۲۸ آذر ۱۳۹۳

اعتراف به شکنجه گری، نعل وارونه امپریالیسم


اعتراف به شکنجه گری، نعل وارونه امپریالیسم


 

در روز سه شنبه 9 دسامبر 2014 سنای آمریکا گزارش پژوهش خویش را در مورد شکنجه سازمان "سیا" نسبت به کسانی که متهم به اقدامات تروریستی بودند بر ملا کرد و کوشید با نعل وارونه زدن، بر چهره بی آبروی امپریالیسم آمریکا آب تطهیر بریزد. اعتراف منتقدانه به تروریسم دولتی آمریکا بر ضد کسانی که به نادرستی و یا به درستی، آنها را تروریست نامیده است سالها بعد از تجاوز به عراق و افغانستان و آدمربائی آنها که دیگر قابل کتمان نبود روش جدیدی است برای تبرئه مجدد امپریالیسم آمریکا در افکار عمومی مردم جهان. این اعترافات منتقدانه ادامه همان سیاستهای توسل به ابزار خشونت و زجر، برای مُقُر آوردن قربانیان است. سنای آمریکا تنها به چیزی اعتراف کرده که نه توسط خود رژیم و دولت آمریکا، بلکه توسط انسانهای قهرمانی برملا شده، که تا لحظه آخر امپریالیسم آمریکا می خواست با سرکوبشان از افشاء این حقایق جلوگیری کند و این افراد را به زندانهای طولانی بنام خائن محکوم کرده است. این گزارشِ به ظاهر تکان دهنده، تنها بخش ناچیزی از مجموعه جنایات آمریکاست تا اصل مسئله را لاپوشانی کند و برای آبروی از دست رفته به یاری اندیشمندان و روان شناسان خود مرهمِ دل پیدا کند. این اعترافات یک ضد حمله تبلیغاتی و برای رد گم کردن است و نه چیز دیگر.

 

آمریکا با این کارش می خواهد در افکار عمومی مردم جهان که همه به این جنایتی که تا کنون مخفی می شد پی برده اند، چنین جلوه دهد که گویا این اتفاقات کار یک عده افراد "خاطی" بوده که "ارزشهای آمریکائی" را بدون اطلاع بالائی ها، سرِخود زیر پا گذارده اند. در ایران نیز این عده را "عوامل خودسر وزارت اطلاعات" می نامیدند که با "خودسری" به قتلهای زنجیره ای دست زده و ظاهرا گویا بدون اینکه روح نظام و اسلام از آن با خبر باشند ارزشهای اسلامی را خدشه دار کرده اند. در آمریکا این امدادهای غیبی با شکنجه افراد بیگناه، آدمربائی و زجر و عذاب آنها در آلمان، لهستان، رومانی، لیتوانی، مصر و سوریه و... مشغول بوده و این عملیات متهورانه و "انسانی" را سالیان سال ادامه داده اند و هیچکس از آن با خبر نبوده است. ولی واقعیت برخلاف دروغهائی است که در گزارش به سنای آمریکا برای تبرئه آمریکا ارائه می شود. اکنون دیگر تاریخ مصرف این شکنجه ها تمام شده است و اعتراف مزورانه به "نادرستی" آن می تواند شکنجه گران را تبرئه کند و بازار شکنجه های بعدی را گرم نگهدارد و سیمای شکنجه گر امپریالیسم را آرایش کند.

 

چگونه امکان دارد انسانهای بی گناه را در اقصی نقاط جهان ربود، در آلمان در پایگاههای هوائی آمریکا(رام اشتاین) آنها را با دستها و چشمان بسته با لگد و مشت به لهستان، کشورهای بالتیک، رومانی، و... فرستاد و کسی از آن خبر نداشته باشد. این امر نشان می دهد که مجموعه ای از دولتها برای نقض سیستماتیک حقوق بشر و آدمکشی با یکدیگر همکاری می کرده اند. هواپیماهای آدمربائی با اجازه این دولتها در فرودگاههای آنها فرود می آمده و قربانیان بلاواسطه به شکنجه گاه ها گسیل می شدند و زیر نظر بازجویان آمریکائی آخرین نوع عملیات زجر آور که مورد تائید پزشکان آمریکائی قرار گرفته است در مورد آنها برای گرفتن اعتراف بکار گرفته می شد. روش امپریالیسم آمریکا همان روش کلیسای قرون وسطی است که با شکنجه محکومان و سوزاندن آنها در آتش و اتهام جادوگری و ساحری به آنها بستن، تا نه آن حد آنها را شکنجه می کردند تا به اعترافات ساختگی برای تسریع در مرگشان دست بزنند. این روش کلیسای قرون وسطی را که ارزشهای اروپائی بود، انقلاب فرانسه بدور افکند و دست کلیسا را از زندگی مردم کوتاه کرد، ولی صدها سال بعد از آن امپریالیسم همان روشهای قرون وسطائی را که از ارزشهای دنیای امپریالیستی است، برای نقض حقوق انسانها به کار گرفته اند و همه دست اندر کاران سیاست آمریکا از آن با خبر بوده و آنرا تا زمان لازم تائید کامل کرده اند. وزیر دادگستری، رئیس سازمان سیا، مشاور امنیتی و حقوقی جرج بوش، وزیر امور خارجه، شخص جرج بوشِ پسر و حتی عالیترین مقامات قضائی آمریکا بر آن صحه گذارده بودند. اگر این نظام نیست پس دیگر چیست؟ مگر ترومن، آیزنهاور، کندی، جانسون، نیکسون، فورد، ، کارتر، ریگان، جرج بوش پدر، کلینتون و اوباما غیر از این کرده اند؟

تاریخ سیاست امپریالیسم آمریکا تاریخ شکنجه، جنگ، کودتا، آدمکشی و جنایت است. آمریکائی ها دانشگاه شکنجه دارند و ماموران امنیتیِ ممالک دوست را در این دانشگاهها به روشهای بازجوئی آمریکائی و آخرین تحولات و اکتشافات علمی در این عرصه آشنا می سازند. سربازان آمریکائی را که برای تجاوز به آمریکای مرکزی و جنوبی می فرستادند، با خود جزواتی همراه داشتند که در آنها با تصاویر و توضیحات کافی و علمی، انواع و اقسام روشهای اعترافگیری از اسراء را به آنها آموزش می دادند. این عمل و دستورالعمل  کار چندتا سرباز مزدور و متجاوز نبود. دستگاهی دولتی و سازمان یافته در پشت سر آنها بود که تا جزئیات را تعیین کرده بود. بطوریکه وقتی اسرار آن بر ملا شد و این کتب بدست نیروهای مخالف افتاد و منتشر گشت آمریکائی ها نه راه پس داشتند و نه راه پیش. راه دور نرویم اخیرا کتابی به نام "دکترین شوک" به نگارش یک پژوهشگر کانادائی بنام "نائومی کلاین" منتشر شده است که تاریخچه جنایات آمریکا و روشهای "علمی" آنها برای شستشوی مغزی اسراء را در آن نشان می دهد. کتابی در آلمان نیز بنام "آرتیشکون" در این زمینه منتشر شده است که نشان می دهد شکنجه و کشتار و اعترافگیری و شستشوی مغزی توسط امپریالیسم آمریکا یک امر نهادینه شده و از ماهیت آن بر  می خیزد و سابقه طولانی از زمان جنگ جهانی دارد. کسی نیست که خاطره جنایات آمریکا در ویتنام و شکنجه هائی را که آنها به سربازان ویتنامی و مردم آن کشور می دادند فراموش کرده باشد. هنوز هم تصاویر فجایع آمریکا در ویتنام، کامبوج، لائوس، کره شمالی، عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و... تکان دهنده است.

به داستان شکنجه در برزیل گوش دهید. از زمانی که خانم دیلما روسف در بزریل به مقام ریاست جمهوری رسیده است، دیگر نمی شد شکنجه های وحشیانه کودتاگران برزیلی را که با همکاری سازمان "سیا" صورت می گرفت، انکار کرد. خانم دیلما یوسف را نیز به عنوان تروریست در زندانهای کودتاگران شکنجه دادند و فکر نمی کردند که قربانی آنها روزی به مقام فعلی ریاست جمهوری برزیل برسد. وی خودش شکنجه خفگی مصنوعی با استفاده از آب را برای نخستین بار در سالهای 1964 تا 1985 در زندانهای برزیل شاهد بود. همان دوران هم این روش، روش آمریکائی محسوب می شد. در پژوهشهائی که با فشار افکار عمومی علیرغم دادن امان نامه به جنایتکاران کودتاگر منتشر شده است، یکی نیز مصاحبه با کرونل پالو مالائس Coronel Paulo Malhaes افسر شکنجه گر برزیلی و اعترافات وی است. وی اعتراف کرد که شکنجه بطور سازمانیافته در برزیل به کار گرفته می شد. وی اعتراف کرد که برای آموزش شکنجه به بریتانیای کبیر اعزام شده تا از تجارب آنها در شکنجه مبارزان ایرلندی استفاده کند. اسم شکنجه آنها "تاب طوطی" بود. دوستان دیگر وی را نیز برای آموزش شکنجه، به مدرسه آمریکائی موجود در منطقه ترعه پاناما اعزام داشتند تا به آنها آموزشهای لازم را بدهند. سازمانهای امنیتی جهان و برزیل در ماه آوریل 2014 وی را به خاطر افشاء این اسرار ترور کردند و تا اسرار بیشتری را برملا نکند(رجوع کنید به مقاله نشریه آلمانی زوددویچه تسایتونگ مورخ 12/12/2014 "شوک بعد از سی سال" به مناسبت انتخاب مجدد خانم دیلما روسف به مقام ریاست جمهوری برزیل). این ها وقایع غیر قابل انکار هستند.  

آیا می شود مدعی شد که همه روسای جمهوری آمریکا در گذشته نسبت به این همه جنایت بی خبر بوده اند؟ از جمله از پرتاب گازهای سمی که خودشان در اختیار صدام حسین گذارده بودند تا بر سر سربازان ایرانی و کردهای عراق بیاندازد، بی خبر بودند؟ می توان مدعی شد که نظام امپریالستی بر شالوده ای بجز شکنجه و جنایات استوار بوده و خواهد بود؟

 

روشن است که چنین امری ممکن نیست. شکنجه بخشی از سیاست خارجی و داخلی امپریالیست آمریکا برای سرکوب مخالفان است و این سیاست در آینده نیز ادامه خواهد داشت. اینکه امروز امپریالیست آمریکا این نیاز را دریافته که به انتقاد از خود دروغین دست یازد بیشتر نتیجه فشار مردم جهان و بی اعتبار شدن "ارزشهای آمریکائی-اروپائی" ادعائی آنها است که حنایشان دیگر رنگی ندارد و موجبات تمسخر شنونده می شود. امپریالیسم آمریکا برخلاف تبلیغات اخیر پشیمان و سرافکنده نیست و خودش این جنایات را در اثر پژوهش مستقل خود، کشف نکرده است، بلکه بر آن تا حد ممکن سرپوش گذارده است. افراد فداکاری این جنایات را برملا کرده اند چه در گذشته و چه در حال نظیر ادوارد اسنودن و... امپریالیسم آمریکا به چیزی که دیگر قابل کتمان نیست اعتراف می کند و تلاش بیهوده دارد که به افکار عمومی چنین القاء کند که این اقدامات نه یک امر ماهوی ناشی از ماهیت وی، بلکه یک مسئله گذرا بوده که محصول خطای فردی است و آمریکا "مسئولانه" به آن برخورد کرده، آنرا محکوم نموده و دامن آلوده خویش را با این اعترافات کاذب پاک کرده است. و در این صحنه سازیِ نعل وارونه زدن، می تواند مدعی شود که اعتراف به شکنجه کردن حتی خودش یک حسن است که از ماهیت "دموکراتیک" امپریالیسم ناشی می شود وگرنه بسیاری کشورها وجود دارند که در زندانهایشان شکنجه می دهند، ولی همین اعترافات "صمیمانه" را نیز نمی کنند. این اعترافات نشانه "صمیمیت" آمریکاست. آنها به مردم جهان وعده می دهند که دیگر شکنجه نخواهند کرد، آدم نخواهند کشت و گربه عابد و زاهد خواهد گردید. همین عوامفریبان ولی حاضر نیستند قانونهائی را که در این عرصه به تصویب رسانده اند رسما منسوخ اعلام کنند. قانونها هنوز به قوت خویش باقی هستند، افراد "خاطی" مورد پیگرد قرار نمی گیرند، بلکه کل نظام از آنها حمایت می کند، ولی همه چیز مسکوت گذارده می شوند تا بعدها در صورت نیاز مجددا از کشوی میزها بیرون بیایند. آمریکا حتی کتمان می کند که با فشار این نظام بسیاری از ممالک دیگر مجبور به شکنجه شده اند و در این شکنجه گاهها ماموران آمریکائی برای اینکه دستشان "کثیف" نشود به عنوان ناظر و مشاور حضور داشته اند. آمریکا اعتراف نمی کند در تمام ممالکی که حقوق بشر به زیر پا گذارده می شود و شکنجه اعمال می شود، همه دوستان آمریکا هستند و حتی آمریکا محکومیت آنها را در کمیسیونهای حقوق بشر و شورای امنیت وتو می کند.

اعترافات غیر قابل پرده پوشی و غیر قابل انکار کنونی امپریالیسم آمریکا، پرده ساتری بر ماهیت جنایتکارانه امپریالیسم است.

 

حزب کارایران(توفان)

جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳

www.toufan.org

 

۷ آذر ۱۳۹۳

ضرورت تامین هژمونی طبقه کارگر برای هرگونه تحول بنیادین انقلابی درایران


ضرورت تامین هژمونی طبقه کارگر برای هرگونه تحول بنیادین انقلابی درایران
سخنی درمورد اوضاع کنونی ایران

35 سال از انقلاب 57 می گذرد . این انقلاب که با امید به دست یابی به آزادی و خاتمه یافتن دیکتاتوری و خفقان و رسیدن به عدالت اجتماعی با مبارزه و از جان گذشتگی و فداکاری انقلابی اکثریت قاطع مردم صورت گرفت و در به ثمر رسیدن آن و سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم و اخراج مستشاران خارجی و خروج از پیمان ارتجاعی سنتو و کسب استقلال سیاسی ، طبقه کارگر ایران و بخصوص نفتگران نقش قاطع و تعیین کننده ای داشتند با خیانت حاکمیت روحانیت به اهداف آن نا تمام باقی ماند.
روحانیت که به عنوان ارتجاعی ترین و مناسبترین آلترناتیو برای رژیم شاه در جهت ایجاد کمربند سبز اسلامی و ضد کمونیستی مورد تائید نشست سران قدرتهای امپریالیستی در گوادلپ ، قرار گرفت و به وسیله دستگاههای سخن پراکنی آنها و از جمله آیت الله بی بی سی لانسه شد ، از همان قبل از به قدرت رسیدن، با انواع ترفندها و خدعه و فریب و نیرنگ و تشکیل گروهها ترور و باندهای سیاه در جهت سرکوب نیروهای انقلابی دست بکار شد و راه خیانت به اهداف انقلاب را در پیش گرفت. دیکتاتوری و بی عدالتی اجتماعی اینبار با ریش و پشم و زیر نعلین آخوندهای روباه صفت مکار ،باز سازی شد.

در طی این 35 سال روز به روز به دست آوردهای انقلاب مردم و حقوق کارگران تعرض بیشتری صورت گرفت ، چند سال اولیه بعد از انقلاب ، همه مشکلات را به گردن وضعیت به ارث رسیده از رژیم گذشته انداختند. هشت سال مشکلات را به گردن جنگ تحمیلی و صدام افلقی و تکریتی انداختند . بعد از آن هم مشکلات دوران بازسازی و جناح اکبر شاه و بعد هشت سال مقصر اصلاح طلبان حکومتی و نه اصول گرایان و هشت سال بعد جریان انحرافی احمدی نژاد و به این ترتیب با استفاده از نیروی سرکوب و فریب توانستند طبقه کارگر و زحمتکشان را به خاک سیاه بنشانند و البته این تجارب جنبه مثبتی داشت که واقعیت اصلاح ناپذیر بودن جمهوری اسلامی را در عرصه عمل به بخشهای متوهم جامعه نشان دهد.

طبقه کارگر در کلیت خود بعد از 35 سال عملکرد رژیم ، به طور عینی و با گوشت و پوست و استخوان خود ماهیت ضد کارگری آن را درک کرده و هیچگونه توهمی نسبت به هیچ کدام از جناح ها و باندهای مافیائی دستگاه حاکم ندارد . رسیدن به ضرورت انقلاب اجتماعی برای برون رفت از این وضعیت فلاکت بار، در بین طبقه کارگر بیشتر از همه اقشار و طبقات دیگر است .البته در کنار این شرط عینی ضروری برای هرگونه تحول بنیادین ، شرط ذهنی به مفهوم داشتن تشکیلات و رهبری و داشتن استراتژی و تاکتیک های مناسب برای رسیدن به هدف ضروری است.
برداشتن گامهای آگاهانه و سنجیده در جهت تامین هژمونی طبقه کارگر در انقلاب آتی ایران بدون شناخت دقیق از تحولات جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی ایران غیر ممکن است.
شناخت دقیق تاریخ صد و دهساله جنبش کارگری و کمونیستی ایران از پایه ریزی سازمان سوسیال دمکراسی انقلابی ایران ( همت ) در 1904 و نقش این سازمان در رهبری انقلاب مشروطیت و پایه ریزی و کمک به ایجاد اتحادیه های کارگری ایران و سپس تشکیل حزب عدالت و حزب کمونیست ایران به رهبری رفیق حیدر خان عمواوغلی و نقشی که این حزب در تمام جنبش های آزادیخواهانه و ضد استعماری در مناطق مختلف کشور ایفا ء نمود و اقدامات حزب در جهت گسترش جنبش سندیکائی ایران و پرورش فعالین کارگری کمونیست ؛ تشکیل گروه 53 نفر به رهبری رفیق دکتر تقی ارانی به عنوان ادامه دهنده راه حزب کمونیست ایران و نقش مهم آن در مبارزات ضد امپریالیستی و دمکراتیک و پرورش کادرهای برجسته ای که در آینده از رهبران جنبش کارگری و کمونیستی ایران شدند ؛ تشکیل حزب توده ایران در دهم مهر 1320 به عنوان ادامه دهنده این خط سرخ انقلابی و رهبری مبارزات ضد فاشیستی و ضد استعماری و دمکراتیک مردم ایران در دو دهه اولیه حیات انقلابی خود و نقش بی بدیل آن در جنبش ملی شدن صنعت نفت و ایجاد بزرگترین تشکل کارگری خاور میانه ( شورای متحده کارگری ) و بزرگترین اتحادیه دهقانی و سازماندهی تشکل های دمکراتیک جوانان و زنان و نظامیان انقلابی ؛ و ادامه این خط سرخ بوسیله سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان و بعدها حزب کار ایران ( توفان ) که توسط رفقا احمد قاسمی و غلامحسین فروتن از اعضای هیئت اجرائیه کمیته مرکزی حزب توده ایران ، مسئول نامه مردم ارگان حزب و نشریه دنیا ارگان تئوریک حزب و رفیق سغائی از افسران سازمان نظامی حزب پایه ریزی شدوپرچم مبارزه علیه رویزیونیسم خروشچفی را که به دست آوردهای سی سال ساختمان سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی به رهبری رفیق استالین تف ریخت وبه احیای سرمایه داری دست زد، بر افراشتند.
سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان با پایبندی به همان خط سرخ مارکسیسم لنینیسم درجنبش کمونیستی جهانی به رهبری رفیق استالین و پایبندی به تمام سنن و دستاوردهای تاریخی جنبش کارگری ایران تا آن زمان، مبارزه بی امان ایدئولوزیک را برای پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم علیه رویزیونیسم مدرن برافراشت و ازهیچ کوششی در راه احیای حزب واحد طبقه کارگر دریغ ننمود.
فروپاشی کاخ عظیم سوسیالیسم در اتحاد شوروی با روی کار آمدن خروشچف آغاز شد و نه در دهه هشتاد میلادی با به قدرت رسیدن گرباچف با تئوری پروستوریکا و گلاسنوست و یا جانشین دلقک و الکلیست او یلتسین.
حزبی که امروزه به دروغ نام حزب توده ایران را یدک می کشد و خود را وارث جنبش کمونیستی و ادامه دهنده راه روزبه ها و سرهنگ سیامک ها و وارطان ها معرفی می کند در واقع تاریخش از زمان تصویب و تائید مصوبات کنگره 22 حزب کمونیست اتحاد شوروی در پلنوم یازدهم کمیته مرکزی این حزب که به دور از چشم و اطلاع اعضاء و کادرهای حزب بود ، شروع شده است و هیچ ارتباطی با گذشته انقلابی وکمونیستی و دست آوردهای تاریخی این حزب ندارد ، چرا که ادامه دهنده آن راه نیست ، همچنانکه باند خروشچف نیز نه تنها ادامه دهنده مارکسیسم لنینیسم نبودند ، بلکه خائن به آن و تحریف کننده آن بودند . دست آورد بزرگ این حزب که با در غلطیدن به رویزیونیسم و نفی تحلیل طبقاتی با طرح تئوری "راه رشد غیر سرمایه داری به کمک اردوگاه سوسیالیسم" ، به نفی صف مستقل طبقه کارگر و نفی مبارزه دمکراتیک بعد از انقلاب 57 و دنباله روی از" خط امام " و دامن زدن به توهم توده های مردم و شکاف انداختن در صف نیروهای طرفدار سوسیالیسم در واقع کمک به استقرار حاکمیت ارتجاعی و سرمایه داری داعشی شیعه و شکست انقلاب بود . علاوه بر آن به بیراهه بردن هزاران نفر و هدر دادن جان صدها نفر متوهم عضو این حزب که حتی در پای جوخه اعدام فریاد درود برخمینی می کشیدند که در واقع جلاد اصلی شان بود ؛ و این حزب با افتخار این نابینائی طبقاتی و سیاسی خود را در نشریاتش منعکس می کرد و آن را نشانه دفاع صادقانه از حاکمیت اسلا م سیاسی و خط ضد امپریالیستی دروغین امام معرفی می کرد.
هدف از این اشاره مختصر به تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی ایران ، توجه دادن فعالین جنبش کارگری و سندیکائی ایران که ضرورت تشکیل سازمان سراسری کارگری و حزبیت را دریافته اند به امر مهم مطالعه دقیق و هوشیاری انقلابی است. چرا که صرف صداقت و شجاعت و فداکاری و مقاومت در زیر شکنجه هم کافی نیست و با داشتن همه این خصوصیات ولی بدون شناخت عمیق دوست و دشمن می توان فریب خورد و به جاده صاف کن امثال رضا نیم پهلوی تبدیل شد.
گذشته از جریانات آلوده و افشاء شده تروتسکیستی و سه جهانی های چینی و حزب ضد کمونیست و ضد کارگری و مزدور اسرائیلی منصور حکمت و چپ نماهای دیگری که می خواهند با کمک امپریالیستها دمکراسی و سوسیالیسم را برای مردم ایران به ارمغان آورند و منحرفین رویزیونیست راست و چپ ، جریانات دمکرات و روشنفکران فرد گرای مدعی چپ نیز هستند که نام خود را سازمان کارگران انقلابی نیز گذاشته اند ولی با نفی حزبیت و ماهیت ایدئولوژیک دولتها ، نفی دیکتاتوری پرولتاریا و دستاوردهای تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان و ایران با تقدیس حرکت خود به خودی کارگری و تبلیغ استقلال اتحادیه ها و سندیکا ها نه فقط از دولت سرمایه دار بلکه از حزب واحد سیاسی مارکسیست لنینیستی طبقه کارگر ، در عمل همراه با آشفته فکری خودشان به آشفته فکری اطرافیانشان نیز دامن میزنند.

در چنین آشفته بازاری از مدعیان رنگارنگ کمونیست و طرفداری از طبقه کارگر ، از حزب دگر دیسی شده میلیاردرهای چین که نام کمونیست را به دروغ یدک می کشد و کارگران را تبدیل به بردگانی کرده ، که از فشار کار خودکشی می کنند و احزاب پارلمانتاریست چپ اروپای غربی و شرقی که در چهارچوب سیاستهای نئولیبرالیستی راه اصلاح جستجو می کنند و احزاب به اصطلاح کارگری و سوسیالیستی که مجری سیاستهای امپریالیستی هستند مثل حزب کارگر انگلیس و حزب سوسیالیست فرانسه و چه در رابطه با ایران که به نمونه هائی از آن اشاره شد ، تشخیص حقیقت و شناخت راه صحیح برای فعالین کارگری و سندیکائی که در دریائی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی درگیر هستند چندان ساده نیست ولی برای به نتیجه رسیدن ، ضروری است.پیوند با حزب سیاسی خود که مغز متفکر و ستاد فرماندهی طبقه کارگر است امری ضروری برای کارگران پیشرو و فعالین جنبش سندیکائی است. در حزب است که میتوان به این شناخت که محصول دانش و خرد جمعی است دست یافت .
در چند ماه اخیر نشانه هائی در جنبش کارگری و سندیکائی طبقه کارگر دیده می شود که نشاندهنده رشد آگاهی و هوشیاری است .حرکت های اعتصابی و اعتراضی رو به افزایش علیه سیاستهای نئولیبرالیستی خصوصی سازی و اعتراضات گسترده به تغییرات ارتجاعی قانون کار و اعتراضات به عدم بیمه کارگران ساختمانی در جهت منافع سرمایه داران برج ساز و بخش مستغلات ، اعتراضات گسترده به سیاست رها سازی قیمتها و حذف یارانه ها و پرداخت دستمزدهای یک چهارم خط فقر و اعلام خطر بسیاری از فعالین کارگری نسبت به تدارک بازار ی از نیروی کار از برده های بی حقوق برای جلب سرمایه گذاران و غارت گران خارجی و امپریالیستی بعد ازچرخش خفت بار" نرمش قهرمانانه"،همگی نشاندهنده تحول کیفی در جهت بیان خواستهای کلیت طبقه کارگر و رودر روئی با دولت سرمایه دار به جای کارفرماها و سرمایه داران در نقاط مختلف است.
اعلامیه رضا شهابی در رابطه با سیاستهای امپریالیستی در منطقه و جنگ نیابتی در سوریه ، اعلامیه سندیکای کارگران فلزکار مکانیک و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در رابطه با مبارزات قهرمانانه مردم کوبانی علیه آدمخواران داعشی که محصول مشترک امپریالیستها و صهیونیستهای هستند و توسط دولت فاشیستی ترکیه و جنایتکاران آل سعود و شیخک قطر حمایت میشدند. نشان دهنده شناخت صحیح از دشمنان داخلی و خارجی طبقه کارگر ، تحلیلی طبقاتی و واقع بینانه از اوضاع خاورمیانه و دیدن دستهای پلید امپریالیستها و صهیونیسم و ارتجاع منطقه در ایجاد طرح خاورمیانه جدید و سیاستهای استعماری نوین می باشد.
جنبش کارگری ایران با توجه به تجارب غنی خود در انقلاب مشروطیت ، جنبش ملی شدن صنعت نفت در دهه بیست و انقلاب 57 ، بالفعل، این توانائی را دارد که تحت رهبری حزب واحد لنینیستی اش ، حزب کارایران(توفان) پرچم مبارزات انقلابی تمامی زحمتکشان و اقشار ملی و مترقی و آزادیخواه و عدالت پژوه جامعه را به دوش کشد.باید در این جهت کوشید . راه دیگری وجود ندارد. هر گونه تحولی بدون کسب هژمونی طبقه کارگر با شکست مواجه خواهد شد.
نقل از توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره 100 آبان ماه1393
www.toufan.org



‎ضرورت تامین هژمونی طبقه کارگر برای هرگونه تحول بنیادین انقلابی درایران
سخنی درمورد اوضاع کنونی ایران

35 سال از انقلاب 57 می گذرد . این انقلاب که با امید به دست یابی به آزادی و خاتمه یافتن دیکتاتوری و خفقان و رسیدن به عدالت اجتماعی با مبارزه و از جان گذشتگی و فداکاری انقلابی اکثریت قاطع مردم صورت گرفت و در به ثمر رسیدن آن و سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم و اخراج مستشاران خارجی و خروج از پیمان ارتجاعی سنتو و کسب استقلال سیاسی ، طبقه کارگر ایران و بخصوص نفتگران نقش قاطع و تعیین کننده ای داشتند با خیانت حاکمیت روحانیت به اهداف آن نا تمام باقی ماند. 
روحانیت که به عنوان ارتجاعی ترین و مناسبترین آلترناتیو برای رژیم شاه در جهت ایجاد کمربند سبز اسلامی و ضد کمونیستی مورد تائید نشست سران قدرتهای امپریالیستی در گوادلپ ، قرار گرفت و به وسیله دستگاههای سخن پراکنی آنها و از جمله آیت الله بی بی سی لانسه شد ، از همان قبل از به قدرت رسیدن، با انواع ترفندها و خدعه  و فریب و نیرنگ و تشکیل گروهها ترور و باندهای سیاه در جهت سرکوب نیروهای انقلابی دست بکار شد و راه خیانت به اهداف انقلاب را در پیش گرفت. دیکتاتوری و بی عدالتی اجتماعی اینبار با ریش و پشم و زیر نعلین آخوندهای روباه صفت مکار ،باز سازی شد.
در طی این 35 سال روز به روز به دست آوردهای انقلاب مردم و حقوق کارگران تعرض بیشتری صورت گرفت ، چند سال اولیه بعد از انقلاب ، همه مشکلات را به گردن وضعیت به ارث رسیده از رژیم گذشته انداختند. هشت سال مشکلات را به گردن جنگ تحمیلی و صدام افلقی و تکریتی انداختند . بعد از آن هم مشکلات دوران بازسازی و جناح اکبر شاه و بعد هشت سال مقصر اصلاح طلبان حکومتی و نه اصول گرایان و هشت سال بعد جریان انحرافی احمدی نژاد و به این ترتیب با استفاده از نیروی سرکوب و فریب توانستند طبقه کارگر و زحمتکشان را به خاک سیاه بنشانند و البته این تجارب جنبه مثبتی داشت که واقعیت اصلاح ناپذیر بودن جمهوری اسلامی را در عرصه عمل به بخشهای متوهم جامعه نشان دهد. 
طبقه کارگر در کلیت خود بعد از 35 سال عملکرد رژیم ، به طور عینی و با گوشت و پوست و استخوان خود ماهیت ضد کارگری آن را درک کرده و هیچگونه توهمی نسبت به هیچ کدام از جناح ها و باندهای مافیائی دستگاه حاکم ندارد . رسیدن به ضرورت انقلاب اجتماعی برای برون رفت از این وضعیت فلاکت بار، در بین طبقه کارگر بیشتر از همه اقشار و طبقات دیگر است .البته در کنار این شرط عینی ضروری برای هرگونه تحول بنیادین ، شرط ذهنی به مفهوم داشتن تشکیلات و رهبری و داشتن استراتژی و تاکتیک های مناسب برای رسیدن به هدف ضروری است.
برداشتن گامهای آگاهانه و سنجیده در جهت تامین هژمونی طبقه کارگر در انقلاب آتی ایران بدون شناخت دقیق از تحولات جنبش کارگری و کمونیستی جهانی و تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی ایران غیر ممکن است.
شناخت دقیق تاریخ صد و دهساله جنبش کارگری و کمونیستی ایران از پایه ریزی سازمان سوسیال دمکراسی انقلابی ایران ( همت ) در 1904 و نقش این سازمان در رهبری انقلاب مشروطیت و پایه ریزی و کمک به ایجاد اتحادیه های کارگری ایران و سپس تشکیل حزب عدالت و حزب کمونیست ایران به رهبری رفیق حیدر خان عمواوغلی و نقشی که این حزب در تمام جنبش های آزادیخواهانه و ضد استعماری در مناطق مختلف کشور ایفا ء نمود و اقدامات حزب در جهت گسترش جنبش سندیکائی ایران و پرورش فعالین کارگری کمونیست ؛ تشکیل گروه 53 نفر به رهبری رفیق دکتر تقی ارانی به عنوان ادامه دهنده راه حزب کمونیست ایران و نقش مهم آن در مبارزات ضد امپریالیستی و دمکراتیک و پرورش کادرهای برجسته ای که در آینده از رهبران جنبش کارگری و کمونیستی ایران شدند ؛ تشکیل حزب توده ایران در دهم مهر 1320 به عنوان ادامه دهنده این خط سرخ انقلابی و رهبری مبارزات ضد فاشیستی و ضد استعماری و دمکراتیک مردم ایران در دو دهه اولیه حیات انقلابی خود و نقش بی بدیل آن در جنبش ملی شدن صنعت نفت و ایجاد بزرگترین تشکل کارگری خاور میانه ( شورای متحده کارگری ) و بزرگترین اتحادیه دهقانی و سازماندهی تشکل های دمکراتیک جوانان و زنان و نظامیان انقلابی ؛ و ادامه این خط سرخ بوسیله سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان و بعدها حزب کار ایران ( توفان ) که توسط رفقا احمد قاسمی و غلامحسین فروتن از اعضای هیئت اجرائیه کمیته مرکزی حزب توده ایران ، مسئول نامه مردم ارگان حزب و نشریه دنیا ارگان تئوریک حزب و رفیق سغائی از افسران سازمان نظامی حزب پایه ریزی شدوپرچم مبارزه علیه رویزیونیسم خروشچفی را که به  دست آوردهای سی سال ساختمان سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی به رهبری رفیق استالین  تف ریخت وبه احیای سرمایه داری دست  زد، بر افراشتند.

 سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان با پایبندی به همان خط سرخ مارکسیسم لنینیسم درجنبش کمونیستی جهانی به رهبری رفیق استالین و پایبندی به تمام سنن و دستاوردهای تاریخی جنبش کارگری ایران تا آن زمان، مبارزه بی امان ایدئولوزیک را برای پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم علیه رویزیونیسم مدرن برافراشت و ازهیچ کوششی در راه احیای حزب واحد طبقه کارگر دریغ ننمود.  
فروپاشی کاخ عظیم سوسیالیسم در اتحاد شوروی با روی کار آمدن  خروشچف آغاز شد و نه در دهه هشتاد میلادی با به قدرت رسیدن گرباچف با تئوری پروستوریکا و گلاسنوست و یا جانشین دلقک و الکلیست او یلتسین.

حزبی که امروزه به دروغ نام حزب توده ایران را یدک می کشد و خود را وارث جنبش کمونیستی و ادامه دهنده راه روزبه ها و سرهنگ سیامک ها و وارطان ها معرفی می کند  در واقع تاریخش از زمان تصویب و تائید مصوبات  کنگره 22 حزب کمونیست اتحاد شوروی در پلنوم  یازدهم کمیته مرکزی این حزب  که به دور از چشم و اطلاع اعضاء و کادرهای حزب بود ، شروع شده است و هیچ ارتباطی با گذشته انقلابی وکمونیستی و دست آوردهای تاریخی این حزب ندارد ، چرا که ادامه دهنده آن راه نیست ، همچنانکه باند خروشچف  نیز  نه تنها ادامه دهنده مارکسیسم لنینیسم نبودند ، بلکه خائن به آن و تحریف کننده آن بودند . دست آورد بزرگ این حزب که با  در غلطیدن به رویزیونیسم و نفی تحلیل طبقاتی با طرح تئوری "راه رشد غیر سرمایه داری به کمک اردوگاه سوسیالیسم" ، به  نفی صف مستقل طبقه کارگر و نفی مبارزه دمکراتیک بعد از انقلاب 57 و دنباله روی از" خط امام " و دامن زدن به توهم توده های مردم و شکاف انداختن در صف نیروهای طرفدار سوسیالیسم در واقع کمک به استقرار حاکمیت ارتجاعی و سرمایه داری داعشی شیعه و شکست انقلاب بود . علاوه بر آن  به بیراهه بردن هزاران نفر و هدر دادن جان صدها نفر متوهم عضو این حزب که حتی در پای جوخه اعدام فریاد درود برخمینی می کشیدند که در واقع جلاد اصلی شان بود ؛ و این حزب با افتخار این نابینائی طبقاتی و سیاسی خود را در نشریاتش منعکس می کرد و آن را نشانه دفاع صادقانه از حاکمیت اسلا م سیاسی و خط ضد امپریالیستی دروغین امام معرفی می کرد.

هدف از این اشاره مختصر به تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی ایران ، توجه دادن فعالین جنبش کارگری و سندیکائی ایران که ضرورت تشکیل سازمان سراسری کارگری و حزبیت را دریافته اند به امر مهم مطالعه دقیق و هوشیاری انقلابی  است. چرا که صرف صداقت و شجاعت و فداکاری و مقاومت در زیر شکنجه هم کافی نیست و با داشتن همه این خصوصیات ولی بدون شناخت عمیق دوست و دشمن می توان فریب خورد و به جاده صاف کن امثال رضا نیم پهلوی تبدیل شد.
 گذشته از جریانات آلوده و افشاء شده تروتسکیستی و سه جهانی های چینی و حزب ضد کمونیست و ضد کارگری و مزدور اسرائیلی منصور حکمت و چپ نماهای دیگری که می خواهند با کمک امپریالیستها دمکراسی و سوسیالیسم را برای مردم ایران به ارمغان آورند و منحرفین رویزیونیست راست و چپ ، جریانات دمکرات و روشنفکران فرد گرای مدعی چپ نیز هستند که نام خود را سازمان کارگران انقلابی نیز گذاشته اند ولی با نفی حزبیت و ماهیت ایدئولوژیک دولتها  ، نفی دیکتاتوری پرولتاریا و دستاوردهای تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان و ایران با تقدیس حرکت خود به خودی کارگری و تبلیغ استقلال اتحادیه ها و سندیکا ها نه فقط  از دولت سرمایه دار بلکه از حزب  واحد سیاسی مارکسیست لنینیستی طبقه کارگر ، در عمل همراه با آشفته فکری خودشان به آشفته فکری اطرافیانشان نیز دامن میزنند. 
در چنین آشفته بازاری از مدعیان رنگارنگ کمونیست و طرفداری از طبقه کارگر ، از حزب دگر دیسی شده میلیاردرهای چین که نام  کمونیست را به دروغ یدک می کشد و کارگران را تبدیل به بردگانی کرده ، که از فشار کار خودکشی می کنند و احزاب پارلمانتاریست چپ اروپای غربی و شرقی  که در چهارچوب سیاستهای نئولیبرالیستی راه اصلاح جستجو می کنند و احزاب به اصطلاح کارگری و سوسیالیستی که مجری سیاستهای امپریالیستی هستند مثل حزب کارگر انگلیس و حزب سوسیالیست فرانسه و چه در رابطه با ایران  که به نمونه هائی از آن اشاره شد ، تشخیص حقیقت و شناخت راه صحیح برای فعالین کارگری و سندیکائی که در دریائی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی  و فرهنگی درگیر هستند چندان ساده نیست ولی برای به نتیجه رسیدن ، ضروری است.پیوند با حزب سیاسی خود که مغز متفکر و ستاد فرماندهی  طبقه کارگر است امری ضروری برای کارگران پیشرو و فعالین جنبش سندیکائی است. در حزب است که میتوان به این شناخت که محصول دانش و خرد جمعی است دست یافت . 
در چند ماه اخیر نشانه هائی در جنبش کارگری و سندیکائی طبقه کارگر دیده می شود که نشاندهنده رشد آگاهی و هوشیاری است .حرکت های اعتصابی و اعتراضی رو به افزایش علیه سیاستهای نئولیبرالیستی خصوصی سازی و اعتراضات گسترده به تغییرات ارتجاعی قانون کار و اعتراضات به عدم بیمه کارگران ساختمانی در جهت منافع سرمایه داران برج ساز و بخش مستغلات ، اعتراضات گسترده به سیاست رها سازی قیمتها و حذف یارانه ها و پرداخت دستمزدهای یک چهارم خط فقر و اعلام خطر بسیاری از فعالین کارگری نسبت به  تدارک  بازار ی از نیروی کار از برده های بی حقوق برای جلب سرمایه گذاران و غارت گران خارجی و امپریالیستی بعد ازچرخش خفت بار" نرمش قهرمانانه"،همگی نشاندهنده تحول کیفی در جهت بیان خواستهای کلیت طبقه کارگر و رودر روئی با دولت سرمایه دار به جای کارفرماها و سرمایه داران در نقاط مختلف است. 

 اعلامیه رضا شهابی در رابطه با سیاستهای امپریالیستی در منطقه و جنگ نیابتی در سوریه ، اعلامیه سندیکای کارگران فلزکار مکانیک و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در رابطه با مبارزات قهرمانانه مردم کوبانی علیه آدمخواران داعشی که محصول مشترک  امپریالیستها و صهیونیستهای هستند و توسط دولت فاشیستی ترکیه و جنایتکاران آل سعود و شیخک قطر حمایت میشدند. نشان دهنده شناخت صحیح از دشمنان داخلی و خارجی طبقه کارگر ، تحلیلی طبقاتی و واقع بینانه از اوضاع خاورمیانه و دیدن دستهای پلید امپریالیستها و صهیونیسم و ارتجاع منطقه در ایجاد طرح خاورمیانه جدید و سیاستهای استعماری نوین می باشد.
جنبش کارگری ایران با توجه به تجارب غنی خود در انقلاب مشروطیت ، جنبش ملی شدن صنعت نفت در دهه بیست و انقلاب 57 ،  بالفعل، این توانائی را دارد که تحت رهبری حزب واحد لنینیستی اش ، حزب کارایران(توفان)  پرچم مبارزات انقلابی تمامی زحمتکشان و اقشار ملی و مترقی و آزادیخواه و عدالت پژوه جامعه را به دوش کشد.باید در این جهت کوشید . راه دیگری وجود ندارد. هر گونه تحولی بدون کسب هژمونی طبقه کارگر با شکست مواجه خواهد شد.

نقل از توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره 100 آبان ماه1393 
 www.toufan.org‎

 

 

۱۸ آبان ۱۳۹۳

انقلاب کبیر اکتبر شوروی ناقوس مرگ سرمایه داری بود


انقلاب کبیر اکتبر شوروی ناقوس مرگ سرمایه داری بود

                                      به مناسبت نودوهفتمین سالگرد انقلاب اکتبر

نود وهفت سال ازانقلاب عظیم پرولتری شوروی می گذرد. انقلاب عظیمی که جهان  پوسیده سرمایهﺪاری را به شدت لرزاند و به وحشت مرگ انداخت. درهفتم نوامبر 1917شوراهای کارگران،دهقانان و سربازان پتروگراد در قیام مسلحانه به رهبری حزب کمونیست بلشویک روس، به قصر زمستانی تزار هجوم آوردند و با بر انداختن "حکومت موقت"، مظهر بورژوازی و خیانت سوسیالیستﮬﺎﻯ اپورتونیست، دورهﻯ نوین سوسیالیسم را بنیان گذاردند.  
پیکارسهمگین طبقاتی پرولتاریا که ثمرهﻯ اولین خود را درکمون پاریس به سال 1871 داد، شیپور مرگ طبقات ستمگر و ظالم، طبقات بورژوا و فئودال را دمید. انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر در نبردی خونین و مسلحانه به رهبری حزب کمونیست بلشویک روس علیهﻯ دشمنان داخلی و خارجی در طول پیکارهای فراوان پیشاهنگ پرولتاریای روس، با تکیه برمارکسیسم خلاق در شرایط مشخص روسیه، دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار ساخت. این انقلاب آموخت که مبارزهﻯ طبقاتی پرولتاریا و دیکتاتوری او بر طبقات استثمارگر منکوب گشته تنها راه برای بر انداختن هرگونه ستم اعم از طبقاتی وملی است.

اکنون که درآستانه نود وهفتمین سالگرد انقلاب کبیر اکتبرشوروی هستیم دشمنان کمونیسم هرگزاز مبارزه با کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم دست نکشیده ودست نخواهند کشید  و هرروز به رنگی در می آیند تا بتوانند به بهترین وجهی با مارکسیسم لنینیسم مبارزه کنند. روزی از جانب راست می آیند، روزی لباس “چپ“ به تن می کنند، روزی کارشناس و پژوهشگر آثار مارکسیستی شده و باستانشناسانه در پی تفسیرهای معیوب و ضد انقلابی و بی خطر برای سرمایه داری در مجموعه آثار کمونیستی بر می آیند و از این جهت مورد لطف بورژواها هستند که آنها را “دانشمند“ و “پژوهشگر“ خطاب کنند.فقط کافیست نگاهی به رسانه های خبری و سیاسی، بی بی سی و صدای آمریکا، دویچه وله وفرانسه و صدها رسانه ضد کمونیستی قد ونیم قد...بیاندازید تا پی ببرید که چپ های دعوت شده به میز مناظره در مورد  مارکسیسم چه کسانی هستند. آنها فیلسوفان چپ ضد مارکسیسم لنینیسم و ضد دیکتاتورپرولتاریا ،خرده بورژوا ها و توابانی  هستند که با صدای بلند می گویند" اونی که بودیم نیستیم"، سوسیالیسم  نقشه مند نمی خواهیم، حزب پیشرو و لنینیستی نمی خواهیم، ما پلورالیسم سیاسی و جامعه مدنی و آزادی بی قید وشرط وخود مدیریتی می خواهیم، ما مخالف خشونتیم....."

در نود وهفت سال پیش نظم نوینی در جهان پدید آمد. نظمی که از نظر اقتصادی به استثمار انسان از انسان پایان می داد و از نظر سیاسی طبقاتی را به قدرت می رسانید که مورد بهره کشی قرار گرفته و در زمره ستمکشان بودند. در نود وهفت سال پیش تاریخ به مرتجعین که زندگی در تجملات خویش را از بدیهیات می دانستند فرمان ایست داد و به زحمتکشان اعلام کرد توقف ممنوع! دیگر نمی شود به سبک و سیاق سابق مردم را به اسارت در آورد، مالکیت خصوصی را تقدیس کرد و با جنگهای خانمانسور میلیون انسان را آواره و بیچاره نمود. در نود وهفت سال پیش بلشویکها در روسیه قدرت سیاسی را به کف آوردند و تنها به این اعتبار که قدرت سیاسی اساس هر انقلاب و تحولی است، انقلابی که در روسیه صورت گرفت یک انقلاب سوسیالیستی بود.

 قبل از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه عده ای که خود را مارکسیست جا زده بودند و تفسیری غیر انقلابی و غیر طبقاتی از مارکسیسم ارائه می داند بر این نظر بودند که باید از طریق پارلمانی قدرت سیاسی را به کف آورد و به نظم پارلمانتاریسم بورژوائی گردن نهاد. آنها با استقرار دیکتاتوری پرولتاریا بعنوان شرط هر تحول سوسیالیستی در کشور مخالف بودند و از این نظریه مارکس و انگلس دفاع نمی کردند. آنها مارکسیسمی می خواستند که بدهان بورژوازی مزه بدهد. لنین مارکسیسم را نجات داد و برای نخستین بار در مقابل چشمان حیرت زده جهانیان نشان داد که پابرهنگان، بی چیزان، ستمکشان، انسانهائی که هرگزبه حساب نمی آمدند، هیچ بودگان بیکبار همه چیز شده اند. مکتبی در جهان به پیروزی رسیده است که انسانیت را بر اساس پول و سرمایه و تمکن محک نمی زند.

این است نقش تاریخی انقلاب دورانساز و کبیر اکتبر. دشمنان انقلاب که نتوانستند در مقابل قدرت انقلاب مقاومت کنند بعد از آن به تحریف دستآوردهای انقلاب پرداخته و سعی کردند آنرا بی اعتبار کنند. مبارزه خروشچف با “کیش شخصیت استالین“ و دروغهای وی در مورد بنیانگذار ساختمان سوسیالیسم در شوروی در حقیقت به زیر پرسش بردن جامعه سوسیالیستی بود. استالین فرد نبود مظهر دیکتاتوری پرولتاریا و معمار ساختمان سوسیالیسم در طی سی سال بود. استالین بود که قوانین اقتصاد سوسیالیستی را در شوروی با توجه به تجربه دیکتاتوری پرولتاریا تدوین کرد و تحت عنوان “مسایل اقتصاد سوسیالیستی “ منتشر نمود. حمله به استالین حمله به سوسیالیسم، حمله به انقلاب اکتبر، حمله به مارکسیسم لنینیسم بود و هست. این است که رویزیونیستها که در همدستی با خروشچف لنینیسم را بدور افکندند و شمشیر خویش را برای “زدودن کیش شخصیت استالین“ از غلاف بیرون کشیدند مشروعیت آنرا ندارند که از انقلاب اکتبر دفاع کنند. دفاع رویزیونیستها از انقلاب اکتبر صرفا جنبه ظاهری و برای خاک پاشیدن به چشم فریب خوردگان است. بدون برخورد به دستآوردهای سی ساله دوران دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه، بدون برخورد به جریانهای ضد انقلابی تروتسکیستی و زینویفیستی و بوخارینیستی، بدون برخورد به نظریات ضد انقلابی خروشچف و اصلاحات اقتصادی کاسیگین و برژنف واحیای سرمایه داری در شوروی ادعا در مورد حمایت از انقلاب اکتبر و تجلیل از نود وهفت سالگی آن حرف بی اساسی است. تجلیل از انقلاب اکتبر آموزش از دستآوردهای آن و علل شکست آن و بسیج کمونیستها برای مبارزه با رویزیونیستهای آشکار و پنهان است. بدون مبارزه برای پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم تجلیل ازانقلاب اکتبرعبارت پردازی بی محتوی ودرسطح ماندن است و باری ازدوش جنبش کمونیستی برداشته نخواهد شد.

 

زنده باد نود و هفتمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر!

مرگ برارتجاع، سرمایه داری و امپریالیسم!

زنده باد مارکسیسم لنینیسم!

 

حزب کارایران(توفان)

هفتم نوامبر دوهزار وچهارده میلادی

www.toufan.org

نشریات جدید توفان آبانماه 1393

 نشریات توقان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 176 آبان ماه 1393 وتوفان الکترونیکی شماره 100 منتشر شدند
****
 
   در شماره  176 توفان مرکزی مقالات زیر را می خوانید:
***
درتوفان الکترونیکی شماره 100 مطالب زیر را می خوانید:
اعدام ریحانه جباری اوج توحش وبربریت رژیم قرون وسطائی
اعلامیه حزب کارایران(توفان) درمحکومیت جمهوری اسلامی
                                                                                                                                 
***
مسبب کیست؟ درحاشیه جنایت اسید پاشی به روی زنان در اصفهان
***
کوبانی
نبردی نابرابراما قهرمانانه
***
ضرورت تامین هژمونی طبقه کارگر
سخنی درمورد اوضاع کنونی ایران و مبارزه کارگران
***
بیانیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین در مورد کوبانی
***
گسترش ویروس ابولا (Ebola)  وچهره غیر انسانی سرمایه داری
***
بخشی از بیانیه حزب کمونیست مارکسیست - لنینیست ترکیه - کردستان شمالی درمورد کوبانی
"امریکا  به بهانه داعش برای حمله مستقیم به سوریه تلاش میکند"
***
گلچینی از صفحه فیسبوک

۱ آبان ۱۳۹۳

مسبب کیست؟


مسبب کیست؟
درحاشیه جنایت اسید پاشی به روی زنان در اصفهان
 
حیات ننگین سی وپنجساله حکومت جمهوری اسلامی با سیاست ارعاب و سرکوب مردم ایران بوِیژه زنان میهن ما پیوند ناگسستنی دارد. زنان مبارز ایران که درصف مقدم نبردعلیه سیستم آپارتاید سرمایه داری اسلامی قرار دارند، فتواهای ارتجاعی و عربده کشیهای آیت الله ها وامام جمعه های ریز ودرشت را علیه "بی حجابی وبد حجابی" بر نتابیده و در اشکال مختلف درمقابل حاکمیت کپک زده جمهوری اسلامی صف آرایی کرده اند. شلاق وتوهین و زندان وشکنجه دیگر اثر ...ندارد و توسل به اسیدپاشیدن بر سر وروی زنان نیز نه از موضع قدرت بل از سر استیصال و ضعف ودرماندگی است.

رژیم جمهوری اسلامی که خود مسبب اصلی چنین برخوردهای خشن وضد بشری و اسید پاشی زنجیره ای، همانند قتل های زنجیره ای و ترور و ناامنی است نمی تواند مدعی مبارزه با "عناصر شرور اسید پاش " باشد واز حقوق وامنیت زنان میهن ما سخن بگوید.
رژیم اسلامی که بقاء حاکمیت خویش را درفضای رعب ووحشت و اعدام و سرکوب خشن زنان می بینید ، اگر هم در مواردی دراثر فشار جامعه ومبارزه زنان عقب نشینیهایی میکند نه ازروی میل باطنی بل از سرترس و طغیان مردم است.این رژیم برای جان وامنیت انسانها هیچ ارزشی قایل نیست. رژیمی که خود عامل فساد وفحشا ودزدی است ، ابلهانه علل مفاسد اجتماعی را در وجود" زن ودر بی حجابی" می بیند و با هزینه کردن میلیونها دلار پول نفت وتشکیل باندهای مشکوک ولمپن وآدمکش به "تنبیه زنان" می پردازد . طباطبایی نژاد، امام جمعۀ اصلی اصفهان و نمایندۀ ولی فقیه در آذرماه ۱۳۹۰ درمورد زنان "بد حجاب" گفته بود که" «مسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب‌ تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد»

جعفر شجونی دبیر جامعۀ وعاظ به عنوان راهکار مقابله با بی حجاب و بد حجابی وقیحانه اعلام نمود :

«باید با شدیدترین مجازات ادبشان کنند. شلاق. اگر بی‌حجاب‌ها بدانند که شلاق در انتظارشان است، خودشان را اصلاح می‌کنند. بله، شلاق. وقتی از عمد بی ‌بندوباری به وجود می‌ آورند و باعث می ‌شوند پسرهای مردم منحرف شوند، نباید شلاق بخورند؟"

 
همزمانی اسید پاشی به روی زنان در اصفهان وتصویب طرح های ارتجاعی ضد زن درمجلس اسلامی درقالب طرح " تفکیک جنسیتی" طرح آمران به معروف، طرح صیانت از حریم وحجاب" وایجاد محدودیت رفت وآمد واشتغال زنان و.... عملا به اسید پاشان داعشی چراغ سبز نشان داده و راه را برای تعرض جنایتکارانه علیه زنان هموار ساخته است.

اینها همه نشان دهنده این است که مسبب اصلی اسید پاشی بر روی زنان میهن ما داعیشیان حاکم برایران هستند وجز این نیز نمی باشد. حیات رژیم جمهوری اسلامی با چنین عناصر بی وجدان وشرور و اسید پاش و قاتل ولمپن که بیش از سه دهه است شعار یا روسری یا توسری را درخیابانها صلا میدهند گره خورده وفقط با محو و نابودی چنین هیولائی است که می توان از شر همه این وحشیگریها وظلم وزور و ستم وتبعیض رها شد و بیشک زنان قهرمان ایران درصف مقدم این نبرد قراردارند.

 

نقل ازفیسبوک حزب کارایران(توفان)

سخن هفته
پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۳

www.toufan.org

۱۳ مهر ۱۳۹۳

نشریات جدید توفان مهرماه 1393 منتشر شدند

با درود
لطفا نشریه توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 175 مهرماه 1393 ونشریه توفان الکترونیکی شماره 99  نشریه الکترونیکی حزب کارایران مهرماه 1393  را ملاحظه فرمائید
شاد وسر بلند باشید
 
 
.......
درتوفان ارگان مرکزی شماره 175 مقالات زیر را می خوانید:


سخنی درموردهمدستی دولت ترکیه با تروریستهای داعش
 
***
گزارشی ازایران پیرامون اوضاع ورشکسته اقتصادی وسیاسی
وشرایط روحی واجتماعی مردم- قسمت دوم
    مخالفت ، مقاومت و مبارزه با وضعیت موجود
 
***
گزارشی از حال وروز کارگر زندانی رضا شهابی پس از عمل جراحی
***
بمناسبت بیستمین سالگرد بنیانگزاری کنفرانس بین المللی احزاب
و سازمانهای مارکسیست – لنینیست
 ***
آمریکا به سپاه داعش نیاز دارد
سخن هفته
***
نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم !
بمناسبت بیست و ششمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی ***
اطلاعیه حزب کارایران(توفان) پیرامون حکم شلاق برای فعالین کارگری
***
اینشتین در مورد تبدیل شدن اسرائیل به یک رژیم فاشیستی هشدار داده بود
***
گلچینی از صفحه فیبسوک:
 
بهمناسبت سی و دومین سالگرد قتل عام فلسطینی ها دراردوگاه های صبرا و شتیلا
رابطه حزب کمونیست کارگری ایران و دولت صهیونیستی اسرائیل
آیا  ماهیت جنگ عراق وآمریکا ازهردو سوارتجاعی بود ؟
خیانت اپوزیسیون عراق!
چرا لنینیسم مارکسیسم عصر امپریالیسم است؟