۸ مهر ۱۳۸۸


گزارشی ازفعالین حزب کارایران(توفان) درآمریکا و کانادا
به مناسبت حضور احمدی نژاد در سازمان ملل
روز چهارشنبه 23 سپتامبر، شهر نیویورک شاهد تظاهرات وسیع ایرانیان بر علیه حضور احمدی نژاد نماینده منتصب مافیای قدرت و به حمایت از مبارزات بر حق مردم ایران بود. چند هزار نفر از گروه ها و جریانهای مختلف سیاسی با مواضع و انگیزه های ناهمگون در این تظاهرات شرکت داشتند. بخشی با پرچم و یا پوشش سبز، بخشی پرچم شیر و خورشید و بعضا با عکسهای نیم پهلوی ، بخشی با عکسهای تمام قد رهبرشان مریم و مسعود، بخشی با پرچمهای سرخ و پلاکاردهای حزبی، بخشی اعلامیه بدست ، بخشی هم بدون همه اینها در تظاهرات شرکت داشتند.
حضور این جمعیت وسیع ایرانیان معترض در مقابل سازمان ملل لگدی محکم بود به رژیم جنایت و کشتار و تجاوز جمهوری اسلامی ایران. این تظاهرات تو دهنی محکمی به احمدی نژاد و خس و خاشاک همراه او زد. این تظاهرات صدای اعتراض مبارزات عادلانه مردم ایران را بگوش نمایندگان همه جهان رساند.
ناهمگونی جریانهای شرکت کننده در گرد هم آئی نیویورک برای هر رهگذر سیاسی آشکار بود و برای آنهائی که نیز در تظاهرات شرکت داشتند بوضوح دیده میشد.
بخش متشکل سبز پوشها را عناصر شناخته شده ای که برخی وابسته به حناح اصلاح طلب و مخالف سرنگونی رژیم اند و برخی قلب و ذهنشان برای مدینه فاضله دمکراسی آمریکائی در حرکت است شامل میشد. قسمت قابل ملاحظه این بخش را شیک پوشان جوان و نیمه جوان از طبقات مرفه و نیمه مرفه تشکیل میدادند که برای تحصیل و یا کار به آمریکا مهاجرت نموده اند. در تظاهرات ، قسمت تاریخا عقب مانده این بخش همانند دسته های سینه زنی رژیم جمهوری اسلامی ایران شعار " یا حسین ، میر حسین" را بارها و بارها تکرار میکردند. قسمت دیگری از سبز پوشان که زیر نفوذ شیر و خورشیدی های سلطنت طلب و تبلیغات امپریالیستی-صهیونیستی بر علیه مردم ایران قرار دارند سعی کردند که شعار ارتجاعی " نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران" بر کل بخش سبز پوش تحمیل کنند اما حضور نیروهای چپ در این تظاهرات گوش و چشم سبز پوشان را به موضوع سرنگونی کلیت رژیم سوق میداد. قسمت قابل ملاحظه ای از سبز پوشان شعارهای رادیکال نیروهای چپ را همراهی میکردند. اما در مجموع ، شعارهای تحمیل شده از طرف رهبری بر این بخش شعارهای رفرمیستی و اصلاح طلبی در چهارچوب جمهوری اسلامی و غرب گرائی امپریالیستی بود.
بخش طرفدار مجاهدین در تظاهرات طبق روال سنواتی به نیروها و افراد دست راستی طرفدار دولت آمریکا توسل میجستند تا شاید فرجی حاصل شود و ازچنبره بن بست سیاسی ناشی از سیاستهای ارتجاعی رهبری بتوانند خود را رها سازند. آنها تا جائی پیش رفتند که احمدی نژاد را "با بمب های اتمی اش" بزرگترین دشمن بشریت ( ! ) جا میزدند. عناصر مجاهدین وابسته به فاکس نیوز ، یکی از دست راستی ترین رسانه خبری آمریکا ، در مورد سایتهای اتمی "مخفی" رژیم جمهوری اسلامی به امپریالیستهای آمریکائی "خبر رسانی" میکردند.
شعارهای حاکم بر این بخش از تظاهرات همان شعارهای روزانه مجاهدین در مورد "رژیم آخوندی" ، " رهبری مسعود و مریم" و... بودند. شرکت مجاهدین در این تظاهرات بیشتر برای برخ کشاندن نیروی خود به " اربابان جهان" بود تا افشای رژیم جنایتکار حمهوری اسلامی و یا حمایت از مبارزات مردم ایران بر علیه استبداد و فقر و کشتار.
بخش شیر و خورشیدی های سلطنت طلب که در تظاهرات شرکت داشتند خواهان "نابودی" رژیم جمهوری اسلامی بودند و در این تظاهرات فعلا "پادشاهی نیم پهلوی" را درز گرفته بودند. این گروه که بوی کباب به مشامشان رسیده شعار ارتجاعی " نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران" را برای " فدا کردن" جانشان جهت غارت ملیاردها دلاراز مردم ایران اتخاذ کرده بودند. وابستگی مستقیم این بخش از تظاهر کنندگان به اربابان امپریالیست خود بر کسی در جنبش چپ و مترقی ایران پوشیده نیست.
بخش نیروهای چپ شرکت کننده در تظاهرات با شعارهای " مرگ بر جمهوری اسلامی" ، "زنده باد آزادی" ، " زنده باد سوسیالیسم" ، توانستند نظر بسیاری از شرکت کنندگان را بخود جلب کنند. هرچند هر کدام از این شعارها دارای ظاهری یکسان برای نیروهای چپ هستند اما دارای مضمون متفاوت اند و با انگیزه نامتشابه در تظاهرات سر داده شدند. پخش بیانیه و نشریات سازمانهای چپ در تظاهرات چشمگیر یود. اعلامیه های حزب کار ایران (توفان) در مورد اعتراض به سفر احمدی نژاد به نیویورک و در حمایت از مبارزات مردم ایران علیه رژیم کشتار و تجاوز جمهوری اسلامی بطور وسیع توزیع شد.
باید اضافه کنیم که طرفداران امپریالیست ها و صهیونیست ها هم در اعتراض به حضور احمدی نژاد در نیویورک فعالانه شرکت داشتند. بیلبورد های نصب شده در نیویورک و پوسترهای بسیار بزرگ برروی کامیونها که هرکدام ده ها هزار دلار هزینه تولید ، نصب ، و نگهداری داشتند را هیچ سازمان مترقی ایرانی نه توان سازماندهی آنرا دارد و نه توان پرداخت هزینه آنرا و نه ادعای انجام آنرا. این بیلبورد ها توسط محافل ارتجاع حهانی برای نفوذ در مبارزات مردم ایران نصب شده بودند.
آنچه در این تظاهرات بصورت آشکار خود را نشان داد همانا صفوف مختلف نیروهای موجود در جنبش ایران بود. در تظاهرات نیویورک تمایلات ، گرایشات ، و مرزبندی ها بطور مشخص خود را بروز دادند. تظاهرات روبروی سازمان ملل در ضمن آنکه صدای اعتراض مردم ایران علیه جمهوری اسلامی را به گوش جهانیان رساند، به نیروهای مترقی ، انقلابی ، و کمونیست هشدار داد که باید به مبارزات مردم ایران با هوشیاری برخورد نمود. نمیشود که از هر شعاری بر علیه جمهوری خون و شمشیر اسلامی حمایت نمود. باید مرزها را پاکیزه نگهداشت.
WWW.Toufan.org
Toufan@toufan.org

۷ مهر ۱۳۸۸

دانشجويان شريف با شعار "وزير زير ديپلم استعفا استعفا" به استقبال وزير علوم دولت کودتا رفتند
خبرنامه اميرکبير :دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف صبح امروز از حدود ساعت 9:30 برای استقبال از کامران دانشجو وزير علوم دولت کودتا که برای افتتاح کتابخانه ی تخصصی پايداری در کتابخانه مرکزی اين دانشگاه دعوت شده بود، روبروی ساختمان کتابخانه مرکزی تجمع کردند. به گزارش خبرنامه اميرکبير جمعيت معترض و مخالف دولت کودتا به قدری زياد بودند که نيروی حراست و انتظامات مستقر در آن حوالی نتوانستند دانشجويان را پراکنده کنند و دقيقه بر دقيقه به شمار دانشجويان افزوده شد. اين اتفاق در حالی صورت گرفت که حراست دانشگاه با احضار چند تن از دانشجويان و گرفتن تعهد از آنها در روزهای قبل، سعی کرده بود تا دانشجويان را از شرکت در تجمع بازدارد. دانشجويان معترض که نمادهای سبز از جمله پلاکاردهای سبز رنگ حاوی نوشته هايی نظير "دانشگاه زنده است"، "تا آخرين نفس راهت را ادامه می دهيم ای شهيد"، "اين دولت فاشيسته يکجا بايد بايسته" و ... دستبندها و بادکنک های سبز بهمراه داشتند با عبور از مقابل دانشکده های مختلف در روبروی کتابخانه مرکزی تجمع کردند.
فیلم : تظاهرات امروز

۶ مهر ۱۳۸۸

بیش از 2000 نفردر دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند
طنین شعار مرگ بر دیکتاتور فضای دانشگاه را درهم پیچید

دانشجویان: اعتراض و تظاهرات هر روز ادامه خواهد داشت
بامدادخبر
: درحالیکه حدود ساعت یک بعدازظهر، تجمع و راهپیمایی دانشجویان در دانشگاه تهران، با آرامش و بدون درگیری پایان یافت، خبرنگار ما از هجوم نیروهای ضدشورش به تعدادی از دانشجویان در هنگام خروج از دانشگاه، و دستگیری عدهای از آنها خبر می دهد.
اعتراضات امروز دانشجویان دانشگاه تهران پیش از ظهر امروز با شعار مرگ بر ديكتاتور آغاز شد. دانشجویان پلاكاردهای مراسم وزير علوم را پاره كرده و خواستار بيرون انداختن وى از دانشگاه شدند. دانشجويان معترض كه شمار آنان به هزاران نفر مى رسید شعار مى دادند دانشجو مى ميرد ذلت نمى پذيرد.
به گفته شاهدان، مزدوران رژيم برای جلوگیری از فیلمبرداری از تظاهرات، تلفن های موبايل تعدادى از تظاهركنندگان را شكستند. آنان به هر كس كه فيلمبردارى می کرد يورش مى بردند.
دانشجويان در پايان تظاهرات با سر دادن شعار تا احمدى نژاده هر روز همين بساطه، اعلام كردند اين تازه شروع تظاهرات در دانشگاه است و هر روز ادامه خواهد داشت.
گفتنی است ماموران سرکوبگر رژیم امروز در وحشت از گسترش اعتراضات تلاش می کردند تا دامنه تجمع دانشجویان به بيرون دانشگاه کشيده نشود.
فیلم : تظاهرات امروز در دانشگاه تهران

۵ مهر ۱۳۸۸


«لباس شخصیﻫﺎ» یکی از ارکان قدرت رژیم
یکی از ارکان قدرت و پیروزی رژیم جمهوری اسلامی تکیه بر لباس شخصیﻫﺎ یا همان لومپن پرولتاریا می باشد. اسلامیستﻫﺎﻯ ایران که در زمان کودتای خائنانۀ 28 مرداد سال 1332 با الهام از آیت اﷲ کاشانی از اهمیت نقش رجالهﻫﺎ نظیر شعبان بی مخ، طیب، امیر موبور، رمضان یخی ، پری بلنده و.... در سرکوب نیروهای انقلابی و کمونیستﻫﺎ آگاه بودند با تکیه بر همان عناصر، با تکیه بر چاقوکشان، قوادان، کلاهبرداران، جیب برها، چاله میدونیﻫﺎ که از دزدیﻫﺎیشان سهم امام می دادند و در مساجد وتکایا سینه سپر می کردند و علم و کتل به پا می داشتند بعد از پیروزی انقلاب میدان داری کردند و به ضرب دشنه و چاقو و تجاوز، نیروهای انقلابی را قلع و قمع نمودند. این عناصر کسانی نبودند که بتوان سر آنها را بعد از این همه "خدمات طولانی" یک امروز به فردا به زیر آب کرد. رژیم به این آدمکشان حرفهﺍﻯ حتی تا به امروز نیز نیاز دارد زیرا آتش انقلاب در ایران تنها در زیر خاکستر است و هر لحظه ممکن است مجدداً سر بکشد. ایران انقلابی هنوز می جوشد و ملتهب است، این است که رژیم جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته بدون زور و اختناق، بدون آدمکشی و ایجاد ارعاب، بدون سرکوب، زندان و شکنجه و اعدام و گورهای دسته جمعی به عمر خود ادامه دهد. هنوز در ایران 30 سال بعد از انقلاب وضعیت اضطراری حاکم است. حضور دائمی بسیج و نیروهای سرکوب در خیابانﻫﺎ حاکی از حکومت نظامی است. چنین رژیمی طبیعتاً باید رجالهﻫﺎﻯ خویش را بخوراند و پروار نگه دارد. بارها و بارها خواندهﺍیم که مسئولین بالای کمیتهﻫﺎ را به جرم تجاوز و دزدی بعد از این که امکان کتمان آن نبوده است دستگیر کردهﺍند. ما خواندهﺍیم که پروندۀ این افراد پروندۀ قطوری از شرارت بوده که با زور اسلحه مال اندوزی نموده و به ناموس مردم به عنف تجاوز کردهﺍند. شکایت مردم از این راهزنان هولناک به هیچ جا نمی رسیده است. نه گوش شنوائی و نه مرجعی برای رسیدگی به این راهزنیﻫﺎ نبوده است. همین چندی پیش سردار زارعی را که یکی از همین رجالهﻫﺎست و فرماندۀ انتظامی نیروهای تهران بود، از اتهامات وارده تبرئه کردند و تهدید نمودند که نباید با آبروی مردم بازی کرد. به این ترتیب اعمال زشت، توهین آمیز و منافی عفت عمومی این فرمانده لوث شد. سخن بر سر این است که این چه نیرو و چه دستگاه پر وقاحتی است که به خود جرأت می دهد از چنین اعمال زننده با وقاحت کم نظیر دفاع کند؟ سردار زارعی تنها نبود و نیست دستگاهی در پشت سر سردار زارعی حضور دارد. سردار زارعیﻫﺎ در این مدت توانستهﺍند دستگاه خویش و به سخنی "لژ فراماسیونی" خویش را شالوده ریزند که هر کدام هوای دیگری را داشته باشند. این وضعیت، قانون بقاء جمهوری اسلامی است. قتلﻫﺎئی که در طی دوماه اخیر بعد از کودتای 22 خرداد صورت گرفته است موجب افشای نیروهای شبه فاشیست لباس شخصیﻫﺎ گردید و بار دیگر روشن کرد که سرنخ همۀ این آدمکشان در دست جناح علی خامنهﺍﻯ و احمدی نژاد است و از همین کانال رهبری می گردند. بخشی از پول نفت به شکم همین جانیان و آدمکشان خونخوار ریخته میشود.
در زمان قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ نیز وضع بهتر از این نبود. در آن زمان نیز روشنفکران را برای "درمان اجتماعی" قتل عام می کردند و دولت خاتمی توانائی مبارزه با آنها را نداشت. معلوم شد که فلاحیان و رفسنجانی در پشت این قتلﻫﺎ بودهﺍند که از جانب سایر مراجع تقلید نیز حمایت می شدند. در آن زمان هم "خود سری" حاکم بود. پس وضع کنونی تنها مربوط به دورۀ احمدی نژاد نیست. از زمان رفسنجانی، در بر این پاشنه می چرخیده است. تاریخ سی سالۀ رژیم جمهوری اسلامی تاریخ سی سال توطئه و ترور و کشتار مردم بوده است و همۀ جناحﻫﺎﻯ حاکم و مغلوب رژیم جمهوری اسلامی مسئول و مسبب اوضاع کنونیﺍند. این قصه سر دراز دارد. تنها با سرنگونی کلیت این نظام فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی است که می توان به عمر لباس شخصیﻫﺎﻯ آدمکش و شعبان بی مخﻫﺎ پایان داد.


نقل از توفان الکترونیکی شماره 38 شهریور 88 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org

5مهر.ويديوکليپ بسيجی منتسب به قاتل ندا آقا سلطان

احمدی نژاد در مصاحبه با سی ان ان به لری کينگ گفت تصويربرداری از صحنه قتل ندا از دو دوربين است که ندا را تعقيب کرده ولی قاتل او را نشان نداده است و اين نشان دهنده مشکوک بودن مساله است. با اينکه همه ميدانند احمدی نژاد دروغ ميگويد اما امروز اين ويديو در اينترنت منتشر شده که بسيجی منتسب به قاتل ندا در آن ديده می شود. بايد يادآوری کرد پزشکی که در صحنه حاضر بود قبلا گفته بود مردم بسيجی قاتل ندا را گرفته و کارتش را نيز از او گرفته بودند ولی بعد او را آزاد کردند و رژيم قاتل ندا را می شناسد.

ويديوکليپ از يوتيوب را در لينک زير ببينيد:

منبع روشنگری

۳ مهر ۱۳۸۸


پشتیبانی از حقوق مردم و مبارزه با استبداد وظیفه کمونیستی است

در برخورد به مبارزه مردم که ماهیتا یک مبارزه دموکراتیک بود و نتوانست به خاطر ماهیت بورژوائی خویش با طبقه کارگر پیوند برقرار کند برخوردهای یکجانبه ای از جانب پاره ای نیروهای اپوزیسیون وجود دارد. این جنبش نخست به صورت مسالمت آمیز در کادر خواستهای جناح حاکم حرکت می کرد و تا حدودی در تحت نظارت آنها بود. وحشیگری جناح مسلط حاکم و سرکوب بیرحمانه جنبش توسط کسانی که تنها با آنها باید با زبان قهر سخن راند جنبش را رادیکال کرد و به مقابله کم و بیش قهرآمیز با ارتجاع حاکم کشاند ولی موفق نشد به علت عدم نزدیکی با طبقه کارگر تدارک یک اعتصاب عمومی را ببیند و این اعتصاب را به یک قیام عمومی بدل سازد. جنبش به علت فقدان رهبریت و عدم تجربه و ضعف سازماندهی و فقدان دورنمای سیاسی درجا زد و به صورت آتش زیر خاکستر در آمد.
همین ضعف جنبش زمینه ای شد تا نیروهای ارتجاعی که در ایران خواهان انقلاب مخملی هستند فعال شوند و تلاش کنند در جنبش مردم ایران نفوذ نمایند. نمایندگان آنها در خارج از کشور دست بدامن نیروهای امپریالیستی شدند تا از مسئله تقلب در انتخابات ایران و وحشیگری حاکمیت مسئله دخالت و نفوذ اجانب در ایران را بطلبند و توجیه کنند و در داخل ایران با همدستی با ارتجاع جهانی جهت لبه تیز مبارزه را از سمت اسرائیل و آمریکا برگیرند و دشمنان آنها را نشانه بگیرند. شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل به شعار مرگ بر چین و روسیه و سوریه بدل شد. تبلیغات جعلی در اینترنت علیه جنبش مردم فلسطین و لبنان که بطور قطع با دست عمال صهیونیستی دامن زده می شود، جنگ روانی بود که صهیونیستها و امپریالیستها به آن دامن زده و می زنند. در چنین شرایطی نیروهای انقلابی نمی توانند به یک برخورد یکجانبه قناعت کنند و مردم را در چنگال عفریت تبلیغاتی ارتجاع جهانی تنها بگذارند. شرکت مسئولانه و فعالانه کمونیستها در این جنبش، حمایت از ماهیت دموکراتیک و ارتقاء شعارها و خواستهای آن، ممانعت از انحراف آن و خنثی کردن دسیسه های دشمن از وظایف مهم آنهاست. نمی شود جنبشی را سرزنش کرد که چرا بدون اجازه ما به میدان آمده ای و یا تدارک لازم را برای درگیری ندیده ای و کوته بینانه مدعی شد که چرا به مبارزه قبل از موقع دست زده ای. این ندیدن شرایط عینی مبارزه است. وظیفه ما این است که بی فایدگی مبارزه مسالمت آمیز با این رژیم را نشان دهیم و همه آنهائی را که تا کنون با شعار “پرهیز از خشونت“ به میدان می آمدند و مردم را خلع سلاح روحی می کردند افشاء نمائیم. این است که بنظر حزب ما بسیار بی مسئولانه است که با یک برچسب انقلاب مخملی خیال خویش را از هر نوع فعالیت عملی انقلابی و مبارزه با دشمن در عرصه هائی که توانائی آنرا داریم شانه خالی کنیم. این میدان را برای ارتجاع باز می گذارد که تا می تواند در آن جولان دهد و در غیبت ما در آن سرباز گیری کند.
در مورد کسانیکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند و مبارزه مردم را از بالا نگاه کرده و به آن اتهام جنگ گلادیاتورها را می دهند که گویا به آنها مربوط نیست باید گفت که از مبارزه هیچ چیز نفهمیده اند. آنها فکر می کنند که انقلاب مانند هلوست که وارد گلو می شود. آنها نمی خواهند مراحلی را طی کنند که در آن اعتماد توده مردم را کسب کرده و لیاقت خویش را برای طرح مناسب شعارها و رهبری مردم نشان دهند. برای آنها بزرگترین جنبشِ بعد از انقلاب بهمن، اساسا جنبش نیست تنها دعوای حاکمیت است و آنها نمی خواهند خویش را در این دعوا شرکت دهند. از این سفیهانه تر نمی شود استدلال کرد. آنها منتظر ظهور یک جنبش ناب کارگری هستند، آنهم جنبشی که از همان روز نخست رهبری علیل آنها را بپذیرد و حضرات را بیمه عمر کند. آنها آنقدر در جایشان می نشینند که زیر پایشان علف سبز شود. دیدن تضادهای حاکمیت و ندیدن شرکت مردم در مبارزه و تلاشی که جناح منتسب به اصلاح طلب می کند تا رهبری جنبش را به کف گرفته آنرا در خدمت منافع خود بکشاند، حقیقتا از نابینائی سیاسی و فقدان شعور سیاسی حکایت می کند. این تفکر انحرافی ادامه همان شیوه تفکر بیمارگونه است که در زمان تجاوز احتمالی آمریکا واسرائیل به ایران در پی آن بود که یک جبهه سوم موهومی بوجود آورد که بدون لشگر بر ضد جمهوری اسلامی و امپریالیسم و صهیونیسم همزمان به جنگد. بازتابِ ماهیت این تئوری ارتجاعی، بی عملی و تنها گذاردن مردم در شرایط بحرانی را می توان بخوبی در جنبش کنونی مردم نیز دید.
جبهه سومی که بدون شرکت مردم و تنها بر اساس “نه به بنیادگرایان، نه به اصلاح طلبان“ بوجود آمده باشد و به صورت مشخص در عرصه پیکار حضور داشته باشد تنها در مخیله پاره ای مدعیان هواداری از انقلاب می گذرد. شرایط مشخص ولی نشانه آن است که توده معترض مردم با پرچم نادرست اصلاح طلبی به میدان آمده است و نفرت خویش را از استبداد در زیر این پرچم اصلاح طلبانه و توجیه آمیز مستور کرده است. هر عاقلی می داند با این مصالح موجود باید ساختمان انقلاب و دموکراسی را در ایران ساخت ساخت. سخن بر سر کسب رهبری است.
جبهه سوم حرف مفت است زیرا در عین ظاهر “انقلابی“ در عمل همه را به بیعملی و خرابکاری در جبهه عمومی مردم دعوت می کند. هواداران جبهه سوم هم بر رهبری سازشکار جنبش و هم بر خود جنبش بیک نسبت خط بطلان می کشند و آنها را نفی می کنند. آنها وظیفه ای برای خویش در این مرحله جنبش نمی شناسند و تکلیف خود را با این تئوریهای ارتجاعی برای همیشه معلوم کرده اند. آنها در توهمات خویش فکر می کنند که اگر آنها با سیاست “بمن چه ولش کن“ با جنبش مردم برخورد کردند، کلک جنبش نیز مطابق میل آنها کنده است و به شکست منجر می شود. آنها فکر می کنند جنبش نیز یقه آنها را در آینده “ول“ می کند. در حالیکه چنین نیست. جنبش دموکراتیک مردم عمیقتر می شود، تضادهای حاکمیت تشدید می گردد و اَشکال مبارزه مردم و تجربه آنها تغییر کرده اعتلاء می یابد و باز مسلح تر و با تجربه تر از گذشته به میدان می آید و رهبران خویش را برمی گزیند. این رهبران می توانند رهبران غیر پرولتری باشند. باید در جبهه ای که بر ضد رژیم برای دموکراسی وجود دارد شرکت کرد. کمونیستها نباید نسبت به این حرکت بی تفاوت باشند. این شرکت کمونیستها و طبقه کارگر است که مداومت و ماندگاری به یک حرکت دموکراتیک می دهد.
لنین دقیقا در برخورد به جنبش کمونیستی “ناب“ است که در اهمیت مبارزه دموکراتیک می گوید: “حال بوظایف دموکراتیک و کار دموکراتیک سوسیال دموکراتها بپردازیم. بار دیگر تکرار می کنیم که این فعالیت با فعالیت سوسیالیستی ارتباط لاینفک دارد. سوسیال دموکراتها ضمن ترویج در بین کارگران نمی توانند مسایل سیاسی را از نظر دور دارند و هر کوشش را که متوجه از نظر دور کردن این مسایل یا حتی ببعد موکول کردن آن باشد اشتباه ژرف و عقب نشینی از اصول اساسی سوسیال دموکراتیسم جهانی خواهند دانست. سوسیال دموکراتهای روس به موازات ترویج اصول سوسیالیسم علمی، ترویج ایده های دموکراتیک را هم در بین توده های کارگر وظیفه خود قرار می دهند، آنها سعی دارند مفهوم حکومت مطلقه را با تمام صور فعالیت آن، و نیز مفهوم مضمون طبقاتی آن، لزوم سرنگون ساختن آن و نیز این موضوع را که مبارزه موفقیت آمیز در راه آرمان کارگری بدون حصول آزادی سیاسی و دموکراسی کردن رژیم سیاسی و اجتماعی روسیه غیر ممکنست-اشاعه دهند.“(وظایف سوسیال دموکراتهای روس).
همین ایده را لنین در اثر دیگرش “چه باید کرد“ چنین ابراز می کند:
“... ما باید برای تربیت سیاسی طبقه کارگر، برای تکامل آگاهی سیاسی وی جدا به فعالیت بپردازیم. اکنون، پس از نخستین هجوم “زاریا“ و “ایسکرا“ به اکونومیسم با این موضوع “همه موافقند“(هر چند بعضی ها، چنانکه حالا خواهیم دید، فقط زبانی موافقند).
سئوال می شود پس تربیت سیاسی باید عبارت از چه باشد؟ آیا می توان به ترویج ایده خصومت طبقه کارگر نسبت به حکومت مطلقه اکتفاء نمود؟ البته نه. توضیح این قضیه که کارگران در معرض ستم سیاسی قرار گرفته اند کافی نیست(همانطور که تنها توضیح این قضیه که منافع آنها با منافع اربابان مباینت دارد کافی نیست).
باید در باره هر یک از مظاهر مشخص این ستمگری تبلیغ نمود(همانطور که ما در مورد مظاهر مشخص تعدیات اقتصادی به تبلیغ مبادرت نمودیم). و چون این ستمگری به طبقات بسیار مختلف جامعه وارد می آید، چون این ستمگری در شئون بسیار مختلف زندگی و فعالیت، خواه در حیات حرفه ای، خواه کشوری، خواه شخصی، خواه خانوادگی، خواه مذهبی و خواه علمی و غیره و غیره متظاهر می گردد در این صورت مگر روشن نیست که هر گاه ما سازمان کار افشای جامع الاطراف حکومت مطلقه را از لحاظ سیاسی بعهده خویش نگیریم وظیفه خود را که بسط و تکامل آگاهی طبقاتی کارگران است انجام نداده ایم؟ مگر نه اینستکه برای تبلیغ نمودارهای مشخص تعدیات بایستی این مظاهر را افشاء نمود(چنانکه برای تبلیغ اقتصادی لازم بود سوء استفاده در کارخانه ها را افشاء کرد)“.
ما کمونیستها همیشه گفته ایم که باید بر ضد همه مظاهر استبداد و ستمکاری طبقه حاکمه، با ستمگری و خودسری و بیدادگری آنها به مبارزه دموکراتیک برخاست و شرایط را برای فعالیت عملی و علنی طبقه کارگر فراهم نمود. ما همواره گفته ایم که باید جانبداری حکومت را از سرمایه داران و مظالم پلیس، بسیجی و پاسدار و قوای امنیتی را که جنبش و اعتراضات حق طلبانه مردم را به شلاق می کشند، افشاء کرد، ما همواره گفته ایم که ما باید وظایف عمومی دموکراسی را برابر تمام مردم جهان بیان و خاطر نشان کنیم آن فرد کمونیستی که فراموش کند که وظیفه اش اینستکه در طرح و تشدید و حل هرگونه مسائل عمومی دموکراتیک در پیشاپیش جنبش باشد کمونیست نیست. ما همواره گفته ایم که برای کمونیستها فعالیت در یک شرایط دموکراتیک و آزاد برای بسیج و سازماندهی طبقه کارگر به مراتب آسانتر است تا در شرایط اختناق و سرکوب. باین جهت ما باید با همه مظاهر ستمگری طبقه حاکمه چه بر ضد زنان، اقلیتها، ملیتها، جوانان، دانشجویان، کارگران و... به پیکار دست بزنیم و به قول لنین وظیفه سازماندهی کار افشای همه جانبه حکومت مطلقه را از لحاظ سیاسی بعهده خویش بگیریم.
حزب طبقه کارگر وظیفه رهبری مبارزه دموکراتیک مردم را نیز به عهده دارد و باین جهت نمی تواند خود را از صف مبارزه کنار بکشد و نسبت به مبارزه دموکراتیک مردم بی تفاوت بماند. عدم شرکت و عدم دخالت کمونیستها در این مبارزه رهبری را برای بورژوازی که در مبارزه دموکراتیک ناپیگیر است خالی می گذارد، از آموزش کمونیستها جلو می گیرد و اعتبار نقش رهبری را در شرایط بحرانی از بین می برد. کمونیستها باید خود را در این مبارزه درگیر کنند و نشان دهند که دموکراتهای واقعی هستند. در مبارزه دموکراتیک این تنها کمونیستها نیستند که دارای منافع اند بسیاری از اقشار غیر پرولتری نیز در تحقق حقوق دموکراتیک که جنبه عمومی وتمام خلقی دارد دارای منافع مشترکند.
کمونیستها وظیفه این افشاءگریها سیاسی را در میان عموم مردم بعهده دارند و با این تبلیغات و افشاءگریهای خود تمامیت رژیم مستبد حاکم را به زیر سئوال می برند.
لنین که انقلابی بزرگی بود در اثر داهیانه اش “چه باید کرد“ در مورد شرکت و اهمیت دادن به مبارزه دموکراتیک پس از نشان دادن اهمیت مبارزه اقتصادی نوشت: “بهمانگونه نیز افشاءگریهای سیاسی اعلان جنگ به حکومت است. و هر قدر این اقدامات افشاء کننده پردامنه تر و شدید تر باشد و هر قدر آن طبقه اجتماعی که اعلان جنگ می دهد تا شروع به جنگ نماید پر جمعیت تر و مصمم تر باشد، بهمان نسبت نیز اعلان جنگ اهمیت معنوی بیشتری کسب می نماید. بنابر این افشاءگریهای سیاسی بخودی خود یکی از وسایل توانای متلاشی ساختن رژیم متخاصم، یکی از وسایل جدا نمودن متفقین تصادفی یا موقتی از دشمن و یکی از وسایل کاشتن تخم نفاق و عدم اعتماد بین شرکت کنندگان دائمی حکومت مطلقه است.
در زمان ما تنها حزبی می تواند پیش آهنگ قوای انقلابی گردد که بتواند موجبات افشاءگریها را واقعا در برابر عامه مردم فراهم سازد.
این واژه “عامه مردم“ دارای مضمون بسیار وسیعی است. اکثریت هنگفت افشاء کنندگانیکه از طبقه غیر کارگر هستند(و برای پیش آهنگ شدن همانا باید طبقات دیگر را جلب کرد)- سیاستمداران هشیار و اشخاص خونسردی هستند که حساب کار خود را دارند“.
و یا در جای دیگر
“... درحقیقت امر “بالا بردن فعالیت توده کارگر“ فقط در صورتی میسر خواهد بود که ما به “تبلیغات سیاسی در زمینه اقتصادی“ اکتفاء نکنیم. و اما یکی از شرایط اساسی توسعه ضروری تبلیغات سیاسی تهیه زمینه افشاء گریهای همه جانبه سیاسی است. معرفت سیاسی و فعالیت انقلابی توده ها را با هیچ چیز نمیتوان تربیت نمود مگر بوسیله همین افشاءگریها. بنابراین چنین فعالیتی یکی از مهمترین وظایف تمام سوسیال دموکراسی بین المللی است چونکه حتی آزادی سیاسی نیز ذره ای لزوم این افشاءگریها را بر طرف نساخته بلکه فقط قدری جهت آنرا تغییر می دهد. مثلا در سایه همان انرژی خستگی ناپذیر و مبارزه در راه افشاگریهای سیاسی است که حزب آلمان به مواضع خویش استحکام خاص داده و نفوذ خود را توسعه می بخشد. اگر کارگران طوری تربیت نشده باشند که به همه و هرگونه موارد خودسری و ظلم، اعمال زور و سوء استفاده، اعم از اینکه این موارد مربوط بهر طبقه ای باشد جواب بدهند- و آنهم جوابی فقط از نظر گاه سوسیال دموکراسی نه غیر آن- در این صورت معرفت طبقه کارگر نمی تواند معرفت حقیقتا سیاسی باشد. هرگاه کارگران در وقایع و حوادث مشخص سیاسی و آنهم روزمره(یعنی دارای جنبه فعلی) یاد نگیرند هر یک از طبقات دیگر جامعه را در تمام مظاهر حیات فکری، اخلاقی و سیاسی شان مورد مشاهده قرار دهند، هرگاه آنها یاد نگیرند تجزیه و تحلیل ماتریالیستی و ارزیابی ماتریالیستی را عملا در تمام جوانب فعالیت و حیات تمام طبقات و قشرها و دستجات اهالی بکار برند- در این صورت معرفت توده های کارگر نمی تواند معرفت حقیقتا طبقاتی باشد. کسیکه توجه و حس مشاهده و ذهن طبقه کارگر را فقط و فقط و حتی در اکثر موارد بخود وی معطوف می دارد- سوسیال دموکرات نیست. زیرا طبقه کارگر برای اینکه خود را بشناسد باید بر مناسبات متقابل کلیه طبقات جامعه معاصر وقوف کامل و از آن تصور روشنی داشته باشد“
برای ما جنبش توده ای اعتراضی در ایران حاوی درسهای گرانبهائی است که باید از آن برای دورخیز بعدی آموزش لازم را بدست آوریم، آنرا جمعبندی کنیم. باید بدانیم که قیام باید با تعرض برای کسب قدرت سیاسی و دانائی به ماهیت این قدرت صورت گیرد. این یکی از درسهائی است که باید از این جنبش گرفت. باید دانست که بدون پیوند با طبقه کارگر مبارزه دموکراتیک تداوم و عمق واقعی را بدست نمی آورد و همگانی نمی شود. باید دانست که مبارزه توده ای باید همه جا گیر شود و به مهمترین شهرها محدود نگردد، باید آموخت که برای جنگ به ستاد فرماندهی و سامان ارتباطاتی نیاز هست و نیروهای ما باید از تحرک کافی و سریع برخوردار باشند و از تاکتیک غافلگیری دشمن استفاده کنند. باید آمادگی جانبازی در میان مردم شیوع یابد و تصمیم عمومی این باشد که از زندگی بد بیشتر از مرگ بترسند. باید با رژیم به جنگ ایزائی دست زد و تاکتیکهای متناسب آنرا بکار برد تا آنها نتوانند همه نیروی خویش را بسیج کنند. این تاکتیک موجب فرسودگی قوای دشمن است. شناسائی افراد رژیم و بویژه لباس شخصیها و انتشار اسامی و تصاویر آنها در اینترنت وسیله خوبی برای جنگ روانی و خنثی کردن گرازهای وحشی دشمن است. نیروهای انقلابی خود باید “لباس شخصیهای“ خویش را بطور ناشناخته در نمایشات خیابانی حاضر کنند که به موقع گرازهای وحشی ارتجاع را غافلگیر کرده و دمار برای همیشه از روزگارشان درآورند. ترور توده ای از تاکتیکهای مبارزه انقلابی است که باید آنرا از قبل تدارک دید. ولی همه این تجارب و استفاده از آنها تنها در تحت رهبری حزب طبقه کارگر ممکن می گردد. حزب کار ایران(توفان) همه نیروهای انقلابی را فرا می خواند که به دعوت حزب ما برای یک مبارزه متشکل و آگاهانه پاسخ مثبت دهند. ما خواهان مبارزه ای دموکراتیک هستیم که جزء لاینفک مبارزه ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی است. حزب کار ایران(توفان) در سند برنامه خود پیدایش چنین وضعیتی را پیشگوئی کرده و سیاست خویش را در قبال آن از پیش تعیین نموده است. صحت نظر حزب ما و رهنمود کنگره حزب برای جنبش کمونیستی ایران راهگشاست.
“راه انقلاب ما:
حزب ما می خواهد سوسياليسم را در ایران مستقر سازد. ولی استقرار سوسياليسم صرفاَ با بيان خواست آن ميسر نيست و کار انقلاب از امروز به فردا سرنمی گيرد. این است که حزب طبقه کارگر هنوز ناچار است قبل از کسب قهرآميز قدرت سياسی توسط پرولتاریا و تحقق برنامه سوسياليستی خویش، مدتهای کم و بيش طولانی، بناگزیر و همچنان در موضع اپوزیسيون انقلابی باقی مانده و فعاليت کند. برای کسب قدرت سياسی که بطورعينی وابسته به رشد و درجه آمادگی و آگاهی و سازمان یافتگی پرولتاریاست، لازم است که بحران سياسی اقتصادی سراپای حاکميت را در بر بگيرد تا آنها قادر نباشد به سلطه خود بصورت سابق ادامه دهند. دورنمای ما روشن است. ما خواهان پایان دادن به اصل مالکيت خصوصی بر وسایل توليد از طریق کسب قدرت سياسی بوسيله حزب طبقه کارگر هستيم. در این راه هيچ بخش از بورژوازی متحد ما نيست. ما باید بطور عمده به نيروی زحمتکشان شهر و ده تکيه کنيم. اقشار خرده بورژوازی را بسوی پرولتاریا جلب کرده بطوری که به حمایت از انقلاب پرولتری بر خيزند و نجات خود را در تحقق آن ببينند. سرمایه داری چنان آنها را خانه خراب کرده است که در زیر فشار آن چاره ای ندارند جز آنکه به سوی پرولتاریا بلغزند. آنها با درک چاره ناپذیری وضع خود با موضع انقلابی به پرولتاریا خواهند پيوست. این اقدام خود بخود صورت نمی گيرد به کار روشنگرانه و مبارزه عملی در عرصه جامعه وابسته است. حزب ما باید قادر شود رهبری اعتراضات آنها را به کف آورده و اعتمادشان را جلب کند و نشان دهد که تنها پرولتاریاست که منافع آتی آنها را متحقق می گرداند. مسلماَ بخش بزرگی از این خرده بورژوازی بالقوه حامی پرولتاریاست.
حزب ما در این مرحله یعنی در دوره ایکه هنوز به قدرت سياسی بعلل عينی و ذهنی دسترسی ندارد، بمنزله حزب طبقه کارگر در موضع اپوزیسيون انقلابی در جامعه به فعاليت اشتغال دارد و در این راه بطور پيگير برای بهبود شرایط زندگی زحمتکشان حتی در کادر جامعه سرمایه داری فعاليت می کند.حزب ما عليه استبداد سرمایه داران حاکم در ایران ميرزمد. حزب ما از هر خواسته دموکراتيک همگانی که بنفع عموم مردم باشد و مالاَ پایه های رژیم مطلقه سرمایه داری کنونی را تضعيف کند حمایت می نماید.
کمونيستها خواهان شرکت هر چه وسيعتر توده ها در تعيين سرنوشت خویش هستند، آنها خواهان دموکراسی واقعی اند و آزادی های بی قيد و شرط برای فعاليتهای دموکراتيک مردم مي باشند، زیرا آنها در شرایط دموکراتيک قادر خواهند بود به بهترین وجه به ارتقاء سطح آگاهی کارگران پرداخته، آمادگی آنها را برای مبارزه افزایش داده، تشکل وسيع حرفه ای و سياسی آنها را ممکن گردانده و آنها را در پيکار طبقاتی آشکار بر ضد مجموعه بورژوازی حاکم و حکومت مطلقه وی پرورش دهند.کمونيستها مخالف استبداد و حکومت مطلقه اند و با هر گونه اشکال مختلف سلطه جوئی، خودسری، سرکوب، بی حقی، تضييق حقوق انسانها، شکنجه و اعدام که رژیمهای مطلقه بانی آن هستند مبارزه می کنند. ما دیوار چين ميان کسب قدرت سياسی از رژیم سرمایه داری کنونی و استقرار سوسياليسم نمی کشيم. ما برای نيل به سوسياليسم است که برای سرنگونی این رژیم مبارزه می کنيم و در این راه از مطالبات رفاهی، دموکراتيک، حرفه ای طبقات تحت ستم حتی در چارچوب مناسبات حاکم سرمایه داری که روزمره با آن درگير هستند حمایت کرده با هر قلدری و زورگوئی هيات حاکمه و با هر گونه اشکال ستمگری در جامعه، از جمله دفاع از مطالبات دموکراتيک خلقها، که به پایمال کردن حقوق مردم بيانجامد مبارزه می کنيم. حزب ما می خواهد مبارزه طبقه کارگر ایران را برای استقرار یک جامعه سوسياليستی در ایران رهبری کند. ما خواهان استقرار سوسياليسم و گذار آن به کمونيسم هستيم.
...“
نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 115 مهر 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲ مهر ۱۳۸۸


2مهر :نکات قابل توجه مصاحبه احمدی نژاد در نيويورک

تقويم تبعيد:
احمدی نژاد در مصاحبه ای ( در نيويورک ) در مورد قتل معترضان به انتخابات گفته : " مقصر اصلی برخی سياسيون هستند و من از دستگاه قضائی خواسته‌ام اين موضوع را پي‌گيری کند. احمدي‌نژاد تاکيد کرد : متاسفانه حدود سی نفر در اين حوادث کشته شدند . وی در پاسخ به سوال ديگری مبنی بر اينکه آيا دولت وی در کشته شدن اين افراد نقش داشته است، گفت: در شرايط آشوب اينگونه موارد بروز مي‌کند که دولت ايران در بروز آن نقشی نداشته است ،برخی دولت‌های غربی در اين حوادث نقش بارزی داشتند که البته در آن عده‌ای از طرفداران دولت و رهگذران نيز کشته شدند و ما تلاش مي‌کنيم راه‌های دخالت بيگانگان را ببنديم تا چنين حوادثی تکرار نشود." نکات قابل توجه :
1. رييس دولت کودتا اعتراف نموده دولتش قادر به حفظ امنيت شهروندان ايرانی نيست و مسئوليتی در قبال آن بعهده نمی گيرد.
2. چنانچه احمدی نژاد واقعا به حرفهايش اعتقاد داشته باشد بايستی از خود بپرسد اين چه دولتی ست که بيگانگان در روز روشن قادرند مردم را جهت اعتراض به حکومت به خيابانها بکشانند .
3. رييس منتخب رهبر ، اعتراف نموده 30 نفر از مردم در جريانات پس از انتخابات کشته شده اند ، در حالی که مقامات حکومتی يا قتل مردم را بکلی انکار کرده و يا نهايتا به کشتن تنها 9 نفر اشاره نموده بودند .
4. وی سياسيون را عامل قتل مردم قلمداد کرده . يعنی دعوت به اعتراض را نشانه فرمان تير می داند و از شليک گلوله و شکنجه منجر به فوت مردم توسط قاتلين و ماموران حکومت سخنی نمی گويد !
5. وی اقرار نموده که شرايط فعلی کشور ، شرايط آشوب است !
6. جالبترين قسمت آنجاست که وی کشته شدگان را " رهگذران و طرفداران دولت " می خواند ! يعنی انتظار دارد مردم دنيا باور کنند که در ايران مردمی به کودتای انتخاباتی اعتراض می کنند و در اين ميان رهگذران کشته می شوند و نه معترضان! در مصاحبه ای ديگر از وی در مورد ندا آقا سلطان سوال شد که رييس دولت کودتا عکس مروه الشربينی را نشان داد و گفت اين زن در آلمان به جرم محجبه بودن کشته شده ! منتخب باند رهبری گويا تصور می کند مردم دنيا مجبورند هر آنچه وی می گويد بپذيرند ، کاش خبرنگار به او يادآور می شد که قاتل مروه الشربينی معتقد به همان ايدئولوژی است که در آلمان ، هوادارانش به طرفداری از دولت ايشان شهره هستند !

۳۱ شهریور ۱۳۸۸


خواهرزاده خامنه ای:

من نگفتم که خامنه ای کاره ای نيست و يا مقصر نيست برعکس هم دستش به جنايت آغشته است و هم مقصر است .......
خامنه ای بازيچه دست سپاه

۳۰ شهریور ۱۳۸۸


به حضور احمدی نژاد،این عامل فقر و فساد و کشتار و شکنجه
در نیویورک اعتراض کنیم!

مردم آزاده، نیروهای مترقی و ضد امپریالیست :

احمدی نژاد، منتصب رژیم قتل و غارت و تجاوز جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نیویورک حضور خواهد یافت. او و اربابش خامنه ای جنایتکار مسئول کشتار صدها آزادیخواه و دستگیری و شکنجه ده ها هزار نفر فعالین سیاسی و اجتماعی در سه ماه اخیر در ایران هستند و 30 سال حکومت ننگین جمهوری اسلامی بر همین پاشنه خون و شمشیر میچرخد. باید با حضور گسنرده خود در نیویورک این جنایات را افشا کرده و فریاد خشم مردم ایران را بگوش جهانیان برسانیم.

هم اکنون رژیم جمهوری اسلامی در باتلاقی از بحران های سیاسی، اقتصادی، مشروعیتی ، ... گرفتار آمده است. رزم دلاورانه مردم ایرن علیه باند خامنه ای-احمدی نژاد ضربات محکمی بر پیکر رژیم وارد آورده ومافیای ولایت فقیه از ترس انفجار عمومی چند قدم عقب نشینی کرده است اما درد و رنج و خشم مردم ما عمیقتر از آن است که رژیم بتواند با ترفندها و تاکتیک های موذیانه آنها را آرام کند. بحران آنچنان عمق یافته است که حتی رژیم را در بالا چند شقه کرده و بخشی از یاران دیروزی ولایت را به اعتراض کشانده است. شکاف حکومتی و نزاع های درونی رژیم هر روز ژرفتر میشوند و جنبش اعتراضی بسوی رادیکالیزه شدن گام برمیدارد. امروز مردم با طرح شعارها "مرگ بر دیکتاتور" ، "مرگ بر خامنه ای" ، "مردم چرا نشستین ، ایران شده فلسطین" رژیم ولایت فقیه را در خیابانها بچالش میگیرند. در این میان هم ایادی امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع جهانی با طرح شعارهای ارتجاعی و انحرافی همچون "مرگ بر چین" ، " مرگ بر روسیه" و " نه عزه نه لبنان...." سعی میکنند مبارزه مردم را در مسیر مطلوب خود کانالیزه کنند. هوشیاری مردم و نیروهای سیاسی مترقی و ضد امپریالیست تمام دسیسه ها برای به انحراف کشاندن پیکار دلیرانه زنان و مردان و جوانان رزمنده ایران را خنثی خواهند کرد. این پیکار باید هرچه بیشتر فراگیر شود. مردم در خلال سه ماه اخیر هرچه بیشتر به نیروی عظیم خویش پی برده و به بدنبال یافتن فرصتی هستند تا با سازماندهی و تشکیلات و آمادگی لازم سر دیو استبداد و تباهی را بر سنگ بکوبند و برای همیشه خود را از کلیت نظام سرمایه داری و فاشیستی جمهوری اسلامی رها سازند و بر ویرانه های این نظام جهل و جنایت، ایرانی آزاد و دمکراتیک بر پا دارند.

مرگ بر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
مرگ بر امپریالیسم و صهیونیسم!
زنده باد سوسیالیسم!

فعالین حزب کار ایران (توفان) در آمریکا و کانادا
سپتامبر 2009
آدرس تارنمای حزب
WWW.Toufan.org
آدرس تماس الکترونیکی
Toufan@toufan.org

۲۸ شهریور ۱۳۸۸


فریاد خشم مردم

روز قدس هم فرا رسید و مردم با انگیزه و نیت خاص سیاسی خویش وسیعا به میدان آمدند و نفرت و انزجارخویش را نسبت به حکومت کشتار و شکنجه جمهوری اسلامی و در راس آن سید علی خامنه ای ابراز داشتند. تهدید و ارعاب و منع مردم برای شرکت درتظاهرات و پیش گیری از "طرح شعارهای انحرافی" کارساز نشد و باردیگر بغض فروخفته صدها هزار نفر مردم تحت ستم و جان به لب آمده ایران ترکید وجمهوری سرکوب و شکنجه اسلامی را به چالش گرفتند. حکومت مافیایی خامنه ای- احمدی نژاد که ناچار گردید تن به برگزاری چنین روزی دهد، تدارک گسترده ای نیز برای مهار تظاهرات عظیم مردم و بهره برداری بین المللی از آن دیده بود که تماما با شکست افتضاح آمیزی همراه بوده است. دهها هزار پاسدار و بسیجی و لباس شخصی درمقابل اراده میلیونی مردم تشنه آزادی شکست خوردند. باردیگر مردم شعار نترسیم نترسیم ما همه با هم هستیم سردادند. باردیگر خاطرات تظاهرات های عظیم خرداد و تیرماه بعد از تقلب و کودتای انتخاباتی زنده شد. باردیگر روحیه همبستگی و یگانگی و رزم مشترک علیه گراز های اسلامی و چاقوکشان بی وجدان بیت ولایت که صدها انسان بیگناه و پر امید را درماههای اخیر گشته و بصورت وحشیانه ای شکنجه کرده ، برجسته گردید و به مردم اعتماد بنفس داد تا به پیکارش علیه استبداد و اختناق قرون وسطایی ادامه دهد. این تظاهرات همانند تظاهرات های قبلی اما نکات قوت و ضعف خودرا داشته است. شعارهای مرگ بر دیکتاتور، دولت کودتا استعفا استعفا ، شعار جدایی دین از دولت، اعتراف شکنجه دیگر اثر ندارد، احمدی دروغگو، بروگمشو! زندانی سیاسی آزاد باید گردد...... مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین... فلسطین فلسطین ما هستیم ما هستیم ، هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران... ازجمله شعارهای مترقی و ادامه شعارهای تظاهرات های گذشته اند که در تظاهرات امروز نیز بازتاب یافته اند. لیکن سوای این شعار ها ، شعارهای دیگری نیزمانند " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و یا شعار انحرافی مرگ بر چین و روسیه فریاد زده شد که فاقد دوراندیشی سیاسی بوده و عملا بسود صهیونیستهای اسرائیل و امپریالیسم آمریکا می باشد. تبلیغ نفرت ضد فلسطین و ضد لبنان و ضد عرب، بی توجهی به دسیسه های امپریالیستها و صهیونیستها در ایران و بی توجهی به امر همبستگی میان خلقهای منطقه به هیچ وجه بسود جنبش دمکراتیک مردم ایران نیست و نخواهد بود وسرنخ اصلی این شعارها در دستان ناپاک کسانی است که سردرآخورامپریالیسم آمریکا و چماقش اسرائیل درمنطقه دارند. نمی توان به بهانه انتقاد به سیاستهای احمدی نژاد درقبال فلسطین و لبنان، به انحراف درغلتید ومهرباطل بر همبستگی بین خلقها کوبید. چگونه می توان درقبال ملت فلسطین که تحت اشغال و سرکوب وحشیانه است سکوت کرد ووجدانمان ازاین همه ظلمی که برآن رفته است معذب نگردد و بگوییم به "ما چه گور بابای آنها " از طرفی انتظار داشته باشیم سایر مردم جهان از مبارزات مردم ایران برای آزادی و رهایی حمایت کنند. این دیگر چه صیغه ایست که به همبستگی ملل تف میریزد و "جانش را فدای ایران میکند". روشن نیست پیکار برای آزادی و دمکراسی درایران چه تناقصی با امرهمبستگی وبرادری با سایر ملل دارد؟ متاسفانه این شعار به رغم ظاهر فریبنده آن که به مذاق عده ای خوش می آید اما اساسا یک شعار انحرافی و ارتجاعی است که باید با آن به مبارزره برخاست.
احمدی نژاد با سیاست پوپولیستی و درگرما گرم تبلیغات و حملات سیاسی علیه اسرائیل تفاوت میان صهیونیسم و یهودی ستیزی را حذف می کند و با بیان غیر دیپلماتیک گزک بدست صهیونیستها داده و می دهد و با اقدامات نابخردانه اش آب به آسیاب صهیونیستها و ماشینهای تبلیغاتی صهیونیسم می ریزد وبا سیاست سرکوبگرانه اش و یورش به هرگونه حرکت مستقل دفاع ازخلق فلسطین فضای انحرافی و گرایش به راست را درایران آفریده و به امر همبستگی با خلق فلسطین ضربه شدیدی وارد ساخته است. سرکوب وحشیانه مردم، گسترش فقر و نکبت درایران و از طرفی تبلیغات شیادانه برای آزادی ملت فلسطین بخشی ازمردم ایران را به ضدیت با ملت فلسطین کشانده است که مسببش جمهوری جنایتکار اسلامی است و باید با آن مبارزه کرد.
در امرهبستگی با ملت فلسطین آن شعاری که خشم دو رژیم بنیادگرای اسرائیل وجمهوری اسلامی را بر می انگیزد و برای توده ها نیز ملموس و قابل فهم و احساس همسرنوشتی و همبستگی می آفریند همان شعار مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین است و باید به تبلیغ وسیع این شعار پرداخت وآن را چون پتکی بر سر رژیم صهیونیستی اسرائیل و رژیم ارتجاعی احمدی نژاد و شرکاء کوبید....
مراسم تبلیغی روز قدس به رغم تمام تلاش رژیم برای مشروعیت بیرونی اما باعث بی آبرویی وبه عزای جمهوری اسلامی و دارودسته کوتاچی خامنه ای – احمدی نژاد تبدیل شده است. تعدادی از مردم در شهرهای رشت، تبریز، تهران، کرمانشاه، شیراز.. بازداشت شده اند. لیکن این قبیل اقدامات وحشیانه دیگر اثر ندارد و رژیم محکوم به شکست است.
ما گفته ایم که اوضاع آتش زیر خاکستر است وهر لحظه امکان دارد از کوچکترین جرقه ای حریق برخیزد. گفته ایم ،جنبشی که در پائین درگرفته است درکلیتش جنبش خرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی بعلت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتا درجه تحول و خواست پیشروی درهمه شرکت کنندگان یکسان نیست.هر چه جنبش رادیکالتر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خویش برمی گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق این خواستهای انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانه های رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است و فرجامی جز شکست نخواهد داشت.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
زنده باد همبستگی بین المللی!
حزب کارایران(توفان)
27 شهریور 1388

۲۷ شهریور ۱۳۸۸


ويدئو کليپ از تظاهرات امروز در تهران:

شعارهای مرگ بر ديکتاتور : ويدئو کليپ از تظاهرات امروز مردم در تهران در لينک زيرببينيد: http://www.youtube.com/watch?v=A9jmJ0dkHzE
.
.....................................................
مقابله مردم با نيروهای بسيجی در ميدان ولی عصر
2 نفر زخمی و حداقل 10 نفر دستگير شده اند
عليرغم همه تهديدها و دستگيری ها و لشکرکشی های نيروهای کودتا برای جلوگيری از بهره برداری اعتراضی مردم از تظاهرات روز قدس, مردم با حضور گسترده و مقابله با اوباش حکومتی اين روز را به روز اعتراض عليه دولت کودتا و دستگاه منزوی ولايت مطلقه تبديل کردند.
........................................................

رسوایی احمدی‌نژاد در گزارش مستقیم روز قدس از صدا و سیما
مردمک :
همین الان (حدود 11:24- ) در لحظه‌ای که خبرنگار شبکه دوم صدا و سیما با احمدی نژاد در میان جمعیت تظاهرکنندگان روز قدس مصاحبه می‌کرد صدای شعار جمعیت که فریاد می زدند “احمدی استعفا استعفا” بلند بود. احمدی‌نژاد که به شدت مضطرب و منقلب بود به کلی تسلط بر اعصابش را از دست داده بود و مجبور شدند سر و ته مصاحبه را به سرعت هم بیاورند تا صدای مردم را قطع کنند. در تمام طول گزارش‌ها صدای جمعیت قطع شده و موزیک و سرود پخش می‌شود. تصاویر یا بسیار دور یا بسیار نزدیک هستند تا نمادهای معترضان دیده نشود.

۲۳ شهریور ۱۳۸۸




در حالی دارم این یادداشت را می نویسم که بیش از بیست و چهار ساعت است که چشم به هم نگذاشته ام و دستکم دوازده ساعت است که از پشت کامپیوتر برای تدوین فیلمی که در زیر برایتان می گذارم برنخاسته ام. چون نه این فیلم نیاز به توضیح دارد و نه من جان توضیح دادن، تنها آرزو می کنم که آن را بپسندید.....




۲۲ شهریور ۱۳۸۸


دو یاد داشت کوتاه
ترس از انفجارعمومی و تاکتیک عقب نشینی رژیم

رژیم کودتاچی سید علی خامنه ای در بد مخمصه ای گیر کرده است. کودچیان با برنامه ای ازپیش آماده شده و با توسل به شیوه دروغ "هراندازه بزرگتر وفریب مردم سهلتر" به میدان آمدند و نتایج دلخواه خود را تحویل مردم دادند. آراء احمدی نژاد به حدی بزرگ و شگفت آور تنظیم شد که حتا مرغ پخته را به خنده آورد. تقلب انتخاباتی آنقدر آشکار و وقیحانه صورت گرفت که نتوانست حتا نا آگاهترین عناصر جامعه را بفریبد چه رسد به توده روشنفکرو آگاه شهرنشین را. مردم نتنها به زیر بار این تقلب بزرگ نرفت بلکه این عمل رندانه و کودتاگرانه را بشدت محکوم کرد و با تظاهرات عظیم میلیونی خود مشت محکمی بردهان باند تبهکار خامنه ای- احمدی نژاد کوبید و نشان داد اینبار به سادگی عقب نخواهد نشست. مردم ، بویژه پسران و دختران قهرمان در نبردی نابرابر خیابانها را به اشغال خود درآوردند و هر چه در توان داشتند درمقابل نیروهای سرکوبگر و جنایتکارولی فقیه بکارگرفتند وشجاعانه برای آزادی رزمیدند. رژیم کودتا اگرچه بیرحمانه به کشتار مردم غیر مسلح دست زد و هزاران نفر را به زندان انداخت ووحشیانه ترین شکنجه ها را بر جوانان روا داشت لیکن درعین حال نیز ضربات سختی بر پیکرش وارد آمد وطلسم قدرقدرتی اش را شکست و تمام کثافات و چرک وخون سی ساله نظام جمهوری اسلامی را درابعاد وسیع ملی و بین المللی رسوا ساخت و بقول ولی فقیه " آبروی نظام را برد". کودتاچیان هرگز خوابش راهم نمی دیدند که اعتراضات مردمی با چنین موج میلیونی درمقابلشان بایستد وحتا بخشی ازیاران اصولگرا و اصلاح طلب نظام مانند میر حسین موسوی ومهدی کروبی به صفوف معترضین رانده شوند و به افشای رهبر و مافیای قدرت بپردازند. رژیم که همواره چون تنی واحد عمل میکرد ودر مقابل دشمنان خود می جنگید اینباراما چند شقه شده ودربن بست عمیقی گرفتار آمده است. شکاف حکومتی و نزاع بین جناحها هرروز ژرفتر میگردد وآینده ای تاریک و هولناکی برای رژیم ترسیم نموده است. رژیم بجزتکیه به سر نیزه و سرکوب و شکنجه و اعدام و دادگاههای نمایشی حرفی برای گفتن ندارد. رژیم کودتا درانزوای مطلق بسر می برد و از همه سو خود را درمحاصره می بیند. باند کودتا چی حاکم حتا یاران اصلاح طلب هواخواه قانون اساسی جمهوری اسلامی را برنمی تابد وآنها را با شکنجه و" تعزیراسلامی" به اعتراف توطئه و انقلاب مخملی و همکاری با اجنبی وا می دارد. هرروز خبر ازقتل و شکنجه جوانان به گوش میرسد. هرروز شاهد تجمع اعتراضی مادران و پدران درمقابل زندان اوین هستیم. هرروز از مفقود شدگان سخن میرود. هرروزاز فجایع زندان کهریزک سخن میرود. هرروز ازحمله به کوی دانشگاه وضرب وشتم دانشجویان وهرروز ازتجاوز جنسی به دختران و گورهای پنهان و دسته جمعی دربهشت زهرا سخن میرود. خشم مردم ازاین همه توحش و بربریت رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر لباس شخصی و بسیجی و پاسدارهرروزمتراکمترمیشود و احتمال انفجار عمومی ایران رژیم را به وحشت مرگ انداخته است.
درچنین شرایطی است که رهبرجمهوری اسلامی سید علی خامنه ای به میدان می آید و ازحمله نیروی امنیتی به کوی دانشگاه تهران پس از انتخابات کذایی ریاست جمهوری اسلامی به عنوان یک " یک تخلف" بزرگ نام می برد و از"برخورد قاطع با جنایات صورت گرفته" سخن می گوید. درچنین شرایطی است که ولی فقیه ادعای دست نشاندگی و وابستگی جنبش اعتراضی به بیگانگان را نادرست اعلام میکند . درچنین شرایطی است که فرمان تعطیلی زندان کهریزک را میدهد و از" استاندارد نبودن" آن سخن می گوید. درچنین شرایط بحرانی است که سرانجام زمزمه های تغییر دادستان منفور تهران سعید مرتضوی به حقیقت می پیوند و از پست دادستانی کل برکنار میگردد ورئیس جدید قوه قضائیه نیز به جای هاشمی شاهرودی می نشیند... والی آخر.
حال آیااین جابجایی مهره ها و این قبیل" برخورد قاطع کردنها" با عاملین کوی دانشگاه و شکنجه گران زندان کهریزک و احتمالا قربانی کردن عناصری از نیروی شکنجه و سرکوب می توان آتشفشان خشم مردم را فرونشاند و اوضاع را آرام کرد؟ آیا روحیه مبارزاتی و آگاهی مردم ایران درشرایط کنونی همان است که قبل از کودتای وقیح 22 خرداد بوده است؟ شک نیست این جابجائی مهره های رژیم و باطل دانستن سرنخ جنبش اعتراضی مردم به خارج، یک عقب نشینی است و این در شرایط ضعف و بحران همه جانبه رژیم کودتا است که رهبر را وادار نموده بخاطر مصلحت و حفظ نظام از زیاده رویها سخن گوید حتا برای عاملین حمله به کوی دانشگاه خط و نشان کشد و قول برخورد قاطعانه با متخلفین را دهد. اما نگاه مردم مصیبت کشیده وداغدار ایران به اوضاع کنونی ایران و بیانات سیدعلی خامنه ای این مرکزسرطان و منشاءتمام فتنه های اخیر چیزدیگری است. مردم، فریب این قبیل دغلکاریها را نخواهد خورد وبه تاکتیک ولی فقیه برای آرام کردن اوضاع خواهد خندید. مردم با این قبیل ترفندها و تاکتیکهای موذیانه رژیم شناخت و آگاهی دارد و میفهمد که عربده کشیهای ولی فقیه برای اغوای معترضین و آرام کردن انهاست. توده ها هوشیار و آگاهند و می دانند که عاملین و آمرین قتلها و شکنجه های وحشیانه و تجاوز به زنان خود سید علی خامنه ای است ووی بوده است که درنماز جمعه تهران رسما فرمان قتل عام مردم معترض درخیابانها را صادر کرد. ازاین رو تا زمانی که در برهمین پاشنه بچرخد واین مرکز سرطان و فساد و تبهکاری پابرجاست سرکوب و تجاوز به حقوق ملت ادامه خواهد داشت .عقب نشینی های اخیر سید علی خامنه ای ناشی ازوحشت از انفجار عمومی درایران است که وی راوادارساخته تا به ظاهر به دلجویی از مردم بپردازد و تناقضگوییهای نظام را آشکارا برملا کند. لیکن این آب ریخته شده را دیگرنمیشود جمع کرد. مردم درخلال این دوماه اخیربه نیروی عظیم خویش پی برده و بدنبال فرصتی است تا با سازماندهی و تشکیلات وآمادگی لازم سردیود استبداد و تباهی را بر سنگ کوبد و یک بار برای همیشه خود را از شرکلیت نظام سرمایه داری وفاشیستی جمهوری اسلامی رها سازد. راهی جزاین راه برای نجات مردم ایران متصور نیست.

* * * *
ماهیت اختلاف جناحهای رژیم

جنبش اعتراضی 22 خرداد جنبشی خودجوش اما متاثر از جناح اصلاح طلب بود. این جنبش در کلیتش فاقد رهبری بود. رهبران سبز مذهبی با همان ماهیت سیّدی آن حتی از همان روز نخست از کل جنبش عقب بودند و از تحول و پیشرفت جنبش ترسیدند و عقب نشستند. پیکارشان ، پیکاری درچهار چوب نظام و برای حفظ و نجات نظام اسلامی بوده است.درمورد اپوزیسیون خودی در ایران نیز چنین است. آنها به دوعلت به جان هم افتاده اند. یکی اینکه بر سر غارت اموال عمومی و تقسیم پول نفت و مقام و منصبهای نان و آبدار با هم به توافقی نرسیده اند و دارو دسته های مصباح یزدی و خامنه ای و محمد یزدی و محسنی اژه ای و مهدوی کنی و طبسی و... همه چیز را صاحب شده میان اعوان و انصار خویش تقسیم کرده اند و سر بقیه بی کلاه مانده است و احساس عدم امنیت می کنند، آنها یک مافیای قدرت پدید آورده اند که بر هیچ قانونی، جز قانون زور و گردن کلفتی و چپاول و خودسری متکی نیست. پایگاه اجتماعی آنها بطور عمده تجار سنتی بازار، یعنی بورژوازی تجاری سنتی، همراه با بروکراتها و اوباشان خرده بورژوازی لومپنی است که عصای دست آنها بوده و در بعد از انقلاب به آلاف و الوفی رسیده و مقاهای مهمی را اشغال کرده اند. این طفیلیها از سرنگونی این رژیم چون همه چیز خود را از دست می دهند بسیار باک دارند. در مقابل سایر بورژوازی ایران بطور عمده بورژوازی غیر تجاری، بورژوازی صنعتی و تکنوکراتها و روشنفکران متعلق به طبقه آنها هستند که دستشان از منافع نفت و اعتبارات دولتی کوتاه است. بشدت به علت سیاستهای سرشار از ماجراجوئی و بی برنامگی جناح حاکم ضرر می بینند، فاقد امنیت قضائی هستند. سرمایه شان مانند گوشت قربانی می تواند مورد چپاول ارگانهای قدرت قرار گیرد. این عده علیرغم اینکه حامی نظام سرمایه داری اند و از نظر مالی از اقشار مرفه جامعه محسوب می شوند ولی از اوضاع انفجاری بشدت ناراضی اند. با روش حکومتی دستاربندان دینی موافق نیستند. حتی حاضرند که در عمل دین را از حکومت، مانند زمان شاه با قرائت جدید و تا همان حدود “جدا“ کنند، آنها بر سر حفظ کل نظام و شیوه های سرکوب و مصالحه با جناح حاکم توافقی ندارند. آنها ترجیح می دهند سیاست نان قندی و شلاق را اجراء کنند و نه فقط سیاست شلاق را بکار گیرند. آنها می فهمند که سیاست حاکم سیاست فقدان امنیت برای بخشی از سرمایه داران است. سرمایه داری امنیت سرمایه را می طلبد و سرنوشت سرمایه را نمی شود بجای قانون در دست خودسری چهارتا اوباش قرار داد که هر روز سرمایه داران باید بیکی از سازهایشان برقصند. بورژوازی سنتی بازار و بروکراتهای دولتی همراه با اوباشان مافیائی خود از این وضع، بیشتر و بهتر سود می برند و تمایلشان به سرکوب شدید مردم چرخش دارد.
جنبشی که در پائین درگرفته دست ردی به این نظام بی در و پیکرِ مافیائی، بی حساب و کتاب، جنبش خرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی بعلت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتا درجه تحول و خواست پیشروی در همه شرکت کنندگان یکسان نیست. هر چه جنبش رادیکالتر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خویش بر می گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق این خواستهای انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانه های رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است. اگر طوری باشد که همیشه باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرد، این بازی تا ابد ادامه دارد و تا لحظه ایکه مردم ندانند که چه می خواهند و رهبری خویش را بدست یک سازمان رهبری کننده انقلابی که مورد اعتماد آنها قرار گرفته باشد، نسپارند از این مهلکه جان سالم بدر نمی برند. حزب ما باید این مسایل را صبورانه وهمه جانبه برای توده های مردم روشن کند. استقرارآزادی و تحقق حقوق دمکراتیک درایران تنها با سرنگونی و درهم شکستن ماشین سرکوب و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی است واین نخستین گام برای رهایی از دیو استبداد است.

نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 38 شهریور ماه 1388 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۹ شهریور ۱۳۸۸


سپاه در حال برنامه‌ریزی برای برخورد با دانشجویان
سه شنبه، ۱۷ شهريور، ۱۳۸۸
نشست مسئولین و اعضای شورای بسیج دانشگاه‌های استان تهران با حضور اعضای تشکل های بسیج برگزار شد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، روز گذشته در این نشست سردار علی فضلی فرمانده سپاه حضرت سید الشهداء استان تهران و نیز مرتضی تمدن استاندار تهران حضور یافتند و كامران دانشجو وزیر علوم دولت کودتا نیز در اولین نشست خود، در جمع این دانشجویان بسیجی سخنرانی کرد.
بنابر گزارش خبرگزاری ایسنا از این جلسه، علی فضلی در این نشست ضمن اشاره به اینکه حوادث كوی دانشگاه فرآیندی بوده است كه از جریان كوی دانشگاه 78 به این مرحله رسیده است، به واکنش احتمالی دانشجویان دانشگاه های مختلف همزمان با بازگشائی دانشگاه ها اشاره کرده و هم چنین از برنامه ریزی سپاه برای مقابله با اعتراضات احتمالی دانشجوئی خبر داد و گفت: "هم‌اكنون زمزمه‌های تحركاتی در مراكز آموزشی شنیده می شود و ما باید در این خصوص با وحدت رویه‌ای كه مولایمان از ما توقع دارند در این زمینه هوشیار باشیم و برخورد مناسبی در این خصوص بنماییم."
وی در ادامه افزود: "همان طور كه مقام معظم رهبری فرموده‌اند این رویه آتش زیر خاكستر است و اگر ما در این زمینه بی غفلتی كنیم و از تاریخ عبرت نگیریم شاید كه باید منتظر حوادث دیگری باشیم. علی فضلی همم چنین در مورد برخورد با اعتراضات گفت: "در هفته‌ آینده در جلسه‌ی اتاق فكری كه با مسئولان دانشگاهی استان تهران خواهیم داشت، به دنبال هماهنگی در خصوص چگونگی برخورد با این حوادث احتمالی هستیم."
اظهارات فضلی در حالی است كه مرتضى تمدن، استاندار تهران، روز دوشنبه در همین نشست گفته بود: "ما فضا را كاملا عادى مى دانیم و هیچ نیازى به نیروهاى نظامى، امنیتى و انتظامى نمى بینیم." با این وجود، تمدن در سخنان خود معترضین را متهم كرد در تلاش براى ایجاد فتنه در دانشگاه ها هستند. وی هم چنین ادامه داد: "برخى جریان ها و افراد همزمان با بازگشایى مراكز آموزش عالى قصد دارند ناكامى هاى خود را در كشور با بازگشایى مراكز آموزش عالى جبران كنند."
در این خصوص با وحدت رویه‌ای كه مولایمان از ما توقع دارند در این زمینه هوشیار باشیم و برخورد مناسبی در این خصوص بنماییم
از سوی دیگر کامران دانشجو، وزیر جدید وزارت علوم دولت کودتا، که ابهامات و سوالات زیادی پیرامون مدارک تحصیلی وی مطرح است، نیز در این نشست با اشاره به نگرانی آیت الله خامنه ای در خصوص تدریس علوم انسانی به شیوه غربی در دانشگاه ها این پرسش را مطرح کرد که "با استفاده از مسیر علوم در غرب چطور انتظار داریم دانشگاه‌هایمان اسلامی شود؟"
وی هم چنین در اظهاراتش اشاره کرد که دین اسلام مادیات و معنویات را با یكدیگر دارد و ضمن تأکید بر اسلامی کردن دانشگاه‌ها افزود: "دانشگاه اسلامی این است كه سیر علوم در دانشگاه‌ها اسلامی شود و نگرش مبنا اسلامی باشد و اساتید با این نگرش سر كلاس حضور بیابند و در این صورت است كه فضا، فضای اسلامی مي‌شود و علم با هدف خلقت همسو مي‌شود و همچنین در نتیجه‌ی آن علم در مسیر تعالی بشریت قرار مي‌گیرد، نه به عنوان یك ابزار سلطه."
وی هم چنین به دانشجویان بسیجی حاضر در نشست گفت که اگر اختلافی هم وجود داشته باشد یک اختلاف خانوادگی است و دانشجویان اجازه دخالت به بیگانگان در این زمینه را نمی دهند.
دانشجو هم چنین در ضمن پاسخ به سوال یکی از بسیجی ها، مدعی شد که حمایت مادی و معنوی از تمام تشكل‌های دانشجویی را وظیفه خود می داند و در این مسیر نیز حركت خواهد كرد.
گفته های مقام های ارشد سپاه و وزرات علوم، در جمع بسیجیان حاکی از نگرانی آنان از بازگشائی دانشگاه ها در آغاز مهرماه و از سرگیری مجدد اعتراضات گسترده دانشجوئی است و همانگونه که در سخنان خود در جمع شبه نظامیان بسیجی اشاره کرده اند در حال برنامه ریزی گسترده برای مقابله با اعتراضات احتمالی هستند.
نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 113 مرداد ماه 1388

توده پرستی بهانه حمایت از یک جناح حاکمیت

عده ای بهانه “خوبی“ بدستشان رسیده است که طرفدار “توده ها“ شوند. خودشان را پشت “توده ها“ پنهان کنند. این هواداران “توده ها“ عکسبرگردانی نیز در میان هواداران راه آزادی طبقه کارگر دارند که به شدت ضد حزبی اند و منیّت خویش را روشنفکرانه بر هر مصلحتی مرجح می دانند. این عده مدعی اند که آموزگار بزرگ کمونیسم کارل مارکس گویا معتقد بوده “آزادی طبقه کارگر بدست خود طبقه کارگر صورت می گیرد“ و سپس این بدفهمی خویش را چنین کامل می کنند که توده کارگران خودشان راه می افتند و بدون سازمان و رهبری و اندیشه تئوریک و دورنما برای ساختمان سوسیالیسم و تجربه اندوزی از گذشته، بیکباره انقلاب می کنند و معجزه می نمایند. این تفکر همان تفکر مذهبی است که منتظر معجزات حضرت است که به عنوان ناجی فرا می رسد و کار را یکسره می کند. هه دانشهای بشری و تئوریهای انقلابی نیز در وقتش از آسمان مانند وحی مُنزَل نازل می شود و کار را به آخر می رساند. انتشار “بیانیه حزب کمونیست“، “سرمایه“، “هیجدهم برومر لوئی بناپارت“، “جنگ داخلی در فرانسه“، “جنگ طبقاتی در فرانسه“، “انقلاب و ضد انقلاب در آلمان“ و... کار زیادی و وقت گیر بوده و حکم فرماندهی و دستور دهی به طبقه کارگر را دارد که گویا نیازی به “وکیل وصی و قیم“ ندارند. ظاهرا این است که این “کارگران پرستان“ برای کارگران خیلی اهمیت قایلند و آنها را به عرش اعلی می رسانند، در حالیکه این عده ضد حزبی با مغلطه کاری و عوامفریبی مانع می شوند تا طبقه کارگر رهبری حزب را بپذیرد و در زیر پرچم حزب طبقه کارگر برای رهائی خویش مبارزه کند. آنها عامل آگاه را از عامل خود رو، عامل ذهنی را از عامل عینی، شعور را از ماده جدا می کنند و آنها را در مقابل هم قرار می دهند و رابطه دیالکتیکی آنها را به صفر می رسانند.
این شیوه بحث و اندیشه، ریشه طبقاتی دارد و باب طبع روشفکران بورژوا ست که هوادار گپ اند ولی از عمل انقلابی می هراسند. وقتی پای حزب به میان آید، پای وظیفه و تعهد و کار مداوم و مسئولیت به میان می آید. در کنار این امر عضویت در حزب نیز خطرات مالی و جانی به همراه دارد. در حالی که بی حزبی مسئولیتی ایجاد نمی کند. هر ضد حزبی روشنفکر می تواند امروز یک چیز و فردا یک چیز دیگر بگوید. مغزش پر از “تنوع“ باشد و آخرین نظریه را بیان کند که در آخرین کتاب انحرافی مد روز خوانده است. طبیعتا این افراد به جنبش صدمه می زنند و پرمدعائی خویش را در زیر اینگونه کلمات پر طمطراق که من “مستقل“ فکر می کنم، مخالف “تحجر فکریم“ و یا “هوادار آزادی اندیشه“ هستم مستور می دارند. ما در اینجا از عوامل امپریالیسم و سازمانهای جاسوسی دشمن که بر ضد تشکل و سازمان دهی حزبی کارگری تبلیغ می کنند سخنی نمی گوئیم.
این توده پرستی فقط در میان “کمونیستها“ رایج نیست. غیر کمونیستها نیز از این توده پرستی استفاده می کنند. تفاوت این دو نوع توده پرستی در این است که توده پرستی بورژوائی عمیقا منافع طبقه بورژوازی را در عمل تامین می کند. توده پرستی بورژوازی یعنی کسب رهبری جنبش از طریق بورژواها.
وقتی جنبشی پا می گیرد و رهبری ندارد شعارهائی به ذهنش می رسد که تا کنون توسط رسانه های بورژوائی تبلیغ شده و یا بیان و درکش ساده است. این جنبش توده ای نمی تواند ذهن خویش را منطبق بر نظریات علمی نماید. وی بر عادت و سنت و تاریخ کهن بورژوازی که از قدمت بیشتری برخوردار است تکیه می کند. “یا حسین“ که هزار و چهارصد سال در مغز مردم توسط رژیمهای ارتجاعی فروکوفته شده صدها بار تاثیر روانی و فوری اش بیشتر از شعار “جدائی دین از دولت“ و یا “زنده باد سوسیالیسم“ است. “توده عامی“ آنرا بهتر درک می کند و بدنبالش روان می شود. همین توده بود که بدنبال خمینی براه افتد و عکسش را در ماه دید و آنروز که کمونیستهای واقعی در پی نفی این عوامفریب بودند علیرغم درستی سخنانشان بختی برای پیروزی نداشتند.
نمونه های فراوانی از اینگونه شواهد تاریخی در دست است. جنبش خودبخودی همیشه یک جنبش غیر پرولتری و ماهیتا بورژوائی باقی می ماند. باین انحراف تنها می توان با استقرار یک حزب کمونیستی رهبری کننده ومورد اعتماد کارگران پاسخ داد تا جنبش خودبخودی را به سمت و سوی درست بکشاند.
هم اکنون ما در ایران با جنبش یاران میر حسین موسوی روبرو هستیم. شعارهای آنها در روزهای نخست این بود که رای شان را پس می خواستند و خواهان شمارش مجدد آراءشان بودند. در عمل با این سیاست تکلیف میلیونها مردمی که رای نداده بودند معلوم نمی شد. کسی که رای نداده بود و اساسا با نظام جمهوری اسلامی مخالف بود حالا نمی توانست مردم را برای شمارش مجدد آراء بسیج کند و طلب رای نداده را بکند. حال اگر دست بر قضا ولی فقیه به انتخابات مجدد تن در می داد آیا این عده در انتخابات شرکت می کردند؟ و یا آنرا مجددا تحریم می نمودند. شعار “موسوی رای مرا پس بده“ و یا نظایر آنها شعارهای سردرگم کننده و گمراه کننده بود چون در حقیقت مشروعیت نظام را برسمیت می شناخت و از این نظام متقلب می خواست که انتخابات مجددی برقرار کند ولی این بار سوگند یاد کند که در مرتبه دوم تقلبی در کار نباشد. رژیم که قدرت و خشم مردم را دست کم گرفته بود. رژیم که بر خودش غره شده بود، رژیم که خود را از قبل برای سرکوب آماده کرده بود و حمایت خارجی را نیز تامین کرده بود و پشت پرده حرفهایش را با آمریکا و اروپا زده بود، بیکباره با وضعیتی روبرو شد که جز سرکوب خشونت بار راه دیگری برایش نمانده بود. همین تاکتیک احمقانه رژیم که بنا بر شواهد بیش از چند صد شهید بجای گذارده و منجر به دستگیری چندین هزار هموطن ما شده است، همین موضعگیری سیاسی رهبران حکومت مردم را در تجربه شخصی به آنجا رسانید که فهمیدند شعار رای مرا پس بده و یا ابطال انتخابات شعارهای نادرست و گمراه کننده هستند و از رهبران “اصلاح طلب“ خویش جلو افتادند. مردم خودشان این شعارها را در عمل بدور افکندند و شعارهای افراطی تر نظیر مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر رهبر، مرگ بر خامنه ای را انتخاب کردند.
در میان نیروهای سیاسی بر سر حمایت از جنبش مردم و شرکت در آن بحث سابقه داری درگرفت. توده پرستان بار دیگر به میدان آمدند و مدعی شدند که ما باید همان شعارها و خواستهائی را تکرار کنیم که توده مردم بر زبان می آورند. سازمان فدائیان اکثریت که جریانی خودفروخته است از این قماش بود. طبیعتا ایجاد محدودیت برای تعقل، نفی نقش نیروی آگاه، دنباله روی از پی جماعت به بهانه اینکه توده مردم این یا آن را گفته اند و “ابهت مردمی“ را وسیله ارعاب ساختن تا گمراهی مداومت یابد، تنها به مفهوم آن است که عنصر آگاه و با تجربه مهار خویش را بدست جماعت ناآگاه بسپارد. این به مفهوم آن است که یک جنبش فاقد رهبری و گیج و ویج بهتر از یک جنبش آگاه و با دورنماست.
این توده پرستان همه را دعوت می کنند و می کردند که همان شعارهای مردم را تکرار کنیم و بپذیریم که موسوی رهبر ماست و جنبش ما دارای رنگ سبز است و هدفمان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیست. آنها در واقع عصای دست میر حسین موسوی بودند. آنها همدست یک جناح حاکمیت اسلامی بر ضد جناح دیگر می شدند. آنها در حقیقت سیاهی لشگر میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و... بر ضد مصباح یزدی، مجتبی خامنه ای، ولی فقیه و جنتی و... بودند. توده مردم در جنبش شرکت می کرد، قربانی می داد، فداکاری می کرد تا جناح رفسنجانی با سواری گرفتن از مردم از جناح خامنه ای امتیاز بگیرد.
این توده پرستان که راه افتاده بودند و همه را تشویق می کردند که به طوطی تکرار شعارهای مردم بدل شوند و از خودشان ابتکاری نداشته باشند یا جاهل اند و یا عامل هاشمی رفسنجانی و فلاحیان مبتکران قتلهای زنجیره ای در ایران.
عنصر آگاه انقلابی وظیفه اش هرگز دنباله روی از توده ها نیست و نبوده است. ولی عنصر آگاه انقلابی باید در جنبش شرکت کند، به جنبش جهت دهد، مردم را در سوی صحیح هدایت کند و به آنها آموزش دهد. طبیعتا اگر هدف عنصر آگاه هوادار یکی از جناحین حاکمیت که ضد انقلابی است، این باشد که میر حسین موسوی به جای احمدی نژاد قاتل دکتر سامی بنشیند، آنوقت تلاشش در این است که خواستهای مردم را محدود کرده و مانع انکشاف آنها شود. در حالیکه یک عنصر انقلابی و آگاه در جهت این حرکت می کند که به مردم ثابت کند که راه نجات ایران نه در تعویض جناحهای حاکمیت بلکه در نفی تمامیت این نظام نهفته است و باید شعار سرنگونی این نظام را ترویج کرد و تبلیغ نمود تا مردم به لزوم این سرنگونی و این که راه رهائی و گام اولیه در استقرار یک ایران دموکراتیک و آزاد خواهد بود واقف شوند. اگر قرار باشد چنین اقدامی صورت نگیرد و طوطی وار مردم به سپر بلای رفسنجانی ها بدل شوند آنوقت این تسلسل و دور باطل، این شرایط انتخاب میان وبا و طاعون تا ابد ادامه دارد. وگرنه باز در چهار سال دیگر پرسش امروز در پیش پای مردم است و باید به آن پاسخ داد. باین جهت تبلیغ لزوم سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تبدیل آن بیک نیروی مادی که طبیعتا در نتیجه تجربه عملی خود توده ها نیل به آن ممکن است باید در دستور کار نیروهای انقلابی قرار گیرد و باید این طلسم توده پرستی و دنباله روی از توده را بشکنند و به عنوان نیروی انقلابی آگاه به روند مبارزه مردم برخورد کرده و تنها با این دورنما در رهبری آن شرکت کنند و مانع شوند تا بیشترین صدمات به آن بخورد. رهبری کمونیستی در این جنبش به مفهوم حفظ جنبش نیز هست تا توده مردم کمترین قربانی را همراه با بیشترین دستآورد دارا شوند. تئوری اینکه هرچه بیشتر کشته شود “بهتر و انقلابی“ تر است تئوری ضد انسانی و در عین حال ضد انقلابی است. چون دقیقا می تواند به یاس و سرخوردگی جنبش بدل شود و آنارشیسم را تقویت کند که نتایج آتی آن بسیار مضر برای کل جنبش انقلابی خواهد بود. لذا حزب ما خواهان طرح شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. تنها طرح این شعار است که پرسش بعد از آنرا در دستور کار قرار داده و مطرح می سازد پرسش که بعد از آن چه می شود گام بعدی است که باید با همه گیر شدن شعار قبلی در دستور کار قرار گیرد. حزب کار ایران(توفان) از شعار سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی حمایت می کند که دورنمای بعد از سرنگونی را نیز در متن خود دارد.


۱۲ شهریور ۱۳۸۸

http://www.youtube.com/watch?v=M0FmN8Nx-38
خاوران سند جنایت علیه بشریت
مردم ایران مسببین فاجعه کشتار زندانیان سیاسی را هرگز نخواهد بخشید
بیست ویکمین سالگرد کشتار بیرحمانه زندانیان سیاسی را پشت سرمیگذاریم . درتابستان 67، رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به رهبری خمینی جلاد که پس از هشت سال جنگ خانمان سوزمجبور به سرکشیدن جام زهر گردید و رسما شکست را پذیرفت، برای ارعاب و دوختن دهان مردم و تثبیت حاکمیت ارتجاعی خویش عفریت مرگ را بر بالای سر زندانیان به پرواز درآورد و با بیرحمی و شقاوتی غیرقابل توصیف هزاران انسان را در بیدادگاه های چند دقیقه ای محاکمه و به گلوله بست و یا به دارآویخت. چنان حمام خونی به پا داشت که درتاریخ معاصر ایران کم نظیر است. چنان بیرحمانه و جنون آمیز به زندانیان دربند یورش برد که فقط با اعمال شنیع رژیمهای فاشیستی و نزاد پرست هیتلر، موسولینی، فرانکو و صهیونیست اسرائیل قابل مقایسه است. رژیم بقای خویش را درپاکسازی زندانها از زندانیان سیاسی و سرکوب و ارعاب جامعه می دید و چنگال خونین خویش را بر گلوی مخالفین و همه آزادیخواهان فروبرد. خمینی خون آشام صریحا فرمان داد : «در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پرونده‏ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گرددهمان مورد نظر است.»
دراین کشتار شوم رفقا مهدی مهرعلیان(هاشم) و حجت آلیان(کیومرث) از اعضای رزمنده حزب کارایران(توفان) نیز همچون خیل عظیمی ازمبارزین دیگربشهادت رسیدند. رفقا مهدی و حجت جان تسلیم کردند اما تسلیم نشدند.خاوران سند جنایت جمهوری اسلامی است و رفیق قدرت فاضلی عضو رهبری حزب ما که در1362 در زیر شکنجه های وحشیانه به شهادت رسید در کنار هزاران نفر دیگر در این گورستان به خاک سپرده شد.
اکنون 21 سال از کشتار تکان دهنده تابستان 67 میگذرد. عطش خون ریختن رژیم جمهوری اسلامی و آزار و شکنجه زندانیان سیاسی همچنان ادامه دارد و پس از کودتای انتخابات تقلبی 22 خرداد شدت یافته است. هزاران نفر به جرم شرکت درتظاهرات آرام و اعتراض به رئیس جمهور متقلب اسلامی وباند تبهکار سیدعلی خامنه ای دستگیر شدند. صدها تن در زندانهای جمهوری اسلامی جان باختند و هرروز بر تعداد جانباختگان افزوده میگردد. اینروزها گزارشات تکان دهنده درمورد تجاوز جنسی به دختران و پسران در زندانها و پخش تصاویر هولناک از بدنهای تکه پاره شده در سایتهای خبری خشم و نفرت همگان را نسبت به این رژیم بهیمی و ضد بشری برانگیخته است. ابعاد این جنایات شنیع به اندازه ای است که رهبر جمهوری اسلامی دراثر فشار مردم وافشاگریهای جناحی از بدنه رژیم ناچارگردید برای حفظ آبروی رژیم منحطش، فرمان مجازات"عاملین " این جنایات را صادرنماید. رژیم جمهوری اسلامی که سیلی محکمی از میلیونها مردم ایران خورده است، هم اکنون درباتلاق بحران مشروعیت و بحران اقتصادی و سیاسی فرورفته و تضادهای درونی اش هرروز ژرفتر میگردد. محاکمات نمایشی واعترافات کذایی زندانیان سیاسی نیز نتوانست راهگشا باشد.این اقدامات کثیف و جنون آمیزخشم و انزجارمردم را برانگیخته و برضد طراحان پشت پرده و کودتاگران حاکم تبدیل شده است.
بیست و یکمین سالگرد فاجعه تابستان 67 را باید به سلاحی برای تشدید مبارزه و افشای بی امان رژیم اراذل و اوباش جمهوری اسلامی تبدیل کنیم. بررفقای حزبی است که در همکاری با خانواده های زندانیان سیاسی و سایر نیروهای مترقی و برگزاری جلسات و مراسم متنوع سیاسی فرهنگی خاطره جانباختگان زندانیان سیاسی تابستان 67 را گرامی بدارند و از افشای این جنایت ضد بشری و عاملین آن از هیچ کوششی دریغ نورزند. باید به افشای جنایتی که هم اکنون درایران جاری است مبادرت ورزیم و افکار عمومی را علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و برای آزادی فوری و بی قید وشرط همه زندانیان سیاسی سوق دهیم.
حزب ما به همه انقلابیون و مبارزانی که جان تسلیم کردند و تسلیم نشدند درود میفرستد. مردم ایران نام فرزندان خود را، فرزندانی که بخاطر آزادی و سعادت توده های محروم و زحمتکش درمیدان نبرد به خاک افتاده اند هرگز از یاد نخواهد برد. مردم ایران مسببین قتل عام زندانیان سیاسی تابستان و شهریور 67 ، کشتار و سربه نیست کردن مبارزین آزایخواه از آغاز روی کارآمدن ارتجاع اسلامی، چه درکردستان، چه دردانشگاهای ایران، چه درترکمن صحرا و... را هرگز نخواهد بخشید و برای محاکمه کل نظام جمهوری اسلامی بی تابی میکند.

یاد تمامی جانباختگان راه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی گرامی باد !
سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!
حزب کارایران(توفان)
شهریور 1388
www.toufan.org