۲۹ تیر ۱۳۹۳

درهم شکستن افسانه شکست ناپذیری صهیونیستها


اطلاعیه شماره 3  حزب کارایران(توفان)
شکست مفتضحانه اسرائیل در بلعیدن "مارسمی"                     


1 - کسانیکه با تاریخ پیدایش فاشیستی رژیم صهیونیستی آشنایی دارند می دانند که حمله اخیر اسرائیل و بمباران غزه تصادفی نبوده و ربطی هم به موشک پرانی حماس و سازمان برای آزادی فلسطین( یاران جرج حبش ...) نداشته است. صهیونیستها از آغاز تاسیس نامیمون دولت نژاد پرست اسرائیل آهنگ آن داشتند تا تمام سرزمین فلسطین را درسته ببلعند و به بسط و گسترش آن و نیل به اسرائیل بزرگ بپردازند. مطابق اسناد موجود " لوی اشکول" نخست وزیر اسرائیل در جنگ 1967 درباره غزه چنین بیان داشته بود:

"غزه مسئله است. من درسال 1956 آنجا بودم و مارهای سمی را که درخیابان راه میرفتند، دیده ام. ما باید بخشی ازآن ها را درشبه جزیره سینا اسکان دهیم و امیدواریم بخش دیگری هم مهاجرت بکنند".


بیانات فاشیستی  نخست وزیر اسرائیل در روزهای اخیر مبنی بر" غزه باید درهم کوبیده شود تا صلح وآرامش برقرارگردد".... همه نشان روشن ازاین امر است که صهیونیستها هدفشان محو و نابودی همه فلسطینیها و بلعیدن تمامی سرزمین فلسطین است وجنجال تبلیغاتی درمورد قتل سه کودک یهودی که سازمان حماس نیز هیچگاه مسئولیت آن را به عهده نگرفته فقط یک بهانه بوده برای از سرگیری  بمباران  وادامه کشتار مردم غزه  وبرهم زدن وحدت ملی احزاب و سازمانهای فلسطینی .

 

اما مقاومت قهرمانانه ملت فلسطین برای موجودیت خود نیز تحسین برانگیز است و هر بار این هیولای هشت سر را با شکست مواجه می سازد.آنها که با اشاره به موشک پرانی جنبش مقاومت فلسطین ایراد میگیرند و آن را دلیل بر هجوم وحشیانه به فلسطین و بمباران غزه تحلیل میکنند یا نادانند و یا آگاهانه همان جفنگیات رسانه های صهیونیستی و امپریالیستی را نشخوار میکنند. این عده هنوز نفهمیده اند و یا خود را به نفهمی می زنند و در مورد مقاومت ملت فلسطین فقط به سازمان حماس که یکی از دهها سازمان و جبهه مقاومت فلسطین علیه اسرائیل است اشاره میکنند تا با قوت بخشیدن به استدلال خود به نفی مقاومت ملت فلسطین بپردازند.حزب ما بارها کوشید تابه مناسبتهای مختلف دست به ترجمه هایی از مطالب سیاسی و ادبیات سازمان برای آزادی فلسطین(جرج حبش) بزند و به افشای نیروهای ارتجاعی بپردازد که بی توجه به واقعییات سیاسی سرزمین فلسطین و خیانت و ندانم کاری بر طبل جنگ داخلی و نابودی سازمان حماس می کوبند و عملا به آلت دست صهیونیستهای آدمخوار تبدیل شده اند.سازمان برای آزادی فلسطین(جرج حبش، بخشهایی از سازمان آزادیبخش فلسطین( نیروهای ملی و سکولار) و بخشهایی از سازمان الفتح دراین نبرد شرکت دارند و درکنارهم علیه اسرائیل میرزمند. سازمان برای ازادی فلسطین( یاران جرج حبش) کمتر از حماس موشک به قلب دشمن خونخوار و بیرحم و متجاوز پرتاب نکرده و نمی کند و آن را حق طبیعی و مشروع ملت فلسطین دردفاع ازخود می داند. همین امر مقاومت و یگانگی نبرد واحد ملت فلسطین سبب گشته ومیگردد تا صهیونیستها بیشستر احساس خطر کنند وبرعملیات مایوسانه وجنون آمیز خود بیافزایند. اما فرجام این بمبارانهای بربرمنشانه جز شکست نیست.

 

2-  در نوار غزه، افسانه شکست ناپذیری صهیونیستها را متلاشی می کند و روحیه نوینی از مقاومت و سلحشوری در میان مردم فلسطین ایجاد می گرداند. طبق اطلا عیه مطبوعاتی گردان عز الدین قسام( شاخه نظامی سازمان حماس) امروز یکشنبه 20 جولای ،  14 تن از سربازان متجاوز صهیونیست را به قتل رسانده  وموفق به پایگاههای خود بازگشتند".

 دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین نیز  طبق اطلاعیه ای مورخ 19 جولای  اعلام داشت :

تصمیم دشمن مبنی بر حمله زمینی به غزه وبا قصد شکس...تن اراده مقاومت وهمچنین کوشش در جهت به تسلیم واداشتن ملت ما در فلسطین ، باعث خواهد شد که دشمن بهای بسیار سنگینی بپردازد، زیرا ملت ما و گروههای مختلف مقاومت آن با تمام امکانات ووسائل موجود راه پیشروی بر دشمن را خواهد بست ، و به دشمن صهیونیستی ثابت خواهد نمود که اراده ملت فلسطین شکست نا پذیر خواهد بود. دکتر طاهردر یک بیانیه مطبوعاتی تاکید ورزید تاکید ورزید :

 

" استفاده از گازهای سمی از طرف صهیونیستهای جنایتکار ، کشتن کودکان و زنان ،تخریب خانه ها و منازل شهروندان بی دفاع بر سر آنها ، تنها باعث آن خواهد شد تا ما در مبارزه ومقاومت اسطوره ای خود اصرار بیشتری بورزیم ، اسطوره هائی که ملت ما با با خون و گوشت فرزندان خود آنرا رقم میزنند ، هر انکس که فکر کند میتواند بردگی و تسلیم را بر فرزندان ملت فلسطین تحمیل کند در توهم بسر میبرد ".

دکتر طاهر سپس اینچنین ادامه داد که هدف اساسی از تجاوز هوائی ، دریائی و زمینی ، همانا خلع سلاح کردن مقاومت است ، اما این هدف بسیار بسیار بعید و دست نیافتنی است ، و رهبران دشمن در تل او یو درک خواهند کرد که هر چقدر بر قربانیان افزوده شود ، انان به این هدفشان نخواهند رسید ، وشعار ما چنین خواهد بود : یا شهادت و یا پیروزی"

 

 مبارزه مردم فلسطین حمایت جهانی خلقهای جهان را بدنبال دارد. اعتراضات جهانی گسترده آنهم در شرایط بحران مالی سرمایه داری ناجی صهیونیستها و امپریالیستها نخواهد بود، بر عکس مبارزه توده های مردم و طبقه کارگر را تشدید می کند. فضا را برای نفوذ نیروهائی که خواستهای مردم و آمال ملت فلسطین را بیان می کنند، خواستار وحدت ویگانگی ملی برای امرنبرد علیه دشمن متجاوز هستند  بازمی گرداند.

 

حزب کار ایران(توفان) تجاوز صهیونیستها جنایتکار فاشیست  به نوار غزه و کشتار مردم فلسطین را محکوم می کند.

حزب کار ایران (توفان) این جنایت را ضد بشری دانسته  و معتقد است مسئولین آنرا باید در یک دادگاه خلقی بین المللی به محاکمه کشید.

حزب کار ایران (توفان) از مبارزه انقلابی مردم فلسطین و آمال آنها برای اخراج اشغالگران صهیونیست حمایت می کند.

حزب کار ایران (توفان) از هر جنبش مقاومت یهودیان اسرائیلی بر ضد صهیونیستها و امپریالیستها حمایت می کند و آنرا شرط ایجاد فضائی بدور از سوء ظن برای یک زندگی مسالمت آمیز میان همه مردمان سرزمین فلسطین، مستقل از مذهب، بدور از تجاوز طلبی، نژادپرستی می بیند. زمانیکه مردم خود سخنگو شوند سخنان یکدیگر را خواهند فهمید.

 

 

قطع فوری محاصره و بمباران وحشیانه نوارغزه !

زنده باد مبارزه ملت فلسطین برای رهایی ملی!

نابود باد رژیم صهیونیستی اسرائیل  این چماق دست امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه!

زنده باد همبستگی  بین المللی با ملت فلسطین!

 

حزب کارایران(توفان)

یکشنبه  بیستم جولای 2014


toufan@toufan.org

 

 

۲۴ تیر ۱۳۹۳

دستنوشتۀ رضا شهابی که از بیمارستان امام خمینی در اختیار سندیکای کارگران فلزکار مکانیک قرار داد.

دستنوشتۀ رضا شهابی که از بیمارستان امام خمینی در اختیار سندیکای کارگران فلزکار مکانیک قرار داد.

در ادامه، گفتگوی مجله پیام سندیکا (نشریه درونی سندیکاهای کارگری ایران) با خانوادۀ رضا شهابی می آید
:





رضا شهابی (کارگر بیمار زندانی و عضو سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی) از شنبه پس از انتقال از زندان رجایی شهر به بیمارستان امام خمینی تهران پس از مشورت با پزشکش اجازه داده که به او سرم وصل کنند. فشار خون امروزِ رضا 10 روی هفت است. دیروز فشار او به کمتر از 9 به روی 6 رسید. متاسفانه از امروز خونریزی روده هایش شروع شده که نشانه خوبی نیست. طبق گفته پزشک رضا شهابی او باید یکماه تحت درمان پزشکی قرار بگیرد تا برای جراحی آماده شود. رنگ رخسارش زرد و چشمانش گود افتاده است رضا قبل از اعتصاب غذا 87 کیلو بوده که امروز 69 کیلو شده است. او ممنوع الملاقات است و کسانی که به دیدارش می روند با جلوگیری مامورین زندان گوهردشت و مراقبین انتظامی روبرو می شوند.



پس از انتقال رضا شهابی به بیمارستان، با خانوادۀ وی گفتگویی کوتاه داشته ایم که در پی می آید:

پیام سندیکا : چهل و چهارمین روز اعتصاب غذای رضا شهابی را پشت سر میگذاریم. امروز در ملاقاتی که با ایشان داشتید وضعیت جسمیشان را چگونه دیدید؟




ربابه رضایی (همسر رضا شهابی) : حالش اصلا خوب نیست. فشارش پایینه و گاهی به همین خاطر از حال رفته .از زمان شروع اعتصاب غذا تا امروز، هجده کیلو وزن کم کرده . به شدت رنگ پریده و خیلی بی حاله. دست و پایش بی حس است.




پیام سندیکا : در خواست شما برای بهبود آقای شهابی چیست ؟
ربابه رضایی (همسر رضا شهابی): اولین درخواست ما باز کردن دستبندی است که با آن، دستش را به تختِ بیمارستان بسته اند که خیلی وضعیت روحی اش را خراب کرده . بعضی وقتها به دلیل همین بسته بودن دستش ، چون مسوول باز کردن دستبند نیست ، رضا مجبوره که فشار ادرار را تحمل کنه که یک مشکل به مشکلات دیگرش اضافه شده. از مطالباتش یکی پیگیری درمانش در بیمارستان و بعدش خانه است. دیگه اینکه به او آزادی مشروط هم تعلق میگیره که نمی دونم چرا اجرایی نمیشه. امروز شنیدم که آقای مهدی خزعلی از زندان آزاد شده که به خانواده اش تبریک میگم و نمی دونم چرا این کار برای رضا اجرا نمیشه! .به هرحال آزادی هر زندانی برایم خبر خوبی است. چرا که شاید زندانی خودش آدم مرفهی باشد اما دوری از خانواده برای هر کسی سخت است. من از زندانی بودن هیچ کسی خوشحال نمیشم . رضا چهار بار اعتصاب غذا کرده که این بار، دومین اعتصاب غذای طولانی مدتش است و هنوز بخاطر خواسته هایش اعتصابش را نشکسته.
ما از شما برای اطلاع رسانی قدردانی میکنیم.




محمد امین شهابی (فرزند خردسال رضا شهابی): منم به نشانه اعتراض به دستبند زدن به بابام به دیدارش نرفتم . خواهرم که رفته بعد از دیدن دستبند ناراحت شده و به خونه برگشته. 





خواسته های رضا شهابی برای شکستن اعتصاب غذایش : بازگشت به محل قبلی‌ یعنی‌ زندان اوین بند ۳۵۰ ، ‌مرخصی استعلاجی جهت درمان و عمل جراحی دیسک کمر و مراقبت از او در خانه و اجرای ماده ۱۳۴ قانون جدید مجازات اسلامی و اجرای قانون آزادی مشروط ، اینها خواسته‌های رضا برای پایان دادن به اعتصاب است که متاسفانه دستبند زدن به دستش هم به خواسته هایش اضافه گردیده است.
با امید برای پایان اعتصاب غذای شهابی و آزادی بی قید شرطش.

پیام سندیکا (نشریه درونی سندیکاهای کارگری ایران)

روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکار مکانیک
23/4/1393

۱۷ تیر ۱۳۹۳

بمباران نوارغزه و کشتاربربرمنشانه آوارگان فلسطینی جنایت علیه بشریت است وآن راقویا محکوم میکنیم


بمباران نوارغزه و کشتاربربرمنشانه آوارگان فلسطینی جنایت علیه بشریت است وآن راقویا محکوم میکنیم



اخیرا دولت صهیونیستی اسرائیل مدعی شده که در منطقه اشغالی خودش سه دانش آموز اسرائیلی ربوده شده اند و به این بهانه حکومت نظامی برقرار کرده، به خانه گردی غیر انسانی مشغول شده و صدها فلسطینی را دستگیر کرده و به هر اقدام ضد انسانی و غیر قانونی دست می زند. رسانه های گروهی درجهان در مورد ماهیت ادعای رژیم صهیونیستی سکوت اختیار کرده اند

بمبارانهای بربرمنشانه و فاشیستی نوار غزه در چند روز اخیر ادامه کشتار و تجاوزیست که بیش از 60 سال ادامه دارد. این آدمکشی اسرائیل باردیگر نشان میدهد که وی هرگز هوادار حتا دولت کوچک مستقل فلسطینی نیست ودرپی آن است که همه سرزمین فلسطین را درسته ببلعد.مردم را کشتار کند، بی خانمان نماید، بتاراند، تبعید کند و باقیمانده را درجامعه یهودی حل نماید. این ایدئولوژی دولت اسرائیل است، ایدئولوژی صهیونیستی، نژاد پرستانه و فاشیستی که راهنمای عمل اوست

تعرض گسترده اخیر – توسط هواپیماهای شکاری، بمب افکنها و توپخانه سنگین – تا بحال قریب به 20 کشته و صدها تن از مردم غزه را مجروح کرده است. آدمکشان و تروریستهای صیهونیست – بکلی بی اعتنا نسبت به اعتراض خلقهای عرب و خشم مردم در سراسر جهان – غزه را بمباران میکنند. صیهونیستها، از سوئی کودکان را به قتل میرسانند، آگاهانه زیر بنای حیاتی مردم، پمپ آب و کارخانه برق و بیمارستان و مدرسه و مناطق مقدس مردم که پناگاه آنهاست را بمب باران، ویران میکنند، احساسات انسانی میلیونها نفر را مورد تمسخر قرار میدهند، تروریسم دولتی بکار میبرند و از طرف دیگر – بیشرمانه – مدعی اند که گویا « مشغول مبارزه بر علیه تروریسم هستند »! و یا برای حفظ « ارزشهای دنیای متمدن میجنگند!! »
زهی بیشرمی!


حزب کار ایران(توفان) تجاوز صهیونیستها وامپریالیستها را به نوار غزه و کشتار مردم فلسطین را محکوم می کند واین جنایت را ضد بشری دانسته و معتقد است مسئولین آنرا باید در یک دادگاه خلقی جهانی به محاکمه کشید.

حزب کار ایران(توفان) ازاعتراضات نیروهای مترقی جهان علیه بمباران مردم فلسطین حمایت میکند وهمگان را فرامیخواند حملات افسارگسیخته و ضد بشری صهیونیستها رامحکوم واز مبارزه ملت فلسطین برای رهایی ملی دفاع وابراز همبستگی نمایند .

نابود باد رژیم صهیونیستی اسرائیل این چماق دست امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه!
زنده باد همبستگی بین المللی با ملت فلسطین!
حزب کارایران(توفان)
سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳ ۸ ژوئیه ۲۰۱۴
www. toufan.org

۱۰ تیر ۱۳۹۳

جنگ مذهبی درعراق توطئه ای امپریالیستی


جنگ مذهبی درعراق توطئه ای امپریالیستی


پیدایش گروه  "داعش" و تکامل آن

 

جنگ مذهبی هولناکی که در شمال عراق در جریان است و در صدر اخبار جهان قرارگرفته است، ریشه در جنگ های تجاوزکارانه امپریالیستی در عراق و افغانستان دارد. عده ای از مفسران سیاسی بر آنند که این تقسیم بندی جدید جغرافیای سیاسی منطقه، بر اساس خواست امپریالیستها صورت می گیرد. بر این اساس باید در تقسیم بندی مناطقِ نفوذ امپراتوری عثمانی در قبل از جنگ جهانی اول، تجدید نظر به عمل آورد و کشور عراق را نیز در چارچوب خاورمیانه بزرگ آمریکا تجزیه کرد.

عامل اختلافات دینی به منزله سرپوشی بر این سیاست و به عنوان ابزاری برای تحقق این سیاست به کار گرفته می شود. تجزیه هندوستان مستعمره به هندوستان مستقل، پاکستان، و بنگال دش در خدمت سیاست امپریالیستی بریتانیا و در زیر لوای اختلافات مذهبی صورت گرفت. این قصه در تاریخ منطقه سر درازی دارد. به این جهت هرگز نباید اجازه داد که مبارزه ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی تحت الشعاع اختلافات مذهبی قرار گیرد که به نفع امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه و سراسر جهان است.

منطقه خاور میانه به گرهگاه تضادهای جهان تبدیل شده است. در این درگیریها بجز امپریالیستهای آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه و چین، دول منطقه نظیر ایران، عربستان سعودی، قطر، مصر، سوریه، اردن، ترکیه و اسرائیل از طریق بسیج گروه های جهادی و کردهای تجزیه طلب دست دارند. این است که ما با اتحاد عملهای کوتاه مدت و دراز مدت با اشکال متنوع و گوناگون و بخشا شگفت آور روبرو می شویم. سردرگم در میان ایرانی های اپوزیسیون، کسانی هستند که حلقه اساسی مبارزه بر ضد امپریالیسم و بر ضد صهیونیسم را از دست بدهند و مجددا در پی آن باشند که با ایجاد جبهه وسیع ضد فاشیستی فراگیر و همه با هم همه، فاشیستها، از سلطنت طلبان رضا پهلوی گرفته تا مجاهدین خودفروخته را برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در خدمت ارتش داعش و همدستانش بسیج کنند و نام انقلابی بر آن نهند. ما با تئوری های "ایجاد جبهه سوم" در اشکال جدید روبرو هستیم. ما مجددا طنین ناقوس "ایجاد جبهه وسیع فراگیر برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی" در مقابلِ "ایجاد جبهه وسیع فراگیر برای جلوگیری از جنگ" را می شنویم.

سازمان مجاهدین ضد خلق، سازمان فروخته ای که بیشرمانه از اپوزیسیون آدمخوار القاعده و وهابی وسلفی در سوریه دفاع کرده و در ادامه منطقی این سیاست ارتجاعی از جریان پس مانده وتروریستی داعش که توسط امپریالیست آمریکا وعربستان و قطر پروار شده است دفاع می کند، اکنون در راستای منافع جغرافیای سیاسی ِ“دکترین خاورمیانه بزرگ” و تجزیه عراق به میدان آمده است. این تشبثات نشان از ماهیت تبهکارانه جریانی است که برای سرنگونی جمهوری اسلامی و کسب قدرت سیاسی درایران، هیچ ابایی ندارد تا با کثیف ترین وضد بشرترین نیروهای دست پرورده امپریالیست آمریکا همکاری کند.

پس ازشکست حکومت طالبان در افغانستان در سال 2001 بن لادن به تشکیل شبکۀ جهانی تروریستی القاعده دست یازید، که دامنۀ آن نه تنها کشورهای مسلمان نظیر افغانستان، پاکستان، عراق، لیبی، تونس و حتی چچن را در بر می گرفت، بلکه برخی از افراطیون سنی ساکن اروپا و آمریکا را نیز به خود جلب کرد.

در واقع ریشهُ "داعش"( الدولته الاسلامیه فی العراق و الشام) از همین گروه القاعده روئیده است. این گروه در آغاز تحت نام "جبهه النصره" در سوریه و عراق فعالیت تروریستی خود را شروع کرد. رهبر فعلی گروه "داعش" "ابوبکر البغدادی" می باشد، که نام مستعار اوست. او در گذشته تحت نام های "ابو دعا" و دکتر ابراهیم علی البدری مشهور بود. "البغدادی" در گذشته دارای شغل "شریف" آخوندی در عراق بود. او به خاطر دارا بودن خوی حیوانی و خصلت مخوفش از همان آغاز تشکیل گروه "جبهۀ النصره" به عضویت در رهبری آن پذیرفته شد.

بعد از کشته شدن "ابومصعب الزرقاوی"، از سال 2010 "البغدادی" رهبری این گروه "جهادی" را در دست گرفت. بعد از بروز اختلافات و در گیریهای شدید میان سران القاعده ـ جبهه النصره ـ "ابوبکر البغدادی" سرانجام در سال 2013 در سوریه گروه "داعش" (دولت اسلامی عراق و شام) را بنیاد نهاد. که مورد پشتیبانی برخی از دول غربی نظیر فرانسه و نیز عربستان سعودی قرار گرفت. در کنار "داعش" نیروهای دیگر تروریستی سوری نظیر بقایای "جبهه النصره" و ارتش آزاد سوریه"(متشکل از برخی از افسران و درجه داران صدام) نیز وجود داشتند که در اثر اختلافات و درگیری ها راه خود را جدا ساختند. گروه "داعش" که در ژانویه سال جاری در اثر پیشروی ارتش اسد شکست خورده بود، به تدریج نیروی خود را به شمال عراق منتقل و با شعار ما می مانیم و گسترش می یابیم "فعالیت اصلی گروه را درآنجا متمرکزساخت“.

لازم به یادآوری است که درحال حاضر نیروهای دیگر نظیر "ارتش مجاهدین"(یک تشکل قدیمی سلفی عراقی)، "ارتش مردان طریقت نقشبندی"( افسران ارتش بعث، که تحت فرماندهی عزت ابراهیم الدوری، معاون بسیار قدرتمند صدام حسین است که تحت پیگرد آمریکا قرار داشت)، "ارتش اسلامی عراق"، افسران سابق صدام، اعضای حزب بعث عراق از "داعش" حمایت می کنند.

شایع است که در کنار برخی از افسران صدام، علمای تونسی و عربستانی جزء فرماندهان "داعش" هستند.

"جبهۀ اسلامی" که از اخوان المسلمین های سوری و مصری و ترکها تشکیل شده است نیز جزء پشتیبانان "داعش" به شمار می آیند. طبق اخبار موجود هم ‌اکنون تعداد جنگجویان "داعش" به 60000 نفر می رسد.

این گروه که ابتدا حملات خود را از استان "الانبار" در عراق آغاز کرد، اکنون مناطق زیادی از "دیرالروز"، "الرقه" و "حلب" در سوریه و "رمادی"، "فلوجه"، تکریت، سامراء، موصل و حوالی کرکوک را به تصرف خود در آورده است. این گروه ضد بشر در "رقه" (سوریه)، که پایگاه اصلی شان محسوب می شود، بی سر و صدا دست به جنایات هولناک و بی شماری یازیده اند.

آنها در همین شهر 1000 نفر از مخالفین خود را به زندانهای مخوف انداخته اند. این جنایتکاران آب رود فرات و سد فلوجه را به روی مردم بغداد بسته اند. "داعش" جهت ایجاد رعب و وحشت به اعدامهای میدانی و خیابانی شیعیان و معترضین دست می زند. از سر بریدۀ افسران عراق به عنوان توپ فوتبال استفاده می کنند. در ویدیویی که 15 ژوئن منتشر شد، "داعش" در حوالی تکریت 1700 نفر که 450 تن آنان از نظامیان ارتش عراق بودند، یکجا به گلوله بسته است. و بدین ترتیب جهانیان شاهد یکی دیگر از فجایع تکان دهندۀ درتاریخ جنگ های بشدت ارتجاعی مذهبی شدند. هم اکنون قریب به  یک میلیون عراقی برای نجات جان خود آواره گشته اند. 

آری اینست ابزار دست عربستان و اربابان امپریالیستی اش در راه به کرسی نشاندن اهداف ارتجاعی شان در منطقه. اینست آن گروهی که مایل است یک حکومت امارات(امیری) در بغداد و سوریه برقرار سازد.

 

علل رشد و پیش روی سرسام آور "داعش"

 

ـ حمایت مالی و نظامی بی حد و حصر کشورهای ارتجاعی عرب، بویژه عربستان و قطر از این گروه می باشد. در همین رابطه لازم بیاد آوری است که عربستان با اجیر کردن مزدوران القاعده و سلفیست از چچن، لیبی، تونس، افغانستان، پاکستان و اردن و پرداخت سالانه 50 هزار دلار به آنها در بنیان گذاری گروه "داعش" امروزی نقش اساسی داشته است.

ـ اخاذی "داعش" از مردم سوریه، چنگ انداختن بر منابع نفتی و کارخانه ای و بانکی شرق سوریه.

ـ تبانی برخی از مقامات موصل با تروریستها و پشتیبانی اعضای حزب بعث که چم و خم ارتش عراق را می شناسند.

ـ استفاده از روابط ارتباط جمعی که برخی از کشورهای عربی نظیر عربستان و قطر در اختیار آنها قرار داده اند تا در افکار عمومی مردم سوریه و عراق ـ بویژه سنی ها ـ نفوذ کرده و آنها را به خود جلب کنند و در عین حال در شیعیان ساکن این دو کشور رعب و وحشت ایجاد کند.

ـ چنین شایع است که مامورین عربستان سعودی بسیاری از مسئولین رده های بالای امنیتی و سیاسی  سامراء و موصل را با پول خریدند، تا مقاومت در مقابل "داعش" را در هم بشکنند.

ـ نفوذ نیروهای بعثی در ارتش عراق در عقب نشینی ارتش در مقابل "داعش" بی تأ ثیر نبوده است.

ـ سربازان شیعی ارتش عراق، رسالتی جهت رهائی مناطق سنی نشین از چنگال "داعش" برای خود قائل نیستند و به همین دلیل رغبتی در مقابله با "داعش" ازخود بروز نمی دهند. بسیاری از شیعیان می دانند که نوری مالکی را امپریالیستها بر سر کار آورده و عراق یک کشور اشغالی و نیمه مستعمره است.

عربستان سعودی از کارخانه اسلحه سازی که در اوکراین خریده است، سلاحهایی را از طریق ترکیه در اختیار "داعش" قرار داده است.

ـ و بالاخره "داعش" بار سرقت 429 میلیون دلار از بانک اصلی موصل به ثروتمند ترین گروه تروریستی جهان تبدیل شده است. این سرقت که در پی غارت و چپاول کلیه دارایی ها و اموال مردم موصل انجام شد را "آئیل لنجیفی" استاندار استان "نینوا" تأیید کرده است.

 

گسترش جنگ مذهبی توطئه ای در خدمت سلطه امپریالیسم بر خلیج فارس است

 

امپریالیسم آمریکا که تا کنون قادرنگشته است به طرح دکترین خاور میانه بزرگ جامه عمل پوشد، که تجزیه عراق به سه منطقۀ کرد، سنی و شیعه، جزئی از این برنامه بشمار می آید، اکنون با بوجود آوردن گروه "داعش" از طریق عمال خود، دام جدیدی  گسترده تا ازاین طریق به هدف دیرینه خود برسد. جالب اینجاست که به موازات پیش روی "داعش" در شمال عراق پیشمرگه های کُرد نیز مشغول تصرف کرکوک هستند تا به آرزوی "کردستان بزرگ" خود جامۀ عمل پوشند. آنها در حقیقت آب به آسیاب امپریالیسم می ریزند. کردستانِ امپریالیست ساخته یِ عراق، در تجربه نشان می دهد که مبارزه ملی در دوران امپریالیسم چنانچه با مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم همراه نباشد، حرف مفت است و حکومت کنونی کُرد یک رژیم دستنشانده آمریکا و اسرائیل دوم در منطقه است که باید با آن به عنوان عامل تفرقه و دشمنی با خلقهای منطقه مبارزه کرد. کردستان عراق با گروه تروریستی "داعش" به رد و بدل کردن اسراء اشغال دارد و گلیم خود را از آب بیرون می کشد و اساسا خود را بخشی از عراق نمی داند تا در تحت یک رهبری منسجم و متمرکز با دارو دسته "داعش" جنگیده و مبارزه نماید. آنها در واقع با "داعش" قرار داد صلح بسته اند، تا لشگر آنها به سمت بغداد سرازیر شود. آنها به عامل تجزیه در منطقه بدل شده اند و همدست صهیونیسم و امپریالیسم هستند.

بی جهت نیست که اخیرأ آمریکا و هم پیمانان نزدیک غربی اش بار دیگر برای اینکه در این اوضاع پیچیده سرکردگی و کنترل خویش را از دست ندهند، زمزمۀ دخالت نظامی هوایی و زمینی را سرداده اند. و باز بی جهت نیست که آمریکا ناو هواپیمابر USS-Georg H.W. Bush: که تا کنون در دریای عربستان مستقر بود را روز یکشنبه 17 ژوئن به سمت خلیج فارس روانه ساخته است. اگر امپریالیسم آمریکا رؤیای حضور و سلطۀ بلامنازع در خلیج فارس و منابع نفت و گازش را در سر می پروراند، عربستان و اسرائیل نیز هر یک با حرکت از منافع خود در این توطئه بزرگ سهیم اند و ازنقش آفرینی "داعش" در عراق مسرورند.

چگونه می شود که در مدت یک هفته کشوری که آمریکا آنرا به عنوان یک نیروی قدرتمند منطقه مسلح کرده بود، دچار چنین شکستی در مقابل یک گروه "جهادی" شود؟ و آمریکا که با فن جاسوسی جهانی مجهز است و با انواع ماهواره های جاسوسی ناظر بر تحولات منطقه است خود را غافلگیر نشان دهد؟ و صبورانه منتظر نتایج این لشگر کشی مانده و شرط مداخله بر ضد "داعش" را استعفای نوری ملکی قرار دهد؟

در تاریخ سه شنبه 17 ماه ژوئیه در ساعت 45/21 دقیقه بعد از ظهر، در کانال یک تلویزیون آلمان تحت عنوان "رپورت مونشن" گزارشی از جنایات گروه "داعش" در عراق و رد و بدل کردن اسرای کرد با جهادیستهای "داعش" توسط حکومت جلال طالبانی و بارزانی ارائه کرد. بر اساس گفته شهود، رهبر مذاکره کننده در گروه "داعش" که در سطح رهبری این گروه نقش مهمی بازی می کند یک جوان آلمانی بنام الکساندر مونیخی هست که از آلمان بدانجا رفته است. بیننده بی اختیار یاد لارنس عرب می افتد. یک جوان آلمانی که قادر نیست به زبان عربی صحبت کند ولی مسلمان "دو آتشه" است در این لشگر کشی ها چه در سوریه و چه در عراق نقش مهمی ایفاء می کند. باید پرسید کسی که عربی بلد نیست و از خانواده مسیحی است، چگونه اسلام نیآموخته، مسلمان شده است و نماز را به کدام زبان خوانده و چگونه قرآن را مطالعه کرده و از دین مسیحی به دین اسلام برگشته است؟. هر چه بیشتر این ملقمه را هم می زنید بوی اعمال نفوذ متعفن امپریالیستی/صهیونیستی بیشتر از آن بر می خیزد. 

گرچه در عمل "البغدادی" رهبر خونخوار گروه "داعش" محسوب می شود و عملیات این گروه را رهبری می کند، اما هدایت کننده و پشتیبان اصلی "داعش" عبدالرحمان آل فیصل برادر پادشاه سعودی و وزیر امور خارجه فعلی این کشور به شمار می آید. آیا امکان ندارد، اگر امپریالیسم و صهیونیسم حساب جداگانه ای برای قمارهای سیاسی در منطقه برای خویش باز نکرده باشند، عربستان سعودی بر سر جای خود نشاند و حسابهای بانکی و مالی کمک به تروریستها را مسدود کرد و از ارسال اسلحه از مرز ترکیه و اردن به تروریستهای جهادی جلو گرفت؟.

سران وهابی عربستان سعودی که برنده شدن المالکی شیعه در انتخابات عراق و اسد علوی را در سوریه برنمی تابند و درعین حال جمهوری اسلامی شیعی را نیز دشمن خود به حساب می آورند. طبیعی است  که به شورش در سوریه و عراق دامن زنند و خواهان کشیده شدن پای جمهوری اسلامی ایران به این جنگ خانمان سوز باشند. زیرا این کشورها در اثر در گیری در یک جنگ فرسایشی با پوشش مذهبی اولأ تضعیف، ثانیأ تمامیت ارضی شان به خطر افتاده و با خطر جدی تجزیه مواجه خواهند شد. و اینها همه به نفع امیران عربستان سعودی و اربابان امپریالیستی و تمام متحدشان در منطقه، از جمله کردها تمام می شود.

تشکیل "سپاه صحابه" و "جندﷲ" در افغانستان و پاکستان، "القاعده" در افغانستان و عراق و اکنون "داعش" که با کمک های سرشار مالی و نظامی عربستان و قطر صورت پذیرفته است، جملگی در خدمت این استراتژی جنایتکارانه قرار دارند.

بدون تردید دولت صهیونیستی اسرائیل نیزاز تضعیف نیروهای نظامی کشورهای مسلمان درگیر جنگ مذهبی شادمان خواهد شد. زیرا به دیدۀ آنها "ازهر طرف که کشته شود به نفع صهیونیسم است" !!

اسرائیل که در کردستان عراق نفوذ کرده، در تصرف کرکوک توسط پیشمرگه های کرد حضورفعال داشته است.

 

جمهوری اسلامی و جنگ مذهبی

 

 ج. ا. ایران که طی حیات سی و پنج ساله ننگینش، پیوسته هیزم بیار آتش جنگ مذهبی شیعه و سنی بوده است و به سرکوب کردها و بلوچهای سنی پرداخته و درعراق و لبنان به نزاع مذهبی دامن زده است، رئیس جمهورش چند روز پیش اعلام کرد که "می توان به همکاری با آمریکا در اقدام علیه "داعش" فکر کرد". وی در واقع به نمایندگی از جانب رژیم ج. ا. ایران، آمادگی شرکت مستقیم نظامی ایران در یک جنگ مذهبی خانمان برانداز را که آرزوی قلبی امپریالیسم آمریکا و نوکران منطقه اش، عربستان و قطر و اسرائیل می باشد اعلام کرده است.

بیهوده نیست که سردار سلیمانی با 67 مشاور ارشد خود حدود 10 روز پیش روانه عراق شد تا به فرماندهان ارتش فروپاشیدۀ عراق کمک کند. در واقع این سرآغاز شرکت مستقیم نظامی ایران در این جنگ مذهبی است. البته سران ج. ا. ایران شرکت خود در این جنگ را دفاع از اماکن مقدسۀ نجف و کربلا و سامراء وانمود می سازند، ولی بر کسی پوشیده نیست که هدف اصلی شان تحکیم و گسترش قدرت و نفوذ در منطقه است. غافل از اینکه شرکت در این جنگ مذهبی که با توطئۀ امپریالیسم و نوکران او صحنه سازی شده است، پیروی از یک سیاست ماجراجویانۀ خطرناکی خواهد بود که عواقبی بس مهلک و شکننده برای مردم میهن ما بدنبال خواهد داشت. جنگی طولانی و فرسایشی که نه تنها نیروی انسانی و مالی را نابود می کند، بلکه تمامیت ارضی میهن ما را با خطر جدی مواجه و آن را در معرض تجزیه قرار خواهد داد. این جنگ به دوستی خلقهای منطقه صدمات جبران ناپذیر وارد می کند.

مردم ایران که تجربۀ 8 سال جنگ خانمان سوز ایران وعراق را دارند بدون تردید با ورود ایران به جنگ، چه مذهبی و چه غیرمذهبی شدیدأ مخالفت خواهند کرد و در مقابل آن به مقاومت برخواهند خاست. کلید حل مشکل منطقه تشدید مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و مبارزه مشترک همه خلقهای منطقه با خروج بی قید و شرط نیروهای اشغالگر در منطقه است. خلقهای منطقه باید با دخالتهای خارجی مخالفت کنند و بطلبند که مردم منطقه خودشان سرنوشتشان را بدون دخالت امپریالیسم و صهیونیسم اشغالگر در دست بگیرند.

 

حزب کارایران(توفان)

شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۳

www.toufan.org

toufan@toufan.org

درحاشیه جمع آوری کمک مالی برای کارگران ایران


درحاشیه جمع آوری کمک مالی برای کارگران ایران

نئولیبرالهای سلطنتی هوادار طبقه کارگر نیستند، دشمنان طبقه کارگر و مردم ایران هستند

نئولیبرالیسم، سیاست جهانی سازی سرمایه در همه جهان است. نئولیبرالها می کوشند که حقوق ملل را از بین برده و مرزهای جغرافیایی را نابود ساخته و با پرچم "مدرنیسم"، "حمایت از حقوق بشر"، "جامعه باز"، "انقلابات مخملی"، "سازمانهای فمینیستی و غیر دولتی مشکوک"، هجوم  ایدئولوژیکی خویش را توجیه کرده، به شستشوی مغزی پرداخته، عوامل روشنفکر آموزش دیده خویش را، بالا کشیده به میکروفون های تبلیغاتی بچسبانند، تا جوامع بشری را به عقب باز گردانند و آنها را از هر نظر در چنگال خود اسیر سازند تا سرمایه از خون ملتها رنگ بگیرد و حجیمتر گردد. حقوقدانان و اندیشمندان امپریالیستها از طریق ابزارِ اِعمال قدرتهای استعماری، نظیر بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و یا مناطق آزاد تجاری، قراردادهای استعماری و چپاولگرانه و ریاضت اقتصادی را به کشورها و ملل جهان تحمیل می کنند که شرط اساسی آن ایجاد محیطی از ترس، فقر، بیکاری، بی قانونی، فقدان امنیت و نیازمند است، تا در این بستر هولناک بتوانند انسانهای مورد نظر خود و نیروی کار آماده به خدمت اجباری و برده وار را به کار گیرند و تحت هر شرایطی له و لورده نمایند. آنها در سیاست نئولیبرالی راهبردی خویش، نخست این کشورها را با جنگ و تجاوز نظامی، بمباران صنایع کلیدی و حیاتی آنها، محاصره اقتصادی بربرمنشانه وغیر قانونی، کودتا و خرابکاری در تولید و تقویت تروریسم بیرحم و وحشی بین المللیِ دست پرورده امپریالیسم، به قعر بیچارگی و نیاز می کشانند و شرایط را برای فاجعه اصلی که سطه سیاستهای نئولیبرالی است، آماده می گردانند. شرکتهای بزرگ امپریالیستی با سرمایه های کلان به ممالک در حال توسعه و یا فاقد سرمایه های کلان تجاوز می کنند و بازار اقتصاد آنها را در یَدِ قدرت خویش می گیرند. در اقدام نخست همه خدمات رفاهی دولتی را که محصول ده ها سال مبارزه مردم و بویژه طبقه کارگر و احزاب کمونیستی بوده است به تدریج به بهانه اینکه دولتها، کارفرمای خوبی نیستند و قادر نیستند تولید را با سود دهی و به صورت اقتصادی به پیش برند، از نقش دولت در اقتصاد می کاهند و دست مردم را از همه جا کوتاه می کنند، تا آنها ملجاء و ماوایی نداشته باشند که خود را به آن بیاویزند و جان و مال و ناموس آنها در دست سرمایه های کلان جهانی قرار می گیرد. دولتهای فاسد و بخشی از سرمایه داری کمپرداور و خود فروخته با یاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به همکاری با سرمایه های خارجی پرداخته و تمام شرایطی را که این ابزار بین المللی استعماری و استثماری به کشورها تحمیل می کنند، می پذیرند. سیاست خصوصی سازی توسط این دولتها و تحت فشار ابزارهای استعماری جهانی و نوکران داخلی آنها، ثروتهای عمومی مردم، که با مالیات و دسترنج و کار آنها در طی قرنها پدید آمده است را، به بهای نازل، خصوصی می کنند و در دست سرمایه های خارجی قرار می دهند تا هر طور که می خواهند بر اساس شرایط قراردادهای استعماری تحمیلی به کشورها، از آنها سوء استفاده نمایند. سیاست نئولیبرالی که سیاست فاجعه در زیر پرچم "آزادی و دموکراسی و جامعه باز" است، در درجه نخست با اِعمال استبداد و سرکوب مقاومت مردم و برچیدن حداقل حقوق دموکراتیک آغاز می شود. شرط کسب سود بیشتر سرمایه که در قراردادها تضمین شده است، چلاندن بیشتر جامعه و غارت کردن تمام منابع و امکانات مادی و معنوی و دستآوردهای تاریخی مردم این کشورهاست. سرمایه های امپریالیستی تحت لوای نئولیبرالیسم، مانند قوای اشغالگر شبیه مور و ملخ از مرزهای برچیده شده جغرافیائی و گمرکی سرازیر می شوند، و بولدزروار همه چیز را به زیر گرفته و له می نمایند. دولتهای "ملی" و "بومی" این ممالک به کارگزار رسمی امپریالیستها بدل می شوند. در این "جامعه باز" برای امپریالیستها، کارگران و زحمتکشان و قشر عظیم خرده بورژوازی و حتی بخشی از سرمایه داری ملی فاقد هر گونه حقوق هستند و باید از منافع خویش در خدمت منافع سرمایه داری کلانِ خارجی چشم بپوشند و جامعه استبدادی و "باز" را بپذیرند. طبیعتا این وضعیت به مقاومت منجر شده موجی از مبارزه ضد امپریالیستی و دموکراتیک علیه غارتگران جهانی ایجاد خواهد کرد.

شرکتهای کلان "دموکرات" سرمایه داری، برای کسب حداکثر سود باید حداکثر فشار را با کمک پلیس و یاری سازمانهای امنیتی دول کارگزار فراهم آورند و حقوق دموکراتیک مردم را از میان ببرند، تا بتوانند بدون "مزاحمت" به غارت خود ادامه دهند. ایجاد فضای بسته و نابودی اخلاقیاتِ جامعه و تقویت منش فردی و تحریک مردم علیه یکدیگر، از مولفه های سیاست نئولیبرالی امپریالیستی و متضمن کسب سود حداکثر در شرایط ایدآل برای آنهاست. به این ترتیب رنگ جامعه تغییر می کند، بربریت جای انسانیت را بتدریج می گیرد. قانون به سطل زباله افکنده می شود و قوانینی به تصویب مجالس فرمایشی می رسند که شرایط غارت را بهبود بخشند.

اجازه استراحت بین کار به کارگران نمی دهند و مانع می شوند که کارگران برای تامین منافع حرفه ای خود به ایجاد تشکلهای صنفی در محل کار دست زنند و طالب حق مشاوره شوند. سرمایه داران همواره از افزایش حقوق کارگران ممانعت کرده و در واقع با افت روزانه ارزش پول در اثر هزینه های دولتی غیر تولیدی نظیر سرمایه گذاری در تسلیحات یا در قمارخانه بورس، از ارزش قدرت خرید کارگران می کاهند و با افزایش بهای مواد اولیه همیشه آنها را نیازمند و وابسته به حفظ شغل خود در تحت بدترین شرایط مجبور می کنند. مبارزه برای افزایش دستمزد یک مبارزه دایمی با سرمایه داران از بدو پیدایش سرمایه داری است. زیرا سرمایه داران تنها از طریق کسب اضافه ارزش و بهره کشی از نیروی کار قادرند بر ثروت خویش بیفزایند. سرمایه داران با ایجاد بیکاری در میان کارگران تلاش کرده رقابت ناسالم برای تنازع بقاء را در میان آنها تشدید کرده به همبستگی آنها صدمه زده و با اشاره به حضور میلیونها کارگر بیکار و کارگران خارجی با ایجاد ترس از آینده مانع افزایش حقوق کارگران شوند. به این ترتیب آنها سطح دستمزدها را پائین نگهمیدارند، حتی از پرداخت حقوق آنها سر باز می زنند، مقررات کاری را زیر پا می گذارند، کارگران را از حقوق بیکاری و درمانی و ایمنی با هزاران دوز و کلک حقوقی محروم کرده و با انعقاد قراردادهای اسارت آور بیاری اتحادیه های کارگری فرمایشی در چنگ خود گرفته، خونشان را می مکند. زندانها از کارگرانی که برای حقوق عقب مانده خویش به اعتصاب "وحشی" دست زده اند پر می شود. شیشه عمر کارگران در ید نامحدود سرمایه داران به منزله طبقه قرار می گیرد و دولتهای کارگزار باید بر این بیعدالتی و وحشیگری نظارت کامل داشته باشند تا اوضاع به ضرر طبقه سرمایه داران، رو به وخامت نرفته و اساس سامان سرمایه گذاری آنها مورد تهدید قرار نگیرد. جهانی شدن سرمایه و سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی که با تهاجم ایدئولوژیک و لشگر آموزش دیده تکنوکراتهای وابسته به امپریالیسم، ولی با تابعیت بومی، آغاز می شود، یک لشگر کشی تجاوزکارانه اقتصادی است تا جبر غیر اقتصادی را در پس تئوریهای گمراه کننده، بپوشاند.

کارگران مبارزی که قربانی همین سیاستهای نئولیبرالی در ایران هستند، که از مدتی، ولی با تاخیر در شرف وقوع است، در انتقاد به مماشات آقای منصور اسانلو، کارگری که مدتها در مقابل تهاجم طبقه سرمایه داران و دشمنان مردم ایران مقاومت کرده و بنظر می رسد که به تمکین دست زده است، در زندانهای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نوشته اند:

"ما می دانیم سرمایه داران میلیارد ها، میلیارد تومان از استثمار کارگران سود به جیب می زنند، و در پروسه چنین سازشهایی بخش بسیار نا چیزی از آن را با برنامه ریزی دقیق برای تفرقه اندازی و گسترش پراکندگی میان کارگران و فعالین کارگری هزینه می کنند و از طریق این پول های آلوده کارگران را تابع شرایط غیر انسانی موجود نگه می دارند، نتیجه این گونه سازشها ادامه گرسنگی، سلطه سرمایه داران و فقر و فلاکت دائمی برای ما کارگران است، خصلت ذاتی سرمایه داران این است، هر ریالی که هزینه می کنند به عنوان سرمایه گذاری به حساب آورده و می خواهند هزاران ریال از قِبَلِ آن سود ببرند."(نقل از نامه سرگشاده کارگران زندانی: شاهرخ زمانی از زندان گوهر دشت کرج، رضا شهابی از زندان گوهر دشت کرج، محمد جراحی از زندان مرکزی تبریز- تاریخ: 15/3/1393).

آنها از وی خواسته اند که چشمان خود بگشاید، به دسیسه ای که در شرف وقوع است، پی برده، دست رد به سینه دشمنان مردم ایران و نه تنها دشمنان طبقه کارگر ایران زده و به صفوف کارگران مبارز ایران برگردد.

سرمایه داران تلاش می کنند از مبارزان کارگری، با فشار اقتصادی و تهدید و شکنجه و در بحران شکست ایدئولوژیک و سیاسی، استفاده تبلیغاتی کنند و یا آنها را با بند "احسان" مالی، مطیع خود کرده و در خدمت منافع سرمایه داری بگیرند و از آنها برای ایجاد تفرقه در جنبش کارگری در لشگر تهاجم ایدئولوژیک خویش سود جویند. سرمایه داران ایرانی-آمریکائی و تمام تار و پود دودمان پهلوی وابسته به سیاست جهانی سازی سرمایه امپریالیستی بوده و تا زمانی که کیهان لندنی را با سرمایه اشرف پهلوی و یاری سازمانهای امنیتی منتشر می کردند، بلندگوی روشن حمایت از سیاستهای استعماری نئولیبرالی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بودند. حال همان اندیشمندانی که چنین وضع فاجعه باری را به طبقه کارگر ایران تحمیل کرده و مُبلغ فقر و فلاکت آنها هستند، بیکباره "کارگر دوست" از کار در آمده و می خواهند حتی قربانیان خویش را برای سرکوب و شکستن روحیه سایرین بکار بگیرند. سلطنت طلبانِ سرمایه دار به عنوان سازمان و نه فقط سرمایه دار پراکنده و بی ارتباط با یکدیگر، و در راسشان خاندان ننگین  دزد و وابسته پهلوی، هرگز هوادار طبقه کارگر ایران نبوده اند. آنها مظهر حمایت از منافع امپریالیسم در ایران و ضد انقلاب مغلوب و سرنوشتشان محصول طبیعی انقلاب ضد امپریالیستی و دموکراتیک مردم ایران بوده است. رضا خان قلدر و پسرش محمد رضا شاه هزاران کارگر و کمونیستهای قهرمان ایران را به سینه دیوار گذارده و تیرباران کردند. هرگز روز جهانی کارگر را برسمیت نشناختند و همواره اعتصابات کارگران را سرکوب نمودند. همدهانی و همزبانی با این گرگهای خون آشام و "آرزوی موفقیت برای کنفرانس و کنگره" آنها(سخنرانی در همایش شورای ملی ایران به رهبری شاهزاده رضا پهلوی) و تائید دسیسه هایشان که هدفی جز به زیر سلطه کشیدن ایران و غارت منابع طبیعی آن بدست سرمایه های امپریالیستی ندارند، هرگز نمی تواند در خدمت منافع طبقاتی و یا حتی انسانی طبقه کارگر و خلق ایران باشد. در اینجا سخن بر سر خیانت طبقاتی نیست که ترجیع بند تروتسکیستهای وطنی شده است. سخن بر سر خیانت ملی و توجیه همدستی با امپریالیستهاست. مگر سازمان ضد خلقی مجاهدین خلق مدافع طبقه کارگر است که همدستی وی با امپریالیستها بزعم برخی با رنگریزی طبقاتی "توجیه پذیر" گردد. تلویزیون "اندیشه" با دست همین سرمایه داران می گردد که خوراک تبلیغاتی برای سرمایه داری جهانی در میان ایرانیان و سازمانهای سیاسی ایرانی و فعالان کارگری ورشکسته سیاسی فراهم می کند. تلویزیون "اندیشه" همواره چنین بوده است و نمی شود از زمان همکاری تاسف آور آقای منصور اسانلو در صحنه سازی اخیر و دریافت کمک مالی از تشکیلات سرنگون شده پهلوی، به آن مُهر باطله زد. خوب است که همه آن سازمانهای سیاسی ایرانی اپوزیسیون که منتقد آقای منصور اسانلو هستند، برای بیان صداقت خویش، تکلیفشان را با تلویزیون "اندیشه" و سلطنت طلبان نئولیبرال امپریالیستی روشن کنند. اگر کمکهای مالی به آقای اسانلو با صحنه سازی تلویزیون "اندیشه" تلاش برای اعتبار دهی به نظام سلطنتی است و ربطی به این یا آن سرمایه دارد منفرد ندارد، استفاده از بلندگوهای تلویزیون "اندیشه" نیز تائید "دمکرات" بودن بی غرض و مرضی رژیمی ضد دموکرات و ارتجاعی در تاریخ ایران است که مردم آنها را به زباله دان تاریخ فرستاده اند. متاسفانه پاره ای از اپوزیسیون یا همان اپوزیسیون "انقلابی" ایران در خارج، جیره خوار همین تلویزیون "اندیشه" است که هوادار تجاوز امپریالیستها به ایران، مانند تجاوز به عراق و لیبی بود. حملات این عده به آقای اسانلو خود پرسش برانگیز است.

 

 

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

دست امپریالیستها از ایران ومنطقه کوتاه باد!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!

حزب کارایران(توفان)

شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۳

www.toufan.org