۱۰ دی ۱۳۸۸


فیلم عبور از روی جنازه مردم- نقل از تلویزیون الجزیره
جنایت و کشتارعاشورا با جنجال سازی فراموش نمی شود



درگذشت رفیق زواره امیری کمونیست سرسخت و آشتی ناپذیر
بنیانگذار حزب مارکسیست لنینیست شفق سرخ

رفیق زواره امیری در تاریخ 29 ماه نوامبر 2009 در شهر کنستانس در آلمان غربی پس از یک دورۀ طولانی و سخت بیماری ناشی از بیش از چهار بار سکتۀ مغزی درگذشت. وی در 18 دسامبر 2009 در برلین به خاک سپرده شد. نمایندۀ حزب در مراسم تدفین این رفیق حضور داشت و دسته گلی از طرف حزب بر مزار رفیق امیری قرار داد.
رفیق زواره امیری در سال 1315 در یک خانواده متوسط دهقانی در ده کندوله از توابع کرمانشاه به دنیا آمد. خانوادۀ وی دارای هفت فرزند بود. مادرش قبل رسیدن وی به سن 15 سالگی وفات یافت. وی در سالﻫﺎﻯ 1336-1337 به ورزش کشتی روی آورد که در سال 1337 در وزن خودش قهرمان اول کرمانشاه شد و جوایزی دریافت نمود. وی در سال 1338 به دبیرستان نظام رفت و در سن 25 سالگی (1340) برای تحصیل به آلمان مسافرت نمود. وی در شهرهای برلین، هانور و کلن اقامت داشت و در رشتۀ مهندسی تهویه هوا تحصیل می کرد. در سال 7/7/1967 با یک خانم آلمانی ازدواج نمود.آن طور که خودش می گفت در سالﻫﺎﻯ دورۀ دبیرستان نظام از نظر سیاسی ضد رژیم و معتقد به انجام کودتا از طرف ارتش بر ضد نظام سلطنت بود. بعدها تحت تأثیر اعضاء حزب توده ایران به سوسیالیسم تمایل پیدا کرد و در این زمینه به مطالعات وسیعی دست زد. در دوران انشعاب در جنبش جهانی کمونیستی به نفع مارکسیسم ــ لنینیسم موضع گرفت و از همان اوان تأسیس سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان به این سازمان پیوست. وی یکی از نخستین اعضاء این سازمان بود. رفیق امیری رفیقی انقلابی و با مطالعه بود و با علاقه دانش تئوریک خویش را مرتباً تعمیق می بخشید. وی شناخت وسیعی نسبت به تاریخ حزب کمونیست بلشویک اتحاد جماهیر شوروی داشت و نقش تاریخی رفیق استالین در بنای ساختمان سوسیالیسم و مبارزه با جریانﻫﺎﻯ ضد انقلابی نظیر تروتسکیسم را می ستود. وی درحقیقت کارشناس مبارزه علیۀ تروتسکیسم بود. دفاع آشکار وی از رفیق استالین دشمنان کمونیسم را بر ضد وی می شورانید. صف متحدی از تروتسکیستﻫﺎ، جریانﻫﺎﻯ دست راستی و رویزیونیستﻫﺎ که کینۀ عجیبی از وی داشتند و کارزار تبلیغاتی گستردهﺍﻯ را علیۀ وی سازمان می دادند، از هیچ اتهامی به وی پروا نداشتند. رفیق زواره امیری نقش مثبتی در گسترش سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان بازی کرد و رفقای زیادی را به صفوف سازمان دعوت کرد و به آنها آموزش مارکسیسم لنینیسم می داد. رفیق زواره امیری در تمام عرصهﻫﺎﻯ تئوریک و سیاسی از خط مشی سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان دفاع می کرد و در این عرصه کوچک ترین اختلافی با سازمان توفان نداشت.علیرغم این رفیق زواره امیری از پارهﺍﻯ نقاط ضعف برخوردار بود که تلاش مداوم سازمان برای برطرف کردن آن به نتایج چشمگیری نمی رسید. این نقاط ضعف که بیشتر خود را در عرصۀ سازمانی و سبک کار بیان می کرد به ارادۀ واحد سازمان، به انضباط واحد سازمان خدشه وارد می ساخت و مشکلات عدیدهﺍﻯ را برای پیشبرد کار سازمان ایجاد می کرد. دوری این رفیق از تیررأس نفوذ رفقای با تجربه تا حدودی مانع از آن بود که وی از گزینش سبک کار نادرست برحذر باشد. این رفیق رفتاری آمرانه و دستوری داشت برخوردش به رفقا از بالا بود و انضباط حزبی را انضباطی آگاهانه نمی دید. علت این امر یکی در امکانات محدود سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان برای سرمایه گذاری بیشتر بخاطر رفع این نقیصه در تماس با این رفیق بود، دیگری منشاء طبقاتی و محیطی بود که این رفیق در آن پرورش یافته بود. فرهنگ مردسالارانه در دهات کوچک کرمانشاه، روحیۀ ایلاتی، تأثیرات خویش را همراه با تربیت نظامی در دبیرستان نظام و سختیهای زندگی و محیط ساواک زدۀ ایران که روحیه گمانه ظنی را در افراد تقویت می کرد، تأثیرات خویش را بر رفیق امیری گذارده بود. در آستانۀ اختلافات درونی سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان که مشکلات افزودهﺍﻯ نیز در پیش پای سازمان قرار گرفته بود کمیتۀ غرب سازمان، رفیق امیری را از ترکیب سازمان کنار گذارد. متعاقب آن دو تن از رفقای سازمانی به رفیق امیری پيوستند و در برلين در تاريخ 25 اكتبر 1974سازمان مارکسیستی لنینیستی شفق سرخ را تاسیس کردند. امیری نشریۀ شفق سرخ را در همان قطع و اندازۀ توفان و با همان خط مشی در تاریخ 30 اکتبر 1974 منتشر کرد و به فعالیت گستردهﺍﻯ دست زد. رفیق امیری در زمان انقلاب راهی ایران شد و در غرب ایران در منطقه کردستان به فعالیت گستردهﺍﻯ دست زد. به خاطر نفوذ خانوادگی و از خود گذشتگی و فداکاری و ایمان کمونیستی موفق شد سازمان گستردهﺍﻯ در ایران به وجود آورد. هستهﻫﺎﻯ سازمان مارکسیست لنینیست شفق سرخ که بعداً به حزب مارکسیست لنینیست شفق سرخ تبدیل شد(تاریخ تشکیل حزب بعد از شمارۀ 121 شفق سرخ در تاریخ شنبه 20 آبان 1357 مطابق با 11 نوامبر 1978 همراه با انتشار شمارۀ 122 شفق سرخ بود-توفان) در شهرهای شیراز، کرمانشاه، تهران، رضائیه، تبریز، خوی و دهات اطراف آن، خرم آباد، بروجرد، اصفهان، اهواز، دزفول گرگان، رشت و بندر انزلی فعالیت می کرد.
رفیق امیری حدود شش ماه در ایران فعالیت کرد که متأسفانه به علت لو دادن نام و آدرس او و یکی دیگر از اعضای رهبری در نشریات ایران تحت تعقیب قرار گرفت و با هجوم ضد انقلاب برای سرکوب همه جانبه شفق سرخ ناچار به مهاجرت اجباری شد. رشد سریع شفق سرخ موجب شد که دشمنان آنها از رویزیونیستﻫﺎ، تروتسکیستﻫﺎ، ناسیونالیستﻫﺎﻯ کُرد، یاران خمینی و حزب الهیﻫﺎ گرفته تا حتی برخی جریانﻫﺎﻯ موسوم به خط 3 به آنها اتهامات ساواکی بزنند و افکار عمومی را نسبت به آنها بدبین کنند. از جمله این سازمانﻫﺎ یکی هم اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران بود که در خارج از کشور از کنار سیل اتهاماتی که به رفیق امیری می زدند و مدعی بودند که خانمش کارمند سفارت ایران است و.. با خونسردی می گذشت و “نزاع“ را به خودش مربوط ندانسته اتخاذ خط میانه را ترجیح می داد. آنها فرصت طلبانه در آن روزها مسئله را اختلاف "توفان" با سایرین جلوه می دادند که به اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران ربطی ندارد. فقدان اصولیت و حسابگریﻫﺎﻯ بی ارزش سیاسی از سراپای این اتخاذ موضع غیر کمونیستی می بارید. در ایران نیز همین سازمان جزوهﺍﻯ بی مسئولیت و شتاب زده منتشر کرد که نام ظاهراً مأمورین ساواک را در آنها منتشر کرده بود. در این سند نام یکی از رفقای توفان که از موسسین شفق سرخ و از رهبران حزب مارکسیست لنینیست شفق سرخ بود نیز در کنار نامﻫﺎﻯ نادرست دیگری خودنمائی می کرد. در آن زمان ما نادرستی این اتهام را گوشزد کردیم ولی اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران که امروز اشک تمساح برای رفیق انقلابی امیری می ریزد و مدعی است که گویا در اثر کارزار اتهام زنی و فشار زیادی که به شفق سرخ وارد آمده تلاشی این حزب موجب شده است، خودش یکی از پایهﻫﺎﻯ این فرهنگ اتهام زنی چه در خارج و چه در داخل بود. این است که عبارت: “...متأسفانه در مقابل حملات فرصت طلبانه و شایعات دروغین تاب نیاورد و از هم پاشید“ (نقل از یادنامۀ تجلیل حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست-مائوئیست) 5 دسامبر 2009) عبارتی است که با یک تأخیر 30 تا 35 ساله بیان می شود و نمی شود آن را جدی گرفت.
پس از مهاجرت دو نفر از رهبران تحت تعقیب این حزب، روابط تشکیلاتی به شدت صدمه دید. همزمان هجوم وسیع ارتجاع علیه حزب شفق سرخ آغاز شد و این امر در کنار اتخاذ خط مشی سیاسی نادرستی که حزب از ماهیت انقلاب ایران درک می کرد حزب شفق سرخ را به تلاشی کشاند. بخش بزرگی از رفقای شفق سرخ به حزب "کمونیست کارگران و دهقانان ایران" که بخشی از "سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان" بود پیوستند و پارهﺍﻯ از آنها تا سطح رهبری حزب نیز ارتقاء یافتند. بخش خارج از کشور این تشکل پس از این که وحدت "سازمان کارگران مبارز ایران" و "حزب کار ایران" پس از برقراری کنگرۀ مؤسس تحت برنامه و سند سیاسی مشترکی به کار پرداختند به حزب کار ایران(توفان) پیوستند. درحقیقت بخشﻫﺎﻯ پراکندۀ "توفان" پس از انتشار اسناد مصوبۀ کنگرۀ مؤسس مجدداً به هم رسیدند. سه تن از اعضاء حزب مارکسیست لنینیست شفق سرخ ورفیق عباس گودرزی(علی) از حزب کار ایران و پاره ای رفقای پیکار در مبارزۀ مسلحانۀ سربداران شرکت کردند که در این مبارزه جان باختند. برخلاف آن چه که حزب کمونیست ایران مائوئیست، منتشر ساخته رفیق امیری نه از نظر سیاسی، نه از نظر تئوریک ــ ایدئولوژیک و نه از نظر سازمانی ربطی به تشکل اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران نداشته است. تلاشی که می خواهد با حذف بخش بزرگی از زندگی رفیق زواره امیری چنین القاء کند که گویا رفیق امیری وابسته به حزب مائوئیست بوده تلاش ناموفق و منجر به شکست بوده و اقدامی ناپسند میان نیروهای انقلابی خواهد بود. رفیق امیری نمی توانست به دلایل زیر هوادار نظریات انحرافی اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران باشد.
رفیق امیری گذشتۀ حزب توده ایران را قبل از بروز رویزیونیسم گذشتهﺍﻯ کمونیستی ارزیابی می کرد و تئوری پوچ و مسخرۀ "اپورتونیسم تاریخی حزب توده" را قبول نداشت. اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران عکس آن را قبول داشت و به همین جهت با شعار احیای حزب طبقۀ کارگر ایران مخالف بود. اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران علیرغم این که حزب کمونیست ایران را حزب کمونیستی ارزیابی می کرد ولی حاضر نبود بپذیرد که طبقۀ کارگر ایران در گذشته رهبری توانا و انقلابی مانند حزب کمونیست ایران داشته است که هر تشکل کمونیستی دیگر باید خود را ادامه دهندۀ گذشتۀ جنبش کمونیستی ایران بداند و نه این که مدعی شود نوبرش را آورده است و در فکر ایجاد حزب طبقه کارگر باشد. به این جهت شعار احیاء حزب طبقۀ کارگر بیان یک واقعیت تاریخی و تأکید بر حزبیت کمونیستی است. رفیق امیری اعتقاد به حزبیت داشت و برای حزب مارکسیست لنینیست شفق سرخ مبارزه می کرد حال آن که اتحادیۀ کمونیستﻫﺎ به فراکسیونﻫﺎﻯ "کمونیستی" اعتقاد داشت که حتی جریانﻫﺎﻯ دست راستی نظیر "زحمت" را به عنوان یک خط مشی کمونیستی در "اتحادیه"ﻯ خود تحمل می کرد و پوشش می داد. رفیق امیری اتحاد جماهیر شوروی را در تحت رهبری رفیق استالین کشوری سوسیالیستی ارزیابی می کرد که در آنجا دیکتاتوری پرولتاریا مستقر بوده و رفیق استالین را مبارز بزرگ و معمار ورزیدۀ ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی می دانست وی در شفق سرخ نوشت:
شفق سرخ ستاد ما ــ ارتش سرخ ارتش ما
کارگر و دهقان صف ما ــ داس و چکش پرچم ما
مارکس و لنین رهبر ما ــ انگلس و استالین هادی ما...
حال نظریات این رفیق را با خزعبلاتی مقایسه کنید که حزب کمونیست مائوئیست نفهمیده و کورکورانه در مورد رفیق استالین شایع می سازد تا بیگانه بودن آنها را نسبت به نظریات رفیق امیری بشناسید. رفیق امیری استالین را می ستوده و تمجید می کرد و فحاشی خرده بورژواها و دروغهائی را که از انبان اتهامات ضد کمونیستها، تروتسکیستها، رویزیونیستها، امپریالیستها نسبت به این شخصیت بزرگ تاریخی بیرون می آمد محکوم کرده و تحمل نمی کرد.
رفیق زواره مخالف تئوری سه دنیا بود و نظریات رفیق انورخوجه را در مورد انحرافات رفقای چینی قبول داشت. وی تئوری سه دنیا را یک تئوری رویزیونیستی ارزیابی می کرد و پیروان آن را دشمنان خلق می دانست. اتحادیۀ کمونیستﻫﺎ اختلاف بر سر تئوری رویزیونیستی سه دنیا را اختلاف درون !! جنبش کمونیستی ارزیابی می کرد و طبق معمول یک موضع میانه داشت. بهمین جهت نیز هرگز نتوانست خط تمایز روشنی در درون تشکیلات خویش با این تئوری رویزیونیستی بکشد و دید میانی و التقاطی را بر شفافیت کمونیستی ترجیح داد. نتیجۀ نامطلوب این سازش ایدئولوژیک در داخل ایران میان جناحﻫﺎﻯ مختلف در این سازمان که از کمونیستﻫﺎﻯ گوناگونی بودند که اتحاد کرده بودند بیرون زد. رفیق امیری جمهوری اسلامی را یک رژیم ارتجاعی ارزیابی می کرد که باید توسط مردم ایران سرنگون شود. اتحادیۀ کمونیستﻫﺎ از رژیم خمینی حمایت می کرد و مخالفین خویش را تروتسکیست جا می زد. آنها در حمایت از اشغال سفارت آمریکا مرتب در مقابل محل جاسوسخانه رژه می رفتند و در تظاهرات جشن اول ماه مه همراه با هواداران خمینی به مقابله با نیروهای انقلابی برخاستند و راهی میدان خراسان شدند تا در کنار "توده ها" باشند و با آنها عمل مشترک انجام می دادند. این نظریات با نظریات شفق سرخ بیگانه بود و هست. چگونه می شود با این کارنامۀ ناموفق؛ رفیق زواره امیری را با عبارات مبهم به عضویت اتحادیۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران در آورد.
یک نکته نباید در این مقاله از نظر بیفتد. به نظر حزب کار ایران(توفان) علت اساسی شکست و تلاشی شفق سرخ را نباید در اتهاماتی که به آنها می زدند جستجو کرد. این ساده کردن امر تحلیل علمی است. مهم ترین دلیل این فروپاشی را باید در درک نادرست رفقا از ماهیت انقلاب شکوهمند بهمن دانست. آنها اعتقادی نداشتند که در ایران انقلابی انجام پذیرفته که به نیمه مستعمره بودن ایران خاتمه داده است. آنها در مورد حل مسئله ارضی در رابطه با رشد سرمایه داری در ایران نیز دید روشنی نداشتند. در کنار آن می توان از همان نقاط ضعفی نام برد که سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان به موقع خود به آن رفیق گوشزد کرده بود. هشدارهائی که متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت. ایجاد نظامی آمرانه و از بالا و رهبری آن به شیوۀ جنگی و ایجاد قدرت انحصاری و قبضه کردن همه امور، شرکت ندادن سایر رفقا در تصمیم گیریﻫﺎ و عدم پرورش آنها با روحیۀ انضباط آگاهانه و مستقل گرچه در درجه اول ناشی از علاقه و احساس مسئولیت افراطی نسبت به پیشرفت کار حزب که باید به بهترین وجهی انجام گیرد، جلوه می کند ولی در عمل زیان آور است و ریشۀ انحراف خویش را در بی اعتمادی به تودهﻫﺎ دارا خواهد بود این بود که وقتی ضربات دشمن شروع شد و رفقای بالا مجبور به مهاجرت شدند کسی باقی نمانده بود تا فن رهبری را بیاموزد و به وضعیت تشکیلات سرو سامانی دهد. این تجربه باید برای همۀ کمونیستﻫﺎﻯ ایران آموزنده باشد. به هر صورت رفیق زواره امیری کمونیستی معتقد بود که در جریان وحدت بخشﻫﺎﻯ گوناگون "توفان" و برگزاری کنگرۀ مؤسس حزب کار ایران(توفان) قرار داشت و این اقدام وحدت طلبانه را با نظر تائید می نگریست. حزب ما آرمان رفیق زواره امیری را ادامه می دهد و مطمئن است که این پرچم هرگز به زمین نخواهد نشست.



حزب کارایران(توفان)
آذر ماه 88 برابر با دسامبر 2009
www.toufan.org

۹ دی ۱۳۸۸



بیانیه کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی


تجاوز وحشیانه­ی رژیم جمهوری اسلامی به صفوف آزادیخواهان، نتیجه­ی منطقی تشدید فضای سركوب، سانسور، ارعاب، شکستن قلم­ها و بستن زبان­هاست. حمله­ی وحشیانه به مردم بی­گناه در کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه و کارخانه، همچنان ادامه دارد. اگر امروز آزادیخواهان و مخالفان در زندان و تحت بازجویی قرون وسطایی، در شرایط غیرانسانی بسر می­برند، دیری نخواهد پایید که نیرو و اراده­ی مردم تار و پود زندان­ها را درهم کوبیده و مبارزان را به میان خود بازخواهند گردانید.
در روزهای اخیر، مقاومت شجاعانه­ی مردم در سراسر نقاط ایران گسترش یافته است. روز ششم دی ماه 1388، برابر با 27 دسامبر 2009، مردم ایران بسیار هوشمندانه، عاشورا و مراسم هفتم درگذشت منتظری را بهانه کردند و به کوچه و خیابان­ها ریختند و نفرت و اعتراض خویش را به نظام جمهوری اسلامی با فریاد "مرگ بر دیکتاتور" بار دیگر به نمایش گذاشتند. از سوی دیگر ابزار سرکوب نظام، همچون سگ­های هار به دستور خامنه­ای و احمدی­نژاد، این دو جنایتکار ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، به مردمی که خواستار آزادی، دمکراسی و حقوق انسانی هستند، حمله­ور شدند. مردم بپاخاسته­ی ایران دریافته­اند که حقوق و آزادی­های انسانی آنها بدون هزینه به دست نخواهد آمد و به خوبی فهمیده­اند که حاکمیت روحانیت، هرگز حاکمیت مردم را برنمی­تابد و نظام استبدادی جمهوری اسلامی هرگز صدای صلح و دوستی را نخواهد شنید و به همین دلیل، عوامل رژیم، ابتدایی­ترین خواسته­ی مردم را با زور و تجاوز و سرکوب عریان پاسخ می­دهند. اگر تا چند روز پیش، مردم ایران پس از انتخابات، برای جلوگیری از خشونت و ضرب و شتم و زندان و کشتار، با خیزش اجتماعی خویش مقاومت را به حمله ترجیح می­دادند؛ امروز پاسخ حمله را با حمله می­دهند و بسیجی­ها و پاسداران و لباس شخصی­های مزدور نظام را با قدرت مردمی خویش به عقب می­رانند. حرکت و خیزش مردم ایران در اقشار مختلف و در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ ایران لحظه به لحظه در حال گسترش است. این بار اما، مردم در جای جای کشور ایران به خیابان­ها ریخته­اند و باورمندانه خواستار بر زمین زدن نظام جمهوری اسلامی هستند.
به گواهی تاریخ، هیچكدام از جنایت­كاران علیه بشریت نه تنها نتوانستند آزادی اندیشه و بیان را از پای درآورند، بلكه این اندیشه و بیان است كه ادامه­ی زندگی ننگین آنها را متوقف ساخته است.
كانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی از حقوق همه­ی مردم که در سراسر ایران بپاخاسته­اند و برای آزادی و رهایی مبارزه می­كنند، حمایت كرده و از همه­ی روزنامه­نگاران، مسئولان و دست­اندرکاران سایت­ها در داخل و خارج از كشور می­خواهد تا در این شرایط حساس برای هرچه بهتر انجام دادن وظایف خود یعنی روشنگری و اطلاع رسانی و مبارزه با سانسور، نیروهای مؤثر و برنامه­های عملی خود را همساز و هماهنگ سازند.
كانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی
7 دی ماه 1388، برابر با 28 دسامبر 2009
آدرس ایمیل: rooznamehnegar@netcologne.de

درود ما به مادران شجاع عزادار ایران

مبارزات مردم ایران در تمام عرصه ها در حال اعتلا است. مادران عزادار ایران نیز که فرزندان عزیزشان را از دست دادهﺍند شجاعانه متشکل شده و با ابتکار خویش پرچم مبارزه با رژیم جنایتکار اسلامی را بر افراشتهﺍند. این مادران هر روز شنبه در اعتراض به قاتلان و قصابان حاکم در پارک لالۀ تهران تجمع ...می کنند و با اتحاد و یگانگی، رژیم نظامی ــ امنیتی اسلامی را به چالش می گیرند. این مبارزات به رغم فشارها و سرکوبگریﻫﺎﻯ نیروهای انتظامی و مزدوران لباس شخصی ادامه داشته و یادآور مبارزات زنان شجاع آرژانتین است که برای محاکمۀ جلادان و قاتلان فرزندانشان پرچم مبارزه علیۀ رژیم دیکتاتوری نظامی را بر افراشتند و نقش شایستهﺍﻯ درمبارزه علیۀ فاشیسم حاکم که مورد حمایت امپریالیسم آمریکا بود ایفا نمودند.طبق گزارش رسیده از تهران مادران عزادار، مادر ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، رامین رمضانیريال، سعید عباسی و علیرضا افتخاری و سایر جانباختگان در تهران روز جمعه 4 دی ماه در بهشت زهرا حضور یافتند و با گلباران کردن آرامگاه عزیزانشان، یادشان را گرامی داشته و بار دیگرعهد بستند تا محاکمۀ آمرین و عاملین جنایت و کشتار از پای نخواهند نشست.رهگذران بسیاری به مادران عزادار پیوستند و با اعلام همبستگی با آنها یاد عزیزان از دست رفته شان را گرامی داشتند.لوحۀ بلند هزاران جانباختۀ راه آزادی به ما یاد آور می شود که پیکار،آشتی ناپذیر و دشمن بی رحم ودرنده است. تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی حکومت می کند هیچ قانونی که مردم را از زجر و شکنجه وکشتار مصون بدارد موجود نخواهد بود. یگانه راه رهائی مردم ایران سرنگونی رژیم قتل و جنایت اسلامی و استقرارحکومت مردمی، دمکراتیک و عدالتخواه است.

یاد شهیدان را زنده بداریم!
درود ما به مادران عزادار!
در راهی که با خون آنها ترسیم شده است به پیش برویم!

نقل از توقان الکترونیکی شماره 42 دی ماه 88 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

۸ دی ۱۳۸۸


اسامی 8 نفر از جان باختگان تظاهرات ضد رژیمی روز عاشورا

آينده:

اسامی 8 نفر از جان باختگان حوادث روز گذشته تهران اعلام شد. به گزارش آينده نيروی انتظامی در اطلاعيه‌ای اعلام كرد: با بررسی جامع صورت گرفته، مشخص شد تعداد 8 نفر از هموطنان به طرز مشكوكی جان باختند. فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در ادامه اطلاعيه خود اسامی جان باختگان را به شرح زير اعلام كرده است:
1 - مهدی فرهادی راد ،34 ساله علت مرگ اصابت 25 ساچمه به صورت
2 - محمد علی راسخي‌نيا ، 40 ساله، علت مرگ اصابت ساچمه شكاری
3 - امير ارشدی ، 30 ساله، علت مرگ نامشخص
4- شهرام فرجي، 30 ساله، علت مرگ نامشخص
5 -سيد علی موسوی حبيبی ، 42 ساله، علت مرگ اصابت گلوله
6 -جهانبخت پازوكی ، 50 ساله ، علت مرگ 7 - مرد ناشناس ، 31ساله، علت مرگ اصابت چاقو
8-- زن ناشناس 43 ساله ، علت مرگ احتمالا سقوط يا تصادف

۷ دی ۱۳۸۸




اطلاعیه حزب کارایران(توفان) درمورد تظاهرات مردمی درروز عاشورا
رژیم پوسیده جمهوری اسلامی بازهم جنایت آفرید


جمهوری جنایتکاراسلامی اینبارهم درمقابل تظاهرات عظیم توده ای وعادلانه مردم تاب نیاورد وبا توسل به قهر ضد انقلابی خون بیش از9 تن از جوانان وطن را برزمین ریخت، دهها نفررا مجروح و بیش از 300 تن را دستگیروروانه سیاهچالهای کهریزک و اوین کرد. امسال روز تاسوعا و عاشورا به روز نبرد قهرمانانه مردم ایران درتهران، اصفهان، مشهد و تبریز و... علیه رژیم نظامی امنیتی جمهوری اسلامی که جان مردم را به لب رسانده است، تبدیل گردید.مردم دهها نفراز چاقوکشان و سرکوبگران لباس شخصی و بسیجی را درتهران خلع سلاح کرده و با به آتش کشیدن خودروهای آنها گوشمالی جانانه ای به این مزدوران ضد بشرداده است. واقعیت این است که مردم کشورما گام به گام به ضرورت مقاومت قهرآمیزعلیه مزدوران مسلح رژیم پی میبرند و همانطورکه انقلاب بهمن 57 نشان داد سرانجام با توسل به اسلحه، رژیم درنده خو را ازاریکه قدرت به زیر خواهد کشید.
مردم قهرمان بویژه جوانان ایران امروز بروشنی نشان داده است که درموضع تعرضی و رژیم مافیایی جمهوری اسلامی درشرایط تدافعی وسقوط قراردارد. رژیمی که ددمنش و آدمخوار است، سرزمین ما را به جولانگاه مشتی اراذل و اوباش و آدمکش تبدیل کرده، راه رشد و ترقی را بروی مردم ایران بسته است، مبارزین را به شکنجه گاههای کهریزک و اوین میفرستد، دستش بخون گرامی ترین فرزندان خلقهای ایران آغشته است....سرانجامی جزسرنگونی فضیحتبار ندارد. مبارزات مردم ایران تا نیل به آزادی و حقوق حقه همه زحمتکشان ، کارگران، روشنفکران، جوانان و زنان ادامه خواهد داشت وبسیارامید بخش است. این مبارزات دیر یا زود به مرحله نوین تری، به مرحله اعتصابات عمومی و مقاومت قهر آمیز تکامل خواهد یافت و رژیم را هراندازه که درنده خو و جنایتکار باشد سرنگون خواهد نمود. رژیم سیاه جمهوری اسلامی سرنوشتی جزرژیم منفور پهلوی نخواهد داشت و تاریخ ازآنها به زشتی یاد خواهد کرد.

حزب ما از مبارزه برحق مردم علیه رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی حمایت میکند و کشتار بربرمنشانه مردم ایران را که چیزی جزآزادی و حقوق طبیعی خود طلب نمی کند بشدت محکوم می نماید. حزب ما از تمامی نیروهای آزادیخواه و مردمی و تمامی احزاب و سازمانهای انقلابی و بین المللی می خواهد که به هرطریق ممکن که خود صلاح می دانند به کشتار وحشیانه مردم اعتراض نمایند و رژیم خون آشام اسلامی را بشدت محکوم نمایند.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد نبرد قهرمانانه مردم ایران !
زنده باد آزادی و سوسیالیسم
!

حزب کارایران(توفان)
6 دیماه 1388
27 دسامبر 2009
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۶ دی ۱۳۸۸



مردم خشمگين تهران ساختمان بسيج شرکت نفت را به آتش کشيدند :


کليپ ويدئويی جديد زير مربوط به ساختمان بسيج شرکت نفت است که جوانان خشمگين آن را به آتش کشيدند. درگيری ها در تهران در حالی ادامه دارد که ساعت به ساعت اخبار مربوط به شمار جانباختگان هولناک تر می شود. جديدترين خبرها از جانباختن 8 نفر و مجروج شدن صدها نفر حکايت دارد. گاردين در تازه ترين گزارش خود شمار کشته شده گان را 9 نفر اعلام کرده است. http://www.youtube.com/watch?v=VtP217d5h_Q&feature=player_embedded
مردم کشورما امروز درموضع تعرضی و رژیم مافیایی جمهوری اسلامی درشرایط تدافعی وسقوط قراردارد. رژیمی که ددمنش و آدمخوار است، سرزمین ما را به جولانگاه مشتی اراذل و اوباش و آدمکش تبدیل کرده، راه رشد و ترقی را بروی مردم ایران بسته است، مبارزین را به شکنجه گاههای کهریزک و اوین میفرستد، دستش بخون گرامی ترین فرزندان خلقهای ایران آغشته است....سرانجامی جزسرنگونی فضیحتبار ندارد. مبارزات قهرمانانه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی بسیارامید بخش است و این مبارزات باید به مرحله نوین تری، به مرحله اعتصابات عمومی و مقاومت قهر آمیز ورهبری حزب سیاسی واحد طبقه کارگر بیانجامد. تنها در این صورت است که می توان به پیروزی نهایی دست یافت و از شررژیم سرمایه داری اسلامی و تمامی مظاهر نظام کهن رها شد.

حوادثی که رژیم بشدت از آنها نگران است

پس از مبارزات درخشان دانشجویان سراسر ایران در 16 آذر و سیلی محکمی که بررخساررنگ پریده رهبر وارد ساخت، مبارزات عمومی مردم ایران علیه رژیم فاسد امنیتی- نظامی خامنه ای ، بازهم اوج بیشتری یافته است. حال که این دستگاه مافیایی و فاشیستی تمام توطئه هایش را نقش بر آب می بیند، چاره ای نمی یاید مگر اینکه بر شدت وحشیگریهایش بیافزاید. لیکن طلسم قدرقدرتی رژیم مدتهاست فروپاشیده و آن را دیگر یارای مقابله با مردم نیست. رژیم جمهوری اسلامی با عربده کشی و تهدید و ارعاب، دانشجویان و مردم را از شرکت درتظاهرات 16 آذر منع نمود و بازهم بر طبل سرکوب خونین و شکنجه و تجاوز کوبید. لیکن اینبار نیز دهها هزار دانشجو و مردم جان به لب رسیده ایران با عزمی راسخ به میدان آمدند و با فریاد مرگ بر دیکتاتور، مرگ برخامنه ای ، کهریزک ،شکنجه و مرگ دیگر اثر ندارد به حاکمیت جمهوری اسلامی تف ریختند و ارکان نظام پوسیده اسلامی را به لرزه درآوردند. تظاهرات روز دانشجو در ايران و پوشش خبری و تحليلی اين رويداد که دربيش از دو هزار رسانه جهانی بازتاب يافته، تحسین برانگیز است.بوضوح دیده میشود که مقاومت مردم در کشور ما درحال اعتلا است. هر روز درهمه جا فریاد های اعتراض ازمردم ایران بگوش میرسد. جنبش مردم ایران رژیم مافیایی سرمایه داری جمهوری اسلامی را به سراسیمگی، شتاب زدگی و تزلزل انداخته است. بیت رهبری از طنین شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر ولایت سید علی و به آتش کشیدن عکس های رهبر جنایتکار برخود لرزید و تلاش نمود با تاکتیک فرار به جلو و پخش تصویر به آتش کشیدن عکس امام جنایتکارش و فریاد " وااماما"، عقب مانده ترین گروههای اجتماعی ، قوادان و قمه کشان و لباس شخصیهای آدمکش را بسیج و به ابزاری برای تصفیه حساب نهایی وازهم پاشاندن صفوف جنبش اعتراضی بکار گیرد. لیکن این تاکتیک نیز با شکست افتضاح آمیزی روبرو گشته و کسی برای این جنجال مضحک و شناخته شده تره هم خورد نکرد. تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ 30 سال توطئه و جنجال و بسیج لمپنها به خیابانها وفریاد وااماما است، لیکن امروزسخن از بسیج بیست میلیونی سخن پوچ و بیهوده ای است. تظاهراتی که اخیرااز طرف رژیم دغلکار اسلامی به منظوربه رخ کشیدن قدرتش در تهران صورت گرفته است از چندهزارنفر هم تجاوز نکرد. این تظاهرات مفلوکان جیره خوارو آدمکشان رژیم کجا وآن تظاهراتهای میلیونی مردم آزادیخواه که به رغم تمام محدودیتها و سرکوبگریها صورت گرفته و هنوز هم میگیرد کجا. پاره کردن تصاویر رهبران جمهوری اسلامی ازخمینی گرفته تا خامنه ای و احمدی نژاد سالهاست ادامه دارد و امر تازه ای نیست. مردم برای محاکمه و به دارآویختن این جانوران خود را آماده میکنند و رشد و تکامل شعارهای مردم در تظاهراتهای خیابانی جز این نیز نمی گونید.درگذشت آیت الله منتظری و تظاهرات صد هاهزارنفردر مراسم تشییع آن درقم که با شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای و شعار این ما ه ماه خونه ، سید علی سرنگونه، زندانی سیاسی آزاد باید گردد و دهها شعاردیگر و به تبع آن ادامه تظاهرات در اصفهان، زنجان و میدان توپخانه تهران و یورش وحشیانه لباس شخصیها و باندهای آدمکش به تظاهرکنندگان و دستگیری دهها نفر... حوادثی است که بشدت بیت رهبری را نگران کرده است،بطوریکه اخیرا جانشين فرمانده نيروی انتظامی، سرداررادان درپاسخ به سئوالی مبنی براین که پلیس تمهیداتی را برای تجمعات احتمالی روزهای عاشورا و تاسوعا در نظر گرفته است گفت:« تجمع غيرقانونی که از خط قرمز رد نشده باشد پليس در ابتدا تذکر خواهد داد و اگر آن تجمع از خط قرمز عبور کند با آن برخورد مي‌شود که حتما يکی از برخوردها دستگيری خواهد بود...»رژیم جمهوری اسلامی که زمانی با توسل به پایگاه توده ای اش مردم را به خیابانها و مراسم های مختلف بسیج میکرد اکنون از به خیابان آمدن مردم میترسد و چاره ای جزممانعت و سرکوب نمی بیند. مردم نیز به ضعف رژیم پی برده است و ازشعارهای اولیه انتخابات قلابی گذر کرده و این امر نیزرهبران اصلاح طلب جبهه سبز نظیرموسوی و کروبی را به وحشت انداخته است. شرکت مردم در تظاهرات قم، اصفهان، زنجان ، شیراز،...و سراسر ایران رنگ کاملا سیاسی و برانداز دارد. عاشورا و تاسوعا، روز قدس، مجلس ختم درقم و اصفهان و دیگر شهرها بهانه است وتوده ها ازهرفرصتی و هرشکافی سود می جویند و ضربه ای بر پیکر رژیم وارد میسازند.یورش شجاعانه مردم سیرجان درروزسه شنبه اول دی ماه دراعتراض به اجرای مجدد مراسم اعدام دو تن بنامهای اسماعیل فتحی زاده و محمد اسفندیارپور که به جرم سرقت مسلحانه و حمل اسلحه دردادگاه انقلاب اسلامی محکوم شده بودند و به آتش کشیدن سکوی اعدام وجلوگیری ازاجرای این اقدام ضدبشری و درگیری با مزدوران رژیم از جمله حوادثی است که رژیم را بشدت به آینده خود بیمناک کرده است. رژیم که سالها چنین اقدامات وحشیانه و شنییعی را به منظور زهر چشم گرفتن از مردم به اجرا در آورده است این بار اما ازواکنش مردم غافلگیر گردید و به وحشت مرگ افتاد. اگرچه در اثر تیراندازی مزدوران رژیم بیش از 40 نفر کشته و مجروح شده اند اما توده های جان به لب رسیده نشان دادند که دیگرتحمل دیدن چنین صحنه های مشمئزکننده و ضد بشری را ندارند.اعدام درملاء عام ابزاری دردست رژیم سفاک اسلامی برای مرعوب کردن مردم بوده و پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد نیزاین قبیل نمایشات بربرمنشانه افزایش یافته است. هیچ رژیمی در جهان نمی تواند یک کشور را با این روش های جنایتکارانه وقرون وسطایی اداره کند. ناقوس مرگ رژیم نواخته می شود و آنها روزبروز بیتشر در این گرداب غرق می شوند. حال رژیم باید بپذیرد که نمایش اعدام درملاء عام برایش عواقب وخیمی دربرخواهد داشت و باید دست به عقب نشینی بزند.مردم کشورما امروز درموضع تعرضی و رژیم مافیایی جمهوری اسلامی درشرایط تدافعی وسقوط قراردارد. رژیمی که ددمنش و آدمخوار است، سرزمین ما را به جولانگاه مشتی اراذل و اوباش و آدمکش تبدیل کرده، راه رشد و ترقی را بروی مردم ایران بسته است، مبارزین را به شکنجه گاههای کهریزک و اوین میفرستد، دستش بخون گرامی ترین فرزندان خلقهای ایران آغشته است....سرانجامی جزسرنگونی فضیحتبار ندارد. مبارزات قهرمانانه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی بسیارامید بخش است و این مبارزات باید به مرحله نوین تری، به مرحله اعتصابات عمومی و مقاومت قهر آمیز ورهبری حزب سیاسی واحد طبقه کارگر بیانجامد. تنها در این صورت است که می توان به پیروزی نهایی دست یافت و از شررژیم سرمایه داری اسلامی و تمامی مظاهر نظام کهن رها شد.

نقل از توفان الکترونیکی شماره 42 نشریه الکترونیکی حزب کارایران دی ماه 88



خبرها حاکی است که مردم دهها نفر از چاقوکشان و سرکوبگران لباس شخصی و بسیجی را درتهران خلع سلاح کرده و با به آتش کشیدن خودروهای آنها گوشمالی جانانه ای به این مزدوران داده اند. ظفرسرخ از مبارزه برحق مردم علیه رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی حمایت میکند و کشتار وحشیانه مردم آزادیخواه را بشدت محکوم می نماید.


ظفرسرخ
گزارش تصویری
http://www.iranima.com/Herna-Ashoora.htm
.............

روشنگری: در خبرها آمده است که درگيری های امروز بويژه در زير پل کالج در تهران وسيع بوده و حداقل 4 تن کشته شده و دو نفر زخمی شده اند. لحظاتی پيش فيلم ويدئويی از درگيری ها در اين منطقه که در آن مردم جوان جانباخته يا زخمی را بر سر دست از محل درگيری دور می کنند انتشار يافته است. برای ديدن ويدئو کليپ به لينک زير کليک کنيد:

http://www.youtube.com/watch?v=AJ-x_vJyGvs
.....................................................................................

درگیری های شدید در اعتراضات روز عاشورا در ایران

در تظاهرا امروز حدا اقل 4 کشته و دهها نفر مجروح شدند.
گزارش های تأیید نشده از کشته شدن ۴ نفر از معترضان در تهران و درگیری‌های شدید در اصفهان، نجف آباد، شیراز و اردبیل حکایت دارد.
شاهدان عینی به خبرنگاران خبرگزاری های بین المللی در تهران گفته اند که کشته شدن چهار نفر از معترضان را دیده اند.
سایت اینترنتی جرس، پایگاه خبری نزدیک به معترضان هم از کشته شدن چهار نفر در تهران خبر داده است.
یک شاهد عینی به بی بی سی گفت:"یک نفر از کشته شدگان مردی پنجاه ساله بود که مردم معترض جنازه او را روی دست می آوردند اما در چهارراه ولی عصر نیروهای نظامی جنازه را از دست مردم گرفتند."
به گفته این شاهد عینی، "بعد از آن حدود نیم ساعت جنازه این مرد در کنار خیابان گذاشته شده بود و سرانجام نیروهای نظامی او را با خود بردند."
به گفته این شهروند تهرانی، "جنازه این فرد در حالی نیم ساعت در گوشه خیابان بود که آمبولانس در کنارش ایستاده بود."
گزارش هایی هم از درگیری میان معترضان و نیروهای انتظامی و امنیتی در نجف آباد، اصفهان، شیراز و اردبیل منتشر شده است.
این گزارش ها حاکی است پلیس برای متفرق کردن جمعیت در تهران از گاز اشک آور استفاده کرده است. خبرهای ضد و نقیضی در باره آتش زدن موتور نیروی انتظامی ارسال شده است.
ایران خبرنگاران خارجی را از پوشش این تجمعات منع کرده و رسانه های دولتی نیز اخبار تظاهرات معترضان را پوشش نمی دهند.
بی بی سی

فیلم تظاهرات امروز درتهران

۲ دی ۱۳۸۸


هراس رژیم از ادامه اعتراضات خیابانی

جانشين فرمانده نيروی انتظامی:

با تجمعات غيرقانونی تاسوعا و عاشورا برخورد مي‌کنيم

ايسنا
سردار رادان در پاسخ به سوالی مبنی بر اين‌ که آيا پليس تمهيداتی را برای تجمعات احتمالی روزهای عاشورا و تاسوعا در نظر گرفته است؟ اظهار کرد: قطعا در عاشورا و تاسوعا تجمعاتی هست که البته اين تجمعات برای عشق به اباعبدالله الحسين بوده و انشااله خداوند توفيق دهد که ما هم در اين تجمعات شرکت کنيم و يا حداقل در امنيت اين تجمعات نقشی داشته باشيم که ما هم اسممان شايد در بين خادمان امام حسين (ع) ثبت شود. وی تصريح کرد: اما غير از اين تجمعات که مربوط به مراسم عاشورا و تاسوعا است، در رابطه با موضوعاتی که مربوط به تجمعات غيرقانونی باشد برابر وظايفمان عمل خواهيم کرد که اين موضوع را هم قبلا اعلام کرده‌ايم. رادان ادامه داد: تجمع غيرقانونی که از خط قرمز رد نشده باشد پليس در ابتدا تذکر خواهد داد و اگر آن تجمع از خط قرمز عبور کند با آن برخورد مي‌شود که حتما يکی از برخوردها دستگيری خواهد بود. جانشين فرمانده نيروی انتظامی در رابطه با موضوعات مطرح شده مبنی بر صدور قرار التزام برای وي، اظهار کرد: اين موضوع را از همان سايت‌هايی بپرسيد که اين اخبار را منتشر کرده‌اند. البته اخبار ديگری هم مطرح شده مانند اين‌ که بنده در کما هستم و يا در بيمارستان بستری شده‌ام. در هر صورت من فکر مي‌کنم که آن‌ها مي‌خواهند بعضا ما به اين موضوعات پاسخ دهيم که مشکل کسادی بازارشان را حل کنيم و ما هم اهلش نيستيم.

۱ دی ۱۳۸۸

پایگاه خبری تحلیلی سفیر


تجمع کارگران در محل سخنرانی رئیس‌جمهور

كارگران شرکت مخابرات راه دور ایران که چندی است به دلیل پرداخت نشدن حقوق خود به طور مرتب تجمع‌های اعتراض‌آمیز برگزار می‌کنند، این‌بار محل سخنرانی رئیس‌جمهور در شیراز یعنی ورزشگاه حافظیه را به این منظور انتخاب کردند.به گزارش پایگاه خبری سفیر، استاندار فارس چند روز پیش درباه این کارگران که 18روز پیاپی مقابل استانداری تجمع کردند و نزدیک به یکسال است حقوق نگرفته‌اند گفته بود ما مسئولان باید از غصه بمیریم که این کارگران این مدت طولانی حقوق نگرفته‌اند.به نظر می‌رسد هنوز وعده‌های مسئولان استان فارس درباره این کارگران محقق نشده است، چرا که بیش از 500 نفر از آن‌ها امروز با پلاکاردهایی همچون « آقای رییس‌جمهور! مسئولین استانی برای مخابرات راه دور ایران چه كردند» و «از خواب غفلت بیدار شوید صنعت فارس در خطر است»، «نان در سفره نداریم» و... در مقابل ورزشگاه حافظیه، محل سخنرانی امروز محمود احمدی‌نژاد تجمع کردند.
800کارگر این کارخانه تاکنون نامه‌نگاری‌های متعددی را با مسئولان دولتی انجام داده‌اند.مشکلات این کارخانه از دوسال پیش و همزمان با کاهش نقدینگی آغاز شد و هرچند اختصاص مبلغ 230میلیارد ریال برای رفع مشکلات مالی به این کارخانه در استانداری و همچنین هیات دولت مصوب شده، اما این رقم تاکنون به این کارخانه تزریق نشده است.
اطلاعیه حزب کارایران(توفان)
به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری

آیت الله منتظری، مرجع سرشناس شیعیان، مبارز ضد رژیم منفور سلطنت، زندانی سیاسی سابق و از نظریه پردازان و پایه گذاران حکومت جمهوری اسلامی، روز شنبه 28 آذر ماه سال 1388 در شهر قم در حالیکه در حصر خانگی بسر می برد و مورد تعدی و تجاوز رژیم منفور جمهوری اسلامی قرار داشت درگذشت. مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری امروز دوشنبه با حضور صدها هزار نفر در شهر قم برگزار گردید و مردم با شعارهای کوبنده، نفرت و انزجار خویش را نسبت به سران جمهوری اسلامی، بویژه سید علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد و بطور کلی ولایت فقیه که ارزشی برای انسانها قایل نیست ابراز داشتند.
آیت الله منتظری یک از بنیان گذاران و نظریه پردازان نظام جمهوری اسلامی است که درتدوین قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا نمود و به اعتراف خودش اصل استبدادی ولایت فقیه در قانون اساسی توسط ایشان تعریف، تدوین و در قانون اساسی گنجانده شد.

درسال 1364خورشیدی، مجلس خبرگان، آیت الله منتظری را بعنوان قائم مقام و جانشین آیت الله خمینی انتخاب کرد. زندگی سیاسی آیت الله منتظری درطول سه دهه اخیر به دو دوره متفاوت تقسیم میگردد و نمی توان این دو دوره را ازهم تمیز نداد و بی مسئولیت از کنار آن گذشت.
دوره اول، دوره پایه گذاری نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای تثبیت پایه های حکومت اسلامی بهر قیمت و ممانعت از تعمیق انقلاب از یک سو و صف آرایی نیروهای مترقی و انقلابی درمقابل یورش ارتجاع برای حفظ دستآوردها و تعمیق انقلاب و تحقق مطالبات دمکراتیک همه آحاد مردم ایران از سوی دیگر است. دراین دوره، آیت الله منتظری همسنگر با آیت الله خمینی و دوشادوش وی علیه اعتراضات برحق مردمی و آزادیخواهانه عمل نمود و به تائید سرکوب خونین خلق کرد، ترکمن صحرا، حمله به دانشجویان و تائید انقلاب ننگین فرهنگی اسلامی، بستن دانشگاهها و سرانجام تائید کودتای خونین 30 خرداد 60 و ریشه کن کردن بقایای آزادیهای دمکراتیک پرداخت. تیربارانهای هولناک و وحشیانه جوانان و نوجوانان درکوچه و خیابان و زندان درسالهای 60، 61 و 62 خورشیدی و فضای ارعاب و بربریت و کشتار آن زمان در حافظه تاریخی مردم ایران ثبت است و این دوره نیز بخشی از کارنامه زندگی سیاسی آیت الله منتظری است. در این دوره بسط خرافات و تجاوز به حقوق بشر و حقوق زنان، تاسیس بنیادهای غارتگر ثروت مردم، سازمانهای سرکوب و متجاوز در دستور کار بود و سنگهای بنائی را پی ریزی می کرد که سرانجام به حذف خودیها از جمله آیت اﷲ منتظری منجر شد. آیت اﷲ منتظری در آن دوره با دید تائید به همه این ستمگریها نگاه می کرد و حتی مدعی شد زلزله طبس یک آزمایش خدائی بوده است. باید توجه داشت که آیت الله منتظری درسال 1364 توسط رهبری مجلس خبرگان بعنوان جانشین آیت الله خمینی انتخاب گردید و این بدان معناست که آقای منتظری حداقل تا این تاریخ در خطوط و عملکرد سیاسی با خمینی دریک سنگر قرارداشت، درغیر اینصورت انتخاب ایشان توسط مجلس خبرگان محلی ازاعراب نمی داشت. ما کمونیستها نمی توانیم تاریخ را جعل کنیم و بر واقعیات آن پرده استتار بیفکنیم. ما باید پدیده ای بنام آیت اﷲ منتظری را در روند تحول و تکاملش مورد ارزیابی قرار داده در متن تاریخی به آن بپردازیم. این امر برای ما یک تجربه قابل آموزش است که نسلهای کنونی و آینده ایران باید با آن به نحو علمی نه احساسی برخورد کنند.
دوره دوم زندگی سیاسی آیت الله منتظری ازسالهای 65 و 66 خورشیدی آغاز میگردد که توام با واقعبینی و دوراندیشی سیاسی و آموزش و جمعبندی جدید از تئوریهای معیوب اسلامی در تجربه زنده زندگی اجتماعی است که با انتقاد و افشای جریان مک فارلین و سرانجام اعدام مهدی هاشمی برادر داماد وی همراه بود. انتقادات منتظری به ادامه سیاست جنگ علیه عراق و درنهایت برخورد انتقادی ایشان به قتل عام زندانیان سیاسی درتابستان 1367 و ایستادگی او درمقابل خمینی خون آشام، موجب برکناری وی از مسند قدرت و قائم مقامی وی گردید. خمینی طی ارسال نامه ای خطاب به منتظری، وی را "ساده لوح" خواند و نوشت: "شما پس ازاین وکیل من نیستید.". ازآن تاریخ حملات سیاسی علیه آیت الله منتظری آغاز گردید، حرمت و دیوارحفاظتی منزل وی در قم نیز تخریب و رساله ها و تالیفات ایشان جمع آوری شدند. سانسوری که در دوره نخست فعالیت ایشان گریبان سازمانهای انقلابی و دموکراتیک را گرفته بود حال به در خانه ایشان می رسید. آیت الله منتظری اما به رغم همه تهدیدات و شانتاژهای سیاسی، ازانتقاد به خمینی و یاران آدمخوار او باز نایستاد و شجاعانه علیه باند ارتجاع حاکم به مقابله برخاست. آیت اﷲ منتظری حال خود قربانی همان ساز و کاری می شد که سابقا آیت اﷲ شریعتمداری را به کام خود کشیده بود. ماشین آدمخواری که حرمت آیت اللهی را حفظ نکند همه آیت اﷲ ها را به کام خویش می کشد.

آیت الله منتظری برخلاف خمینی، نه تنها ساده لوح نبود، بلکه بسیار دوراندیش و از شم طبقاتی بالایی برخوردار بود. وی بارها به رهبران جمهوری اسلامی که به منافع کوتاه مدت خود می اندیشیدند گوشزد می نمود که با شیوه های هرج ومرج طلبانه و خودسرانه و بگیر و ببندهای وحشیانه نمی توان حکومت کرد و نظام اسلامی پایدار نخواهد ماند و به گور سپرده خواهد شد. اوضاع کنونی ایران، انفراد و نفرت همگانی از جمهوری اسلامی و درپرتگاه قرارگرفتن موجودیت کل نظام همه و همه در تائید دوراندیشی آقای منتظری است. تمام تلاش آیت الله منتظری دراین جهت بود تا با اجرای اصلاحاتی درچهارچوب نظام و آشتی بین "اسلام و دمکراسی" و قابل هضم کردن اسلام و “رافت“ اسلامی برای مردم، جمهوری اسلامی سرمایه داری ایران را از سرنگونی نجات دهد. در همین راستا تفسیر دیگری از ولایت فقیه و نقش معنوی روحانیت در جامعه و ارزش نهادن به نظر مردم و احترام به انسان و حق انتخاب کردن ارائه داد.
آیت الله منتظری بعنوان رهبر معنوی اصلاح طلبان، کودتای 22 خرداد را محکوم کرد و از مبارزات و حقوق دمکراتیک مردم در چارچوب نظام دفاع نمود و تا آخرین روزهای حیات خویش در مقابل فاشیسم مافیای حاکم کوتاه نیامد و با سربلندی بدرود حیات گفت.
حزب ما ضمن خط کشی روشن با سیاست همکاری آیت الله منتظری با خمینی درسرکوب آزادیخواهان در اوان تاسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، برآمد شجاعانه ایشان علیه دارودسته فاسد و آدمخوار خمینی را در دو دهه اخیر مثبت و آن را بسود پیشروی مبارزات عادلانه مردم ایران ارزیابی می نماید. نظریات آقای منتظری و تکیه وی به نقش معنوی روحانیت، غیرقانونی خواندن دولت، پذیرش رای مردم و احترام به خواستهای آنها، تفسیر جدیدش از ولایت فقیه هسته های روشنی بودند که برافکار بخشی از روحانیتی که خواهان جدائی نسبی دین از دولت هستند در آینده پرتو می افکند. منتظری در عمق استدلالاتش تنها راه نجات مذهب را در کناره گیری نسبی و محتاطانه از دولت و پذیرش یک نقش پرنفوذ معنوی می بیند که دولت را از طریق این بند معنوی هدایت می کند. این درسی است که وی بعد از سی سال تجربه شکست خورده جمهوری اسلامی گرفته است و تراوشات فکری وی در این زمینه را می توان در موضعگیریهای اخیرش بطور بارز دید. بهمین جهت وی بدرستی پدر معنوی اصلاح طلبان تلقی می شود که برای نجات مذهب اسلام گام به پیش گذارده است. چنین حرکتی از نظر ما بطور عینی مثبت بوده و هست زیرا به گشایش فضای باز سیاسی یاری می رساند، از فشار بار مردم می کاهد و فضای قابل تنفسی ایجاد می کند. موضع گیری درقبال آقای منتظری باید ارزیابی مشخص از شرایط مشخص باشد و از دریچه موضع گیریهای سیاسی ایشان با شناخت تاریخی و اجتماعی و در متن مبارزه طبقاتی صورت گیرد و نه از منظر ایدئولوژی و باورهای مذهبی ایشان.
از نظر ما کمونیستها هیچ تفاوت ماهوی بین مسیحیت، اسلام، بودا،، زرتشت، یهودیت، بهائیت نیست و تمام مدعیان حقوق دمکراتیک موظفند به امر برابری مذاهب و جدایی دین ازدولت و آموزش تاکید ورزند و از تلاش بیهوده برای آشتی دین با دمکراسی بپرهیزند زیرا حقوق بشر با اسلام و یا هر دین دیگر منافات دارد.
مردم قهرمان ایران که این روزها ارتجاع را به لرزه درآورده اند با احترام به مبارزه نقادانه و واقعبینانه آیت الله منتظری علیه حکام فاسد اسلامی می نگرند و یاد همه کسانی را که حتی گامی ولو کوچک در برانداختن پایه های استبداد و اختناق سیاسی بر دارند گرامی میدارند. تاریخ ایران آنها را هرگز فراموش نخواهد کرد.

حزب کارایران(توفان)
30 آذر 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org
صدها هزار نفر در مراسم تشییع آیت الله منتظری علیه دیکتاتوری و دولت کودتا شعار دادند

۲۹ آذر ۱۳۸۸


آیت الله منتظری درگذشت

آیت الله حسینعلی منتظری، از پایه گذاران حکومت جمهوری اسلامی ایران صبح یکشنبه در منزل خود در قم درگذشت. مرگ وی در سن هشتاد و هفت سالگی بر اثر بیماری اعلام شده است.مراسم خاکسپاری وی روز دوشنبه، سی ام آذر ماه در قم برگزار می شود.
آیت الله منتظری، در سال ١٣٠١ در نجف آباد به دنیا آمد. وی که یکی از بنیانگذاران نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی است، در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. اصل ولایت فقیه در قانون اساسی توسط ایشان در قانون اساسی ایران گنجانده شده است.
در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری، آیت الله منتظری را بعنوان قائم مقام آیت الله خمینی انتخاب کرد. اما چهار سال بعد، یعنی در تاریخ هفتم فروردین ماه ١٣٦٨ آیت الله حسینعلی منتظری با حکم آیت الله خمینی از مقام قائم مقامی ولایت فقیه کنار گذاشته شد. برکناری آیت الله منتظری از این مقام به دلیل حمایت وی از مهدی هاشمی و اعتراض به دستگیری وی بود. مهدی هاشمی برادر داماد آیت الله منتظری بود و در ماجرای مک فارلین نقش مهمی داشت و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. اختلافات دیگری نیز بر جدایی آیت الله منتظری از آیت الله خمینی افزود. از جمله می توان به انتقادات جسورانه منتظری از اعدام های زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ اشاره کرد. پس از آن، آیت الله خمینی در نامه ای خطاب به آیت الله منتظری، وی را ساده لوح خواند و نوشت:" شما پس از این وکیل من نیستید".
از همان تاریخ، تمامی تصاویر و نام آیت الله منتظری از کتاب های درسی، اداره های دولتی و معابر عمومی حذف شد و تمامی خیابانها و اماکنی که به نام آیت الله منتظری نام گذاری شده بود، تغییر نام داده شدند. دیوار حفاظتی منزل وی در قم نیز تخریب و رساله ها و تالیفات وی جمع آوری شدند. پس از اعتراض وی به استقراض خارجی از سوی دولت وقت در سال ۱۳۶۸ و انتقادات وی که طی یک سخنرانی اعتراضی گفته بود:" استقراض خارجی به استقلال سیاسی و اجتماعی ما لطمه می زند"، عده ای به منزل مسکونی وی هجوم آوردند و تابلوی دفتر آیت الله منتظری را کندند. انتقادات بی پروا و جسورانه اخیر آیت الله منتظری به کودتای انتخاباتی و کشتار مردم توسط رژیم خامنه ای و آحمدی نژاد که موجب محبوبیت وی درمیان بخشی از مردم معترض شده است سید علی خامنه ای را برآن داشت تا از ترس شورش مردم پیام تسلیتی در مورد فوت منتظری صادر نماید واز وی تجلیل بعمل آورد .
بهر حال در روزهای آینده به بهانه فوت آیت الله منتظری شاهد اعتراضات ضد حکومتی در ایران خواهیم بود.



29آذر :در کهريزک قتل عمد صورت گرفته است


سازمان قضايی نيروهای مسلح ايران دليل جان باختن سه بازداشتی کهريزک را «قتل عمد» اعلام کرده است. اين اعلام گرچه رسماَ دخالت نهادها و مأموران دولتی را در قتل‌های يادشده تأييد مي‌کند، اما برخی ابهام‌ها را رفع نمي‌کند. سازمان قضايی نيروهای مسلح ايران در اطلاعيه‌ای درباره بازداشتگاه کهريزک، اعلام کرد که مرگ سه نفر از معترضان به نتيجه انتخابات رياست‌جمهوری در اين بازداشتگاه، ناشی از «قتل عمد» بوده است. سازمان قضايی نيروهای مسلح در اطلاعيه خود با شرح مفصلی از روند بررسی پرونده‌ی جانباختگان در بازداشت‌گاه کهريزک، نوشته است که به دنبال وقوع حوادث و ناآرامي‌های پس از انتخابات، از تاريخ ۲۵ خردادماه تا ۳ تيرماه، تعداد ۲۳ متهم و در تاريخ ۱۹ تيرماه، تعداد ۱۴۵ متهم با دستور مقام قضايی به بازداشتگاه کهريزک اعزام شده‌اند. با شناسايی همه متهمان اعزامی به بازداشتگاه کهريزک در جريان حوادث بعد از انتخابات، با آنان تماس گرفته شد و ۹۸ نفر شکايت خود را به دادسرای نظامی تهران اعلام کردند و مصدومان به پزشکی قانونی معرفی شدند. ۵۱ نفر از ۹۸ نفر يادشده با "پرداخت خسارت و دلجويی" از پيگيری شکايت خود دست مي‌کشند. اطلاعيه سازمان قضايی نيروهای مسلح سپس با اشاره به جان‌باختن ۳ نفر از بازداشت‌شدگان، به نام‌های محسن روح‌الاميني، امير جوادي‌فر و محمد کامرانی و شکايت اولياء دم نوشته که تحقيقات جامعی از متهمان، شهود و مطلعين صورت گرفت و پزشکی قانونی در نظريه خود ضمن رد فوت نامبردگان به دليل ابتلاء به بيماری مننژيت، با تاييد وجود آثار متعدد ضرب و جرح بر روی اجساد، علت درگذشت متوفيان را مجموع صدمات وارده اعلام کرده است. شرايطی که وضعيت بازداشت‌شدگان را بدتر کرده است اطلاعيه يادشده سپس با استناد به تحقيقات به عمل آمده، بازداشتگاه کهريزک را به لحاظ زيستي، بهداشتی و تغذيه دارای شرايط نامناسب توصيف کرده است. اين جان‌باختگان و مصدومان نيز بدون رسيدگي‌های لازم پزشکی در کنار برخی افراد سابقه‌دار و شرور نگهداری شده‌اند. ظرفيت محدود بازداشتگاه نيز سبب شده که تعداد زيادی از دستگيرشدگان در فضايی محدود و وضعيتی سخت، ايام بازداشت خود را سپری کرده‌اند. برخوردهای ناهنجار و تنبيهات بدنی مامورين نيز اين شرايط بد را تشديد کرده است. اين اطلاعيه مي‌گويد که از ۲۲ نفری که از رده‌ها و قسمت‌های مختلف نيروی انتظامی و افراد مرتبط، به عنوان متهم تحت تعقيب قرار گرفته‌اند نهايتاَ، ۱۲ نفر را مجرم شناخته و برای آنان کيفرخواست صادر کرده است. برای سه نفر از اين عده که از شاغلان بازداشتگاه کهريزک بوده‌اند، به اتهام مشارکت در ايراد ضرب و جرح منجر به قتل عمد سه نفر، درخواست مجازات شده است. اطلاعيه سازمان قضايی نيروهای مسلح نامی از سه متهم اصلی قتل‌های بازداشتگاه کهريزک و ساير متهمان نمي‌برد. اين در حالی است که قوه قضاييه جمهورى اسلامى ايران در سه ماه گذشته پنج دور محاكمه فعالان سياسى، مدنى و معترضان را برگزار كرده است و از راديو و تلويزيون دولتى ايران نيز آنچه كه «اعترافات متهمان انقلاب مخملى» خوانده شده است، پخش شد. آنچه که در اطلاعيه ناگفته مانده است در اطلاعيه يادشده به نام "مقام قضايی" که بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات به دستور وی به کهريزک انتقال يافته‌اند نيز، اشاره‌ای نشده است. اين در حالی است که در حوادث پس از کهريزک بيش از همه نام سعيد مرتضوي، دادستان وقت تهران بر سر زبان‌ها بوده است. مخالفان نقش او در جنايات کهريزک را کليدی مي‌دانند. افشاگري‌های برخی از چهره‌های هوادار دولت، مانند عليرضا زاکانی نيز به اين حدس و گمان‌ها قوت بخشيده است. مرتضوی در حال حاضر به معاونت دادستانی کل کشور منصوب شده و دولت احمدي‌نژاد نيز وی را با حفظ سمت به رياست کميته مبارزه با قاچاق ارز و مواد مخدر گمارده است. در هفته و ماه‌های پس از افشای جنايات در بازداشتگاه کهريزک، هم مقام‌های قضايی و هم فرماندهان نيروهای انتظامی و امنيتی کشته‌شدن سه بازداشتی را ناشی از بيماري‌های قبلی آنها و از جمله مننژيت اعلام مي‌کردند. آنها همچنين تجاوز به عده‌ای ديگر از بازداشت‌شدگان را نادرست و غيرواقعی مي‌دانستند. مهدی کروبی که در رأس افشاکنندگان جنايات کهريزک بود بارها مورد تهديد قرار گرفت و به او اتهام "ايجاد بدبينی و شائبه نسبت به نظام" زده شد. کسانی مانند مرتضی الويری و علي‌رضا بهشتی که از سوی ميرحسين موسوی و کروبی پيگير اين ماجرا بودند نيز بارها مورد تهديد قرار گرفتند يا به زندان افتادند. در هفته‌های اخير مرگ مشکوک و نابهنگام پزشک جوان بازداشتگاه کهريزک بار ديگر بر پيچيدگی پرونده‌ی اين بازداشتگاه افزود. گرچه گفته مي‌شد که وی به دليل داشتن اطلاعاتی از جزئيات جنايات در کهريزک زير فشار و تهديد بوده است، اما فرماندهان نيروی انتظامی اصرار دارند که مرگ او را ناشی از خودکشی است. در جريان اعتراض‌ها به نتيجه انتخابات بيش از چهار هزار نفر از معترضان بازداشت شده و مرگ حداقل ۳۶ نفر به صورت رسمى تاييد شده است. با اين حال مخالفان با انتشار ليستى مى گويند كه در تيراندازى نيروهاى انتظامى و امنيتى به سوى تظاهر كنندگان حداقل ۷۲ نفر كشته شده‌اند.


صدای آلمان

۲۷ آذر ۱۳۸۸


جمهوری اسلامی
امروزپنجشنبه 25 آذرماه ساعت چهار صبح مصلح زمانی
را درزندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام کرد.

جمهوری اسلامی با وجود تلاش های کسترده واعتراضات درداخل وخارج ازکشور برای نجات جان مصلح زمانی سرانجام جنایت دیگری به کارنامه سیاه آدم کشان حکومتش افزود. مصلح زمانی درسن 17 سالگی به جرم بیرون بردن دوست دخترش از شهرسنندج وداشتن رابطه جنسی توسط نیروهای نظامی وبسیج سپاه پاسداران دستگیرشد. نیروهای انتظامی این نوجوان را مورد شکنجه وآزار قرار دادند. برایش پرونده سازی کردند، متهم به شرارت در بلاد اسلامی شد، حکم اعدام برایش صادرگردید، بدون وکیل مدافع حکمش توسط شعبه ششم قوه قضاییه جمهوری اسلامی مورد تایید قرار گرفت.
جمهوری اسلامی وقاضی های جنایت کارش شش سال مصلح را درحبس وسلول نگه داشتند وسرانجام اعدامش کردند.
انجمن دفاع اززندانیان سیاسی وحقوق بشرایران ضمن تسلیت به خانواده مصلح زمانی ، اعدام مصلح زمانی را به شدت محکوم میکند. ازمردم ،نهادها ومدافعان حقوق انسان میخواهد که به جنایات جمهوری اسلامی اعتراض کنند.
آزاد زمانی - انجمن دفاع اززندانیان سیاسی وحقوق بشر ایران
پنجشنبه 25 آذرماه 1388

۲۵ آذر ۱۳۸۸


25آذر: پدر و مادرشهيد پوراندرجانی: رامين
به قتل رسيده و خودکشی نکرده است

ساعاتی پس از آنکه يک عضو کميته ويژه مجلس برای پيگيری حوادث بعد از انتخابات اعلام کرد "مرگ پزشک کهريزک نياز به بررسی ندارد" ، خانواده رامين پوراندر جانی در مصاحبه با "روز" از برخوردها و سخنان متناقض مسولين انتقاد و بار ديگر تاکيد کردند که اين پزشک جوان به هيچ عنوان خودکشی نکرده اماهيجکس جرات ندارد واقعيت را بيان کند. فرهاد تجري، ديروز با بيان اينکه "از نظر ما مرگ پزشک کهريزک مشخص است و نياز به بررسی ندارد" مدعی شده بود: "ايشان در گذشته قرص‌هايی مصرف مي‌کرده که احتمالا بر اساس مصرف همان‌ها دچار مسموميت شده است و نيازی نمي‌بينيم که مجلس وقت خود را برای اين موارد بگذارد". در پاسخ به اين اظهار نظر،رضا قلی پوراندرجاني، پدر رامين پوراندرجاني، ديروز در مصاحبه با "روز" از اظهارات متناقض مسولان انتقاد کرد و گفت: "اول گفتند سکته قلبی بوده و بعد قضيه خودکشی را مطرح کردند و سپس گفتند که مسموميت بوده و تاکنون هيچ گونه پاسخ درستی به ما نداده اند". آقای پوراندرجانی خبر از شکايت خانواده اين پزشک جوان داد و افزود: "ما در تهران شکايت کرده و خواهان روشن شدن قضيه قتل رامين شديم و پرونده پسرم در دادسرای جنايی تهران است اما تاکنون هيچ گونه رسيدگی صورت نگرفته است". وی افزود: "تاکنون هيچ مسولی برای پی گيری موضوع، به ما مراجعه نکرده و در مراجعه به دادسرای جنايی و ثبت شکايت، توانستيم يکبار قاضی پرونده را ببينيم و با قاضی حرف بزنيم اما بعد از آن کسی سراغی از ما نگرفت و هيچ جوابی هم تاکنون به ما نداده اند". پدر رامين پوراندرجانی سپس از به کار بردن عنوان "پزشک کهريزک" برای فرزندش به شدت گله کرد و گفت: "مادر رامين و ما از اين موضوع واقعا ناراحت هستيم. چرا می گوييد پزشک کهريزک؟ پسر من يک سرباز وظيفه بود و برای خدمت به ميهنش، به خدمت سربازی رفته بود؛ او نه کادر رسمی ناجا بود و نه کادر کهريزک و خواهش ما اين است که اين عنوان را برای فرزند ما به کار نبريد". وی در پاسخ به اين سوال که چگونه ميخواهيد قضيه قتل رامين را پی گيری کنيد؟ گفت: "چگونه می توانيم پی گيری کنيم وقتی هيچ جوابی نمی دهند و رسيدگی نمی کنند". آقای پوراندرجانی تصريح کرد: "اگر ميخواستند جوابی بدهند و پی گيری کنند، تاکنون داده بودند؛ نمی خواهند هيچ جوابی بدهند و ما همه چيز را به خدا سپرده ايم چون نه کسی را داريم که کمکی بکند و نه کسی به اين موضوع رسيدگی می کند". وی در عين حال يادآور شد: "بزرگترين ضربه اين بود که بچه ما از بين رفت و حالا اينها چه جوابی دارند که به ما بدهند". مادر رامين پوراندر جانی نيز، در گفتگو با روز بار ديگر بر حرف قبلی خود تاکيد کرد که رامين به هيچ عنوان اهل خودکشی نبود. وی با بيان اينکه خدا بايد حق ما را بگيرد، گفت: "هيچ کسی جرات ندارد واقعيت را بيان کند و بگويد چه اتفاقی افتاده است در حاليکه همه نيک ميدانند پسر من خودکشی نکرده است". خانم پوراندرجانی با اشاره به اظهارات ديروز فرهاد تجری گفت: "او را و بقيه کسانی که درباره رامين دروغ پردازی می کنند به خدا سپرده ام".

۲۴ آذر ۱۳۸۸



تجمع سكوت در دانشگاه صنعتي شيراز؛ اينجا هر روزش 16‌ آذر است
سه شنبه، ۲۴ آذر، ۱۳۸۸
دانشجويان دانشگاه صنعتی شيراز، روز گذشته يك هفته پس از 16‌ آذر، روز دانشجو را گرامی داشتند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجويان در حالی كه تنها پلاكارد در دست داشتند و دهان‌بندهايی بر دهان بسته بودند، در اعتراض به هتك حرمت‌های چندماهه اخير به ساحت مقدس دانشگاه و يورش نيروهاي امنيتی و لباس‌شخصي به حريم علم و معرفت و ضرب و شتم و بازداشت گسترده‌ دانشجويان، 30 دقيقه تجمع سكوت برگزار كردند.
دانشجویان دانشگاه صنعتی شیراز تجمع خود را با خواندن سرود يار دبستانی به پایان رساندند.
لازم به ذکر است اين تجمع خودجوش در حالي يك هفته بعد از 16‌ آذر برگزار شد، كه عملا دولت با تعطيلی روزهای قبل از 16‌ آذر در صدد تخليه‌ دانشگاه‌ها در روز دانشجو بود.

تجمع اعتراضی مادران عزادار در پارک لاله جلوه ای از تداوم مبارزات توده ها!


در حدود ساعت 5 بعد از ظهر روز شنبه 14 آذر ماه ، مزدوران رژیم استبدادی جمهوری اسلامی در حالیکه درب ورودی پارک لاله را از قبل مسدود کرده و بیش از 300 نفر از موتور سواران و لباس شخصی ها و نیروهای انتظامی خود را در هر گوشه ای از آن پارک مستقر ساخته بودند به مراسم اعتراضی هفتگی مادران عزادار هجوم برده و با برخورد های توهین آمیز و وحشیانه آن ها را مورد تعرض قرار دادند. در این یورش نزدیک به 30 نفر از دختران و مادران مبارز دستگیر شدند. بر اساس گزارشات منتشر شده، یکی از مزدوران رژیم در مکالمه بی سیمی خود گفته بود "اگر از همان روز اول ، این پدر سوخته ها را می گرفتید ، کار به اینجا نمی کشید".
واقعيت اين است که بدنبال قتل ندا آقا سلطان که انعکاسی جهانی یافت ، شنبه های هر هفته جمعی از مادران عزادار جهت دادخواهی و اعتراض به جنایات رژیم جمهوری اسلامی ، در میدان آب نمای پارک لاله با در دست داشتن عکس جگر گوشه هایشان دست به تجمع می زنند. اين تجمع اعتراضی ، همواره بطور متداوم مورد يورش نيرو های سرکوبگر جمهوری اسلامی قرار گرفته است. برای نمونه در هفته گذشته نیرو های انتظامی رژیم با پرتاب گاز اشک آور بسوی این مادران قصد متفرق کردن آنها را داشتند.
در روند خیزش های بزرگ مردم ایران بر علیه رژیم سرکوب گر جمهوری اسلامی و در تداوم این اعتراضات که همواره با تهاجم و سرکوب وحشیانه مزدوران رژیم روبرو میشود ، هم اکنون هزاران زن و مرد مبارز در سیاه چال های مخوف جمهوری اسلامی مورد وحشیانه ترین شکنجه ها قرار دارند. در میان کشته شده گان ، زنان و مردان بسیاری در خیابان ها یا با اصابت گلوله های سربی رژیم جان خود را از دست دادند و یا دستگیر شده گانی بودند که در زندان های رژیم در زیر شکنجه جان باختند. خانواده های جان باختگان که هر هفته در پارک لاله دست به تجمع اعتراضی می زنند در واقع خانواده همان کشته شده گان خیزش اخیر هستند.
رژیم جمهوری اسلامی که پایه سلطه اش بر سرکوب خونین اعتراضات مردمی استوار است ، رژیمی که تنها بزور سر نیزه و شکنجه و اختناق و اعدام ، حیات ستمگرانه اش را تا کنون تضمین کرده است ، حق هر گونه تجمع را از مردم سلب نموده و از وحشت تداوم و به ثمر رسیدن این مبارزات دست به چنین یورشی بر علیه مادران میزند ، مادرانی که نمی خواهند مرگ فرزندانشان به فراموشی سپرده شود و خواهان شناسایی و محاکمه آمرین و عاملین مرگ فرزندانشان می باشند. بسیاری از این مادران بعد از گذشت ماه ها از دستگیری فرزندانشان کوچکترین خبری از وضعیت و شرایط فرزندانشان در سیاه چال های جمهوری اسلامی را ندارند. جمهوری زن ستیز اسلامی به خوبی بر درجه خشم و نفرت این مادران از خود واقف است و می داند که ضجه این مادران ، فریاد هزاران زن و مرد مبارزی است که توسط این جلادان در این 30 سال به خون غلطیده اند.
این مادران که در جهنم جمهوری اسلامی با هزاران مشقت فرزندانشان را پرورش دادند، امروز باید شاهد جان باختن آن ها در خيابان ها و در سیاه چال های جمهوری اسلامی باشند.
این مادران می خواهند و حقشان هست که بدانند بر سر عزیزانشان چه رفته و میرود. این مادران فریاد دادخواهی در گلو دارند ، ولی رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی تحمل دادخواهی مادرانی که فرزندان شان را به قتل رسانده است را ندارد.
حاکمیت جنایت پیشه جمهوری اسلامی ، 30 سال است که داغ از دست دادن هزاران عزیز را بر دل مادران ایران نشانده و روزی نبوده که خانواده ای را داغدار نکرده باشد. هزاران زن و مرد کمونیست و آزادیخواه مبارز را در دهه 60 به خاک و خون نشاند. هزاران کودک را برای همیشه از داشتن پدر یا مادر یا هر دوی آن ها ، محروم نمود. هزاران مادر در سراسر ایران بیش از 30 سال است که در غم از دست دادن جگر گوشه هایشان که اکنون در گورستان های بی نام ایران و گلزار خاوران خفته اند می سوزند. بدون شک ، تا به حال صد ها مادر در سراسر ایران آرزوی دادخواهی فرزندان دلیرشان را با خود به گور بردند و هرگز نفهمیدند که حتی اجساد عزیزانشان در کدام نقطه از خاک ایران دفن شده است.
تجمع اعتراضی مادران عزادار در "پارک لاله" در ایران یاد آور مبارزات مادران "میدان ماه مه" در آرژانتین است.
در سال های 1976 تا 1983 میلادی ، هزاران تن از مبارزین آزاديخواه و کمونیست در آرژانتین توسط دولت نظامی آن کشور ، بعد از تحمل شکنجه های وحشتناک به قتل رسيدند. هزاران انسان مبارز در این دوران که "جنگ کثیف" نام گرفت به وسيله نيروی های سرکوب گر ربوده شده و ديگر کسی از سرنوشتشان خبری نيافت. مادران آرژانتینی که تلاششان برای یافتن و آگاهی از سرنوشت فرزندانشان بی نتیجه مانده بود از 30 آپریل 1977 تا به حال ، هر 5 شنبه بعد از ظهر برای اعتراض و دادخواهی در مقابل کاخ صورتی رنگ رئیس جمهوری آرژانتین دست به تجمع زده اند . این مادران از سوی نیرو های نظامی دولت های دیکتاتوری آرژانتین بار های بار مورد تعرض واقع میشدند ، تا آنجایی که 3 تن از این مادران به دلیل پایداری و استقامت مبارزاتی شان در مقابل ارتجاع ، همچون فرزندان خویش ناپدید شدند. جنبش مادران "میدان ماه مه" نه تنها تاثیر شگرفی بر مبارزات آزاديخواهانه مردم آرژانتين گذاشت بلکه افکار عمومی دیگر کشور های جهان را به خود نیز جلب نمود. این مادران مبارز امروز بعد از گذشت 30 سال از کشته شدن و مفقود شدن فرزندانشان ، کماکان دولت های مختلف آرژانتین را برای اعلام علنی اسامی همه کشته شدگان در "جنگ کثیف" تحت فشار گذاشته اند و در جهت حفظ آرمان های مبارزاتی و زنده نگه داشتن حافظه تاریخی جامعه شان از وقوع جنایاتی که بر عزیزانشان رفت کماکان تجمع هفتگی خویش را حفظ کرده اند. مادران شجاع آرژانتینی در پروسه مبارزات سی ساله خویش ، در واقع پرچم داران و ادامه دهندگان راه مبارزاتی فرزندان خود می باشند.
تاریخ ثابت کرده که توده های تحت ستم از مبارزات و تجارب یکدیگر می آموزند. حال مادران داغ ديده ايران هم دارند همان تجربه را بر عليه جمهوری اسلامی به پيش می برند و می کوشند با تجمع اعتراضی خود هم ياد عزيزانشان را پاس دارند و هم با تاکيد بر ضرورت اعلام اسامی همه جانباختگان حوادث اخير و همه قتل های پنهانی ديکتاتوری حاکم ، خواست شناسائی آمرین و عاملین اين جنايت را هر چه بيشتر به ميان مردم ببرند. مادران به خون خفته گان دهه 60 و مادران عزادار پارک لاله به خوبی میدانند که رژيم ددمنش جمهوری اسلامی مسبب به قتل رسيدن فرزندانشان می باشد. سردمداران جمهوری اسلامی چه به اصطلاح اصلاح طلب باشند و چه اصول گرا ، سالهای سال است که نشان داده اند برای حفظ اين نظام جهنمی از هيچ جنايتی دريغ نمی ورزند. همين میر حسین موسوی که امروزه لباس سبز به تن کرده و می کوشد جمهوری اسلامی را از گزند مبارزات مردم مصون دارد، خود يکی از کسانی است که در قتل عام زندانيان سياسی در سال 67 نقش اساسی داشته است. موسوی که امروز در مقابل سئوال و دادخواهی مردم در مورد زندانیان سیاسی جانباخته در دهه 60 ، یعنی زمانی که سمت ننگین نخست وزیری رياست جمهوری خامنه ای جلاد را بر عهده داشت ، قرار گرفت مذبوحانه با پوزخند گفت: "من زندانبان نبودم ، بروید از زندانبان ها بپرسید که در زندان ها بر سر زندانیان سیاسی دهه 60 چه گذشت" !!! تو گویی که امروز خامنه ای و احمدی نژاد شخصا خود زندانبانند!! و چون شخصا "زندانبان" نیستند در مقابل جنایاتی که انجام میگیرد مسئول نمی باشند!!
بنابر اين اصلاح طلبان حکومتی همچون موسوی ، داغ ننگ سرکوب ، زندان ، شکنجه و اعدام بهترین زنان و مردان مبارز و کمونیست ایران در دهه 60 را بر پیشانی دارند. ننگی که با هیچ رنگی ، حتی رنگ سبز هم پاک نخواهد شد.
به امید آن که تجمع اعتراضی مادران داغ ديده هر روز وسعت بيشتری گرفته و در راستای مبارزات بر حق توده های ستم دیده ، جهت سرنگونی جمهوری اسلامی قرار گيرد. مبارزه ای که در کنار مبارزات توده های ستمديده جهان در روند خود بايد بساط فقر و گرسنگی ، ظلم و ستم ، زندان و شکنجه و اعدام را در سراسر دنیا برای همیشه محو نمايد.
پیروز باد تجمع اعتراضی مادران جان باختگان!
جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد!
هر چه مستحکم تر باد پیوند مبارزاتی خلق های جهان!
اتحاد زنان آزادیخواه
14 دسامبر 2009
Etehadezan@gmail.com

۲۳ آذر ۱۳۸۸


چندیادداشت کوتاه

آذر ماه 1388 برابر با دسامبر 2009

آذر، ماه آتش وخون

شصت و سه سال از نبرد حماسه آفرین خلق ترک و کشتار وحشیانه رژیم منفور پهلوی در آذربایجان میگذرد. خلق آذربایجان قهرمانانه علیه رژیم سرسپرده شاه، علیه امپریالیبسم، علیه قتل وغارت، علیه زور و ستم ملی، سلاح برکف بپاخاست و پرچم آزادی و آزادگی را بر فراز ...پاره ای ازخاک خونبار ایران به اهتزازدر آورد. این خلق، به رهبری فرقه دمکرات آذربایجان اراضی و املاکی را که زیر چنگال سیری ناپذیر فئودالها بود، رها ساخته و بین دهقانان تقسیم کرد. کارخانه ها را بدست گرفته و بکارانداخت، بیکاری را برانداخت، ارتش ملی را بنیاد نهاد و به آبادانی شهرها دست یازید. دانشگاه را پی ریخت و زبان مادری را به رسمیت شناخت. برای فراهم آوردن بهداشت ودرمان عمومی به توسعه مراکز بهداشتی ودرمانی دست زد و به تنظیم روابط بازار و بازرگانی پرداخت. برای رهائی زنان ازقید ستم مضاعف، حق تساوی حقوق زنان با مردان را نتنها به رسمیت شناخت بلکه برای نخستین بار درتاریخ این مرز و بوم آنرا جامه عمل پوشاند.امپریالیستها و مرتجعین در هرنقطه ای ازجهان که پرچم آزادی و آزادیخواهی به اهتزاز در آید با چنگ و دندان و دسیسه های مختلف به آن هجوم می برند تا آن را درنطفه خفه نمایند. این است که خلق آذربایجان نیز ازاین تهاجم فاشیستی درامام نماند. رژیم گماشته پهلوی به سرزمین قهرمان پرور ستارها و باقرها هجوم برد، بکشتار وحشیانه ای دست یازید که برگهای تاریخ از آن خونبار است. این تهاجم فاشیستی به خطه آذربایجان محدود نگردید، بلکه به کردستان ایران نیز کشیده شد. خلق رزمنده کرد قهرمانانه دربرابر رژیم جلاد شاه ایستاد و درعرصه نبرد رویاروی بسی فرزندان آزاده اش جان باختند که از آن جمله نام رهبران محبوب خلق کرد تا جاودانه جاوید درقلب آزادگان ایران زنده خواهد ماند. رژیم جنایتکار پهلوی هر ساله کشتار وحشیانه خلقهای آذربایجان وکردستان را در21 آذر ماه تحت عنوان" روز نجات آذربایجان" جش میگرفت، ارتش پوشالی اش درخیابانها رژه میرفت ،وطن فروشی و سرسپردگی خویش را بنام میهندوستی و استقلال به خورد مردم میداد. تبلیغات مزورانه ای را بعنوان اینکه گویا خلقهای ترک وکرد میخواسته اند سر را از تن ایران جدا کنند تداریک می دید. لیکن جشن آن جنایتکاردیری نپائید و بدست پرتوان خلقهای سختکوش ایران بمزبله تاریخ سرنگون گشت. چه بیشرمانه است که نوه رضا خان قلدر که این روزها برای مردم ایران اشک میریزد و از دمکراسی و حقوق ملت ایران سخن می گوید کوچکترین اشاره ای به کشتار فاشیستی بیش از بیست هزار نفر از خلق آذربایجان و خروج هفده هزار نفر از کشور ندارد، درمورد کودتای 28 مرداد و سرکوب خونین کمونیتسها و نیروهای ملی و مترقی تحت عنوان اینکه" نمی خواهد به گذشته برگردد" وقیحانه سکوت میکند و با پرروئی تمام به مردم ایران وعده دمکراسی و حقوق بشر میدهد؟! رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز پس ازغصب قدرت سیاسی با دست یازیدن به جنایاتی هولناک در کردستان و سراسر ایران نشان داد که در بیرحمی و کشتار وقتل عام مردم از رژیم خائن پهلوی سبقت گرفته و سرکوب و اعدام ازادیخواهان را به حدی رسانده است که حتا بقایای رژیم گذشته را طلبکار کرده است. مزدوران پهلوی چی سالهاست دم گرفته اند که" شاه عادل بوده کمتراز رژیم اسلامی کشته است" بنابراین ملت ایران نمی بایست دست به انقلاب میزد و رژیم پوسیده پهلوی را سرنگون میساخت!؟ اما با این ترفند ها و اشاره به فجایع جاری درایران نمی توان کشتار رژیم سرسپرده شاه را تطهیر و مجددا رژیم فاسد سلطنتی و عروسک دست امپریالیسم را به مردم ایران حقنه کرد. کشتار خلقهای آذربایجان و کردستان در شصت وسه سال پیش کشتار علیه بشریت است و در تاریخ سیاه رژیم پهلوی ثبت گردیده است . اما شعله مبارزات کارگران و زحمتکشان و خلقهای سراسر ایران خاموش شدنی نیست. چهره های درخشان تاریخ ایران نظیر ستارخان، باقر خان، حیدر عمواغلی، تقی ارانی، امیرخیزی، فریدون ابراهیمی، قاضی محمد، شریف زاده، معینی، فواد سلطانی، دکتر مصدق، حسین فاطمی، سیامک، مبشری، مختاری، وزیریان، انوشه، کوچک شوشتری، وارطان سالاخانیان، آرسن آوانسیان و نظایرآنها ،فرزندان مشترک این آب و خاک که مورد احترام و افتخار هر یک از آحاد مردم ایران هستند مبارزه مشترکشان الهام بخش مبارزات انقلابی مردم ایران بوده و نشان میدهد که خون این مردمان در نهر مشترک آزادی و استقلال ایران جاری شده و مظهر مجسم یگانگی آنها بوده و خواهد بود. با الهام از این مبارزره مشترک است که می توان درنهایت پیروزی و سعادت و خوشبختی را برای ایران به ارمغان آورد. حزب ما ایقان دارد که رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی نیز همانند رژیم منفور پهلوی به همت اتحاد تنگاتنگ همه خلقهای ایران سرنگون خواهد شد وبرویرانی کاخ ظلم زوررژیم پس مانده اسلامی، ایرانی آباد و آزاد و شکوفان بنا خواهد گشت. در ایرانی که تساوی حقوق همه خلقهای ایران، تساوی حقوق زن و مرد، تحقق حقوق کارگران و زحمتکشان تامین خواهد گشت و این امراز سرپنجه پولادین زحمتکشان به رهبری گردان واحد و سراسری پرولتاریا ، حزب واحد طبقه کارگر سرخواهد کشید. ننگ و نفرت بر بقایای رژیم جنایتکار پهلوی!سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی! یاد و خاطره تمامی جانباختاگان راه آزادی و استقلال ایران گرامی باد!

...............

طرح هدفمند کردن یارانه ها:
فربه ترکردن سرمایه داران وخالی ترکردن سفره زحمتکشان

هدفمند سازی یارانه ها برخلاف ادعاهای کذب مقامات جمهوری اسلامی نه در جهت کمک به طبقات و اقشار کم درآمد جامعه بلکه در جهت اجرای شرایط لازم برای عضویت رسمی در سازمان تجارت جهانی است که فقط سرمایه داران گردن کلفت از این عضویت سود می برند و در راستای تخریب و ورشکستگی صنایع و تولیدات کشاورزی داخلی و گسترش بیکاری و تعمیق شکاف طبقاتی است.
در پنجم خرداد ماه سال 1384 بعد از بیست و سه بار تقاضای دولت ایران برای عضویت در سازمان تجارت جهانی بالاخره این سازمان ایران را به عنوان عضو ناظر پذیرفت؛ که البته هنوز تا پذیرش عضویت رسمی آن راهی طولانی و پر درد سر در پیش است . البته این راهی است که همه جناحهای حاکمیت در طی کردن آن وحدت نظر و عمل داشته اند . در طی دوران هشت ساله کابینه رفسنجانی و سیاست های نئولیبرالیستی" تعدیل اقتصادی" او و دوران هشت ساله کابینه خاتمی وتداوم سیاستهای اقتصادی دوره قبل تحت عنوان" طرح ساماندهی اقتصادی" و همچنین در دوران پنج ساله اخیر کابینه احمدی نژاد بطور پی گیر در زمینه ایجاد زمینه های مناسب در جهت" آزاد سازی اقتصادی"که یکی از معیارهای مهم از نظر سازمان تجارت جهانی در سنجش آمادگی کشورها برای پیوستن به این سازمان است تحت عنوان " طرح تحول اقتصادی " اقدام کنند. این سازمان در بررسی که سال 2005 از نظر میزان آزادی اقتصادی 155 کشور جهان به عمل آورده بود ایران را در رده صد و چهل و هشتمین و به بیان دیگر هشتمین اقتصاد بسته جهان معرفی می کند . اینکه کابینه احمدی نژاد چهار نعله در جهت هر چه بیشتر خصوصی سازی و حذف و تعدیل تعرفه های گمرکی و حذف یارانه هاست و این را از افتخارات کابینه خود می داند که نسبت به دوران رفسنجانی و خاتمی با جدیت و پیگیری بیشتری در این راه اقدام کرده است را باید در راستای اجرای دقیق رهنمودهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و" آزاد سازی اقتصادی" مورد نظر سازمان تجارت جهانی دید. آن هدفمندی که آقای احمدی نژاد در مورد حذف یارانه ها ( سوبسید ها ) با پیگیری دنبال می کند در واقع اجرای دستورات سازمان تجارت جهانی است .
افزایش قیمت نفت و گازوئیل و بنزین و گاز و برق و آب و بذر و کود ونهال از طرفی باعث فشار مضاعف به تولید کنندگان صنعتی و کشاورزی داخلی و سوق دادن آنها به سمت ورشکستگی به دلیل عدم قدرت رقابت با وارد کنندگان کالاهای مشابه خارجی و از طرف دیگر باعث گسترش بیکاری و افزایش تورم و کاهش قدرت خرید زحمتکشان و به فلاکت کشاندن هر چه بیشتر آنها می شود.
مشاور وزیر صنایع و معادن سید رضا فاطمی به خبرنگار مهر در خرم آباد می گوید :" با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها بیش از 20 رشته از صنایع کشور از جمله صنایع حوزه نساجی ، سیمان ، فولاد ، قند و شکر و زیر مجموعه آنها دچار مشکل می شوند."
خبرگزاری ایلنا در گزارشی تحت عنوان صنعت ورشکسته ایران می نویسد : " در حال حاضر صنایعی مانند نساجی ، سیم و کابل ، فولاد ، لاستیک ، پلاستیک ، سرب و روی ، لوله و پروفیل ، لوازم خانگی و صنایع پایین دستی پتروشیمی با 30 تا 40 در صد ظرفیت خود فعال هستند... بیش از 6700 واحد صنعتی با بدهی 2500 میلیارد تومان به نظام بانکی کشور وجود دارد... واحدهای نیمه تعطیل و دارای بحران بیش از 1400 واحد را شامل می شود... شرکت های بزرگی مثل ایران خودرو ، ایرالکو ، صدرا و ... در آستانه ورشکستگی قرار دارند. "
ایلنا در همین گزارش از قول رئیس خانه صنعت و معدن استان زنجان می نویسد : " بیش از 90 در صد واحدهای صنعتی در حال فعالیت و یا متوقف استان ، دارای مشکل نقدینگی برای تامین سرمایه در گردش هستند که این معضل ، سبب رکود صنعت در استان شده است. "
عباس وطن پرور یکی از سرمایه داران بخش صنعتی در مصاحبه با ایلنا می گوید: " حذف یارانه ها باعث یکدست شدن بازار مصرف ایران خواهد شد زیرا در حال حاضر به دلیل همین یارانه ها میان تولید کنندگان داخلی و وارد کنندگان محصولات خارجی بر سر تصاحب بازار ، اندک رقابتی وجود دارد که پس از حذف یارانه ها به دلیل نابودی تولید کنندگان ، بازار ایران یکدست خواهد شد. در حال حاضر آمارهای گمرک کشور حاکی از آن است که از مجموع واردات انجام شده تنها 12 در صد آن به کالاهای سرمایه ای اختصاص دارد و مابقی آمار واردات به کالاهای مصرفی ضد تولید اختصاص دارد. "
در بخش تولیدات کشاورزی همانطور که شاهد ورشکستگی کارخانجات چای سازی و شکر و نابودی مزارع چغندر قند و شالیزارهای برنج و نابودی باغهای میوه بودیم با حذف یارانه های بذر و کود و نهال ، شاهد گسترش این روند در آینده نزدیک خواهیم بود.
طبق ماده 4 لایحۀ هدفمند کردن یارانه ها دولت موظف است به تدریج و حداکثر تا پایان برنامه پنج ساله نسبت به حذف یارانه های گندم ، برنج ، روغن ، شیر ، شکر ، دارو ، خدمات پستی ، خدمات ریلی ( مسافری ) و نهاد های کشاورزی ( بذر و کود و نهال ) اقدام نماید.
سید عبدالله عمادی عضو کار گروه طرح تحول اقتصادی در مصاحبه با خبرگزاری مهر می گوید : " 50 میلیون نفر از جمعیت کشور از مزایای طرح هدفمند کردن یارانه ها بهره مند می شوند...مجلس 10 هزار تا 20 هزار میلیارد تومان به عنوان در آمد طرح پیش بینی کرده است. بر اساس مصوبه مجلس 50 در صد از مبلغ یاد شده مستقیم و غیر مستقیم به مردم اختصاص می یابد و از مبلغ باقی مانده نیز 30 در صد به نهادهای تولیدی و صنعتی ( بخوان نیروهای خودی ) و 20 در صد نیز به هزینه های دولتی تعلق خواهد گرفت.
بر اساس محاسبات صورت گرفته توسط آینده نیوز، در صورتی که قیمت بنزین از 100 تومان به 250 تومان ، گازوئیل از 16 تومان به 100 تومان و برق از هر کیلو وات 17 تومان به 35 تومان برسد و قیمت نان هم سه برابر شود ، در آمدی در حد 14 هزار میلیارد تومان برای دولت به وجود می آید که نصف این مبلغ یعنی هفت هزار میلیارد تومان در سال قابل پرداخت به دریافت کنندگان یارانه نقدی ( 50 میلیون نفر ) خواهد بود که متوسط سرانه هر نفر حدود 11 هزار تومان می باشد. حال اگر سهم یک خانواده چهار نفره ، ماهانه 44 هزار تومان کمک نقدی باشد در مقابل حذف یارانه ها ، هزینه گاز و برق آنها دو برابر و هزینه بنزین و نان آنها سه برابر می شود که مجموعه این هزینه ها بسیار بیشتر از 45 هزار تومان در ماه می باشد و البته به دلیل 6 برابر شدن قیمت گازوئیل ، کرایه های اتوبوس و مینی بوس ، قیمت تمام شده محصولات کشاورزی و هزینه حمل و توزیع کلیه کالاها نیز بشدت افزایش می یابد.
هادی غنیمی فرد رئیس خانه های صنعت و معدن کشور در مصاحبه با ایلنا می گوید: " اگر قرار است کالاها بر اساس قیمت جهانی و واقعی به مصرف کنندگان داده شود بنابراین باید دستمزدها نیز به نرخ جهانی داده شود ." و این در حالی است که طبق ماده 13 لایحه هدفمند کردن یارانه ها که موقتا مسکوت گذاشته شده بر توقف افزایش حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان شاغل و باز نشسته تاکید شده است.
افزایش تورم حاصله از اجرای این لایحه که طبق پیش بینی های مختلف بین 50 تا 60 در صد خواهد بود باعث گسترش فقر و فلاکت بین کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران که حتی در حال حاضر نیز در زیر خط فقر زندگی می کنند خواهد شد و به دنبال آن با گسترش ورشکستگی صنایع داخلی و تولیدات کشاورزی شاهد گسترش بیکاری و بحرانها و شورشهای اجتماعی خواهیم بود. بی دلیل نیست که در چنین شرایطی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی به کابینه ای نظامی و اطلاعاتی و امنیتی برای سرکوب مبارزات مردمی نیاز دارد.
راه برون رفت از این معضل جز اتحاد و همبستگی کارگران و زحمتکشان و پیکار مشترک و سازمان یافته نیست!


ددمنشی رژیم اسلامی نشانه ثبات وی نیست، نشانه ترس مرگ آنست

پس از کودتای انتخاباتی وتشدید اختلافات جناحهای درون حکومتی، پیکارعمومی مردم ایران علیه نظام فاسد و ارتجاعی جمهوری اسلامی اوج بیشتری یافته است. فریاد اعتراض مردم درسراسر ایران بگوش میرسد. فریاد مرگ بر دیکتاتور وشعار "خامنه ای قاتله ولایتش باطله" و..... در تظاهراتهای چند ماه اخیر منحصر به یک شهر و دوشهر نیست و این تظاهراتهای شکوهمند به یک قشر و دوقشر از مردم جامعه ما محدود نمیشود. دانشجو، کارمند، کارگر و دانش آموز، مادران و پدران داغدار و کسانیکه فرزندانشان در زندانها بسر میبرند... از کرد و آذری، فارس و بلوچ و عرب و ارمنی ... در آن شرکت دارند. نقش جوانان و بویژه حضور گسترده زنان در تظاهراتهای خیابانی برجسته و قابل تحسین است. رژیم امنیتی- نظامی خامنه ای با تمام وسائل اختناق و سانسور خویش دیگر نمی تواند بر روی آنچه درسراسر ایران میگذرد سرپوش بگذارد، افسانه ثبات رژم مهرورز اسلامی، افسانه ای است که سرایندگانش هم به آن باور ندارند. نارضایتی در بین مردم هر روز گسترده تر میگردد و درهر کوی برزنی از جنایت و دزدی و فساد نظام اسلامی سخن میرود. هرروز خبری از مبارزات جوانان و اعتصاب کارگران بگوش میرسد. روزی از شیراز خبر میرسد که دانشجویان دختر و پسر دوشادوش هم درحیات دانشگاه این سنگر آزادی، فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ براین دولت مردم فریب سردادند. روز دیگر خبراز تجمع مادران داغدار در پارک لاله تهران بگوش میرسد. روزی از اعتصاب کارگران لوله سازی اهواز و اعتراضات کارگران هفت تپه و روز دیگر خبر اعتصاب غذای دانشجویان علم وصنعت و شعار "ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم و مرگ بر دیکتاتور" از طریق فیلم ودیدئوو یوتوپ به سراسر جهان گزارش میشود. رژیم سرمایه داری اسلامی ازاین همه اعتراض و عمومی شدن شعا مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای به هراس مرگ افتاده و به همه جا قشون فاشیستی لباس شخصی میفرستد، برای هرکسی قداره میکشد، زبان مردم را میبرد، دستهای آنها را می بندد، دست به تجاوز جنسی می زند، جوانان را درملاء عام اعدام میکند، حتا به یاران نزدیک خود و معتقدین به نظام جمهوری اسلامی نیز رحم نمی کند، قتل محسن روح الا مینی فرزند دکتر روح الاميني درزندان کهریزک و دهها تن دیگر نمونه ای از این دست است. اخیرا نیز برای پاک کردن آثار جنایت در زندان کهریزک ،جوان26ساله ،رامین پور اندرجانی پزشک وظیفه بازداشتگاه کهریزک را وحشیانه به قتل رساند و ناشیانه علت مرگ این جانباخته را خودکشی اعلام داشت. اما همه میدانند که کارگردانان پشت پرده آدمکشانی نظیر سردار احمدی مقدم- فرمانده نيروی انتظامی-، سردار رادان- جانشين وی- و سعيد مرتضوی دادستان وقت کل کشور هستند که به صورت مستقيم در حوادث کهريزک دخالت داشتند. لذا هیچ یک ازاین تلاشها قادر به حفظ آرامش و امنیت رژیم آدمخوار اسلامی نیست. سراسیمگی جلادان رژیم درهمه جا به چشم می خورد. همه می بینند که بگیر وببند های بی سابقه ای درکاراست. بر تعداد قربانیان هرروز افزوده میگردد. تعداد بازداشت شدگان چند ماه اخیر سر به چند هزار نفر زده است. توده های مردم این درندگیها را می بینند ولی علیرغم آنچه گراز های اسلامی می خواهند، دچار ترس وواهمه نمی گردند، افزایش درندگیهای جمهوری اسلامی را با تشدید مبارزات خویش پاسخ می گویند. باند تبهکار احمدی نژاد- خامنه ای تمام تلاش خویش را بکار گرفت و ازهمه وسائل ترور و خفقان استفاده کرد تا دستش برای هر کار که میخواهد بازبماند. هزاران هزار دروغ گفت و برای حقانیت کشتارهای وحشیانه مردم پس از 22 خرداد، دادگاهها و شوهای نمایشی برگزار کرد و از توطئه " انقلاب نرم و مخملی" سخن گفت. لیکن مردم ایران این دروغها را شنیدند و هرگز باورنکردند. حتا جناحی ازرژیم نیز که امروز برای حفظ نظام و جلوگیری از فروپاشی آن دراپوزیسیون قرارگرفته است به دروغهای باند حاکم می خندد و بدان باور ندارد. به جرئت می توان گفت که نفرت مردم نسبت به رژیم امنیتی- نظامی احمدی نژاد- خامنه ای ، بد بینی آنها نسبت به آنچه گفته میشود و تبلیغ میگردد هیچگاه به اندازه امروز نبوده است. پیکار قهرمانانه مردم ایران رژیم جمهوری اسلامی را به سراسیمگی انداخته است و حلقوم وی را میفشارد. موج مبارزات مردم ایران به خارج از کشور هم سرایت کرده و عرصه را بر رژیم و مزدورانش تنگ کرده است.عربده کشیهای رژیم وتهدید و ترور مخالفین دیگر کارساز نیست و نیروهای مترقی و میهندوست با عزمی راسخ وهمسو با مبارزات مردم ایران به افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی می پردازند.مبارزات مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی بسیار امید بخش است. باید امید داشت که این مبارزات به مرحله نوینی، مرحله اعتصابات عمومی و سرانجام مقاومت قهرآمیز علیه ارتجاع داخلی بیانجامد. باید علیه توهمات سیاسی و منحرفین رفرمیست که به اصلاح رژیم چشم دوخته اند مبارزه کرد و برپاکیزگی جنبش دمکراتیک مردم و تفکیک ناپذیر بودن آن از پیکار ضد امپریالیستی و ضد استعماری و سرنگونی تمامیت نظام سرمایه داری و ضد بشری جمهوری اسلامی تاکید ورزید. مبارزات مردم ایران باید به مرحله نوینی، به مرحله رهبری واحد و فرماندهی سیاسی نظامی واحد و به رهبری حزب واحد طبقه کارگر بیانجامد. باید با تفکر پوسیده خرده بورژوایی وآنارشیستی که بر طبل سیاست غیر واحد و تصمیمات غیرواحد میکوبد ایستاد و به افشای بی امان این تز انحرافی که تاریخ بارها بی اساس بودن و باطل بودن آن را به اثبات رسانده است پرداخت و جنبش را ازگزند دشمنان رنگارنگ انقلاب رهانید. تنها دراین صورت است که می توان به پیروزی نهایی دست یافت و جامعه راازظلمت رژیم سرمایه داری اسلامی، از بیکاری ، فقر، گرانی، فسادو دزدی، تروروشکنجه و قتل و جنایت وتمامی مظاهر نظام کهن رهانید.

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 41 آذر 88 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

۱۹ آذر ۱۳۸۸

یک سند تاریخی در افشائ چماقداران کراواتی سلطنت پهلوی

اعتراض دانشجویی بر ضد شاه در
برلین ،۲ جون ۱۹۶۷ - ساواک حتا مراعات دانشجویان خارجی که برای حمایت از دانشجویان ایرانی در محل حاضر بودند را نمیکرد، نتیجه: کشته شدن یک دانشجو آلمانی بوسیله شلیک تیر
فیلم ازاعتراض دانشجویی بر ضد شاه در برلین و ساواک
http://www.youtube.com/watch?v=nPUZXsGxq3U&feature=related

جایزه صلح به اوباما محکومیت جنگ طلبی جرج بوش است
اعطای جایزه صلح به "باراک اوبا ما" و اعتراضات بین المللی
امسال به اوباما رئیس جمهور آمریکا، جایزه صلح را تقدیم کردند. تصمیم در مورد اعطای جایزه صلح همیشه سیاسی بوده است، زیرا که مسئله جنگ و صلح، حقوق بشر و نقض آن و یا هر مسئله ای که بنحوی از انحاء در رابطه با مسائل اجتماعی است طبیعتا امری سیاسی است و جنبه طبقاتی دارد. حتی اعطای جایزه نوبل فیزیک و شیمی که صرفا یک امر علمی و غیر طبقاتی تلقی می شود، می تواند براحتی طبقاتی شود. زیرا هیات داوری می تواند بدلایل سیاسی و طبقاتی این جایزه را در شرایط تقریبا مساوی از یک دانشمند فلسطینی و یا لبنانی و عرب دریغ کرده به یک دانشمند اسرائیلی و یا آمریکائی بدهد. حتی می تواند به زخاروف منتقد دستگاه شوروی که دانشمند فیزیک بود ببخشد، زیرا که دانش فیزیک وی در متن تشدید تضادهای امپریالیستی ابزار تبلیغاتی خوبی برای رقابت ابرقدرتها محسوب می شد. جایزه صلح و ادبیات ولی دو جوایزی هستند که بیشترین اعمال نفوذ سیاسی در آنها صورت می گیرد. جایزه صلح را زمانی به هنری کیسینجر بخشیدند که دستش تار آرنج بخون خلقهای جهان و بویژه خلق شیلی آغشته بود و در همدستی با پینوشه و کشتن آلینده رسوای خاص و عام گردید. یکی دیگر از دریافت کنندگان جایزه صلح تروریست جنایتکار مناحم بگین صهیونیست بود. فریدریک ویلهلم دِ کلرک در افریقای جنوبی پس از سالها حمایت از رژیم آپارتاید با تغییر سیاست استراتژیک امپریالیستها و نژاد پرستان بیکباره به فواید مبارزه با نژادپرستی پی برد و هوادار ماندلا گردید و باین ترتیب جایزه صلح را از آن خود کرد. اینکه به گورباچف و دالای لاما جایزه صلح ندهند بسیار شگفت می نمود زیرا بهترین خدمتها را به امپریالیستهای غرب کرده اند و می کنند. گورباچف نه تنها جایزه صلح را گرفت افتخار این را نیر پیدا کرد که عرقی را نیز بنام ودکای گورباچف به نامش ثبت برسانند و فکر جیبش را هم بکنند. اسحاق رابین و شیمون پرز صهیونیست برای پرده پوشی از ماهیت یک رژیم اشغالگر جایزه صلح گرفتند، در حالیکه آنها مظهر جگ و اشغالگری در منطقه هستند. مارتی اهتیزاری فنلاندی که مظهر خرابکاری و تامین منافع امپریالیستها در یوگسلاوی سابق بود و برای تجزیه یوگسلاوی آخرین خرابکاری خویش را تحت نام برقراری صلح بانجام رسانید از کمیته اعطای جایزه صلح دستمزد خویش را دریافت کرد. حال نوبتی هم که باشد نوبت آقای بارک اوباماست.
اعطای جایزه صلح به رئیس جمهوری که تازه دارد در قنداق ریاست جمهوری دست و پا می زند و تمام فعالیتش در پیش روست تا در پشت سر، اوج اتخاذ یک تصمیم روشن سیاسی است. تعداد 204 نفر قبل از آقای اوباما برای این کار برگزیده شده بودند و در فهرست اسامی قرار داشتند. صورت اسامی نامزدهای دریافت جایزه صلح درست دو هفته قبل از روی کار آمدن آقای اوباما بسته شده است. با زبان ساده تر هیات داوران باید قضاوت خویش را نه بر اساس چند ماه کوتاه فعالیت سیاسی آقای اوباما بلکه بر پایه دو هفته فعالیت وی بعد از روی کار آمدنش بگذارند. کارنامه این دو هفته از چند تا جشن و دید و بازدید تجاوز نمی کند.
آقای اوباما هرگز اعلام نکرده است که خاک عراق را ترک خواهد کرد و قشون تجاوزکار امپریالیست آمریکا را از منطقه بیرون می کشد. عقب نشینی سربازان آمریکائی به پادگانهای خویش و یا به کویت و خروج از شهرها، در کنار توافقنامه استعماری حمایت از رژیم دست نشانده عراق و دخالت مستقیم در اوضاع داخلی این کشور به معنی ترک خاک عراق نیست به معنی ادامه اشغال به صورتهای نوین دیگر است. تجاوز به عراق که برای نظارت کامل بر منطقه و منابع عظیم انرژی آن بود ناشی از اشتباه فردی جرج بوش نبود که اوباما برای بر طرف کردن آن بر سر قدرت بیاید. منافع راهبردی امپریالیست آمریکا در آن است که نظارت کامل خویش را بر منطقه داشته باشد و اوباما این سیاست راهبردی را با زبان دیگر ادامه می دهد. پس ادامه اشغال عراق و سرکوب نهضت انقلابی مردم این کشور نمی تواند دلیلی برای اعطای جایزه صلح به آقای اوباما باشد.
آقای اوباما نه تنها قصد ندارد از اشغال سرزمین افغانستان دست بکشد بلکه بر آن است که باید قوای امپریالیستها و ناتو را در آنجا تقویت کند و ادامه اشغال را تا زمانیکه نیاز به آن چه از نظر سیاسی-نظامی و چه از نظر اقتصادی هست ادامه دهد. هر روز سربازان آمریکائی صدها نفر مردم بیگناه و غیرنظامی افغانی را در مجالس عروسی و عزا می کشند و سربه نیست می کنند. کار تجاوز به افغانستان که در آن یک حکومت دست نشانده بنام کرزای بر سر کار آورده اند به آنجا کشیده است که این سرزمین سرپلی برای تجاوز به خاک پاکستان شده است. امپریالیستها ازتجاوز به پاکستان و قتل عام مردم این منطقه ابائی ندارند. پس ادامه اشغال افغانستان، کشتار مردم غیر نظامی و گسترش تجاوز به سرزمین پاکستان نمی تواند دلیلی برای اعطای جایزه صلح باشد.
اوباما قبل از به قدرت رسیدن از بستن شکنجه گاه “گوانتانامو“ و زندانهای مخفی سازمان “سیا“ سخن می گفت. وی می خواست شکنجه گران را مجازات کند. پس از کسب قدرت بیکباره سخنانش تغییر کرد. از مجازات شکنجه گران سخنی در میان نیست و به زعم وی آنها وظایف خویش را انجام داده اند. ولی از شکنجه آمرین شکنجه هم خبری نیست که این دستورات را صادر می کردند. حال معلوم شده که درِ زندان گوانتانامو را نیز نمی بیندند و بیش از صد نفر از اسراء را بدون اعلام جرم و تفهیم دلیل اسارت به متهم، به صورت خودسرانه و غیر قانونی در زندان گوانتانامو نگاه می دارند تا در زیر پایشان علف سبز شود. پس نمی توان مدعی شد آقای اوباما بدلیل حمایت از اصول اساسی انسانیت و دفاع از حیثیت و کرامت انسانی موفق بدریافت جایزه صلح نوبل شده است.
اوباما به سیاست سلف خویش را در محاصره غیر قانونی کشور مستقل کوبا ادامه می دهد. امپریالیست آمریکا با گردن کلفتی و علیرغم مخالفت همه دنیا به زور کشور کوبا را محاصره کرده و مردم این کشور را گرسنگی می دهد و در کار توسعه کوبا خرابکاری می نماید. همین روش جنایتکارانه را امپریالیست آمریکا در مورد ایران با قطعنامه های غیر قانونی و تحمیلی ادامه می دهد. ما می دانیم که گرسنگی دادن به ملت فلسطین در نوار غزه به این بهانه که آنها در یک انتخابات دموکراتیک سازمان حماس را انتخاب کرده اند امر تازه ای نیست. صهیونیستهای اسرائیلی با دست حمایت امپریالیست آمریکا این سیاست را اعمال کرده و به آن ادامه می دهند. پس آقای اوباما نمی تواند به علت احترام به حق حاکمیت ملل و اصول دموکراسی چنین جایزه ای را به کف آورده باشد با توجه به اینکه هنوز نیروهای مسلح آمریکائی در محاصره کشور لبنان و تجاوز به حق حاکمیت ملی این مردم سهیمند و آنرا ادامه می دهند.
آقای اوباما در سخنرانی خویش در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای ایجاد فشار علیه ایران و کره شمالی بیکباره هوادار خلع سلاح اتمی در جهان شد. این سخنان بسیار به دل می نشیند زیرا این خواست میلیاردها مردم جهان است که علیرغم مخالفت امپریالیستها آنرا تا بحال مطرح می کرده اند. آقای اوباما ولی فقط در حرف خواهان خلع سلاح اتمی است بدون اینکه گامی در این جهت بردارد و به تعهداتش در مورد قرارد داد ان. پی. تی.(منع گسترش سلاحهای اتمی) که اجرای آنرا از ایران می طلبد احترام بگذارد و عمل کند. حرف مفت که مالیات ندارد بویژه اگر توجه کنیم که آقای اوباما قصد دارد حتی تا آخر عمرش برای این کار مبارزه کند. مگر کسی جلوی امپریالیست آمریکا را گرفته است که در این عرصه پیشدستی نمی کند. مگر آقای اوباما برای این کار خیر نیازی به یک عمر مبارزه دارد؟ از این گذشته خلع سلاح اتمی اگر جدی است باید از ابرقدرتها شروع شود حال آنکه امپریالیست آمریکا حتی تا به امروز به هندوستان برای دستیابی به فنآوری بهتر فیزیک هسته ای یاری می رساند و با آنها قرارداد همکاری متقابل منعقد کرده است. امپریالیست آمریکا تنها صاحب بمبهای اتمی نیست، صاحب بمبهای هیدروژنی و نویترونی نیز هست. ما از سلاحهای میکروبی و شیمیائی آنها سخن نمی رانیم. این است که مسخره می نماید تنها بیک چک بی محل دلخوش کنیم و چهره جنگ افروز و جنایتکارنه این امپریالیست را فراموش نمائیم.
اکنون نه ماه بیشتر نیست که اوباما بر سر کار آمده است. در این نه ماه خیلی زود است که بتوان در مورد وی و اعمالی که در پیش دارد شتابزده به داوری نشست. وی کدام ترازنامه مثبتی را تا کنون از خود بجای گذارده است که باید کسب چنین جایزه ای را موجه جلوه دهد؟
کمیته اعطای جایزه نوبل در توضح دلایل خویش می آورد: “اوباما به خاطر تلاشهای فوق العاده اش بخاطر تقویت دیپلماسی جهانی و بخاطر تقویت همکاری ملل لایق“ دریافت جایزه صلح است و در ادامه دلایل اعطای جایزه می آورد: “بندرت اتفاق افتاده که شخصی باندازه اوباما توجه جهان را بخود جلب کند و به انسانها امید به آینده بهتر را بدهد“. صرفنظر از این نوع استدلال که طبیعتا نتیجه صحنه سازی سیاست خارجی آمریکاست در این عبارات آرزوی خفته اروپائی ها بر زبان آورده می شود. زیرا چنین عباراتی در مورد ریاست جمهوری آمریکا که تنها نه ماه بر سر کار است و با دو هفته سابقه کار کوتاه مدت بر فهرست اسامی نامزدهای دریافت جایزه صلح افزوده شده است گزافه گوئی محض و دنباله روی کورکورانه و اعلان پشتوانه ناب و صدور یک چک بی محل است. اروپائیها در حقیقت بیان می کنند که انتظارات آنها از آقای اوباما چیست و نه اینکه وی چه کاری انجام داده است. اروپائیها در حقیقت دست اوباما را در آغاز یک جنگ جدید می بندند زیرا که در آن صورت وی نخستین رئیس جمهوری “صلح طلبی“ خواهد بود که به جنگ دست زده است.
بنظر می رسد اعطای جایزه نوبل صلح به اوباما دلایل دیگر دارد و بیشتر بیان نارضائی امپریالیستهای اروپا و روسیه از سیاستهای خانمان بر افکن و فوق ارتجاعی جرج بوش بوده است که یک تنه از خود دنیای ویرانی در تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی با اعتقاد به نئولیبرالیسم اقتصادی برجای گذارد. این سیاست فاجعه آمیز در کادر نظم نوین جهانی و سیاست بازدارنده و تهدید آمیز به کشتار میلیونها مردم جهان منجر شد. دروغ و ریاکاری بی شرمانه در تمام عرصه ها میدان دار بود. حتی در میان ما ایرانیها کیهان لندنی مظهر این دروغگوئی، جعل اخبار، روحیه جنگ طلبی و تحریک برای حمله به ایران و کشتار مردم میهن ما بود. آبشخور آنها همان منابع جرج بوشی و پس مانده خاندان ننگین و منفور پهلوی بودند. اروپائی ها از این سیاست قلدرمنشی و نگهداشتن جهان بر لب پرتگاه جنگ دل پری داشتند ولی زبانشان الکن بود. آنها رقابت امپریالیستی را در شرایط ناتوانی قابل قیاس نظامی در رقابت اقتصادی می بینند و با این روش تلاش می کنند از نفوذ امپریالیست آمریکا بکاهند و خود را از زیر یوغ آنها خلاص کنند. جرج بوش می خواست سیاست خویش را در رقابت و مقابله با اروپا و روسیه به نتیجه برساند و با زبان تحقیر، تهدید و گلوله با دیگران سخن می گفت. وی از اروپای پیر حرف می زد و کثیفترین رهبران خودفروخته اروپائی را نظیر برلوسکونی و آزنار رهبر دزد اسپانیا و سایر رهبران خود فروخته ممالک اروپای شرقی نظیر لهستان کاتولیک را نمایندگاه اروپای مدرن جا می زد. جنگ گرجستان را راه انداخت و می خواست نظم نوین جهانی را بدون شرکت اروپا برقرار کند. امپریالیست آمریکا با دلار بی پشتوانه به جنگ دست می زد و دلار چاپ می کرد و البته در آینده هم خواهد کرد و بار سنگین جنگ را بدوش همه ممالکی که ذخایر ارزی دلار دارند تحمیل می کرد و خواهد کرد. این فشارهای اقتصادی که سطح زندگی مردم را نزول می دهد نتیجه ای جز بحرانهای اجتماعی بدنبال نداشت و ندارد. اوباما می خواهد بر این مشکلات با یاری اروپا غلبه کند. وی در حرف اروپا را متحد قلمداد می کند و به آنها می گوید که سهمشان را خواهد داد. وی اروپا را در غارت مردم جهان سهیم می کند.
دادن جایره صلح به اوباما محکوم کردن سیاست بوش و دارو دسته وی از جمله دیک چن ئی، رامزفلد، کوندلیزا رایس، و پرل... در آمریکا و همدستانشان در اروپاست. تضعیف سیاست جرج بوش، دست اروپائی ها را در شرق اروپا برای چنگ اندازی بر لهستان و بالتیک و چک و... باز می گذارد و زمینه را برای همکاری با روسیه آماده می کند. روسیه برای اروپا بازار کسب مواد اولیه و خام است.
و این زمینه جنگ جدید آینده بر سر مواد خام خواهد بود که روز بروز نادرتر می شود. اروپائی ها برای تداوم سیاست کنونی اوباما برای آتیه سرمایه گذاری می کنند و نه اینکه این سیاست را در گذشته کوتاه، معیار قاطع تصمیم برای تعیین نامزد جایزه نوبل صلح کرده باشند. اوباما هنوز عمل با نتیجه ای برای برقراری و یا تحکیم صلح در جهان نکرده است که این چنین مورد تجلیل قرار گیرد.
اعطای این جایزه به اوباما، فرار شتابان از سیاست چماقداری جرج بوش است و سندی بر محکومیت آن سیاست محسوب می شود. این جایزه تقویت سیاست اوباما از جنبه تبلیغاتی در داخل و خارج آمریکاست و تائیدی بر رضایت سیاست امپریالیستهای اروپا از تنش زدائی در مرحله کنونی است. اینکه حتی از نظر صوری و با منطق ساده و عوامانه آقای اوباما لایق دریافت این جایزه بوده است امری است که به پیشگوئی و فال قهوه بیشتر شباهت دارد تا بر دلایل محکم و منطقی. کمیته اعطای جایزه عملا پیامبرگونه رفتار کرده و منتظر وحی مُنزَل است.جایزه صلح نوبل را باید به کسانی می دادند که با منتشر کردن تصاویر مبارزات و سرکوب مردم در ایران، با انتشار جسورانه و فداکارانه عکس ندا آقا سلطان، موجی از حمایت جهانی را بر ضد رژیم جمهوری اسلامی موجب شدند. تهدید به تجاوز به ایران شایسته دریافت حایزه صلح نیست، حمایت از مبارزات دموکراتیک مردم ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در تمامیت خود شایسته دریافت جایزه صلح نوبل است.
بر گرفته ازتوفان شماره 116 آبان ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران


اعطای جایزه صلح به "باراک اوبا ما" و اعتراضات بین المللی


کمیته صلح نوبل درنروژ، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا را بعنوان مردشایسته دریافت مدال صلح انتخاب کرد. این انتخاب که برای مردم جهان غیر منتظره و درعین حال حیرت آوربود اعتراضات گسترده ای را علیه سیاست حاکم بر کمیته صلح نوبل برانگیخته است. در نروژ بسیاری از شخصیتها، احزاب، و سازمانهای چپ و کمیته های ضد جنگ این انتخاب را توهین به شعور انسانها و بی حرمتی به صلح و آزادیخواهی ارزیابی نمودند. این انتخاب همانقدر حیرت آور و مشمئزکننده است که اعطای صلح به آدم خونخواری نظیرهنری کیسنجر قاتل خلقهای ویتنام و شیلی بود. کمیته صلح نوبل ابزار سیاسی دردست صاحبان قدرت برای اغوای مردم و آرایش چهره زشت سرمایه داری و امپریالیسم است. حال در زیرنظر خوانندگان عزیز را به گوشه هایی از صدای اعتراضات فعالین صلحدوست نروژی، افغانی و آمریکایی علیه این انتخاب ضد صلح جلب میکنیم.

یان. آر. استین هولت، نظریه پرداز چپ نروژی مطلبی درمورد کمیته صلح نوبل در تارنمای انقلاب، نشریه اینترنتی سازمان انقلاب مارکسیست لنینیست نروژ انتشار داده وبصورت همه جانبه ای اعطای جایزه صلح به اوباما را مورد نقد قرارداده است. به چکیده ای ازنظرات وی توجه فرمائید:
« کمیته صلح نوبل، جایزه امسال را به باراک اوباما، فرمانده کل قوای ارتش آمریکا که دو کشور عراق و افغانستان را به اشغال خود درآورده است اعطاء نمود. این اقدام، موجب حیرت جهانیان گشته است.حتا خود باراک اوباما نیز ازبابت این تصمیم، درحیرت ماند و خودرا شایسته چنین مدالی ندانست. آشفته ترین دوستان آمریکایی که هیچ نگرانی نسبت به "جنگ آمریکا علیه تروریسم" ندارند ازخود می پرسند اوباما چه خدمتی به صلح کرده است که مستحق چنین جایزه صلحی باشد.
اوباما درخلال 9 ماه ریاست جمهوری اش کاری جز وعده و شعار و اخیرا طرح متوقف کردن موقت موشکهای دوربرد مستقر دراروپا، درچکسلاواکی نکرده است. جهان عاری از سلاح اتمی فقط در سطح شعار باقی مانده است. ما بزودی شاهد گسیل 40000 نیروی کمکی به افغانستان خواهیم بود.
آقای اوباما درشرایطی برای دریافت جایزه صلح به نروژ سفر میکند که در اسلواز هم اکنون نوعی آماده باش نظامی اعلام شده است. هم اکنون 113000 سربازمزدور آمریکا در افغانستان درحال جنگیده با نیروهای مقاومت افغانی هستند. 35000 نفر ازاین نیروی 113000 نفری متعلق به سایر کشورها هستند. باراک اوباما با تمام قوا به سیاست تجاوزکارانه جرج بوش و جنگ تروریستی ادامه میدهد.
اما واقعیت این است که رئیس جمهور آمریکا ازطرف انحصارات و صنایع نظامی دیکته میشود. اهدای جایزه صلح به باراک اوباما توهین و تفی است به صورت تمام عراقیها، فلسطینیها و افغانها و ازاین توهین آمیز تر تائید شلیک گلوله ایست که توسط امپریالیسم، مغز و سینه کودکان، زنان و مردان افغان را شکافته وآنها را به خاک وخون میکشاند. کمیته صلح نوبل نروژ که اینچنین برای آمریکا خوشرقصی و دم تکان میدهد حداقل می توانست اندکی صبر میکرد تا دوره ریاست جمهوری اوباما درسال 1912 پایان میگرفت و با دیده باز به جمعبندی عملکردش می پرداخت. لیکن این کمیته با سوء استفاده از جایگاهش و حمایت اعضای پارلمانی به دفاع ازسیاست خارجی آمریکا برخاسته است. افتضاح فعالیت کمیته صلح به همین جا ختم نمیشود. اعطای جایزه صلح به آدمکش قاتلی مانند هنری کیسنجر در 1973 که دریتنام جنایت آفرید و کارگردان کودتای فاشیستی شیلی بود و همینطور جایزه صلح نوبل به تروریست آدمکشی مثل بگین که صدها فلسطینی را به قتل رسانده از دیده کسی پنهان نیست و اینها همه سبب بی اعتباری و ننگ کمیته صلح نوبل است....

آروزی آلفرد نوبل این بود که پارلمان جوان و مترقی و دمکراتیک نروژ که در آستانه رها شدن از سلطه سوئد بود مسئولیت کمیته صلح نوبل را در دست گیرد، زیرا امکان اینکه این کمیته درفساد سیاسی غرق شود کمتر بود. نوبل در 1896 درگذشت اما پیش بینی وی درست بود. نروژ از مرحله دمکراسی پارلمانی مترقی عبور کرد و به یک قدرت پر اشتهای امپریالیستی که حق تعیین سرنوشت ملت نروژ و سایر ملل رانقض میکند تبدیل شده است. نروژ نسبت به جمعیت خود یکی از بزرگترین صادرکننده تسلیحات نظامی است.

باری، اعطای جایزه صلح به اوباما دلیل بر صلاحیت وی و مبارزاتش برای تحقق صلح نیست. این انتخاب یک اقدام سیاسی و تائید سیاستهای رهبری هئیت حاکمه آمریکاست.
بی تردید بخش بزرگی از مردم نروژ در روز مراسم اعطای جایزه صلح به باراک اوباما در 10 دسامبر در اوسلو به میدان خواهد آمد و با اعتراضاتش از وی پذیرایی خواهد نمود. حضور گسترده پلیس و حکومکت نظامی درسطح شهر قادر به ممانعت از اعتراضات مردم نخواهد بود.»

سیندی شیهان، نویسنده و فعال صلحدوست آمریکایی
مگر جایزه صلح نباید به کسانی تعلق گیرد که برای صلح پیکارمیکنند؟
یک روز پس ازاعلام اینکه چه کسی برنده جایزه صلح گردید سمینار یک هفته ای افغانستان در استکهلم پایان گرفت. سمینار هفته افغانستان که ازطرف کمیته همبستگی افغانستان،جبهه فرهنگی فولکت ایبیلد ، زنان برای صلح و کمیته همبستگی با مردم عراق تشکیل گردید شماری از فعالین صلحدوست، شخصیتهای سرشناس و سازمانهای مترقی و انقلابی نیز شرکت داشته و به سخنرانی پرداختند. هفتمین روز سمینار به موضوع جایزه صلح به اوباما اختصاص یافت ودراینجا به گوشه ای از سخنان مریم راوی نماینده اتحادیه زنان انقلابی افغانستان(راوا) " وسیندی شیهان" نویسنده و فعال صلحدوست آمریکایی اشاره میکنیم.
مریم راوی نماینده اتحادیه انقلابی زنان افغانستان(راوا) بطور روشن برنده جایزه صلح نوبل، باراک اوباما و استراتژی نوین وی در مورد افغانستان را مردود اعلام داشته و چنین بیان داشت:
"افزایش نیروی نظامی در افغانستان به معنی فقط رنج و مصیبت بیشتر برای مردم ماست. افزایش نبروی نظامی به معنای افزایش عملیات نظامی علیه افغانها وافزایش مرگ و میر بیشتر است. درخلال سه ماه اخیر شمار کشته شدگان در افغانستان دوچندان شده است."

خانم سیندی شیهان که برای سخنرانی درمورد افغانستان و عراق به سوئد سفر کرده است درمورد جایزه صلح به اوباما چنین گفت:
کمیته صلح نوبل درمورد چرایی انتخاب اوباما برای جایزه صلح اینطور استدلال میکند که " آروز و فعالیت باراک
اوبا ما درجهت دنیایی عاری از سلاح اتمی است".
اما حقیت این است که باراک اوباما مسئول 10000 سلاح هسته ای است. وی می تواند آنها را نابود کند. اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود بکارگیری سلاح اتمی علیه ایران را منتفی ندانست. آمریکا تنها کشور جهان است که از سلاح اتمی استفاده کرده است. اوباما در اساسی ترین مسائل سیاسی همان خط جرج بوش را را دنبال میکند. هردو رئیس جمهور آمریکا از یک سیستم ناعادلانه پیروی میکنند. جرج بوش نمادی از سرمایه داری و میلیتاریسم بود و اوباما نیز در اساس از همین بیماری پیروی میکند. انتخاب باراک اوبا ما بعنوان رئیس جمهورآمریکا باعث تضعیف جنبش صلح گردید و بسیاری از اعضای پائینی جنبش صلح اوبا ما راسمبل صلح میدیدند. ازاین رو کمیته صلح نوبل با انتخاب اوباما آدرس اشتباهی به مردم میدهد. درزمان ریاست جمهوری بوش ما می توانستیم صدها هزارنفر را به خیابانها بکشانیم. امروز فقط چند صد نفر با ماهمراه میشوند. درچند هفته پیش 62 نفر از ما درمقابل کاخ سفید دستگیرشدیم. آیا ما به فعالین ضد صلح تبدیل شده ایم و اوبا ما به یک مبارز صلح طلب؟
درتمام ایالتهای آمریکا ازجمله من که از ایالت کالیفرنیا می آیم از کسری بودجه رنج می برند لیکن دولت میلیاردها دلار به صنایع نظامی و بانکها بخشش کرده است. آمریکا از طریق یک طبقه غارتگر دزد رهبری میشود. این طبقه وضعیت اقتصادی طبقه کارگر را ویران کرده است. نرخ بیکاری درحال افزایش است. هر هفت دقیقه یک نفر مجبور به رها کردن خانه و کاشانه اش میشود و 50 میلیون آمریکایی فاقد بیمه درمانی هستند.

خانم شیهان یکی از دلایل پیوستن خود به جنبش صلح را مرگ پسرش دانست که دریک درگیری در عراق در2004 کشته شد. شیهان با تظاهرات های اعتراضی درتکزاس مخالفت خود را به اشغال عراق علیه جرج بوش نشان داده و بتدریج به جنبش صلح تمام مادران آمریکا تبدیل شد. شیهان درادامه سخنانش می افزاید که جوانان آمریکایی به علت فقر، عدم دسترسی به تحصیلات و یک آینده روشن به ارتش می پیوندند و تبلیغات دروغین نظامیان را جهت تحقق این آروزها می پذیرند.
خانم شیهان فرصت را مغتنم شمرده و دولت سوئد را بخاطر گسیل نیروی نظامی در افغانستان مورد انتقاد شدید قرار میدهد و می گوید:
قوای نظامی سوئد درافغانستان کمک به نیروی جنگی آمریکا و ناتو علیه افغانها است. ما فکر می کردیم سوئد مدافع صلح و عقلانیت است اما آنچه جریان دارد موجب بی اعتباری سوئد و کشته شدن سربازان سوئدی میگردد. تا دیر نشده سوئد باید سربازانش را ازخاک افغانستان خارج کند. درپایان باید تاکید کنم که مبارزه مردم عراق و افغانستان علیه اشغال گران آمریکایی مشروع است و امریکا بیدرنگ باید خاک این دو کشور را ترک کند.»
نقل از توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره 40 آبان 88
www.toufan.org