۸ اسفند ۱۳۸۸




بالا تر از سیاهی رنگی نیست
طبقه کارگر چیزی جز زنجیرهای پایش را از دست نخواهد داد

تعمیق بحران اقتصادی که ناشی از سیاستهای نئولیبرالیستی رژیم جمهوری اسلامی و تاثیرات بحران سرمایه داری جهانی و تحریمهای اقتصادی و همچنین فساد گسترده مالیِ مافیای تجاری- نظامی است ؛ باعث گسترش بیکاری و نابودی امنیت شغلی و گسترش فقر در بین کارگران و زحمتکشان شده است.

مختصات اقتصاد ایران را می توان با ورشکستگی صنایع و تولیدات داخلی ، گسترش واردات ، فرار سرمایه داخلی ، کاهش سرمایه گذاری خارجی و غارت و چپاول ثروت ملی توسط باندهای مافیائی خواص و نیروهای نظامی و امنیتی نزدیک به قدرت خلاصه کرد.

وضعیت صنایع و بیکاری


خبرگزاری ایلنا از رشد 19 درصدی بیکاری در سال جاری نسبت به سال گذشته خبر می دهد و می افزاید: از ابتدای سال 88 ، اخراج کارگران در واحدهای مختلف تولیدی آغاز شد. کارگران کارخانه سامان نخستین گروه بودند. پس از آن نوبت به کارگران مراکز مخابراتی سقز رسید سپس روند اخراج دامان کارگران آذربایجان شرقی ، کرمانشاه ، ایران صدرا ی بوشهر ، لوله سازی اهواز ، ایران تفال ساوه ، کشت و صنعت شمال ، توزین گر ، پایا ، هوایار ، روژن آزمون ، زیبا ماندگار و صدها کارگاه ریز و درشت دیگر را گرفت . حتی واحدهای بزرگی همچون ایرالکو ، ملی سرب و روی ، واگن سازی پارس و... نیز از این بلایا در امان نبوده اند. چند ماه پیش مدیر کل صنایع برق ، الکترونیک و فناوری اطلاعات وزارت صنایع از کاهش 60 در صدی ظرفیت تولیدی لوازم خانگی در کشور خبر داد. او گفت هم اکنون ظرفیت تولید برخی از کارخانه های تولید لوازم خانگی به صفر رسیده است.
روزنامه اقتصاد و آمار گزارش می دهد: فقط در سال گذشته بیش از 400 واحد تولیدی تعطیل و 200هزار نفر بیکار شده اند. مجتمع ها و کارخانه های بزرگی همچون صنایع خودروسازی و زیر مجموعه های آن ، ذوب آهن ، پولاد مبارکه ،آلومینیوم اراک ، نیشکر هفت تپه ، تراکتور سازی تبریز و ده ها کارخانه و مؤسسه دیگر در بحران عمیق بسر می برند.
عیسی محمد کمالی از مسئولین خانه کارگر بوشهر به ایلنا می گوید : در چهار سال گذشته تعدادشاغلان در عسلویه از 60 هزار نفر به هشت هزار نفر کاهش پیدا کرده است . وی کاهش نزدیک به 90 درصدی تعداد شاغلان عسلویه را نتیجه تعطیلی کارخانه ها و بحران صنایع می داند.
چندی پیش سرتیپ رستم قاسمی ، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء خبر از بیکاری 6 هزار کارگر در فازهای 15 و 16 پارس جنوبی داد.
نهاوندیان رئیس اتاق بازرگانی می گوید: 50 درصد از کل واحدهای تولیدی ایران ورشکست و تعطیل شده اند و 50 در صد باقی مانده با 30 درصد ظرفیت کار می کنند.
اخیرا محمد عباسی ، وزیر تعاون دولت دهم اقرار کرد که حدود 4 میلیون نفر بیکار هستند که بر اساس گزارش مرکز آمار ایران که جمعیت فعال ایران را 22 میلیون و 600 هزار نفر اعلام کرده ، نرخ بیکاری به 18 درصد رسیده است. البته این آمار براساس شاخص جدیدی است که افرادی که یک ساعت در هفته کار کنند را شاغل محسوب می کند .
گسترش واردات
ایلنا در مطلبی تحت عنوان " ایران تنها جای دنیاست که شرایط وارد کنندگان بهتر از تولیدکنندگان است." می نویسد :اقتصاد ایران بدون شک در چند سال گذشته بزرگترین پرش را در میدان واردات داشته است؛ و در مورد واردات فولاد می نویسد: واردات بی رویه فولاد در اثر کاهش تعرفه گمرکی فولاد خام و محصولات آن به صفر باعث شده تولید کنندگان داخلی فولاد با ظرفیت 35 در صد خود کار کنند و روز به روز از ظرفیت آنها کاسته شود.
دبیر انجمن صنفی کارفرمایان چرمسازان خراسان رضوی می گوید: واردات کفش های چینی و تایلندی منجر به تعطیلی کارگاههای کفش و چرم شده است. او اضافه می کند که در مشهد حدود 65 کارخانه چرمسازی بود که در حال حاضر به 20 کارخانه رسیده و مابقی تعطیل شده است.
نایب رئیس صنایع بازیافت ایران می گوید : به علت واردات، 90 در صد از واحدهای فعال در این عرصه به مرز تعطیل کشیده شده اند .
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان کفش در اصفهان خبر از تعطیل 50 تا 60 در صد از هزار کارگاه کفاشی در اثر واردات کفش های چینی و تایلندی و ویتنامی می دهد.
فرار سرمایه های داخلی و کاهش سرمایه گذاری خارجی
طبق گزارش ایلنا از 18 بانک کشور ، 13 بانک با کاهش سپرده های مردم روبرو هستند . باگسترش بحران و افزایش ریسک اقتصادی و همچنین بحران سیاسی و ترس ناشی از عدم امنیت سرمایه، خروج سرمایه از کشور شتاب گرفته است. خبرگزاریها خبر از شایعه ورشکستگی بانکهای ملت و ملی و هجوم سپرده گذاران به این دو بانک برای گرفتن سپرده های خود می دهند. بدهی 48000 میلیارد تومانی 6700 واحد صنعتی به بانکها ، سیستم بانکی را با کمبود نقدینگی مواجه کرده است.
سرمایه گذاری خارجی که در سال 1386 بیش از 12 میلیارد دلار بود به 822 میلیون دلار رسیده است که البته ناشی از بی ثباتی وضعیت سیاسی می باشد.

فساد اقتصادی
سازمان شفافیت بین المللی در آخرین گزارش خود اعلام کرد که ایران در زمینه فساد و عدم شفافیت به رتبه 168 در میان 180 کشور جهان تنزل یافته است .
واگذاری سرمایه های ملی به آقازاده ها و خواص ونیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی تحت عنوان خصوصی سازی ، غارت و چپاول علنی و رسمی است که به صورت عرف درآمده است.
دلالی و لابی گری و قاچاق و انحصار واردات کالاهای خاص به افراد خاص ، پرداخت وامهای میلیاردی بی بازگشت به خودیها تمامی سیستم اقتصادی را به فساد کشانده است.
رئیس کمیسیون صنایع مجلس میزان واردات قاچاق را دست کم 17 میلیارد دلار می داند.
تنها در تهران در عرض هشت ماه 13000میلیارد تومان چک بانکی برگشت خورده است.
روزنامه خبر جنوب می نویسد: در حالی که ارائه وام به اقشار کم درآمد به هفت خوان رستم شبیه است35 نفر ، 1000میلیارد تومان تسهیلات دریافتی از بانک را پس نمی دهند.

گسترش فقر
در حالی که علی عسگری معاون اقتصادی معاونت برنامه ریزی احمدی نژاد به دروغ اعلام می کند که بر اساس شاخص اقتصادی، 15 میلیون ایرانی زیر خط فقر بسر می برند، مرکز آمار ایران اعلام کرد 47 میلیون ایرانی در فقر بسر می برند.
بر اساس اظهارات رئیس مرکز آمار ایران : در آمد خانواده های شش نفری در خوشه یک ، کمتر از 473 هزار تومان است . خانواده شش نفری که درآمدش بین 473 هزار تومان تا 788 هزار تومان است در خوشه دو قرار می گیرد . در خوشه نخست حدود سی میلیون نفر قرار دارند. در خوشه دوم هم 17 میلیون و ششصد هزار نفر قرار دارند. به بیانی دیگر سی میلیون نفر درآمد روزانه ای کمتر از 263 تومان معادل 30 سنت دارند که با آن می توانند یک نان سنگگ بخرند.
بدنبال تصویب لایحه هدفمند سازی یارانه ها که اجرائی شدن آن از اول سال 89 خواهد بود با افزایش قیمت نفت و گازوئیل و بنزین و گاز و برق و آب و بذر و کود و نهال شروع و بتدریج شامل حذف یارانه های گندم و برنج و روغن و شیر و شکر و دارو و خدمات پستی و خدمات ریلی خواهد شد، شاهد افزایش تورم و کاهش هر چه بیشتر قدرت خرید کارگران و زحمتکشان و به فلاکت کشانده شدن هر چه بیشتر آنها خواهیم بود .
حال در نظر داشته باشید که بر اساس آمار رسمی 4 میلیون بیکار و 47 میلیون فقیر و برنامه شوک تراپی افزایش قیمتها در شرایطی که حداقل دستمزد یکسوم خط فقر است و پرداخت آن هم بین سه تا پنجاه ماه به تاخیر می افتد و گسترش و تعمیق بحران اقتصادی و افزایش بیکاری در سال جدید بر بستر شرایطی انفجاری شاهد موج گسترده ای از مبارزات خودجوش کارگری خواهیم بود که متاسفانه ضعف عمده آن تا به حال پراکندگی و عدم سازمانیافتگی آن بوده است.
واقعیت این استکه بالاتر از سیاهی رنگی نیست . طبقه کارگر که تا بحال در موضعی تدافعی مبارزه کرده است باید توجه کند که بهترین دفاع تهاجم است . به میدان آمدن متشکل کارگران و اعتصاب عمومی و پیوستن جنبش دمکراتیک زنان و دانشجویان و جوانان و روشنفکران و سایر اقشار اجتماعی به این اعتصاب است که می تواند نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را فلج ساخته و با تعرض و از موضع برتر وی را به عقب نشینی وادار کند. شرایط فروپاشی جمهوری اسلامی از همینجا آغاز می شود.
نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 43 بهمن 1388 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org

۷ اسفند ۱۳۸۸


25.02.2010
«احتمال دخالت آمریکا در دستگیری ریگی»

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بارها تاکید کرده که عبدالمالک ریگی رهبر جندالله را بدون هیچ کمک خارجی به‌دام انداخته است. اما اشپیگل آنلاین از احتمال همکاری کشورهای دیگر، از جمله آمریکا در این عملیات خبر می‌دهد.
اشپیگل آنلاین روز پنجشنبه (۲۵ فوریه، ۶ اسفند) می‌نویسد: «کشورهای زیادی می‌توانند دلایل خاص خود را برای تسلیم ریگی به ایران داشته باشند. پاکستان می‌تواند برای تخفیف تنش میان خود و ایران، اطلاعاتی در اختیار ایران گذاشته باشد. در سال‌های گذشته، بلوچ‌ها از جنوب غربی منطقه مرزی پاکستان به عنوان گریزگاه استفاده کرده‌اند.»

احتمال دخالت آمریکا

به نوشته اشپیگل‌آنلاین، اصرار زیاد حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بر این که دستگیری ریگی صرفا کار ماموران اطلاعاتی ایران بوده و آن‌ها از هیچ سرویس اطلاعاتی خارجی استفاده نکرده‌اند، بیش از همه به بحث درباره احتمال دخالت پاکستان و آمریکا دامن زده است. این نشریه می‌نویسد:«حتی آمریکا می‌تواند در همکاری برای به دام انداختن ریگی منافعی داشته باشد.»

اشپیگل‌آنلاین با اشاره به گزارشی که سیمور هرش روزنامه‌نگار جنجالی آمریکائی در ماه جولای سال ۲۰۰۸ منتشر کرده است می‌نویسد:«ایالات متحده آمریکا دست کم تا سال ۲۰۰۸ از عملیات جندالله علیه رژیم ایران حمایت می‌کرد».

هدیه‌ای برای ایران؟

بخش آنلاین هفته‌نامه آلمانی سپس به نقل از یک منبع مطلع ایرانی که نمی‌خواهد نامش فاش شود ادامه می‌دهد:«این امکان وجود دارد که آمریکائی‌ها مرد تحت حمایت خود را به دام ایرانی‌ها انداخته باشند. آمریکا در زمینه اعمال فشار به ایران برای تغییر سیاست اتمی‌اش وسیله فشار زیادی ندارند. ریگی می‌تواند هدیه‌ای برای ایجاد اعتماد میان واشنگتن و تهران باشد.»

پیش از آن که اشپیگل آنلاین گزارش خود را منتشر کند، منابع غیر رسمی در بلوچستان ایران ادعا کردند که عبدالمالک ریگی یک هفته پیش هنگام عبور از مرز پاکستان و افغانستان به وسیله ماموران آمریکائی دستگیر شده بود، اما آن‌ها هویت او را تشخیص نداده بودند.

همین منابع غیررسمی می‌گویند که ممکن است ریگی وجه‌المصالحه‌ای برای آزاد کردن سه شهروند آمریکائی اسیر در ایران شده باشد.

در نخستین روز پس از دستگیری ریگی، این گمانه‌زنی در تهران تقویت شد که ممکن است پاکستانی‌ها وی را در خاک خود دستگیر کرده و به صورت مخفیانه در اختیار ایران گذاشته باشند. به گزارش اشپیگل آنلاین، حتی پایگاه اینترنتی " دیپلماسی ایرانی" که به محمدصادق خرازی، برادر کمال خرازی وزیرخارجه پیشین جمهوری اسلامی تعلق دارد نوشت که پاکستانی‌ها در این مورد با آمریکا مشورت کرده‌اند.

جند‌الله در وبسایت خود نوشته است: «رهبر مقاومت، در یک عملیات ضدتروریستی دستگیر شده که سرویس‌های مخفی آمریکا، افغانستان و پاکستان در آن شرکت داشته‌اند.»

JT/MM
Radio Sedaye Alman

۴ اسفند ۱۳۸۸


زنده باد ۸ مارس (روز جهانی زن)

در گرامی‌داشت روز جهانی زن و در حمایت و همبستگی با مبارزات دلیرانه‌ی زنان
در خیزش اجتماعی اخیر مردم ایران

۶ مارس ۲۰۱۰ گرد هم می‎آئیم

سخنرانان: سارا نیکو: "اتحاد زنان آزادیخواه"
سهیلا دهماسی : "اتحاد زنان آزادیخواه"
برنامه های هنری
موسیقی زنده
وید یو کلیپ
نمایشگاه عکس از مبارزات زنان از دیروز تا امروز
مکان و زمان:
محل میزکتاب آمستردام، شنبه ۶ مارس از ساعت ۱ تا ۶ بعداز ظهر
آدرس:
Weteringplantsoen 2/C 1e از ایستگاه مرکزی قطار آمستردام با ترام‌های: ۱۶،۲٤و۲۵ ایستگاه: Weteringsciruit
برپا دارندگان:
کمیته‌ی میزکتاب آمستردام متشکل از: "انقلابیون کمونیست، فعالین چریکهای فدایی خلق ایران -هلند، شورای سوسیالیست‌های مسلمان، کانون زندانیان سیاسی ایران ( در تبعید( - هلند، هواداران حزب کار ایران (توفان)- هلند" و سازمان زنان ٨ مارس ( ایران- افغانستان) – هلند، سازمان پرایم - هلند، خانه‌ی هنر هلند، سازمان IKA- هلند، ومنفردین چپ.

Tel: +31-0625050155
E.mail: mize_ketab@hotmail.com

۳ اسفند ۱۳۸۸


سوء قصد به جان منصور اسالو در زندان گوهردشت کرج

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صبح روز دوشنبه زندانی سیاسی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد از یک سوء قصد جان سالم بسر برد.روز دوشنبه 3 اسفند ماه منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه در هواخوری بند 4 زندان گوهردشت کرج هنگامی که با 2 زندانی دیگر در حال صحبت کردن بود با تیزی و از پشت مورد تهاجم قرار گرفت. که با هوشیاری زندانیان و واکنش به موقع او از خطر جدی نجات یافت.این حمله در حضور پاسدار بندی بنام حسن پور و فرددیگر بنام مرادی سر وکیل بند صورت گرفت. پاسداربندها هیچی اقدامی برای ممانعت از یورش انجام ندادند و بعد از اینکه زندانیان سیاسی نسبت به این حمله و بی عملی آنها اعتراض کردند آنها فقط اقدام به گرفتن تیزی از فرد مهاجم کردند و او را رها کردند . فرد مهاجم همچنان به سوی آقای اسالو حمله می کرد و می گفت :که ترا می کشم و به عربده کشی خود ادامه می داد.این فرد قبل از این در مقابل فروشگاه چند بار سعی به ایجاد درگیری فیزیکی با آقای اسالو را داشت و چند بار بر سینه ایشان با مشت کوبید ولی آقای اسالو با بردباری واکنشی از خود نشان ندادند.اما زندانیانی که شاهد این صحنه بودند به دفاع از آقای اسالو برخواستند و فرد مهاجم را عقب نشاندند.فرد مهاجمی که به زندانی سیاسی منصور اسالو حمله کرد. سید محمد حسینی از اعضای سپاه پاسدارن است که به جرم قتل همسرش در زندان بسر می برد. یورش امروز به آقای اسالواز پیش طراحی شده بود که بدستور وزارت اطلاعات و با طراحی علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان و کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات و محمود مغنیان رئیس بند 4 به اجرا گذاشته شد. این چندمین باری است که طرح حمله ناموفق علیه زندانیان سیاسی در بند 4 به اجرا گذاشته می شود و هدف از این حملات برای حذف فیزیکی آقای اسالو و سایر زندانیان سیاسی می باشد.پیش از این آقای منصور اسالو را به مدت 1 هفته به سلولهای انفرادی بند 5 انتقال دادند. انتقال آقای اسالو به دستور کرمانی رئیس اطلاعات زندان گوهردشت صورت گرفته بود.

عکسی که مانده گار میشود


محمد یوسف رشیدی مورخ 6/9/88 در خانه پدری خود در نوشهر توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و تنها خبری که از خانواده اش در اختیار دوستان وی قرار گرفته است خبر اعتصاب غذای او در بازداشتگاه اداره ی کل اطلاعات اطلاعات استان مازندران است. محمد یوسف رشیدی یکی از فعالان دانشجویی چپگرای دانشگاه صنعتی امیر کبیر تهران است که در اعتراضات دانشجویی علیه حضور احمدی نژاد در دانشگاه نقش برجسته ای داشت و از زمان سخنرانی محمود احمدی نژاد در دانشگاه پلی تکنیک در تعلیق از تحصیل به سر می برد. او در هنگام سخنرانی احمدی نژاد پلاکارد بزرگی را در مقابل او بالا برده برد که روی آن نوشته شده بود:«رئیس جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست

۳۰ بهمن ۱۳۸۸




راه پیمایی 22 بهمن:

شفافتر شدن مرز دوست و دشمن


جنبش 22 خرداد بیان خشم فروخفته ملتی بود که در 22 بهمن نتوانست در اثر دسیسه و تشدید سرکوب روحانیت ارتجاعی حاکم ازیک سو و سیاستهای سازشکارانه، تاکتیکهای نادرست، بی دورنمائی سیاسی جناح بورژوا مذهبی اصلاح طلب به خواستهای خویش در افشاء بیشتر رژیم، بی اعتباری وی دسترسی پیدا کند. تاکتیک سازشکارانه به هرز رفتن نیروی انقلابی مردمی منجر شد.
اسلام و یا هر مذهب دیگری برای مردم ارزشی قایل نیست. این مردم نیستند که تصمیم گیرنده اصلی اند این خدا و نمایندگان زمینی وی هستند که برای مردم سرنوشت تعیین می کنند و برای آنها تصمیم می گیرند. تائید این احکام به مفهوم تائید اسلامیت رژیم بود. صفت جمهوری از همان روز نخست با صفت اسلامیت در تناقض بود و هست. جنبش 22 خرداد متکی بر این جمهوریت و هواداری از تداوم انقلاب بهمن است. مردم خواهان جمهوری ایرانی هستند. که هم نافی سلطنت و هم نافی اسلامیت و هم نافی دخالت اجانب در ایران است. از منظر ذهنیت مردم، انقلاب 22 بهمن باید در تکامل خود اسلامیت را به منزله امر دولتی بزداید و آنرا به مسئله خصوصی افراد بدل کند. اینکه چه کسی تمایل دارد بعد از مرگش به بهشت برود و با روحانیت محشور شود و چه کسی می خواهد به جهنم برود و در آتش جهنم بسوزد تا بمیرد و به جهنم بعدی رود مسئله ای است که بخودش مربوط است. امر مذهبی یک امر وجدانی و شخصی افراد است و نمی تواند ابزار اعمال نفوذ حکومتی گردد.
ولی مدعیان رهبری جنبش 22 خرداد مسئله را چنین نمی دیدند. آنها در عرصه اختلافات “خانوادگی“ خویش با جناح مسلط حاکمیت بر سر نحوه حکومت و تقسیم غنایم به نیروی مردم نیاز داشتند تا از اسلحه مردم برای پیشبرد اهداف خویش استفاده کنند و جناح رهبری و جناح مسلط را با نشان دادن نیروی مردم به مصالحه باز دارند. آنها حکومت مافیائی را بدرستی خطری کشنده برای ایران و اسلام می دانند و از این جهت نمی توان بر آنها ایرادی گرفت. آنها امید داشتند که وقتی میلیونها انسان به خیابان آمدند جناح مسلط جا بخورد و فورا آماده دادن امتیاز شود. جناح رهبری مافیائی بسیار “واقعبیانه“ رفتار کرد. حاکمیت می دانست که اصلاح طلبان ناچارند تنها در چارچوب حفظ تمامیت رژیم جمهوری اسلامی فعالیت کنند. حد پیشروی آنها تا جائی است که خطری تمامیت و کلیت رژیم را تهدید نکند. سقف خواستهای اصلاح طلبان روشن بود. آنها نمی توانستند خواستهای خویش را اتقاء دهند و به آن نیز اساسا فکر هم نکرده بودند. کسب قدرت سیاسی در دستور کار آنها به علت ماهیت و سیاستشان قرار نداشت. اصلاح طلبی یعنی اینکه به تمامیت رژیم دستی زده نشود و فقط رژیم را قدری آرایش کنیم. رهبران جنبش 22 خرداد با این درک به مبارزه می آمدند و دستشان از همان روز نخست برای رهبر رو بود و برای مردم بسته بود.
شعار “مسخره رای ما را پس بده“ شعاری بود که میلیونها هموطنان ما را که حاضر نشده بودند مشروعیت این رژیم جنایتکار را برسمیت بشناسند و در انتخابات شرکت کنند و آنرا تحریم کرده بودند از مبارزه با رژیم منع می شدند. معترضین سبز نخست خط تمایزی میان خویش و مخالفین سرسخت رژیم کشیدند و جبهه خویش را تضعیف کردند. خامنه ای به فوریت به ضعیف بودن این شعار و نتایج قابل محاسبه آن پی برد و اعلام کرد ما رای کسی را پس نمی دهیم چون انتخابات با صحت برگزار شده است و هرکس به خانه های خویش نرود هدفش دیگر اعتراض به تقلب در انتخاباتی که تحقیقات صحت انجام آنرا تائید کرده است نیست، بلکه می خواهد نظام را سرنگون کند. این حرف بی خردانه نبود. این حرف جنبش را خفه می کرد و می گفت این گوی و این میدان حال خودتان تکلیفتان را روشن کنید. اصلاح طلبان صف خویش را از صف ساختار شکنان جدا کنند. خامنه ای می خواست بدون دادن امتیاز اصلاح طلبان را خفه کند و آنها را در مقابل تصمیم میان خواست سرنگونی رژیم و دوری از ساختارشکنان و نزدیکی به احمدی نژاد به عنوان نخست وزیر قانونی ایران قرار دهد.
رهبران اصلاح طلب، موسوی و کروبی و سایرین راه دیگری نداشتند. یا باید رهبری را که نماینده خدا و ولی فقیه است رد می کردند و قانون اساسی جمهوری اسلامی را به زیر پرسش می بردند و یا باید راهی برای سازش و فرستادن مردم به خانه هایشان می یافتند.
تسلیم ناپذیری مردم، آمادگی فداکاری آنها تا برای آزادی و دموکراسی بهای جان خویش را بدهند باعث شد که رژیم از همه ابزار سرکوب خویش در مقابل مقاومت غیر قابل انتظار مردم استفاده کند و این امر حیثیت نظام را در مجموع خود از بین برد. رژیم جمهوری اسلامی رژیمی است که نه تنها دستهایش غرقه در خون است قلبهای مردم نیز از دست این رژیم غرقه در خون است و دامنه سرکوبگری و بی قانونی و وحشیگری بی حساب این رژیم اسلامی به جائی رسید که پای آقازاده ها و فرزندان همدستان و همکاران و مریدان رژیم را نیز به میدان کشید. این عکس العمل ولی فقیه را، مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور ولی فقیه و خامنه ای پاسخ گفتند و نشان دادند که کسی برای نماینده خدا بر روی زمین تره ای هم خورد نمی کند.
مقابله به مثل مردم، اوج جنبش دموکراتیک، گسترش آن در شهرهای بزرگ، رژیم را بهراس واداشت و مقاومت مردم که قهر را با قهر پاسخ داده و در روزهای عاشورا آمادگی مقاومت خویش را نشان دادند، خامنه ای و رهبران اصلاح طلب را بر آن داشت تا فکر چاره ای کنند و تا کنترل به تمامی از دست آنها خارج نشده است به تکاپو افتند. آنها از 22 بهمن سالگرد انقلاب ایران می ترسیدند که مردم به خیابانها آیند و بخواهند این روز تاریخی و بزرگ را به روز عزای جمهوری اسلامی بدل کنند. رژیم از حضور مردم در صحنه می ترسید و می خواست کاری کند که تا در 22 بهمن “آرامش“ به ایران برگردد. اعدام های دستجمعی، وادار کردن رهبران اصلاح طلب به اظهار ندامت و عقب نشینی. اعتراف ضمنی و علنی آنها که احمدی نژاد نخست وزیر قانونی است و آنها نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند، نشانه از بن بستی است که از همان آغاز آنها در آن گرفتار آمدند. یا باید شعارها و خواستها را تا سرنگونی کامل رژیم جمهوری اسلامی ادامه می دادند و مردم را برای این سرنگونی بسیج می کردند و یا اینکه باید در مرحله ای باین سازش تن در می دادند. رفسنجانی محلل قضیه بود و تلاش می کرد که این سازش را در پشت پرده سراندازد.
اینکه در پشت پرده چقدر امتیاز به جناح رفسنجانی داده شده است هنوز معلوم نیست. هر امتیازی نیز وابسته به قدرت است. تضمین وعده ها نیز به قدرت وابسته است. در غیر این صورت اگر تضمینی وجود نداشته باشد می توان در سیاست هر وعده ای را پس از ریختن آب از آسیاب، برف دیروز تلقی کرد و زیرش زد. موسوی و کروبی هر کدام بنحوی وفاداری خویش را به کل نظام اعلام کرده و آنرا در لفافه ای از انتقادات دلخوشکنک برای مردم پیچیده اند. حرف آخر آنها این است که باید پاره ای از خواستهای مردم را برآورده کرد. از آنها دلجوئی کرد و عده ای از عوامل سرکوب را قربانی کرد تا کل رژیم نجات یابد. حتی سخن از این می رود که احمدی نژاد بعد از دو سال از قدرت کناره گیری کند و اصلاح طلبان بر سر کار آیند. اینکه در پشت پرده چه بده و بستانهائی صورت گرفته معلوم نیست ولی موضعگیریهای اصلاح طلبان از سازشهای عمیق گفتگو می کند. هر دو جناح از این ببعد هرکدام به نحوی تلاش می کنند تا مبارزه مردم را سرکوب کنند. یکی رسما و علنا بنام نامی خدا و دیگری با پنبه از مردم می خواهند که در خانه های خود بمانند و بیرون نیایند تا آلت دست کسانی قرار بگیرند که از آن طرف مرز آمده اند!!. اصلاح طلبان از مردم می خواهند که شعارهای ساختارشکنانه ندهند به خشونت متوسل نشوند و تندروی را بکنار بگذارند. این خواستها از خواسته بعدی که از مردم بخواهد تند روان و خشونت طلبان را بدست بسیجی ها بدهند زیاد دور نیست.
در واقع رهبران اصلاح طلب جنبش سبز قبل از سالگرد انقلاب بهمن یکی بعد از دیگری تسلیم شدند. مسئله تسلیم این رهبران یک امر زمانی بود دیر یا زود داشت، سوخت و سوز نداشت و زودتر از همه محسن رضائی آنرا فهمید و خود را کنار کشید. اینکه این رهبران تا به این حد به میدان آمدند و خود را کشان کشان بدنبال مردم روانه کردند خود باندازه کافی شگفت برانگیز است ولی این رهبران فقط به اجبار بدنبال جنبشی که هرگز فکر نمی کردند تا باین حد کش پیدا کند و تعمیق شود روانه شدند. آنها در حقیقت بدنبال جنبش کشیده شدند و از عقب گریبان جنبش را چسبیدند که بیشتر به جلو نرود. آنها از پس جنبش روانه شدند تا نگذارند خواستنهای این جنبش از حد مجاز تجاوز کند و تمامیت نظام را به زیر پرسش ببرد. البته خود رهبران اصلاح طلب مدعی اند که بر سر اصول خود ایستاده اند و به تقلبی بودن انتخابات هنوز هم اعتقاد دارند، آنها هنوز هم اعتقاد دارند که رئیس جمهور مملکت قلابی است و سپس برسمیت شناختن احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور با این استدلال توجیه می کنند که ایشان مورد تائید ولی فقیه اند و یا اینکه در هر صورت باید شخص ایشان نسبت به حوادث اخیر پاسخگو باشند چون رسما ایشان و حاکمیت احمدی نژاد را شخص مسئول برسمیت شناخته اند. اگر ما از احمدی نژاد می طلبیم که نسبت به این جنایات پاسخگو باشد منظورمان برسمیت شناختن ایشان نیست. ما با تعهدی که نسبت به مردم کرده ایم پایبندیم. البته ما از همان روز نخست گفته ایم که هوادار نظام جمهوری اسلامی هستیم و با خواستهای ساختارشکنانه مخالفیم.
سخنان کروبی که پسرش را جلو انداخته و میرحسین موسوی که زهرا رهنورد همسرش را جلو انداخته گواه عقب نشینی “پیروزمندانه“ است. رژیم جمهوری اسلامی برای شکستن روحیه مردم و آمادگی فداکاری آنها با تاکتیک حساب شده، با برنامه ریزی دقیق با فشارهای فیزیکی و روانی و تبلیغاتی از خارج این رهبران اصلاح طلب را به جائی رسانید که آنها ناچار به توبه شدند و ساختار نظام و تمامیت رژیم جمهوری اسلامی را پذیرفتند. آنها قانون اساسی را پذیرفتند و از شعارهای تند و ساختارشکنانه مردم تبری جستند. آنها با این اعترافات در وضعیتی قرار گرفتند که راه پیشرفت جنبش را بستند و حد آنرا به همه نشان دادند. سیاست آنها جلوگیری از تعرض جنبش بود و سیل مبارزه عظیم مردم را به کوچه بن بست کشاندند. خودشان نیز اینک سردرگم اند. اینکه در انتخابات تقلب شده و رای ما را پس بده، دیگر متعلق به دیروز است. ولی فقیه عکس آنرا گفته و صحت انتخابات را تصدیق کرده است و از رهبران اصلاح طلب خواسته که اگر ریگی در کفش ندارند به خانه های خود بروند. از نظر وی نظام تصمیم خود را گرفته و به همه ابلاغ کرده است. اگر کسی تصمیم ولی فقیه را قبول ندارد، مالا هدفش ساختار شکنی است. وی می پرسد که شما رهبران فتنه گر مردم را تا به کجا می خواهید ببرید؟ فصل انتخابات بسته شده است. تنها یک راه می ماند که شما کل نظام را مورد پرسش قرار دهید و خواستار سرنگونی آن شوید. این بن بستی است که رهبران اصلاح طلب و جنبش اصلاح طلبی در آن گیر کرده و اگر دست به تعرض نزند و بر سرنگونی دیکتاتور تکیه نکند و این شعار را ارتقاء ندهد کارش زار است و تحلیل می رود. کروبی و میرحسین موسوی و مشاوران آنها مدعی اند که رهبران اصلاح طلب هرگز حرف خویش را تغییر نداده اند و تسلیم نشده اند و همان حرفهای سابق را می زنند. توگوئی دعوای ما یک دعوای حقوقی است و حال باید قضات محترم دادگستری اجماع کنند و به حل مشکل حقوقی بپردازند. در اینجا سخن بر سر سیاست حاکم بر جنبش، دورنمای آن، تاکتیک و استراتژی آن، سطح کنونی جنبش وخواستهای آن و طرحهای دراز مدت رهبری این جنبش است. جنبش به صورت عینی مستقل از خواست رهبری اصلاح طلب تحول یافته و به پیش می رود. رهبران جنبش اصلاح طلب به جای طرح شعار و خواستهای درست مردم را به محافظه کاری، به عدم توسل به خشونت، به وفاداری به قانون اساسی و کل نظام جمهوری اسلامی فرا می خوانند. تضاد در این واقعیت بیرونی و ذهنیت رهبران اصلاح طلب نهفته است. دعوا دعوای حقوقی نیست که رهبران اصلاح طلب فلان جمله را چگونه و یا بهمان عبارت را با چه نیت و با چه شکل بیان کرده اند. جنبش به سمتی می رود که نیاز به رهبری انقلابی دارد. فقدان رهبری جنبش را خسته، بی دورنما می کند، بر تعداد قربانیان می افزاید، بخت نیروهای ارتجاعی صهیونیستی امپریالیستی را برای طرح شعارهای انحرافی در جنبش ومنحرف کردن آن از سوی آمریکا و اسرائیل به سوی چین و روسیه و بر ضد مردم فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و تمام ممالک انقلابی و دموکراتیک آمریکای لاتین که نوکر آمریکا نیستند افزایش می دهد. “شعار همه با هم“ خمینی که بر سر شعارهای حداقل در نازلترین سطح توافق کنیم مجددا جا باز می کند و ضد انقلاب را نیز در صفوف مردم پناه می دهد تا با سپر کردن مردم راه ورود سلطنت طلبان و عمال کثیف ارتجاع را به ایران باز کند. سالهاست که این دیوان برای چنین روزهائی نقشه کشیده و روشنفکران خودفروخته خویش را پرورده اند. از حمایت مالی و تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها از طریق رسانه های گروهی و شبکه وسیع اینترنت برخوردارند. حزب ما در گذشته بارها و بارها نسبت به این وضعیت هشدار داده بود و امروز نیز این خطر را گوشزد می کند. نیروهای انقلابی باید خطوط خویش را از شعار “همه با هم“ جدا کنند تا سلطنت طلبان و عمال امپریالیسم و صهیونیسم فقط برای خودشان بمانند. باید جبهه مردم را شفاف کرد، باید روشن کرد همه ایرانیها برای ایرانی مستقل، دموکراتیک، آزاد، مبتنی بر عدالت اجتماعی و جمهوری ایرانی اتحاد دارند. رهبران اصلاح طلب در ایران راه دیگری ندارند یا باید تسلیم شوند، یا باید با تحول جنبش حرکت کنند و شعارهای منطبق با خواست آتی مردم طرح نمایند، در غیر این صورت حقیقتا به “عامل فتنه“ بدل می شوند و باید به صهیونیستها و امپریالیستها تکیه کنند. مبارزه با جمهوری اسلامی بدون خط کشی با ارتجاع جهانی عملی نیست. اگر رهبران اصلاح طلب تکلیف خویش را با تک پرانی های ارتجاعی در ایران روشن نکنند مردم را گمراه کرده و بدامان دسیسه های ارتجاع جهانی سوق خواهند داد.
موضعگیریهای کژدار و مریز رهبران اصلاح طلب قبل از راه پیمائی 22 بهمن و بی برنامگی آنها در مقابل برنامه دقیق ارتجاع حاکم نشان داد که تا به چه حد آنها فریب ولی فقیه را خورده بودند و تسلیم وی شده بودند و در جهت خلع سلاح فکری مردم و گرفتن دورنما از آنها پیش رفته بودند. این شیوه جنگ فرسایشی رژیم نظامی امنیتی خامنه ای به جنبش دمکراتیک مردم لطمه وارد ساخت. متاسفانه نیروهای انقلابی و دموکرات واقعی در ایران به علت سرکوب فراوان و خیانت رویزیونیستها و همدستی آنها با رژیم خمینی که تا به امروز نیز ادامه دارد(نظری بیفکنید به همدستی فدائیان اکثریت با ارتجاع جهانی و اصلاح طلبان و سلطنت طلبان-توفان) از بخت کمتری برخوردارند تا بتوانند علیرغم تلاش شبانه روزی رهبری جنبش را به کف آورند. نیروهای انقلابی باید تلاش کنند طبقه کارگر را به میدان بکشند که در آن صورت جنش دمکراتیک مردم بیک جنبش نیرومند انقلابی تبدیل خواهد شد و شعارهای انحرافی و امپریالیستی و صهیونیستی در آن جای نخواهد داشت. یکی از راههای پیشبرد جنبش طرح خواستهای طبقه کارگر در ایران است. شعار اعتصاب عمومی را باید جا انداخت، باید برای آن کار کرد و تدارک دید وقتی رهبری جنبش بدست نیروهای انقلابی بیفتد دیگر همه با هم نمی توانند باشند خطوط انقلاب و ضد انقلاب روشن می شود. مرز میان دوست و دشمن آشکار و شفاف است و دشمنان مردم ایران نمی توانند خویش را در پشت شعار “همه با هم“ پنهان کنند. تنها کسانی با هم هستند که برای استقلال و آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی در ایرانی فعالیت می کنند که حداقل باید درآن یک جمهوری ایرانی مستقر شود. هواداران سلطنت، اسرائیل، آمریکا در این جبهه جائی ندارند. ما برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی دست اتحاد به امپریالیستها و صهیونیستها نمی دهیم. این کار وطنفروشان است حتی اگر خود را پشت آزادی و دموکراسی پنهان کنند.

نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۹ بهمن ۱۳۸۸



به یاد کارگر مبارز یداله خسروشاهی


يدالله خسروشاهى به خاطر فعاليت‌هاى كارگرى خود سالهاى زيادى را در زندان‌هاى رژيم سلطنتى و جمهورى اسلامى گذرانيد. او از جمله نماينده كارگران صنعت نفت ايران و شوراهاى كاركنان صنايع نفت بود. يدالله خسروشاهى روز پنجشنبه (۱۵ بهمن) در اثر سکته مغزی درگذشت.

۲۸ بهمن ۱۳۸۸



منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران به مناسبت سی و یکمین سالروزانقلاب ٥٧

برای ما کارگران سلولهای زندان پایان کار نیست، ما میلیونها انسانیم، ما تولید کنندگان تمامی ثروتها و نعمات موجود هستیم، چرخ تولید و زندگی در جامعه در دستان ماست، پشتوانه ما تجربه اعتصاب متحدانه و شکوهمند کارگران نفت در انقلاب بهمن 57 است و ما با این پشتوانه و با اتکا به قدرت میلیونی خود و با الهام از خواستهای انسانی مردم ایران در انقلاب سال 57، امروز و پس از سی و یک سال از بهمن 57 رئوس خواستهای حداقلی خود را به شرح زیر اعلام میداریم و خواهان تحقق فوری و بی قید و شرط همه آنها هستیم.........




گزارش نمایش اعتراضی ایرانیان مقیم مونیخ در مقابل کنسولگری

رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در سالروز انقلاب بهمن

۲۵ بهمن ۱۳۸۸




تاملی بر دستچینی از شعارهای انقلابی مردم ایران

در شعارهای مردم ایران درماههای اخیر روشنائی های بیشتری جلوه می کند. با پیشروی جنبش و مقاومت سرسختانه حاکمیت روحانی، رو شدن دست سازشکاران و هواداران رژیم جمهوری اسلامی، جنبش دموکراتیک مردم ایران بیک خانه تکانی دست می زند و در روند رو به تکامل خویش مرزبندیهای خویش را با نیروهای ارتجاعی، سازشکار، مشکوک ترسیم می کند. این مرزبندیها ضروری است زیرا که به مردم ایران دورنما می دهد و مانع می شود دشمنان مردم ایران بر راس جنبش قرار گیرند.
در آغاز این جنبش دموکراتیک و برحق، نیروهای سازشکار تلاش کردند که با طرح شعارهای انحرافی نظیر “رای ما را پس بده“ مبارزه مردم ایران را به کژراه ببرند و منحرف کنند. این نیروها که حزب توده ایران و سازمان اکثریت خیانت به خلق در راس آن بودند از مردم ایران دعوت می کردند که در انتخابات تقلبی رژیم جمهوری اسلامی شرکت کنند و به این رژیم مشروعیت ببخشند. ماشین رای جمع کنی اکثریت در سراسر اروپا و با حمایت امدادهای غیبی به حرکت در آمده بود تا موسوی را به مسند ریاست جمهوری بنشاند.
در حالیکه جنبش مردم ایران رو به تحول و تکامل می رفت و شعارها و خواستهای انقلابی نیروهای مردمی، انقلابی، دموکرات و مترقی جای خود را باز می کرد نیروهای سازشکار و همدستان نظام جمهوری اسلامی می کوشیدند که این جنبش را به عقب بکشند و در کادر بده و بستان با دارودسته خامنه ای نگاه دارند. آنها با شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، با شعار مرگ بر دیکتاتور مخالفت کرده و تئوریسینهای بی آبروی آنها مدعی می شدند که ما مخالف مرگ و اعدامیم و نباید چنین شعارهائی را طرح کرد. حتی پاره ای از آنها به جای اینکه مردم را به ماهیت چنین رژیمهای فاشیستی آگاه کرده و آنها را برای ضد حمله و مقاومت در مقابل رژیم آماده گردانند جار می زدند که ما مخالف خشونت هستیم و نباید خشونت بکار برد. البته این خواست ننگین نمی توانست در مقابل خشونتهای مستمر و بیرحمانه رژیم جمهوری اسلامی دوامی داشته باشد. این خواست ننگین یعنی برسمیت شناختن خشونت طبقه حاکمه و تسلیم به آن. این خائنین حق دفاع از خود را نیز از مردم بی اسلحه سلب می کردند و پیشنهاد می دانند که در مقابل خشونت رژیم فقط ناظر بی طرف باشند و کتکهای آنها را بدون مقاومت نوش جان کنند. آنها در نفی خشونت و مقاومت و اعمال قهر انقلابی چنان داد سخن می دادند که توگوئی این مردم ایران هستند که با اسلحه های گرم و سرد به خیابانها آمده و آماده کشتارند.
وظیفه نیروهای انقلابی و مسئول ولی این نیست که به مردم دروغ بگویند و آنها را فریب دهند. همه باید بدانند که رژیم جمهوری اسلامی با زبان مسالمت سخن نمی گوید. هیچگاه نگفته و در آینده نیز نخواهد گفت. آیا سی سال حکومت چرک و خون، سی سال گورستانهای آباد از جانباختگان آزادی کافی نیست تا چشم خرد را بگشاید و همه ببینند که تنها با زبان زور می شود با این رژیم سخن گفت. باید به مردم یاد آور شد که هیچ رژیم ارتجاعی و عقب مانده ای در جهان وجود نداشته و ندارد که با زبان خوش و خواهش و التماس و استدلال منطقی از عرصه تاریخ برود و به زباله دان تاریخ بپیوندد. بویژه روحانیت حاکم در ایران قشری طفیلی و مفت خور است. سلب قدرت از آنها با توجه به کینه ای که مردم نسبت به آنها دارند و بی اعتقادی که نسبت به آنها پیدا کرده اند به معنای مرگ آنها از گرسنگی است. ملای مفتخور حال باید کار کند تا ارتزاق نماید. روحانیت مستبد و بی سواد قادر نیست به ارتزاق معمولی خویش ادامه دهد. شغلی ندارد که از قبل آن امرار معاش نماید. این عده با چنگ و دندان و چهار دستی به چرخ قدرت چسبیده اند و تنها با قهر انقلابی می شود آنها را سرنگون ساخت و این واقعیت را باید به مردم گفت که خود را برای این مصاف تاریخ آماده کنند. پیشنها اینکه به خانه رویم و دست به خشونت نزنیم نه تنها جنایت است بلکه با واقعیت روز نیز که متجاوز و ستمگر و خشونت طلب، تنها رژیم سراپا ارتجاعی جمهوری اسلامی است منافات دارد.
مردم ایران در این مبارزه دموکراتیک خواستهای زیر را که بیانگر این است که کل نظام جمهوری اسلامی باید سرنگون شود مطرح ساختند. آنها معتقدند که: سرنگونی شعاره، سر میشکنه تا وقتی سرداره. ما در این مبارزه با شعارهای زیر روبرو بودیم که گامی به جلوست.
خامنه ای بدونه / بزودی سرنگونه
دستا مونو به هم بدیم/ تا سرنگونی رژِیم
خامنه ای قاتله / کل نظام باطله
این ماه، ماه خونه/ کل رژیم سرنگونه
موسوی بهانه ست/ اصل نظام نشانه ست
این ماه ماهه خونه / یزید سرنگونه...
این ماه، ماه خونه/ کل رژیم سرنگونه
این ماه، ماه خونه/ فاشیست سرنگونه
این ماه، ماه خون است / دیکتاتور سرنگون است
این ماه، ماه خونه/ سید علی سرنگونه
در کنار این خواست سرنگونی، مردم ایران خط تمایز خویش را با عمال امپریالیستها که همان سلطنت طلبان باشند کشیدند. آنها در روز 16 آذر که روز جنایت شاه و همدستی وی با امپریالیستها هست به میدان آمدند و این روز را که بیش از 5 دهه از آن می گذرد و مظهر مقاومت و روز دانشجوست بزرگ داشتند.
سلطنت طلبان و مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران با بی شرمی از کنار این رای محکومیت به سلطنت پهلوی فرار می کنند و چنین جلوه می دهند که گویا جنایات سلطنت در دانشگاه تهران در سال 1332 به آنها مربوط نیست. طوری جلوه می دهند که گویا آدمکشان ارتشی در آن روز به ارتقاء درجه نایل نشده اند و مقادیری پاداشتهای نقدی بین آنها تقسیم نشده است.
ولی جنبش دموکراتیک مردم ایران به سلطنت طلب خودفروخته که هوادار تجائز آمریکا و اسرائیل به ایران است رو کرده و می گوید که تو با ولایت فقیه فرقی نداری. سلطنت و ولایت یکی است
.
احمدی کم آورده/ شعبون بی مخ آورده
ما میگیم شاه نمی خوایم سید علی رهبر میشه
مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه ، چه رهبر
خامنه ای حیاکن / سلطنت و رها کن
این شعارها نشان می دهد که هرچه سلطنت طلبان با تکیه بر دلارهای سازمان جاسوسی آمریکا و قلمبدستان مزدور کیهان لندنی در تطهیر شعبان بی مخ قلم بزنند مردم ایران می دانند که لباس شخصی های امروز همان لباس شخصیهای زمان شاه هستند. شعبان بی مخ از مریدان آیت اﷲ کاشانی بود که برای چاقوکشی و کشتار کمونیستها آموزش دیده بود. واقعیت این است که لباس شخصیها اختراع جمهوری اسلامی نیست همان ابزاری است که همیشه و در همه جا ارتجاع از آن استفاده می کند. در فرانسه آنرا جمعیت ده دسامبر می نامیدند که در پاریس مبارزات مردم را سرکوب می کرد. این جمعیت لومپن پرولتاریا همیشه ابزار سرکوب طبقات حاکمه بوده است. خامنه ای نه تنها حیا نمی کند و از سلطنت دست بر نمی دارد سلطنت طلبان هم حیا نمی کنند و از سلطنت دست برنمی دارند.
مردم ایران با طرح شعارهای خویش آب پاکی رو دست سلطنت طلبان ریختند.
در ابتدای این مبارزه دموکراتیک جریانهای وابسته به صهیونیسم و امپریالیسم با سوء استفاده از کینه مردم نسبت به حیف و میل بیت المال، حساب پس ندادن رژیم و تحقیر ایرانیت به طرح شعارهائی پرداختند که به غایت ارتجاعی بودند و به همبستگی خلقهای ایران و فلسطین صدمه می زدند. اسرائیلیها و سلطنت طلبان فورا دست بکار شدند تا این با بزرگنمائی این شعارهای انحرافی به نیات شوم خود تحقق بخشند. حزب ما نخستین جریان سیاسی ایران بود که بشدت باین شعارهای ارتجاعی انتقاد کرد و سیاست صحیح را برای مقابله با صهیونیسم و جمهوری اسلامی و تقویت همبستگی خلقهای منطقه طرح کرد. شعار ما این بود: مردم چرا نشستین/ایران شده فلسطین.
جنبش ئموکراتیک مردم ایران بزودی راه خود را پیدا کرد و در مقابل تحریکات سلطنت طلبان و عمال نفوذی انقلاب مخملی عکس العمل نشان داد و شعارهای خویش را تصحیح نمود. شعارهای زیر خواست دموکراتیک مردم ایران است که ذر عین حمایت از جنبش فلسطین، صهیونیسم را که نژادپرستی صرف است افشاء می کند و رژیم جمهوری اسلامی را برادر تنی رژیم جمهوری یهودی اسرائیل قرار می دهد. خامنه ای و احمدی نژاد همان آریل شارونهای ایران هستند و مردمایران همان مبارزان فلسطینی که برای آزادی و زندگی انسانی مبارزه می کنند. جنایات رژیم جمهوری اسلامی با جنایات صبرا و شتیلا که جنایات علیه بشریت اند مقایسه می گردد.
جالب این است که دارو دسته امپریالیستها و صهیونیستها دیگر صدایشان در نمی آید و حتی حاضر نیستند تائید کنند که جنایات رژیم جمهوری اسلامی شبیه جنایات رژیم صهیونیستی است. آنها هوادار اسرائیل و عامل آنها هستند. هر جریان ایرانی که حاضر نباشد از این شعارها و خواستها که رژیم جمهوری اسلامی را بشدت افشاء کرده و آبروی آنرا در سراسر جهان می برد حمایت کند هر جریان ایرانی که حاضر نباشد به همبستگی خلقهای ایران و فلسطین تهنیت بگوید ثابت می کند که عامل اسرائیل است و برای اینکه به “جمال“ اسرائیل لکه ای نیفتد حتی حاضر است از جنایات رژیم جمهوری اسلامی نیز درگذرد.
این شعارهای جنبش دموکراتیک مردم ایران بسیار افشاء کننده است.
ننگ بر قاتلان / چه صبرا ـ شتيلا، چه ايران
شارون کودتاچی! استعفا استعفا!
چه ايران چه غزه / کشتن مردم بسه
رای ما خونين شده / ايران فلسطين شده
فلسطين! فلسطين! ما همه با هم هستيم!
محمود حسابش پاکه / منتخب آیپاکه (لابی بزرگ اسراییل درآمریکا).
از جمله شعارهائی که در تظاهرات و نمایشات اعتراضی مردم به چشم می خورد شعارهای زیر است.
دانشجو، کارگر/ اتحاد اتحاد
ديكتاتور، ديكتاتور، اين آخرين پيام است/ نهضت دانشجويي، آماده قيام است
در این شعارها چندین نکته نادرست به چشم می خورد. البته این بسیار مثبت است که دانشجویان در دانشگاههای ایران بتدریج پی می برند که نیروی آنها برای تغییر بنیادی در جامعه ایران کافی نیست و تا طبقه کارگر برا ی گرفتن حقوقش به میدان نیاید امکان ندارد قشر دانشجو بتواند آزاد باشد و از نعمت دموکراسی برخوردار گردد. حضور حزب طبقه کارگر در جامعه و بسیج این طبقه برای تحقق خواستهای دموکراتیک تنها تضمین پیروزی در این مبارزه برای تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی است. ولی وقتی دانشجویان هنوز خود را تافته جدا بافته می دانند و در ارزش گذاری اجتماعی عنوان خویش را قبل از طبقه کارگر قرار می دهند این امر را تنها نمی توان ناشی از موقعیت محلی و مکان جغرافیائی که نمایشات در آن صورت می گیرد دانست. در این اظهار نظرها یک ارزش گذاری ایدئولوژیک جلوه می کند که گویا این روشنفکران هستند که ناجی بشریت اند و روز قطعی جدال با حضور روشنفکران قطعیت پیدا می کند. اینکه نهضت دانشجوئی آماده قیام باشد کافی نیست. با نهضت دانشجوئی نمی توان دیکتاتوری مذهبی را سرنگون کرد. برای اینکه در ایران یک قیام موفق صورت پذیرد ک خود باید محصول و نقطه عطف انقلاب باشد نیاز به سایر طبقات اجتماعی از جمله حضور کارگران و زحمتکشان است. بدون حضور آگاهانه طبقه کارگر در عرصه پیکار اجتماعی امکان ندارد نهضت دانشجوئی قادر باشد رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کند. در این شعارها تا حدودی ریشه های تفکر شکست خورده حرکتهای چریکی است که روشنفکران می خواستند از طریق موتور کوچک موتور بزرگ را براه بیاندازند و در این خودبزرگ بینی خویش نقش توده ها را درانقلاب اجتماعی به فراموشی سپردند.
ولی در این شعار آمادگی انقلابی دانشجویان و روشنفکران نمایان است، آنها اهمیت اتحاد با طبقه کارگر را درک کرده اند و این یکی از شعارهای حزب ما در همان آغاز جنبش دموکراتیک مردم ایران بود. اتحاد طبقه کارگر با دانشجو باید از طریق پذیرش خواستهای کارگران توسط دانشجویان باشد. باید دانشجویان شعارهای کارگران را نیز متعلق بخود بدانند و برای تحقق آنها مبارزه کنند. باید روشنفکران کمونیست به میان طبقه کارگر رفته و اهمیت وجود حزب سیاسی طبقه کارگر را به آنها بازگو کنند. بدون وجود حزب طبقه کارگر امکان ندارد که طبقه کارگر بتواند خویش و جامعه را نجات دهد. این اتحاد باید در عرصه اجتماعی با کار عملی مشخص تحقق پذیرد. در اثر این اتحاد است که می توان به اعتصاب سیاسی کارخانجات امید بست. آنگاه وقتی نمایشات اعتراضی مردم با اعتصاب عمومی کارگران همراه می شود برای رژیم مقدور نیست که این جنبش عظیم را که هم دورنما خواهد داشت و هم استمرار و هوا منبع تغذیه کلان، سرکوب نماید.
در کنار این شعارها ما با شعار بسیار آشنای
زندانی سیاسی بی قید و شرط آزاد باید گردد
روبرو می شویم. تکرار این شعار در شرایط امروز ایران و بویژه در شرایطی که طیف وسیعی از مردم در ایران در نمایشات اعتراضی شرکت می کنند بسیار اهمیت دارد. وقتی این شعار به میان توده ها رفت و به نیروی مادی بدل شد، آنوقت تاثیرات منطقی خویش را باقی می گذارد. بنظر حزب ما اهمیت این شعار در آن است که به سرعت به یک خواست توده ای بدل می شود که نمی شود آنرا به سرعت از حافظه مردم زدود. اگر توده ها در ابتدای کار تنها آنرا به منزله همدردی و احساس انسانی بر زبان می آورند و تحقق آنرا در چارچوب تحقق حقوق بشر می بینند و تکرار می کنند با مرور زمان به عمق سیاسی این شعار بیشتر پی می برند و خود را متعهد به اجرای آن می دانند. این شعار به اصلاح طلبان که تلاش می کنند جنبش اعتراضی را در چارچوب نظام اسلامی نگاه دارند تحمیل خواهد شد. تحمیل این شعار به دارودسته هائی نظیر رهبران رسمی جنبش سبز و یا شخصیتهائی نظیر سروش و رهبران سرکوبهای سالهای نخست بعد از انقلاب ... آنها را بشدت تحت فشار می گذارد که مواضع خود را نه تنها در شرایط حال بلکه در گذشته و آینده در مورد زندانیان سیاسی روشن کنند. اگر در رژیم جمهوری اسلامی در زمان احمدی نژاد زندانی سیاسی وجود داشته است و دارد پرسش این است که آیا با همین برداشت در زمان خاتمی و رفسنجانی وموسوی و خامنه ای و شخص خمینی هم زندانیان سیاسی وجد داشته است یا خیر؟. اگر زندانی سیاسی در گذشته نیز داشته ایم، برخورد به زندانیان سیاسی در آن گذشته چگونه بوده است؟. رهبران رسمی اصلاح طلب، زندانی سیاسی را به کسانی اطلاق می کنند که از جمع خودی های آنها باشند. توده ای اکثریتی ها زندانی سیاسی را تقریبا از سال 1367 برسمیت می شناسد وگرنه نه شکراﷲ پاکنژاد و نه سعید سلطانپور و نه رهبران سازمان پیکار و نه رهبران توفان و برای آنها زندانی سیاسی نبودند، صدها دختر مجاهد که قربانی تجاوز رژیم خمینی، خامنه ای وموسوی بودند برای آنها زندانی سیاسی نبودند. توده ای اکثریتی ها زندانیان سیاسی را جاسوسان آمریکا و تروریست معرفی می کردند که قتلشان مباح است. آنها نیز مایل نیستند پرونده زندانیان سیاسی در قبل از سال 1367 رو شود. امروز اگر ما خواهان بی قید و شرط آزادی زندانیان سیاسی هستیم و این شعار را مطرح می کنیم خواهان رسیدگی به سرنوشت همه زندانیان سیاسی از بدو پیدایش جمهوری اسلامی هستیم. این بنظر ما نکته ایست که باید به آن توجه داشت و این شعار را با همین نیت و برای افشاءگری و نتیجه بخشی در حال و گذشته و آینده بکار برد. ولی در کنار این مفهومی که ما از آن سخن گفتیم باید مسئله را از زاویه دیگری نیز مورد بررسی قرار داد. در جامعه ایکه زندانی سیاسی وجود دارد نمی تواندسازمانهای سیاسی اپوزیسیون آزاد باشد. در جامعه ایکه زندانی سیاسی وجود دارد آزادی مطبوعات و رسانه های گروهی، آزادی بیان، آزادی اتحادیه های کارگر و سازمانهای حرفه ای و دموکراتیک حرف مفت است. اگر باید زندانیان سیاسی آزاد شوند، آنوقت باید شرایطی بوجود آید که زندانی سیاسی نداشته باشیم و آن بجز تحقق حقوق دموکراتیک عملی نیست. آنوقت نمی توان انقلاب فرهنگی کرد و چاقوکشان را برای کشتار دانشجویان مخالف و اسلامی کردن دانشگاهها به دانشگاه گسیل داشت و با برگذاری نماز جمعه در دانشگاهها به شیوه ارعاب متوسل شده تا جنبش دانشجوئی را سرکوب کرد. امروز دستآورد سروش ها در مقابل ماست و می بینیم که انقلاب فرهنگی ارتجاعی و سیاه اسلامی آنها نتوانسته در ماهیت مترقی دانشگاههای ایران و جنبش دانشجوئی موثر افتد. آن کسانی از رهبران اصلاح طلبان و یا آقایان ملی مذهبی که امروز با آزادی زندانیان سیاسی موافقند باید برای اینکه به ریاکاری متهم نشوند تکلیف خویش را با مجموعه حقوق دموکراتیک نقض شده در دوران ایشان و گذشته سیاه زندانهای ایران که دیوارهایش جانهای زنده را بهم می فشرد روشن کنند.

نقل از توفان شماره 119 ارگان مرکزی حزب کارایران بهمن ماه 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۳ بهمن ۱۳۸۸



خواسته های کارگران ایران از اجلاس ژنو
• سه نهاد کارگری مهم ایران در نامه ی مشترکی خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواهان رسیدگی این شورا به وضعیت کارگران ایران شدند
• نمایندگان کارگران در نامه ی خود از جمله خواهان لغو مجازات اعدام، آزادی مخالفین، آزادی ایجاد تشکلهای کارگری؛ و حق اعتصاب شده اند
• ده ها نهاد ایرانی مدافع حقوق بشر، همزمان با اجلاس شورا روز دوشنبه در ژنو در برابر مقر سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران اعتراض خواهند کرد ...
خطاب به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

در هفتمین اجلاس بررسی ادواری جهانی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در روزهای 15 تا 17 فوریه 2010 در مقر سازمان ملل متحد در ژنو، وضعیت حقوق بشر در ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت.شروع این اجلاس مصادف است با چهارمین سالروز حمایت جهانی از کارگران زندانی سندیکای شرکت واحد که در 15 فوریه 2006 در سراسر جهان بسیاری از کارگران عضو اتحادیه های کارگری جهان با اعلام همبستگی با این کارگران زندانی، صدای اعتراض خود علیه اقدامات ضد سندیکایی در ایران را به گوش مسوولان جمهوری اسلامی ایران رساندند.مسوولان جمهوری اسلامی ایران در تمام این سالها پس از آن دستگیریها و بازداشت کارگران و فعالان سندیکایی اعلام کرده اند که در صورت امضای تعهد از سوی کارگران زندانی سندیکای شرکت واحد مبنی بر عدم فعالیت سندیکایی و اتحادیه ای، آنان از زندان آزاد خواهند شد. مسوولان امنیتی اعلام کرده اند که جمهوری اسلامی علی رغم پذیرش مقاوله نامه های بین المللی فعلا مصلحت نمی دانند که در ایران سندیکا تشکیل شود و چنانچه کسی اقدام به فعالیت سندیکایی کند مخالف نظام جمهوری اسلامی شناخته و محاکمه خواهد شد.طبقه کارگر ایران در طول سی سال گذشته و بر خلاف مطالبات پایه ای انقلاب 57، نه تنها تغییری در بهبود شرایط زندگی شان ایجاد نشده است بلکه روزبروز بر ابعاد فقر، فلاکت و بی حقوقی آنان افزوده گردیده است. تا آنجا که امروز سازمان جهانی کار ایران را یکی از سه کشور اصلی در دنیا میداند که کارگران در آن در بدترین شرایط کار میکنند و پایه ای ترین حقوق شان بشدت نقض میشود. وضعیت کار زنان و جوانان به یک معضل اساسی تبدیل شده است، نبود ایمنی کار، تبعیض، قراردادهای موقت یکماهه و سفید امضا به تنها شکل استخدام کارگران تبدیل شده و حداقل دستمزد کارگران چهار برابر زیر خط فقر است و میلیونها خانواده کارگری در نتیجه عدم پرداخت بموقع دستمزدهای نان آورانشان بطور دائمی در غیرانسانی ترین شرایط برای زنده ماندن خود دست و پا میزنند و موج عظیم بیکاری و خطر بیکارسازی کارگران شاغل، زندگی را بر آنان و خانواده هایشان به جهنمی غیر قابل تصور تبدیل کرده است و تنها راه برون رفت از این شرایط غیرانسانی نیاز به یک تغییرات اساسی در تمام سطوح اقتصادی و اجتماعی را میطلبد.شرایط ضد انسانی فوق در حالی بر کارگران ایران تحمیل شده است که در طول سی سال گذشته طبقه کارگر ایران از تمامی حقوق برسمیت شناخته شده بین المللی خود محروم بوده و هرگونه اعتصاب و اعتراض کارگران و تشکل خواهی آنان با سرکوب، تهدید، بیکاری، زندان و اتهامات امنیتی مواجه شده است.کارگران ایران در طول سالهای گذشته علیرغم وجود سرکوب و خطر زندانی شدن و بیکارسازی، در اعتراض به شرایط مشقت بار خود بارها به میدان آمده و در برخی مراکز با برپایی تشکلهای خود و اعتصابات و تجمعات بی شمار در دهها و صدها مرکز تولیدی و صنعتی نشان دادند حاضر به تحمل شرایط غیرانسانی حاکم بر کار و زیست شان نیستند. ابعاد این اعتراضات را در این یکماه گذشته میبنیم که بسیاری از شرکت کنندگان در اعتراضات خیابانی از زنان، جوانان و کارگران و خانواده‌هایشان هستند.هفتمین اجلاس بررسی ادواری جهانی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در شرایطی برگزار می‌شود که هنوز رئیس و نایب رئیس سندیکای واحد آقایان منصور اسالو و مددی، نمایندگان سندیکای نیشکر هفت تپه آقای علی نجاتی، و علیرضا ثقفی و برخی دیگر از فعالین کارگری در زندان، آقای فرزاد کمانگر معلم در زیر حکم اعدام، بسیاری از دستگیر شدگان اول ماه می امسال در انتظار صدور حکم و تعدادی از فعالین سندیکای واحد بصورت بلاتکلیف منتظر بازگشت به کار هستند. ما امیدوارم خواست ‌های کارگران ایران که داشتن یک زندگی انسانی و شرافتمندانه و بدور از هر گونه سرکوب و رعب و وحشت است در این اجلاس مورد بررسی قرار بگیرد و در طول هفتمین اجلاس بررسی ادواری جهانی حقوق بشر به آن پرداخته شود.فوری ترین و حداقل ترین این خواست ‌ها در شرایط حاضر عبارتند از: - لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه فعالین کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی از زندان،- لغو اتهامات کلیه دستگیرشدگان جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی و صدور حکم منع تعقیب قضائی آنان،- آزادی بی قید و شرط ایجاد تشکلهای کارگری بدون کسب اجازه از کارفرمایان و نهادهای دولتی و پذیرفتن کلیه کنوانسیونهای بین‌المللی کارگری و بر چیده شدن تمامی نهادهای غیرکارگری از محیط های کار و محاکمه سرکوبگران و نقض کنندگان حقوق کارگران، - آزادی بی قید و شرط اعتصاب، اعتراض، تجمع و آزادی بیان، - برابری کامل حقوق زنان و مردان در محیط کار و تمامی عرصه های زندگی اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی،- محو کار کودک و تامین امکانات رفاهی، آموزشی و بهداشتی برای همه کودکان،سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه سندیکای کارگران نیشکر هفت تپهاتحادیه آزاد کارگران ایران

To: Human Rights Council of the United NationsIn the 7th session of the United Nations’ rotational review of human rights on 15th to 17th of February 2010 in its headquarters in Geneva, the human rights situation in Iran is being reviewed. The beginning of this session coincides with the 4th anniversary of international solidarity with the imprisoned workers of the Iranian Transit Company. On 15 February 2006, many international workers and members of trade unions expressed their support of those detained workers and raised their protesting voices against the anti-union activities in Iran, to the authorities of the Islamic Republic of Iran (IRI).During all the years after the workers and union activists were detained, the IRI authorities have said that the imprisoned workers would be released if they sign undertakings not to be involved in union activities. The security forces have declared that despite the fact that IRI was a signatory to international treaties, it was not to its national interests to permit formation of workers’ unions and syndicates, and anyone attempting to do just that would be considered an enemy of the IRI and would be charged as such. In the passed 30 years, despite the main demands of the 1979 revolution, the financial conditions of working class in Iran not only has not improved, poverty and destitute aspects and lack of income has become rampant amongst them. The situation is so bad that the International Labour Organization (ILO) has categorized Iran among the worst 3 countries in the world in terms of working conditions and the most basic rights of workers being denied. The working situation of youth and women has reached catastrophic proportions. Lack of work place safety, temporary monthly contracts, and blank contracts have become routine practice in hiring workers. The minimum wages in Iran is four times less than the poverty line. Families of millions of workers are constantly desperate to earn daily sustenance because of delayed payments for their labors, and the huge numbers of the unemployed and the ones in danger of becoming employed workers has created hell on earth for them and their families and dependents. To them, the only way out of such inhuman conditions is to make drastic changes in all levels of finances and social sectors. Those inhuman conditions have been imposed on the Iranian workers when they were denied of all their internationally recognized rights in the passed 30 years. Any strike, protest or attempt to organize has been faced with suppression, threats, unemployment and national security related charges. Despite the clear and present danger of suppression and unemployment, the Iranian workers filled the scenes with their protests against their backbreaking conditions. In hundreds of production and industrial centers centers, they organized many gatherings to show that they were not willing to continue to live in such inhuman living and working environments. We see some aspects of their protests in the passed month where many of the participants in the street movements consist of women, youth and their families. The 7th session of the United Nations’ rotational review of human rights is being held at the time when the president and vice president of the Syndicate of Workers of Tehran and Suburbs Vahed Ossalou and Madadi, hte Syndicate of Workers of Haft Tapeh Sugar Cane Company Ali Nejati and Alireza Saghafy along with many other labour activists are in jail and a teacher like Mr. Farzad Kamangar is sentenced to be hanged. Many participants of the May Day celebrations are still awaiting court decisions and many other syndicate members are in a limbo of being suspended from their works. We hope that demands of the Iranian workers of living honorable lives, away from any fear of suppression and threatening environment, will be considered in your session and is this issue is placed on the agenda of the 7th session of the United Nations’ rotational review of human rights.Their most urgent and most basic demands at the present time are:- Abolishment of executions, immediate and unconditional release of labour activists and all other social movements activists from jails,- Rescinding all charges against labour movement arrestees, - Immediate and unconditional freedom in formation of labour unions, without the need to have permission from managements, compliance with all labour related international conventions, eradication of all non-labour establishments from working environments, and to prosecute the suppressors and deniers of workers’ human rights,- Unconditional rights to have strike, protest, and freedom of speech,- Complete equality between men and women at work and in all other aspects of social, economical and family lives,- Total abolishment of child labour and providing educational and medical environment for all children.- The Syndicate of Workers of Tehran and Suburbs Vahed Bus Company- The Syndicate of Workers of Haft Tapeh Sugar Cane Company- The Free Union of Workers in Iran

۲۲ بهمن ۱۳۸۸




چند فیلم ویدیویی از تظاهرات امروز در تهران

و درگیری بین نیروهای امنیتی و معترضین
۱۱ فوريه ۲۰۱۰
http://www.youtube.com/watch?v=ja0qDrfvqp0
- خامنه ای قاتله، ولایتش باطله
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
آریا شهر، سرود یار دبستانی
- بسیجی برو گمشو!
- تهران در آتش و دود
- تظاهرات در تهران
- صادقیه
- درگیری مردم با بسیج
- تظاهرات در اصفهان

۲۰ بهمن ۱۳۸۸


بیانیه حزب کارایران(توفان)
بمناسبت سی ویکمین سالگرد انقلاب 22بهمن


باردیگر سالگرد انقلاب شکوهمند بهمن 57 که بساط ننگین خاندان پهلوی را درهم کوبید، فرامیرسد. سالگرد انقلابی که نه بخاطر اسلام بلکه برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی بود. مردم ایران بصورت میلیونی به خیابانها ریختند تا به این آرزوهای خود تحقق بخشند. انگیزه جانفشانی مردم، زندگی بهتر دراین دنیا و نه آسایش دربهشت دروغین روحانیت اسلامی درایران بود. زمان لازم بود تا مضمون واقعی این انقلاب گل کند و آنچه درریشه جنبش نهفته بود بیرون زند. اسلام شکست خودرا درمصاف با آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تجربه میکند. روحانیت مرتجع همراه با سلطنت طلبان طلبکار وبی شرم که مدعی بودند وهستند که درایران هم دمکراسی و آزادی وجودداشته و هم استقلال و عدالت اجتماعی، فورا ماهیت این انقلاب را اسلامی ارزیابی کرده و نام انقلاب اسلامی رابر آن نهادند. تا چنین جلوه دهند که مردم برای تحفه ای نظیر اسلام، انقلاب کرده بودند.

مردم میخواستند درسرنوشت خودنقش داشته باشند و نه اینکه شاه شاهان بعنوان یک دیکتاتور ومستبد دیوانه و نوکر امپریالیسم برای آنها طریقت زندگی تعیین کند و اگر به خواست وی مبنی برشرکت درحزب رستاخیز تن ندادند که آنها را ازخانه و کاشانه خودبیرون کند. انقلاب مردم ایران به این بختک آریامهری پایان داد و برگور سلطنت و تمام اعوان و انصار خارجه نشین شادی کرد وپایکوبی نمود. مردم بهار آزادی را جشن گرفتند. اما شاهان جدید که برتخت سلطنت محمدرضا شاه نشستند نیز برای نظر مردم ارزشی قایل نبودند، برای آنها سرنوشت مردم نزد خدا رقم زده میشد و این ماموران الهی درروی زمین باید دستورات خدا را که در کتاب آسمانی به عربی نوشته شده بود اجرا میکردند. روح الله به جای ظل الله نشست. درحکومت مکتبی نیز این مذهب بود که وسیله سلطه سیاسی ملاها قرارگرفته بود و به تدریج روشن شد که برای طبقه سرمایه داری تجاری که برقدرت نشسته است اساس، همان حفظ قدرت به هرقیمت است ومذهب فقط ابزاری دردست وی برای تداوم استبداد وی می باشد. جمهوریت با استبداد مذهبی ازهمان آغاز انقلاب درتناقض اساسی قرارداشت و اگر برملا نمیشد تضادهای طبقاتی درجامعه به رشد امروز خودنرسیده بود. جمهوریت دستآورد انقلاب مردم ایران بود وولایت فقیه وحکومت مذهبی پیرایه ای بود که برتن آن کردند. رژیم جمهوری اسلامی دراین کلاف سردرگم گیرکرده است و اکنون ولایت مطلقه سیاه فقیه وبه تبع آن حکومت شمشیر وخون مذهبی است که باید جای خود را به یک حکومت دمکراتیک و جمهوری مردمی بدهد. تاریخ ایران دراین جهت پیش میرود.

سی ویکمین سالگرد انقلاب بهمن در شرایطی فرا میرسد که ترس و سراسیمگی جلادان رژیم در همه جا به چشم می خورد. همه می بینند که بگیر و ببندهای بی سابقهﺍﻯ در کار است. بر تعداد اعدامهای وحشیانه و قربانیان هر روز افزوده می گردد. تعداد بازداشت شدگان چند ماه اخیر سر به چند هزار نفر زده است. تودهﻫﺎﻯ مردم این درندگیﻫﺎ را می بینند ولی علیرغم آن دچار ترس و واهمه نمی گردند وافزایش درندگیﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی را با تشدید مبارزات خویش پاسخ می گویند. امروزدر آستانه برگزاری سالگرد انقلاب 22 بهمن، رژیم تبهکار احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ تمام تلاش خویش را به کار گرفته است و از همۀ وسائل ترور و خفقان سود می جوید تا دستش برای هر کار که می خواهد باز بماند و به جهانیان نیز نشان دهد رژیم اسلامی "بیدی نیست که ازاین بادها بلرزد"ومی توان درمورد حساس ترین مسائل مورد مناقشه وارد مذاکره شد وازوی امتیازگرفت. لیکن مردم ایران مصمم است بازهم به خیابانها بیاید، افسانه قدرقدرتی رژیم را درهم ریزد و حضورش را نه درحمایت از آدمخواران حاکم بلکه درنفی نظام مستبدجمهوری اسلامی وطرح مطالبات برحق و دمکراتیک خود نشان دهد. مردم نه ترسی ازرژیم وحشی اسلامی داردونه دیگرلافزنی ها و دروغﻫﺎی وی را باور میکند. حتا جناح رانده شده ازقدرت نیز که امروز برای حفظ نظام کپک اسلامی وجلوگیری از فروپاشی آن دراپوزیسیون قرارگرفته است، به دروغﻫﺎﻯ باند حاکم می خندد و بدان باور ندارد. به جرئت می توان گفت که نفرت مردم نسبت به رژیم امنیتی ــ نظامی احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ، بدبینی آنها نسبت به آن چه گفته می شود و تبلیغ می گردد هیچ گاه به اندازۀ امروز نبوده است. پیکار قهرمانانۀ مردم ایران رژیم جمهوری اسلامی را به وحشت مرگ انداخته است و حلقوم وی را می فشارد. موج مبارزات مردم ایران به خارج از کشورهم سرایت کرده و عرصه را بر رژیم و مزدورانش تنگ کرده است.عربده کشیﻫﺎﻯ رژیم و تهدید و ترورمخالفین دیگر کارساز نیست ونیروهای مترقی ومیهن دوست درروز22 بهمن، به میدان می آیند و درحمایت از پیکار مردم ایران به افشای جنایات و کشتار جمهوری اسلامی دست خواهند زد.
تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ 31 سال شکنجه و اعدام، سنگسار زنان، کشتار و سرکوب خونین دگراندیشان و دروغ و تزویر و ریا و تاریخ 31 سال غارت ثروت و دسترنج مردم ایران است. رژیم جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه، سید علی خامنه ای داوطلبانه و با میل خود، ازطریق رفراندم و یا تظاهراتهای خیابانی دست ازقدرت نمی کشد، همانطور که رژیم شاه نکشید و تا آخرین روزهای حیات ننگین خویش ازگشودن گلوله به سوی مردم دریغ ننمود. بدین رو باید حقیقت را به مردم گفت و آنها را برای روز قطعی جدال یعنی قهر انقلابی علیه رژیم آماده کرد. تاریخ ایران دراین جهت پیش میرود و ما مارکسیستها لنینیستها باید این ناقوس تاریخ را که به ما گوشزد میکند بشنویم وخود را برای رهبری امواجی که درراه اند آماده گردانیم. هر روز صبف بندیها روشنتر میگردد و آنها که منافع خود را درچهارچوب نظام سرمایه داری ولایت فقیه و یا بدون ولایت فقیه می بینند و درلباس پیغمبران جدید ظاهرگشته اند وعدم توسل به قهر را برای مردم موعظه میکنند، دشمنان مردم ایرانند و درعمل سیاست اعمال قهر حاکمیت وانحصار آن را در دست رژیم نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی به رسمیت می شناسند. این جریانات ضد انقلاب و طرفداران تقلبی اعلامیه جهانی حقوق بشر، ازیاد برده اند و یا خود را به نفهمی می زنند که در بیانیه جهانی حقوق بشر اصل توسل به قهر در دفاع از خود به عنوان آخرین وسیله ممکن برسمیت شناخته شده است و محافلی که چنین اصلی را نادیده میگیرند مدافع قهر و خشونت ضد انقلابی جمهوری اسلامی اند و جز این نیز نمی باشد.
مبارزات مردم ایران بسیار امید بخش است. باید امید داشت و کوشید که این مبارزات به مرحلۀ نوینی، مرحلۀ اعتصابات عمومی و سرانجام مقاومت قهرآمیز علیۀ ارتجاع داخلی بیانجامد. باید علیۀ توهمات سیاسی و منحرفین رفرمیست که به اصلاح رژیم چشم دوختهﺍند، مبارزه کرد و بر پاکیزگی جنبش دمکراتیک مردم و تفکیک ناپذیر بودن آن از پیکار ضد امپریالیستی و ضد استعماری و سرنگونی تمامیت نظام سرمایهﺩاری و ضد بشری جمهوری اسلامی تأکید ورزید.
مبارزات مردم ایران باید به مرحلۀ نوینی، به مرحلۀ رهبری واحد و فرماندهی سیاسی نظامی واحد و به رهبری حزب واحد طبقۀ کارگر بیانجامد. باید با تفکر پوسیدۀ خرده بورژوائی و آنارشیستی که بر طبل سیاست غیر واحد و تصمیمات غیر واحد می کوبد ایستاد و به افشای بی امان این تز انحرافی که تاریخ بارها بی اساس بودن و باطل بودن آن را به اثبات رسانده است پرداخت و جنبش را از گزند دشمنان رنگارنگ انقلاب رهانید. تنها در این صورت است که می توان به پیروزی نهائی دست یافت و جامعه را ازظلمت رژیم سرمایهﺩاری اسلامی، از بیکاری، فقر، گرانی، فساد و دزدی، ترور و شکنجه و قتل و جنایت و تمامی مظاهر نظام کهن رهانید.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
حزب کارایران(توفان)
بهمن ماه 1388
www.toufan.org

۱۹ بهمن ۱۳۸۸


فيلمی از صنحه های انقلاب 22بهمن
فیلمی که رژیم نمی خواهد مردم ببینند

۱۸ بهمن ۱۳۸۸


یادی از رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفانیان
دو رفیق حزبی که در ٢١ بهمن ١٣٥٧ در راه پیروزی انقلاب جان باختند
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
تاریخ بشری همواره حاکی ازمبارزات زحمتکشان و خلقهای ستمدیده می باشد. آنجا که زورهست، مبارزه هست. آنجا که بندی ا...ست، تلاشی است برای رهایی تاز بند. تاریخ میهنمان ایران نیز گواه صادقی براین حکم میباشد. دیدیم که چگونه توده های محروم و تحت ستم ارتجاع محمد رضا شاهی را سرنگون نموده و به زباله دانی تاریخ فرستادند. همان ارتجاعی که فرزندان صادق این خاک و بوم را سالها به بند میکشید، شکنجه مینمود و به قتل میرسانید. پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم فاسد و جنایتکار پهلوی به آسانی کسب نشد. توده های ستمدیده آزادی خویش را را درقبال خون خویش خریدند، خون هزاران جوانان جانباخته گواه بر همین امر است. و ازاین جمله اند دورفیق محمد جواد عرفانیان و مهدی اقتدارمنش که قهرمانانه درراه کسب آزادی و استقلال جنگیدند و با افتخار درراه آزادی طبقه کارگر و دیگرزحمتکشان اززنجیرهای استثمار خون خویش داده و جان باختند. لوحه بلند هزاران جانباخته راه آزادی به ما یاد آور میشود که مبارزه با دشمنان بیرحم طبقاتی نظیر رژیمهای درنده پهلوی وجمهوری اسلامی امری آشتی ناپذیر است. تازمانیکه چنین رژیمهایی درایران حکومت میکنند هیچ قانونی که مردم را اززجر و شکنجه وکشتار مصون بدارد موجود نخواهد بود. یگانه راه رهائی مردم ایران انقلاب و استقرارسوسیالیسم است. جز این راهی برای نجات مردم ایران متصورنیست.

یاد رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفا نیان وهمه شهدای راه آزادی را گرامی میداریم!
درراهی که با خون آنها ترسیم شده است به پیش برویم!یادشان گرامی باد!
نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 43 بهمن 1388 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

۱۷ بهمن ۱۳۸۸



فراخوان تظاهرات

مقابل سفارت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در دن‌هاخ

در همبستگی با خانواده‌های زندانیان سیاسی و مادران دغدار
در اعتراض به کشتار زندانیان سیاسی و توقف حکم مرگ
برای رهائی تمام زندانیان سیاسی و زندانیان خیزش اخیر مردمی

با شعار:
سرنگون با رژیم جمهوری اسلامی!
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیزم!
هم صدا شویم.
۵ شنبه ١١ فوریه (٢٢ بهمن)
از ساعت ٢ تا ٤ بعد از ظهر

کمیته‌ی برگزار کننده: کمیته‌ی میزکتاب آمستردام متشکل از: "انقلابیون کمونیست، فعالین چریکهای فدایی خلق ایران -هلند، شورای سوسیالیست‌های مسلمان، کانون زندانیان سیاسی ایران ( در تبعید( - هلند، هواداران حزب کار ایران (توفان)- هلند" و سازمان زنان ٨ مارس ( ایران- افغانستان) -هلند، خانه‌ی هنر هلند، سازمان IKA- هلند، سازمان پرایم، و منفردین چپ.

Tel: +31-0625050155
E.mail: mize_ketab@hotmail.com

۱۶ بهمن ۱۳۸۸



بیانیه مادران عزادار ایران

اعدام را بس کنید، اعدام را بس کنید!
2010-02-04
ما مادران امروز، دختران دیروز ایران ایم که در روزها و ماه های انقلاب ۵۷ فعالانه شرکت داشتیم. آیا سزاوار است که پس از گذشت سی و یک سال از انقلاب، همچنان شاهد اعدام فرزندان خود باشیم؟ این سوال همه ما مادران ایرانی است.ما مادران عزادار که به صورت خودجوش در طول ۷ماه گذشته شنبه ها در پارک لاله و سایر پارک ها و اماکن عمومی دیگر با حضور فعال خود کشتارها و بازداشت ها را محکوم کرده و خواستار پایان بخشیدن به این اعمال غیر انسانی و غیر قانونی بوده ایم، امروز با اعدام فرزندان خود روبرو هستیم.آیا سزاوار است ما مادران در همه عرصه های تاریخی شاهد فنا شدن فرزندان خود باشیم؟چه کسانی ما مادران را محکوم به این مرگ تدریجی کرده است که همیشه در سوگ عزیزان خود بنشینیم؟مگر خواست فرزندان ما در طول سی و یک سال گذشته چه بوده است؟آیا مشارکت فرزندان ما در انتخابات بایستی به بازداشت، شکنجه، تجاوز، کشتار و اعدام شان منجر شود؟ما مادران عزادار ایرانی، کلیه اعمال غیر انسانی و غیر قانونی فوق را محکوم می کنیم و هشدار می دهیم اگر مسئولان به خواست مادران ایران زمین توجه نکنند و همچنان به این اعمال خشونت بار ادامه دهند، با اقدامات اعتراضی گسترده تری روبرو خواهند شد.ما مادران عزادار ضمن تکرار خواسته های خود، "آزادی زندانیان عقیدتی" و "محاکمه آمران و عاملان کشتار فرزندانمان"، از تمام مردم ایران و جهان می خواهیم که از جوانان ما به صورت گسترده حمایت و از انجام این چنین اعمال بیرحمانه به هر طریق ممکن جلوگیری کنند.زندگی ما به حیات فرزندانمان بستگی دارد. نگذاریم فجایع تاریخی دهه ۶۰ دوباره تکرار شود.
مادران عزادار

۱۵ بهمن ۱۳۸۸


مردم، فریب نمایش "مناظره" در صدا و سیما را نخواهند خورد

پخش مناظرهﻫﺎﻯ سیاسی در صدا و سیما در مورد اوضاع و احوال کنونی نیرنگی نو برای فریب و انفعال مردم است.

چه شده به یکباره کودتاچیان به فکر مناظره و باز هم داغ کردن فضای سیاسی ایران افتادند. این ژست دمکراسی و مدنی خواهی و پخش مناظرۀ زنده میان دو دسته از ارتجاع اصلاح طلب و اصول گرا در شرایطی صورت می گیرد که هزاران نفر درزندانﻫﺎﻯ مخوف اسلامی به سر می برند، صدها نفر در همین چند ماه اخیر به وحشیانه ترین شکلی شکنجه و به قتل رسیدند، حتا شماری از رهبران و یاران نزدیک اصلاح طلب که تمام هم وغمشان فعالیت در چهارچوب قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی است در زندان اسیرند و با شلاق وشکنجه و تهدید به مرگ مجبور به توبه شدند و با چهرهﻫﺎئی درهم شکسته در صفحۀ تلویزیون ظاهر شدند و از"رأفت اسلامی و توطئۀ انقلاب مخملی" سخن گفتند و از رهبر کودتا تقاضای عفو و بخشش نمودند. پس این نمایش مسخره نه برای دخالت مردم در سرنوشت خویش و نه برای آزادی بیان و عقیده بلکه در اوضاع و احوالی مطرح شده است که مردم در طول هشت ماه اخیر به مناسبتﻫﺎﻯ مختلف خیابانﻫﺎ را به همت پیکار متحد و فداکاریشان تحت کنترل خویش گرفتند و برای به دست آوردن آزادی و حق بیان و عقیده با گرازهای آدمخوار اسلامی جنگیدند و هم چنان می جنگند و برای چنین حقوق دمکراتیکی صدها قربانی دادند.محتوای برنامه "روبه فردای" صدا و سیما به واقع برنامهﺍﻯ پشت به فردا و تلاشی بس عبث برای آرام کردن مردم و کشاندن آنها از خیابان به خانه و گفتمانی پوچ و بی اساس است. بر کسی پنهان نیست که کابوس برگزاری تظاهرات 22 بهمن به مناسبت سی و یکمین سالگرد انقلاب، خواب از چشمان ارتجاع ربوده و آنها را به تکاپو انداخته است. باید کاری کرد کارستان تا شرکت گستردۀ مردم معترض در این تظاهرات مهار شود و جنگ خیابانی و خلع سلاح نیروهای بسیجی و پاسدار هم چون تظاهرات روزعاشورا تکرار نگردد.از این رو چنین برنامهﺍﻯ فقط در چهارچوب اهداف ارتجاعی نظام، زد و بند و چانه زنی بین جناحﻫﺎ و فرونشاندن شعلۀ خشم مردم است. این مناظرهﻫﺎ فقط بین خودیﻫﺎ، امتیازاتی به جناح مقابل و تنها برای فریب مردم است. از طرفی رژیم که در بین افکارعمومی منزوی شده و در محاصرۀ شبکهﻫﺎﻯ خبری بی بی سی و صدای آمریکا و دهﻫﺎ شبکهﻫﺎﻯ دیگرقرار گرفته است و در مقابل افشاگری و خبررسانی مردم کشورما در تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی خود را ضعیف می بیند سیاست به اصطلاح رونق بخشیدن به رسانهﻫﺎﻯ داخلی در قالب مناظرهﻫﺎ را اتخاذ کرده تا این محاصره را "درهم شکند". در همین رابطه مصطفی کواکبیان، دبیر کل حزب مردم سالاری در مورد رونق بخشیدن به شبکهﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی و مقابله با بی بی سی و صدای آمریکا بیان داشته است که "این مناظرهﻫﺎ بازار شبکهﻫﺎﻯ خبری بی بی سی و صدای آمریکا را بی رونق می کند و هدف مناظره باید برای منفعت کشور باشد..."اما این آقای اصلاح طلب که خود را به نفهمی می زند و به خود فریبی مشغول است توضیح نمی دهد که علت رونق یافتن رسانهﻫﺎﻯ خارجی در بین مردم چیست و ریشهﻫﺎﻯ آن کدام است. چرا در اوایل انقلاب مردم کشور ما هیچ علاقهﺍﻯ به رسانهﻫﺎﻯ برون مرزی نشان نمی دادند و این رسانهﻫﺎ اساساً هیچ رونقی نداشتند.... در همین رابطه در توفان ارگان مرکری حزب کارایران مقالهﺍﻯ تحت نام توسعۀ جهل، پنداری سفیهانه برای بقاء رژیم در آذرماه 88 انتشار یافته که به طور برجستهﺍﻯ دلایل نفوذ شبکهﻫﺎﻯ خارجی در ایران را مورد نقد و بررسی قرار داد و جمهوری اسلامی را مسبب اصلی نفوذ شبکهﻫﺎﻯ خارجی در ایران تحلیل کرد.ما به خاطر اهمیت این موضوع تلخیص مقاله را در زیر می آوریم..»...وقتی آخوندها مستقر شدند و برای استقرار خویش دستﻫﺎﻯ قمه به دست را از زیر عبای خویش به در آوردند و تا زانوی اسب امام زمان خون ریختند و جنازۀ دموکراسی و آزادی را با فریادهای ﷲ اکبر به بهشت زهرا بردند آن وقت سخنان بیگانگان در ایران گوش شنوا یافت. ملاها که رادیو و تلویزیون را غصب کرده بودند به اشاعۀ دروغ و فریب مشغول شدند. همۀ آن دروغگویانی که تا دیروز دشمن خدا محسوب می شدند حال مصلحت دروغ را برای بقاء خویش شرعی و حلال می کردند.در فردای تشییع جنازۀ دموکراسی و آزادی، در فردای قتل عام حقوق دموکراتیک و مدنی مردم، زبان انتقاد امپریالیستﻫﺎ باز شد و بذر آنها در ایران زمینۀ رشد یافت. آخوندها برای ایجاد رعب در جامعه، در کودکستانﻫﺎ موسیقی برنامهﻫﺎﻯ رادیوهای بیگانه را پخش می کردند و نظارت و دقت می کردند کدام یک از کودکان با آن موسیقی همراهی می کند و یا نسبت به آن ابراز آشنائی می نماید. آنها با این تدبیر غیر انسانی فوراً برای خانوادۀ آنها مزاحمت فراهم کرده و در صورت نیاز سر به نیستشان می کردند.ولی آیا این روش آخوندها توانست جلوی مبارزۀ مردم را بگیرد؟ هرگز!آیا این روش آخوندها توانست مردم را از تلاش برای آگاهی و کسب اخبار واقعی باز دارد؟ هرگز!آیا با آدمکشی، با زندان و شکنجه و تبعید و سانسور و دروغ می شود از حرکت اجتماع جلوگیری کرد و مردم را به قهقرا کشید؟ هرگز! اگر چنین بود کلیسای قرون وسطائی در دنیا حکومت می کرد و در ایران "آریامهر" هنوز بر سر کار بود و این همه جنبش اعتراضی در ایران پدید نمی آمد.وقتی پیشرفت علوم ادامه یافت و فن آوری شبکۀ اینترنت، پست الکترونیکی، اختراع رایانه (کمپیوترــ توفان)، پرتاب ماهواره ... پدید آمد و نیاز زمان، ملاها را مجبور می کرد به این ضرورت زمان تن در دهند آن وقت زمینهﻫﺎﻯ جدید برای کسب اخبار واقعی پدید آمد. نخست مردم به تلویزیونﻫﺎﻯ ممالک همسایه نگاه می کردند و به تدریج توسط آنتنﻫﺎﻯ بشقابی به برنامهﻫﺎﻯ بیگانه دست پیدا کردند که راست و دروغ را بخورد مردم می داد. رژیم جمهوری اسلامی به جای این که از این تجربۀ شکست خوردۀ تاریخ درس بگیرد مانند همۀ بزدلﻫﺎﻯ مستبد تاریخ به خشونت و ارعاب متوسل شد به حریم خانهﻫﺎﻯ مردم بدون حکم دادستان، برخلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی به صورت خودسرانه و باندهای مافیائی تجاوز کرد، امنیت مردم را به خطر انداخت آنتنﻫﺎﻯ بشقابی را ضبط کرده، پنهانی فروخت و یا تخریب نموده و صاحبان آنها را به پرداخت بهای گزاف مجبور نمود تا نگذارد اخبار مضر به حال آنها در رسانهﻫﺎﻯ خارجی نشان داده شده و به چشم و گوش مردم برسد. آیا رژیم ملاها با این تهدید و ارعاب و دزدی و اقدامات غیر قانونی و وحشیانه موفق شد مردم را از تلاش برای کسب اخبار و اطلاعات حقیقی باز دارد؟ هرگز!در کنار رسانهﻫﺎﻯ گروهی بیگانگان که در اساس خویش از طریق سازمانﻫﺎﻯ امنیتی امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ تغذیه می شوند تلاش برای انجام انقلاب مخملی در ایران نیز آغاز شد. دشمنان ایران که رنگ دموکراسی به خود گرفتهﺍند با شناخت از نقاط ضعف یک رژیم مستبد و فاشیستی و سلسله مراتب مافیائی آن، زمینه را برای سازمان دادن اعتراضات بر حق مردم و تکیه بر حقوق عادلانۀ آنها مناسب دیدند و خواستند که بر این موج اعتراضی بالقوه که زمینۀ مادی آن از همان اوایل انقلاب در ایران وجود داشت سوار شوند و مقاصد خویش را به کرسی بنشانند. مردم معترض و جان به لب رسیده در شبکۀ اینترنت فعال شدند، مردم در اعتراض به رژیم ملایان با ارسال پیامک توسط تلفنﻫﺎﻯ همراه که خود یک اختراع تازه بود و جهانگیر شده بود نه تنها ملاها و مذهب را مسخره می کردند بلکه راهی یافته بودند که تماسﻫﺎﻯ فوری و سرّی گرفته و از این فن در جهت سازماندهی و پخش اخبار و حتی شایعات استفاده کنند. رژیم جمهوری اسلامی که تا دیروز نامهﻫﺎﻯ ارسالی از خارج را بر خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی باز می کرد و مرکزی برای نظارت بر این امر در باغشاه ایجاد کرده بود حال با هجوم پستﻫﺎﻯ الکترونیکی روبرو شده بود. مردم ایران مراکز سانسور رژیم جمهوری اسلامی را دور زده بودند. در حالی که مأمورین رژیم مطبوعات ایران را از درج اخبار واقعی برحذر می داشتند و آنها را شدیداً تحت کنترل داشته خبرنگاران را یا می خریدند و یا اخراج می کردند و به امان خدا رها می ساختند تا از گرسنگی بمیرند، مردم با دوربینﻫﺎﻯ تلفن همراه صحنهﻫﺎﻯ تکان دهندهﺍﻯ از کشتار مردم را به جهان مخابره می کردند. هر ایرانی وطنپرست برای خود یک خبرنگار شده بود. دنیا در مقابل قدرت تودهﻫﺎﻯ مردم در ایران، درجۀ بالای از خودگذشتگی و شهامت آنها سر تعظیم فرود آورد. رژیم مستبد و دروغگوی جمهوری اسلامی که به وجود آتش جهنم برای خود اعتقادی ندارد و آن را برای مردم توصیه می کند در مقابل این موج بی انتها سراسیمه شد و روحاً درهم شکست. در این جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی به شدت باخت و در سراسر جهان و ایران بی اعتبار شد. ترس سراپای عمال رژیم را در بر گرفته است زیرا تازه می فهمند که چه سیل خشم عظیمی، دارد متراکم می شود که در آیندۀ نزدیک هرگز نمی توان مانع سرریز شدن و خروشیدن آن شد. پایهﻫﺎﻯ رژیم جمهوری اسلامی در 22 خرداد لرزید و تضادهای حاکمیت را تشدید نمود. گرچه مبارزۀ مردم فروکش کرده و از دامنۀ آن کاسته شده است ولی این تنفسی برای کسب مجدد قوا و تنفسی در فاصلۀ جنگ نخست و آخرین نبرد است. رژیم جمهوری اسلامی به جای این که بفهمد که دروغگوئی در دنیای کنونی، در شرایطی که میلیونﻫﺎ ایرانی در خارج از کشورند و با خانوادهﻫﺎیشان در ایران تماس دارند و اخبار را می برند و می آورند و بخشﻫﺎﻯ مثبت فرهنگ پیشرفتۀ غرب را می آموزند و به ایران می آورند و آن را در مقابل خرافات و سنت قرون وسطائی آخوندی افراشته می کنند، فایدهﺍﻯ ندارد، به جای آن که بیاموزد مردم را نمی شود در قرن بیست و یکم در بی اطلاعی نگاه داشت و خرافات را تبلیغ کرد و به مردم نمی شود بی احترامی نمود و مدعی شد رأی مردم فاقد ارزش است. مردم را نمی شود گلهﻫﺎﻯ گوسفند فرض کرد که نظر نداشته باشند و تنها نظر ولی فقیه درست بوده و تنها وی است که حق اظهار نظر دارد، ترجیح می دهد که از واقعیت فرار کند و مانند همۀ مستبدین تاریخ که گوش شنوائی برای نظریات مردم نداشتند دارودستهﻫﺎﻯ مافیائی خویش را مسلح کند. آنها پاسداران را مسلح کردهﺍند، بسیجیﻫﺎ را مسلح کردهﺍند، لباس شخصیﻫﺎ را مسلح کردهﺍند، آخوندهای خودی را مسلح کردهﺍند، گروهﻫﺎﻯ تروریستی خودی را که اعضای حزب مؤتلفۀ اسلامی و فدائیان اسلام و حزبﺍلله هستند مسلح کردهﺍند، هرندیﻫﺎ از خانوادۀ تروریستﻫﺎئی که نخست وزیر حسنعلی منصور را به قتل رساندند بر سر کار آوردهﺍند و... به امید این که موج مقاومت میلیونی مردم را درهم شکنند. آخوندها می خواهند به هر قیمت مانند یک قوای اشغالگر در ایران عمل کنند و بر سر کار بمانند. آنها برای خویش "طبقۀ جدید" خلق می کنند تا پایگاه اجتماعی آنها قرار گیرد. گدا پروری به بهانه حمایت از کم درآمدها و کوخ نشینان، تقویت لومپن پرولتاریا، سرازیر کردن در آمد نفت به جیب قشر معینی از جامعه و ایجاد اقلیت کاخ نشین خودی بوروکرات، خرافات پروری و مرید جمع کنی و بذل و بخشش عناوین دکتر و مهندس به قشر معینی که مطابق با آن در مقامات معینی نصب شده و از بودجۀ کشور زالووار بدون کوچک ترین منفعت اقتصادی ارتزاق می کنند، از ویژه گیﻫﺎﻯ دیگر آخوندهاست. مثلاً بیکارهﻫﺎ و مفتخورها می توانند لیسانس و دکترای قرائت قرآن از حفظ را دریافت کنند و وزارت علوم اسلامی دکترای از حفظ خواندن قرآن را هم وزن دکترای فیزیک اتمی از دانشگاهﻫﺎﻯ معتبر اروپا و آمریکا ارزیابی می کنند. اشتباه نکنید سخن بر سر از حفظ کردن قرآن است و نه آموختن زبان عربی. بسیاری از این دکترها و دکتر زادهﻫﺎ بر وزن آقازادهﻫﺎ معنی سورهﻫﺎ و آیهﻫﺎئی را که حفظ کردهﺍند، نمی دانند. این حافظین قرآن سپس با این دانش جزئی استخدام دولت می شوند و از بودجۀ نفت و مالیات عمومی زالووار استفاده نموده و همیشه برای دستگاه مافیائی احمدی نژاد سینه می زنند. احمدی نژاد در کنار دستگاه آخوندی، دستگاه غیر آخوندی مشترکﺍلمنافع دیگری خلق می کند تا رژیم بتواند دو پای خویش را بر دو گرده قرار دهد و پایگاه اجتماعی خویش را گسترش دهد. ولی آیا این تشبثات رژیم کاری خواهد بود؟ هرگز زیرا از این "عقلﻫﺎﻯ کل" همۀ جوامع استبدادی به خود دیده است و راسپوتینﻫﺎ را به سزای اعمالشان رسانده است. چنین دستگاهﻫﺎئی در درجۀ اول در درون خود دشمنان خویش را پرورش می دهند، آنها در درون خود مارهائی را می پرورانند که برای چپاول بیشتر بر ضد خودشان دسیسه می چینند و از خوردن خون خودشان لذت می برند. احمدی نژادها دشمن پرورند زیرا نمی توانند به مردم میهنشان تکیه کنند. اخیراً برای مبارزه با اشتیاق مردم به دانائی، دستگاهﻫﺎﻯ پارازیت ساز وارد کردهﺍند تا مانع شوند که مردم با گوش دادن به رسانهﻫﺎﻯ گروهی اجنبی از آن چه در ایران می گذرد با خبر شوند. اکثریت قریب به اتفاق مردم اخبار را از رسانهﻫﺎﻯ خارجی به دست می آورند زیرا می دادند که رسانهﻫﺎﻯ تحت کنترل داخلی دروغ می گویند. خطرات ایجاد این پارازیتﻫﺎ برای سلامتی آن طور که گفته می شود به قدری زیاد است که صدای خود ملاها نیز در آمده است. چون امواج رادیوئی پارازیتﻫﺎ، دیگر موافق و مخالف رژیم نمی شناسد و همه را آن گونه که می گویند به بیماری "سرطان" مبتلا می کند. آخوندها از ترس این که خودشان سرطان نگیرند (گور پدر ملت ایران ــ توفان) به انتقاد از نصب این آنتنﻫﺎ دست زدهﺍند و خواهان آنند که آنها را برچینند و یا ترتیبی دهند که فقط "ضد انقلاب" سرطان بگیرد. آخوند سرطانی تمایلی به بقاء حکومت اسلامی ندارد زیرا آنها به مصداق بعد از مرگ من چه دریا چه سراب زندگی می کنند.در مطبوعات ایران تأثیرات خفقان را به صورت روشن می بینیم که می نویسند: "میزان روی آوردن مردم به ماهواره نسبت به سال قبل دوبرابر شده است"متن خبر: » قائم‌مقام سازمان صدا و سیما با اشاره به این كه 40 درصد مردم به ماهواره روی آورده‌اند گفت: روند گسترش ماهواره در جامعه بسیار نگران كننده است. دارابی هم چنین از رشد روزافزون حضور ماهواره در میان خانواده‌های ایرانی خبر داد و این روند را نگران كننده دانست و افزود میزان روی آوردن مردم به ماهواره نسبت به سال قبل دوبرابر شده است.مسعود پزشكیان نمایندۀ تبریز و عضو كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی خواهان بررسی جدی تأثیرات مخرب پارازیت‌های ماهواره‌ای در سلامت و روان انسان شد و گفت: از نهادی كه مسئول پخش پارازیت برای مختل كردن ماهواره‌ها در شهر تهران است خواهش می‌كنیم به عواقب جدی این امواج مخرب بر سلامت شهروندان تهرانی توجه داشته باشد.نمایندۀ تبریز خاطرنشان كرد: متأسفانه پخش پارازیت به صورت كاملاً بی ضابطه‌ای صورت می‌گیرد و در این خصوص به تنها چیزی كه توجه نمی‌شود سلامت شهروندان است.نمایندۀ تبریز با اشاره به نقش نظارتی مجلس در دفاع از حقوق شهروندان گفت: مجلس در این مورد باید به صورت جدی وارد شود و از سلامت مردم دفاع كند. «متوجه می شوید که نگرانی نمایندگان شورای نگهبان "بی ضابطه" بودن این اقدامات است و نه این که با این کار آزادی بیان نقض می شود و تیغ سانسور به کهکشانﻫﺎ نیز می رسد. راه چاره را رژیم سرمایهﺪاری مافیائی جمهوری اسلامی در این دیده است که به در خانۀ هر کس که تلویزیون دارد نامۀ تهدید آمیزی ارسال دارد و "مشترک عزیز" را از عواقب دیدن برنامهﻫﺎﻯ رسانهﻫﺎﻯ اجنبی به هراساند. مأمورین رژیم مردم را تهدید می کنند که به موجب قانون هر کس در حریم خانۀ خود برنامهﻫﺎئی را در تلویزیون تماشا کند که از نظر رژیم جمهوری اسلامی مجاز نیست، وی را مجازات کرده و پوستش را می کنند. صرفنظر از این که این تهدید توخالی است و چنین امری عملی نیست و این کار نشانۀ درماندگی کامل رژیم است روشن است که ادامۀ این سیاست سانسور، تهدید، شکنجه، تعقیب، زندان و اعدام به آنجا منجر خواهد شد که همراه فروش هر تلویزیون یک مأمور امنیتی نیز اعزام کنند تا شب و روز در کنار تلویزیون مواظب باشد مردم چه برنامهﻫﺎئی را مشاهده می کنند. شکست این سیاستﻫﺎ از هم اکنون روشن است. رژیمﻫﺎئی که برای مردم کشورشان و برای انسانﻫﺎ ارزشی قائل نیستند، سرانجام محکوم به نابودی هستند. تجربۀ 30 سال مبارزه با علم و دانش، تجربۀ 30 سال تبلیغ جهل و خرافات، تجربۀ 30 سال مبارزۀ مردم در افشاء این رژیم دروغگو و ریاکار چشمان آخوندها را نگشوده است که با این روش، طناب دار را به گردن خود می اندازند. مردم برای خدا و پیغمبر نیز تره هم خرد نمی کنند دارو دستۀ خامنهﺍﻯ، احمدی نژاد که جای خود دارند... «مناظرهﻫﺎﻯ اخیر در صدا وسیما رونقی نخواهد داشت و فقط برای فریب مردم است و بس. فرجام رژیم جمهوری اسلامی جز سرنگونی نیست.
Toufan electroniki shomareh 43
میهن اسیر » ترانه های انقلابی » برای شنیدن
ترانه و دیدن کلیپ اینجا را کلیک کنید



لا لا لا لا لا گل ابریشم
بخواب آروم مو پریشم ،
نرو از پیشم ، بی تو فردا شب می چکه ،
قطره قطره از چشم ماهرودا خشکیدن،
موجا خوابیدندیوماهی ها تو کوچه می رقصن با خون ،
افتاده بی جون دختر بهار ،
گل داده گلوش توی شوره زارهوهوی باده ،
گل ها شکسته از کوچه مردا می یان خاموش و خسته ،
افتاده بی جون دختر بهار ، گل داده گلوش توی شوره زارر
مادر غمگین برخیز و ببین
از پس پرده شب می تابه خورشید ،
با تیغ فردا پرده سیاه می افته کنار ،
صبح می شه پیدااز این شب سرد ، باید گذر کردراهی نمونده به ساحت آزادی ،
خون بسته چراغ تو کوه و کمر ، کو تفنگ من ، کو اسب کهرتو پرده اشک ، آوازه رودهسینه شاه ماهی ها پر فریاده ،
برخیز ای هم بند !
برخیز ای هم بغض ! گر تو برخیزی میهن آزاده
Sen ey partizan, beni de götürÇa bella ça bella ça bella ça ça çaBeni de götür dağlarınıza , dayanam tutsaklığa
Eğer ölürsem ben partizancaÇa bella ça bella ça bella ça ça çaSen gömmelisen ellerinle beniEllerinle toprağıma
خونه ضحاک ،
خشم و خون و خاک بنیاد قلعه ماران براندازیم
گر به ما تازد ، ما به هم سازیم ،
تاج خونش را بر خاک اندازیمزوزه گرگه ،
خاموشی مرگهباید از جان به جهان آتش افروزی ،
پا به پای هم تا ستم سوزی تا سپیده ی روز پیروزی