مند به دانش، دانشجو و دانشگاه واگذار می کنند. اما همچنین امیدوارند مسوولان ذی ربط با مشکلات و نگرانی های موجود برخورد شایسته یی داشته و در جهت رفع این نگرانی ها اقدامات سازنده یی را در پیش گیرند. بر این اساس، از دست اندرکاران انتظار می رود به جای دنبال کردن شیوه های غیر برنامه یی، متمرکز و غیر مشارکتی کنونی، به تقویت دستاوردهای چشمگیر کشور به ویژه در دهه گذشته در زمینه توسعه علوم و فناوری و استقلال دانشگاه ها بپردازند و به خصوص ساز و کارهای موثر در توسعه علمی پایدار همچون تقویت فضای مناسب فعالیت های علمی و آزادی اندیشه نقاد و خلاق در بین استادان و دانشجویان را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند.

امضاکنندگان

۱- دکتر عباس بهرام، ۲- دکتر عزیزالله تاجیک اسماعیلی، ۳- دکتر سیدحسین سراج زاده، ۴- دکتر علیرضا مرادی، ۵- دکتر عباس منوچهری، ۶- دکتر سعید معیدفر، ۷- دکتر ناصر فکوهی، ۸- دکتر نعمت الله فاضلی، ۹- دکتر حمیدرضا جلایی پور، ۱۰- دکتر حسن محدثی، ۱۱- دکتر ابراهیم صالحی عمران، ۱۲- دکتر یعقوب موسوی، ۱۳- دکتر احمد فشار، ۱۴- دکتر سیدمحمد توکلی، ۱۵- دکتر حسن آقایی ۱۶- دکتر مهدی کشمیری، ۱۷- دکتر محمدجواد منعم ۱۸- دکتر مقصود فراستخواه، ۱۹- دکتر محمدامین قانعی راد، ۲۰- دکتر روزبه معینی، ۲۱- دکتر سیدحمید فتحی، ۲۲- دکتر مصطفی کریمیان اقبال، ۲۳- دکتر علی محدث، ۲۴- دکتر جواد شکراللهی مغانی، ۲۵- دکترمحمدباقر منهاج، ۲۶- دکتر مصطفی معین، ۲۷- دکتر جعفر میلی منفرد، ۲۸- دکتر رضا فرجی دانا، ۲۹- دکتر فخرالدین دانش، ۳۰- دکتر فرهاد درویش، ۳۱- دکتر سیداحمد معتمدی، ۳۲-دکتر عبدالرضا افتخاری، ۳۳- دکتر ناصر بورجردیان، ۳۴- دکتر اسدالله رضوی، ۳۵- دکتر عبدالحمید ریاضی، ۳۶- دکتر حسین عسگریان ابیانه ۳۷-دکتر مرتضی میرمحمد رضایی، ۳۸- دکتر اسماعیل قافله باشی، ۳۹- دکتر محمد شفیع صفاری، ۴۰- دکتر عبدالجواد احمدی، ۴۱- دکتر علی اصغر سلطانی، ۴۲- دکتر سیدابولحسن نائینی، ۴۳- دکتر مسعود البرزی، ۴۴- دکتر محمدرضا رازفر ۴۵- دکتر عباس عباسی، ۴۶- دکتر مسعود شمس بخش، ۴۷- دکتر مهدی قمشی، ۴۸- دکتر محمدعلی وحدت، ۴۹- دکتر محمدرضا آقاابراهیمی، ۵۰- دکتر محمدعلی ناصری، ۵۱- دکتر ابراهیم واشقانی فراهانی، ۵۲- دکتر جعفر کامبورزیا، ۵۳- دکتر اکبر خیاطی ۵۴- دکتر رحیم عبادی، ۵۵- دکتر سیدناصر هاشمی، ۵۶- دکتر علی پایا، ۵۷- دکتر محمدهادی خوش تقاضا، ۵۸- دکتر مسعود صفایی مقدم، ۵۹- دکتر برات قبادیان، ۶۰- دکتر علیرضا ربیعی، ۶۱- دکتر محمدرضا تاجیک، ۶۲- دکتر جعفر توفیقی، ۶۳- دکتر یوسف ثبوتی، ۶۴- دکتر سیدصفدر حسینی، ۶۵- دکتر هادی خانیکی، ۶۶- دکتر فرهاد رحمتی، ۶۷- دکتر عبدالله رمضان زاده، ۶۸- دکتر محمدتقی صالحی، ۶۹- دکتر مجتبی صدیقی، ۷۰- دکتر غلامرضا ظریفیان، ۷۱- دکتر محمد ستاری فر، ۷۲- دکتر ناصر شمس، ۷۳- دکتر ابراهیم شیری، ۷۴- دکتر محمدجواد رسایی، ۷۵- دکتر علی قنبری، ۷۶- دکتر رضا سمیع زاده، ۷۷- دکتر جلال بختیاری، ۷۸- دکتر محسن کدیور، ۷۹- دکتر محمودرضا بهبهانی، ۸۰- دکتر غلامعلی منتظر، ۸۱- دکتر محمود مهرمحمدی، ۸۲- دکتر آقافخر میرلوحی، ۸۳- دکتر ابراهیم قاسمی نژاد،۸۴- دکتر تقی آزادارمکی ۸۵- دکتر علی شکفته راد، ۸۶- دکتر پرویز احسان زاده- ۸۷- دکتر حسن حاج قاسم، ۸۸- دکتر علی شکوری راد، ۸۹- دکتر بهروز وحیدی، ۹۰- دکتر رضا صراف، ۹۱- دکتر غلامرضا مرادی، ۹۲- دکتر سیدحسین حسینیان،۹۳- دکتر محسن بهشتی سرست، ۹۴- دکتر حسن رئیسیان، ۹۵- دکتر ذکرالله محمدی، ۹۶- دکتر سیدعلی محمدموسوی، ۹۷- دکتر نصرالله عسگری، ۹۸- دکتر صفر فضلی، ۹۹- دکتر حسین ایمانیه، ۱۰۰- مهندس سیدمحمد حسین پروین نیا،۱۰۱- مهندس بهروز صحابه، ۱۰۲- دکتر سیدحسین صادقی، ۱۰۳- دکتر رضا افضل زاده، ۱۰۴- دکتر وحید احمدی، ۱۰۵- دکتر جلال بختیاری، ۱۰۶- دکتر ابوالحسن ریاضی، ۱۰۷- دکتر محمدعلی ادریس، ۱۰۸- دکتر محمدمهدی سالاری راد ۱۰۹- دکتر سیدعلی میرحسنی.

۲۵ مهر ۱۳۸۷


تأثیر منفی بحران مالی جهان بر بازار نفت

وزیر نفت ایران: تنزل قیمت نفت به زیر ۱۰۰دلار در هر بشکه مخاطره‌آمیز است

به عقیده‌ی کارشناسان، تداوم بحران در بازارهای مالی بین‌المللی به کاهش بیشتر بهای نفت می‌انجامد. اقتصاد ایران از چنین کاهشی به شدت آسیب خواهد دید. در همین حال آمارها از کاهش صادرات نفت ایران در سال‌های اخیر حکایت دارند.
بنا به ارزیابی شماری از کارشناسان، در صورت تداوم بحران مالی بین‌المللی، قیمت جهانی نفت نیز همچنان به سیر نزولی خود ادامه خواهد داد. بهای هر بشکه نفت که در ماه ژوئیه‌‌ی سال جاری به بیش از ۱۴۷ دلار افزایش یافت، در روزهای اخیر به میزان ۴۵ درصد کاهش یافته است. روز جمعه‌ی گذشته هر بشکه نفت در بازارهای بین‌المللی ۷۰ / ۷۷ دلار معامله شد که در ۱۳ ماه گذشته، پایین‌ترین قیمت بوده است.

دویچه بانک آلمان در گزارشی که روز جمعه انتشار داد پیش‌بینی کرد که که تعمیق بحران مالی و کاهش آهنگ رشد اقتصاد دنیا تأثیرات محسوسی بر بهای مواد خام خواهد داشت. موسسه‌ی گلدمن ساکس نیز می‌گوید که بهای نفت در ماه‌های آخر سال میلادی جاری به سطح ۷۵ و برای ابتدای سال جاری به ۷۰ دلار در هر بشکه می‌رسد. همین پیش‌بینی حکایت از آن دارد که در صورت تداوم بحران مالی و اقتصادی و کاهش تقاضا برای نفت، قیمت این ماده‌ی سوختی احتمالاَ تا سطح ۵۰ دلار نیز سقوط خواهد کرد.

جلسه‌ی اوپک

در همین حال، قرار است سازمان کشورهای صادرکننده‌ی نفت (اوپک) برای واکنش به وضعیت جدید بازار نفت و جلوگیری از کاهش بیشتر بهای این ماده‌ی خام روز ۱۸ نوامبر در وین تشکیل جلسه دهد. کارشناسان انتظار دارند که در این جلسه بر پایبندی کشورهای عضو به رعایت سهمیه‌هایی که برای آنها در نظرگرفته شده و نیز بر نگهداشتن قیمت نفت در سطح بالای ۸۰ دلار در هر بشکه تأکید شود.

در این میان، تعمیق بحران در بازارهای‌ مالی بین‌المللی و تأثیر آن بر بازار نفت به تدریج در ایران نیز باعث بروز نگرانی‌هایی شده است. مقامات جمهوری اسلامی، و از جمله وزیر نقت، چند ماه پیش، یعنی در اوج افزایش قیمت نفت، این احتمال را مطرح می‌کردند که ممکن است بهای هر بشکه این ماده‌ی سوختی به ۲۰۰ دلار هم برسد. به نظر می‌رسد که روی‌آوردن دولت به طرح موسوم به «طرح تحول اقتصادی» و نقدی‌کردن یارانه‌ها نیز بر اساس این خوشبینی تنظیم شده که نفت قیمت نسبت بالای خود را حفظ خواهد کرد. این در حالی است که از ماه‌ها پیش کارشناسان نسبت به چنین خوشبینی‌هایی هشدار می‌دادند و بر آن بودند که قیمت بالای صد دلار را هم برای نفت کاذب است و چنین قیمتی مدت زیادی دوام نخواهد آورد.

اثرات تنزل قیمت

۶۰ درصد درآمدهای دولت ایران از راه فروش نفت تأمین می‌شود. درآمدهای مالیاتی و گمرک و نظایر آن نیز مستقیم و غیرمستقیم به فعالیت‌های شرکت‌ها و صنایع وابسته است. همچنین بنگاه‌های اقتصادی نیز کلیه واردات مواد اولیه، تجهیزات، قطعات یدکی و ماشین‌آلات و سایر نیازهای وارداتی خود را با دلارهای حاصل از فروش نفت انجام می‌دهند. لذا تقریبا تمامی متغیرهای اقتصادی کشور به نوعی وابسته به درآمد نفت و قیمت آن می‌باشند. بنا به برخی ارزیابی‌ها، درآمدها و هزینه‌های دولت در سال جاری بر اساس نفت بشکه‌ای ۸۰ دلار تنظیم شده است. لذا سقوط قیمت نفت به زیر این مبلغ به سرعت تأثیرات منفی خود را بر اقتصاد ایران نشان خواهد داد. گزارش تحقیقی اخیر مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی با اشاره به همین واقعیت، می‌گوید که اگر قیمت نفت خام ایران به زیر ۸۰دلار افت بکند، دولت دچار کسری بودجه می‌شود.

در این میان، غلامحسین نوذری، وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران، تنزل قیمت نفت به زیر ۱۰۰دلار در هر بشکه را از جهت تأثیری که بر سرمایه‌گذاری در حوزه‌های نفتی می‌گذارد، مخاطره‌آمیز خوانده است. وی روز یکشنبه در مصاحبه باخبرنگاران گفت: « ایران در نشست فوق العاده سازمان کشورهای صادرکننده نفت که 28 آبان ماه در وین برگزار می شود درخواست کاهش تولید را مطرح می کند.» نوذری هشدار داد: «به نظر می رسد اگر اوپک تصمیم محکمی برای مقابله با کاهش قیمت نفت اتخاذ نکند، شرایط سرمایه گذاری در صنعت نفت با مخاطرات جدی مواجه خواهد شد.» وزیر نفت پیشتر نیز از افت بهای نفت به زیر محدوده ۱۰۰ دلار در هربشکه ابراز نارضایتی کرده بود.

ایران جایگاه خود در اوپک را از دست داده است

در این میان، آمارهای جدید بانک مرکزی ایران حاکی از آن است که در دوران دولت احمدی‌نژاد میزان صادرات نفت ایران روزی ۲۹۶ هزار بشکه نسبت به سال ۱۳۸۴ کاهش یافته است. به گزارش روزنامه‌ی سرمایه، در سال ۸۴ رقم تولید روزانه نفت ایران چهار میلیون و ۱۰۶ هزار بشکه و صادرات دو میلیون و ۶۹۱ هزار بشکه بود، اما در سال ۸۶ تولید روزانه به چهار میلیون و ۵۸ هزار بشکه رسید که این میزان دو میلیون و ۵۲۳ هزار به صادارت تخصیص یافت. کارشناسان صنعت نفت معتقدند به دلیل مصرف داخلی فرآورده های نفتی، از سال ۸۴ آهنگ صادرات نفت روند کاهشی به خود گرفته و در سال ۸۷ افزایش مصرف داخلی فرآورده های نفتی عامل عمده کاهش صادرات نفت بوده است.

به عقیده برخی صاحب نظران اقتصادی، از آنجا که سیاست تثبیت قیمت ها در مجالس هفتم و هشتم به افزایش مصرف داخلی برخی فرآورده های نفتی و بالارفتن تقاضا برای نفت در داخل کشور انجامیده و ظرفیت صادرات این ماده‌ی سوختی را کاهش داده است.

از سوی دیگر، کارشناسان معتقدند که افزایش تولید نفت ایران برای پاسخگویی به نیازهای داخلی و نیز حفظ جایگاه صادراتی این کشور در اوپک، مستلزم سرمایه‌گذاری‌های کلان در زمینه‌ی گسترش، احیا و افزایش بازدهی میادین نفت است.

کاهش صادرات نفت در چهار سال گذشته باعث شده ایران جایگاه خود را به عنوان دومین تولیدکننده عضو اوپک به امارات متحده عربی بدهد. روزنامه‌ی سرمایه در این باره نوشته است: « امارات در حال حاضر از نظر میزان صادرات، دومین کشور صادرکننده نفت اوپک است و ایران بعد از عربستان و امارات در مقام سوم صادرات نفت اوپک قرار دارد. این در حالی است که مسوولان وزارت نفت بارها اعلام کرده اند تولید و صادرات نفت ایران در حال افزایش است.»

ح/ رویترز، سرمایه

۲۴ مهر ۱۳۸۷


تشدید طرح امنیت اجتماعی "شوخی" ترسناک


فرمانده جدید نیروی نظامی تهران گفته است که طرح امنیت اجتماعی با شدت بیشتری در سال آینده پی‌گیری خواهد شد. آیا گروه‌های اصلی که هدف این طرح هستند، یعنی زنان و جوانان بیشتر می‌ترسند، یا همه‌چیز را بیشتر به مسخره می‌گیرند؟ برخی می‌پرسند تعرض به حریم خصوصی تا کجا می‌تواند گسترش پیدا کند؟

گفتگو با مینا جعفری وکیل پایه یک دادگستری و فعال زنان
دویچه‌وله: تشدید طرح امنیت اجتماعی، با توجه به مراحلی که تاکنون طی کرده، به چه شکل و در چه زمینه‌ای می‌تواند باشد؟
مینا جعفری: ببینید این طرح در چهار بخش از سوی نیروهای انتظامی ارائه شده است. چهار بخشی که در واقع مرحله به مرحله رو شد. اولین مرحله که شدیدترین مرحله‌اش هم بود و تا الان هم نمود بیشتری در سطح اجتماع داشته، مرحله‌ی پوشش زنان بود بیشتر تا حتا آقایون. مرحله‌ی بعدی‌اش هم مبارزه با مواد مخدر، سی‌دی‌های مستهجن و اینها بوده است. اما شدیدترین بخشی که انجام دادند راجع به پوشش زنان بوده و من نمی‌دانم واقعا چه مرحله‌ای را می‌شو‌د اضافه کرد. یعنی آیا بیشتر از این می‌شود به حوزه‌ی خصوصی افراد به نام «امنیت اخلاقی و اجتماعی» تعرض کرد؟
دویچه‌وله: برنامه‌ریزان و مجریان این طرح معتقدند که این طرح مورد حمایت مردم است، خواست خود مردم است و منجر به افزایش امنیت اجتماعی شده است. آیا آماری در این رابطه وجود دارد که این ادعا را تایید کند؟
مینا جعفری: خود نیروی انتظامی یکسری آمارها و گزارش‌هایی ارائه داده بودند، همان روزهای اولی که طرح شروع شده بود. اولا مشخص است که جامعه‌ی آماری که اینها برای این گزارشهایشان ارائه می‌دهند، کی‌ها هستند. من به عنوان یک زن در اجتماع ایران، یک زن که کار می‌کند، می‌گویم که نه، اصلا اینجوری نیست. واقعا امنیت اجتماعی من افزایش پیدا نکرده که هیچ، اتفاقا امنیت من که باید توسط پلیس و ماموران پلیس حفظ بشود، حالا طوری شده من از خود آنها هم می‌ترسم. به خاطر این که، می‌ترسم (مبادا) یک سانت مانتوی من کوتاه باشد، یکی از موهای من بیرون باشد که از طرف آنها مورد توهین و تحقیر قرار بگیرم. فکر می‌کنم این طرح جز این نیست که امنیت اجتماعی زنها را به خطر انداخته است. واقعا به خطر انداخته! شما از هر آدم عادی که بپرسید، می‌ترسد. درست است که بی‌اخلاقی در هر جامعه‌ای وجود دارد، اما آیا واقعا پلیس باید این کار را بکند یا نهادهایی مثل نهادهای اجتماعی‌­ آموزشی باید بیایند متصدی اصلاح این افراد باشند؟ پلیس آمده با حالت چکشی و ضربتی می‌خواهد حالا مثلا این اشکالها و نواقصی که در بخش آموزش در اجتماع وجود داشته را رفع کنند. آیا واقعا این در صلاحیت نیروی انتظامی ‌و پلیس است؟
دویچه‌وله: خانم جعفری فکر می‌کنید این سخن فرمانده‌‌ی جدید نیروهای انتظامی تهران که گفته است در سال جدید نسبت به قبل طرح امنیت اجتماعی با شدت بیشتری اجرا می‌شود، بازهم منظور سخت‌گیری بیشتر نسبت به خانم‌هاست؟
مینا جعفری: به نظر می‌رسد که اصولا در این مملکت (مخصوصا) در این دو سه سال اخیر، هر برنامه‌ای که می‌خواهد شکل بگیرد، در واقع تمرکز اولیه‌اش روی زنهاست. من نمی‌دانم، یا زنها مهم شده‌اند یا برنامه‌ریزی شده که زنها کاملا در محاق قرار بگیرند و حتما خانه‌نشین بشوند. احتمال زیاد می‌دهم که بازهم طرح جدیدی‌ست برای این که بازهم زنها خانه‌نشین‌تر از این بشوند که هستند.
دویچه‌وله: برخوردهایی که بویژه جوانان با این طرح می‌کنند چگونه است؟ مثلا موقعی که با پلیس امنیت اجتماعی در خیابانها مواجه می‌شوند، بعد از رفتن آنها بیشتر دست به مسخرگی می‌زنند یا واکنش‌شان بیشتر توام با ترس است؟ تاثیر رفتاری که با آنها می‌شود، روی‌شان چه هست؟
مینا جعفری: ببینید یک چیز جالب است. مثلا من وقتی از جوانها می‌شنوم، چون خودم هم یک جوان‌ام، این که پلیس گشت ارشاد، فکرش را بکنید، بخشی از زندگی ما شده. تو خیابون که می‌رویم باید بپذیریم که پلیس گشت ارشاد هست. خب؟ اما این به این معنا نیست که مثلا من بگویم این پلیسی‌ست که پلیس است، پلیس مقتدر است. از نظر من پلیس مقتدر این است که با جرائم واقعی در اجتماع مبارزه کند. این دیگر آن پلیس نیست، انگار معنای پلیس ابهت‌اش پایین آمده. به نظر من همه‌ی ما در ذهنمان این است که پلیس باید امنیت ما را به تمام معنا حفظ کند. اما الان اینجوری نیست و یکجوری هم علاوه بر ترسی که ایجاد می‌کند، انگار یک شوخی هم هست، انگار همه‌چی همراه باهم هست.
دویچه‌وله: خیلی از گزارشها نشان می‌دهد که زنها نه فقط در رابطه با طرح امنیت اجتماعی، و حتا نه فقط به این خاطر که پلیس انتظامی باهاشان روبه‌رو می‌شود، بلکه به خاطر مرد بودن آنها احساس عدم امنیت می‌کنند. این تا چه اندازه مشهود است؟
مینا جعفری: ببینید در فضای ایران متاسفانه، همه‌ی ما که الان تو اجتماع هستیم، چه کار می‌کنیم چه کار نمی‌کنیم، متاسفانه با مسئله‌ای به نام تجاوز یا تعرض جنسی برخورد داریم. حالا این تجاوز می‌تواند تجاوز کلامی صرف باشد... به هرصورت از این دست آزارهای جنسی زیاد شده. دیگر حالا فرق نمی‌کند آن آدم دکتر باشد یا وکیل، خبرنگار باشد یا اصلا حتا پلیس باشد. یعنی این مشکلی‌ نیست که فقط گریبان پلیس را گرفته باشد. در همه‌جا متاسفانه (این تعرض) وجود دارد و این نشان‌دهنده‌ی این است که جامعه ایران ضدزن است، شدیدا ضدزن است و حاضر نیست اصلا هیچ کدام از ارزشهایش را عوض کند.
مصاحبه‌گر: مریم انصاری