۲۷ شهریور ۱۳۹۳

گزارشی ازایران پیرامون اوضاع ورشکسته اقتصادی وسیاسی وشرایط روحی واجتماعی مردم


گزارشی ازایران پیرامون اوضاع ورشکسته اقتصادی وسیاسی وشرایط روحی واجتماعی مردم

وضعیت اقتصادی – اجتماعی

اقتصاد تک محصولی ایران که بر اساس فروش نفت و پرداخت هزینه های دولتی و واردات کالاهای مورد نیاز گذاشته شده است ، به خصوص در دوران پس از جنگ هشت ساله ایران و عراق با در پیش گرفتن سیاستهای نئولیبرالی دیکته شده توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی و سازمان تجارت جهانی در جهت نابودی تولیدات صنعتی و کشاورزی و گسترش واردات بوده است.

کشورهای امپریالیستی آمریکا و اتحادیه اروپا که به خوبی نسبت به وضعیت اقتصاد ایران و نقطه ضعف آن شناخت داشتند و می دانستند که با تحریم خرید نفت و انتقالات بانکی و بلوکه کردن پولهای فروش نفت ، ایران را در شرایط کیش و مات قرار میدهند و شرایطی ایجاد می کنند که حاکمیت حتی توان پرداخت مخارج جاری دستگاه دولتی را نداشته باشد و با فراهم آوردن زمینه های شکست اقتصادی وگسترش بیکاری و فقر و افزایش تورم و شورشهای اجتماعی حاکمیت جمهوری اسلامی  را که از طغیان مردم گرسنه به وحشت مرگ خواهد افتاد ، به تسلیم بدون قید و شرط  خواهند کشاند .

هر چند حاکمیت نام این تسلیم را نرمش قهرمانانه برای حفظ نظام گذاشت و پاکت مذاکرات که شامل همه امتیازات در عرصه های مختلف اقتصادی و سیاسی (چه در عرصه جهانی و منطقه ای)  را تنها با شرط حفظ نظام پذیرفت ؛ ولی این تسلیم و باج دهی از چشم مردم دور نمانده و مردم نسبت به آن آگاهی کامل دارند.

بخشهائی از حاکمیت که شامل نئولیبرالهای باند رفسنجانی و دولت روحانی و اصلاح طلبان و بخشهائی از بورژوازی بروکرات و بورژوازی تجاری و اقشار بالائی جامعه و مرفه می شود ، برای به نتیجه رسیدن مذاکرات تسلیم ، دقیقه شماری می کنند و این تحول را در جهت تثبیت موقعیت و منافع طبقاتی خود ارزیابی می کنند و در ضمن تبلیغ می کنند که حاصل آن نیز تلطیف فضای سیاسی و اجتماعی و گسترش آزادیهای فردی است؛ و از این طریق بخشهائی از خرده بورژوازی مرفه و مدرن و شهری را نیز به دنبال خود می کشانند.

بخشهائی از حاکمیت که شامل باندهای بورژوا بروکرات نظامی ، امنیتی و معمم می شود و از طریق خصوصی سازیها و خودمونی سازیها و رانت خواری ها و کنترل مراکز مذهبی نظیر تولیت آستان قدس مشهد و شاهچراغ شیراز و معصومه قم  و موقوفات و نهادهائی نظیر بنیاد مستضعفین و کمیته امداد خمینی و هزاران شرکت مالی و صنعتی و مجموعه های کشت و صنعت زیر مجموعه آن را در کنترل دارند و بخشهائی از بورژوازی تجاری و خرده بورژوازی سنتی مرفه که از طرفدارن خامنه ای و به اصطلاح اصولگرایان هستند با نگرانی و بیم و امید به تحولات آینده می نگرند.

بخشهای پائینی و بدنه سپاه و بسیج و نیروهای متوهم مذهبی که به باند خامنه ای اعتماد داشتند تحت تاثیر چرخش به راست حاکمیت و تسلیم و باج دهی به غرب ، سرخورده  از کلاه گشادی که بر سرشان رفته و نگران از تحولات ، به دنبال کشیدن گلیم خود از آب و جدا کردن حسابشان از حاکمیت هستند.

روند تخریب و تعطیل صنایع که به دنبال تحریمها و به خصوص تحریم مبادلات بانکی تشدید شد، باعث شده حتی آن بخشهائی که مشکل نقدینه گی نداشتند نیز به علت اینکه نمی توانند مواد اولیه و یا قطعات وارد کنند دچار بحران گشته و به تعطیل کشیده شوند. همین روند تخریب در بخش کشاورزی و دامپروری البته به دلیل حمایت نکردن از تولیدات داخلی و گسترش واردات وجود دارد و هر روز ابعاد گسترده تری می گیرد.

تنها بخشی از به اصطلاح" اقتصاد" ایران که همچنان پر رونق است ، زمینخواری و مستغلات و بساز و بفروشی  و در واقع تخریب زمین های کشاورزی و باغات و جنگلها و مراکز صنعتی و تبدیل به برج و ویلاست. تقریبا بخش اعظم سرمایه ها به این سو سرازیر شده است ؛ از کسانی که سرمایه های چند صد میلیاردی دارند تا کسانی که سرمایه چند ده میلیونی  دارند به فکر خرید و فروش زمین و بساز و به فروشی هستند چون قیمت املاک و ساختمان مطابق افزایش قیمت ارز بالا میرود و در ضمن سود سرشار و بی درد سری در آن است.

برای اینکه دید روشنتری از این وضعیت داشته باشیم مشاهدات خود را از چند هفته قبل که مسافرتی به شهرها و روستاهای شمالی ایران در مازندران و گیلان داشتم برایتان تعریف می کنم.

در اکثریت مطلق روستاها خبری از نان و ماست و کره و پنیر و سرشیر و حتی تخم مرغ محلی نیست. در روستائی از توابع مرزن آباد به اسم کندلوس که ساکنین بومی اش دویست نفر هم نیستند، بیش از بیست عدد بنگاه معاملات ملکی و نصف این تعداد بقالی وجود دارد که همه کالاهای خود را از شهر وارد می کنند. روستائیان کار کشاورزی و باغداری و دامداری را رها کرده به خرید و فروش زمین های کشاورزی و جنگلی روستا  به منظور ویلا سازی برای اقشار مرفه شهری و یا بقالی و کارگری ساختمان و یا سرایداری ویلا ها پرداخته اند  و یا به شهر مهاجرت کرده اند.

بسیاری از روستائیان مرفه و نیمه مرفه مناطق خوش آب و هوای ایران یک شبه به ثروتمندان نوکیسه شهر نشین تبدیل شده و روستائیان کم زمین و بی زمین به کارگران ساختمانی و حاشیه نشین شهرها.

 در تمامی شهرهای شمالی در هر خیابان بیش از صد بنگاه معاملات ملکی و صدها مغازه کلوچه و مربا و ترشی فروشی و اجناس تولید چین به عنوان سوغات شمال می بینید و صدها نفر که در کنار جاده و خیابان تابلو ویلای اجاره ای به دست گرفته اند. فقط در منطقه کلاردشت بیش از هزار بنگاه معاملات ملکی وجود دارد. از تولید خبری نیست . کارها یا خدماتی است در رابطه با شکم  مثل کبابی و رستوران و پیتزا و همبرگر و یا مغازه داری و دلالی است . البته در همه جای ایران و از جمله شهرهای شمالی ایران خیل عظیمی از روستائیان فقیر و اکثرا زنان را می بینید که به عنوان دست فروش در کنار جاده و خیابان در حال فروختن سبزی و میوه مختصری هستند.

روستاهای مناطق بد آب و هوای ایرا ن نظیر خراسان جنوبی و نواحی کویری یا خالی از سکنه هستند و یا فقط چند خانواده بسیار فقیر و سالمند در آنها زندگی می کنند.

در تمام شهرهای بزرگ ایران حاشیه های پر جمعیتی است که در بسیاری موارد جمعیت حاشیه ها از خود شهرها بیشتر است و در انبوهی از مشکلات دست و پا می زنند.

بیکاری بیداد می کند. بسیاری از جوانان با تحصیلات دانشگاهی  بخصوص دختران با دستمزدهائی به مراتب پائینتر از حداقل تعیین شده به عنوان فروشنده در بوتیک ها و فروشگاههای مختلف و رستوران ها  و تولیدی ها مشغول کار هستند. دهها هزار جوان دست فروش در خیابانهای مختلف و کنار بازارها و در متروها مشغولند . عده ای با موتور مسافرکشی می کنند و یا پیک موتوری هستند. پیرمردها و پیر زنان بازنشسته و زنان سرپرست خانواده دست فروشی را می بینید که کل سرمایه شان بیست هزار تومان نمی شود و در واقع پوششی است برای گدائی محترمانه. پسران و دختران دانشجوئی که در کنار خیابان و پلهای عابر پیاده و میدانها نوازندگی می کنند.

پدیده نو ظهوری که در چند ساله اخیر به صورت علنی و قانونی فعالیت می کند ، بازار بورس دلالان سکه طلا و ارز مثلا در میدان سبزه میدان و خیابان فردوسی تقاطع منوچهری است. هزاران دلال سکه و ارز که البته همگی مثل همکاران کت و شلواری بازار بورس قانونی و بازار بورسهای اروپائی و آمریکائی و غیره،  ازهفت خط های روزگار هستند ولی با تیپهای لمپنها و باجگیرها  به کار خرید و فروش عمده مشغولند.از این گونه بازار ها که توسط دلالان حرفه ای گردانده می شود می توان  از بازار فروش دهها هزار انواع و اقسام ماشین را  در بیابانهای اطراف بزرگ راهی در جنوب تهران و یا بازار فروش انواع و اقسام حیوانات ( حتی شیر و پلنگ و کروکودیل و میمون ) ، یا جمعه بازار تهران که در آن اجناس عتیقه و دزدی هم بفروش می رسد نام برد.این طور که پیش میرود بعید نیست تا چند سال دیگر شاهد بازار بورس فروش علنی مواد مخدر یا بازار برده فروشان هم باشیم. زیاد تعجب نکنید وقتی مردم کلیه و کبد و چشمشان و تن و روحشان  را می فروشند، حتما دلال ها و سرمایه داران معمم و مکلائی پیدا خواهند شد که از آن بازاری برای کسب سود درست کنند. خلاصه در ایران اسلامی امروز با پول هر کاری میتوان انجام داد.

در مورد وضعیت معیشت مردم ایران می توان به جرئت گفت که از جمعیت هشتاد میلیونی امروز ایران حداقل پنجاه میلیون نفر در حد خط فقر و یا زیر خط فقر و یا خط بقاء و زیر خط بقاء و رو به مرگ ، زندگی میکنند که در بر گیرنده  بیکاران و خانواده های بی سرپرست و کارگران و زحمتکشان شهر و روستا و کارمندان  و حقوق بگیران رده پائین و متوسط ادرات است. قیمت ارزاق و مایحتاج عمومی و به خصوص اجاره مسکن بیداد می کند. نسبت به دوسال قبل، قیمت تمام کالاها بین دویست تا سیصد درصد افزایش داشته است. هیچگونه تناسب معقول و منطقی بین مخارج و دستمزدها و حقوق دریافتی وجود ندارد. اکثر مردم مجبورند به  چند کار مشغول و بین 12 تا 16 ساعت در روز کار کنند تا بتوانند حداقل امکانات بخور و نمیر را فراهم کنند.قیمت کالاها بر اساس نرخ های جهانی و بر اساس ارزهای خارجی محاسبه می شود و دستمزدها و حقوق ها بر اساس استثمار داخلی و با ریال  و یکدهم دستمزدها و حقوق ها در سطح اروپا و آمریکا پرداخت میشود.

وضعیت فرهنگی

دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی توانسته در طی 35 ساله حاکمیت خود ، به خوبی ، از عهده جا انداختن فرهنگ آخوندی در جامعه برآید. دروغگوئی و ظاهر سازی و ریاکاری و تملق و چاپلوسی و کلاهبرداری و خودخواهی و خود محوری و فردگرائی و چشم و همچشم گرائی و پول پرستی و  پول محوری و ظاهرگرائی و مدرک گرائی و خرافات به فرهنگ مسلط جامعه امروز ایران به خصوص در بین طبقه بورژوا و اقشار وسیع خرده بورژوای مدرن و سنتی و بخشهائی از زحمتکشان جامعه درآمده است. البته نکته دیگری که باید یادآور شد تاثیرات دستگاههای ارتباط جمعی امپریالیستی و کانالهای تلویزیونی اپوزیسیون دست راستی و ارتجاعی در جهت تشدید کردن جنبه های مضمونی این تخریب  فرهنگی است ؛ اگر چه ظاهری متفاوت و بی ریش و پشم و مدرن دارد.

  خرده بورژوازی شهری و مرفه و امروزی ایران که مخالف  ظواهر سنتی وریش و پشم است و گرایش به  ظواهرمدرنیسم غرب دارد آرزویش داشتن خانه ای در شمال شهر و ویلائی در شمال ، سفر به خارج از کشور و داشتن ماشینی شیک و کامپیوتر و جدیدترین موبایل و استفاده از مدارس غیر انتفاعی و فرستادن فرزندان به دانشگاه های خارج برای تحصیل و اگر نشد با زور پول به دانشگاههای آزاد برای گرفتن مدرک ، باز کردن صفحه ای در فیسبوک و گذاشتن عکسهای قد و نیم قد با حالتهای قرو قمیش از خود و نوشتن مطالبی از دوران با شکوه باستانی ایران و خدمات رضا شاه و فحش به اعراب و لبنان و غزه و در هنگام انتخابات جیغ بنفش کشیدن و حمایت از حسن آقای روحانی و امید به آشتی حسن و حسین ( اوباما ) . این قشر که برای بالا کشیدن خود به سطح بورژوازی حاضر است هر کاری بکند هنر پیشه خوبی هم هست؛ اگر لازم باشد در ظرف یک چشم به هم زدن دهها معلق زده و جبهه عوض می کند. مهم حفظ موقعیت و منافع فردی است. داشتن پرنسیپ برایش حرف مفتی است.

اقشار متوسط و پائینی خرده بورژوازی شهری و روستائی نیز هر چند همواره در حال نالیدن از مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند ولی چون معیار ارزش ،هم برای آنها ، و هم جامعه ، پول است با هر جان کندن و مشقت و این کلاه و آن کلاه کردن می خواهند خود را بالا بکشانند و یا حداقل در ظاهر نشاندهند که وضعیت مالیشان خوب است و در رفاه بسر میبرند.اگر یک خانه هفتاد ، هشتاد متری دارد می خواهد از طریق ساخت مشارکتی اجازه ساخت یک آپارتمان چهار طبقه بگیرد و از دو دستگاه آپارتمانی که سهمش میشود یکی را خودش استفاده کند و دیگری را اجاره دهد تا کمک خرجش شود . اگر کارمند است سعی می کند قاپ رئیسش را بدزد ، چاپلوسی کند ، خودش را مرید و مراد و همنظر او جا بزند ، از دیگران جاسوسی کند ، نمازجماعت بخواند ، روزه بگیرد ، عضو بسیج بشود فقط برای اینکه کارش را حفظ کند. اگر کاسب است ، به مسجد محل حتما سری بزند و دم امام جماعت مسجد محل را ببیند. تا آنجا که می تواند گران فروشی کند و جنس بنجل و تاریخ گذشته و درهم به خلق الله بفروشد . البته اجناس مرغوب را برای مشتری های پولدار با قیمت بالاتر نگه دارد. اگر تولیدی دارد سعی کند از ارزانترین مواد اولیه استفاده کند و برای محل کار تا آنجائی که میتواند کمتر اجاره دهد و اگر لازم شد بیست نفر را هم در یک زیر زمین 12 متری بدون پنجره و هواکش بچپاند؛ به کارگران هم تا جائی که می تواند کمتر مزد دهد ؛ اگر بتواند همان کار را از بچه ها بکشد و نصف دستمزد بدهد که چه بهتر؛ قانون کار و بیمه هم که کشک است و شامل حال کارگاههای زیر ده نفر نمی شود، تازه آنجاهائی هم که شامل قانون کار میشود ، تره ای برای این قانون خرد نمی کنند .اگر تعمیرکار و سرویس کار است ، سعی می کند هم دستمزد بالا بگیرد و هم از قیمت قطعه استفاده شده چیزی نصیبش شود و یا قطعه دسته دوم استفاده کند و پول قطعه نو را بگیرد.

اعتیاد و فحشاء و الکلیسم و دزدی و کلاهبرداری و رشوه خواری و رانت خواری و زورگوئی و اجحاف مقامات قضائی و دولتی و انتظامی و حراست ادارات و مراکز صنعتی و نداشتن امنیت شغلی و اجتماعی و توهین و بی احترامی و در کل جاری بودن قانون جنگل ، به اموری عادی در زندگی مردم ایران درآمده. مردم به بی حقوقی خود و همچنین بی توجهی و لگد مال کردن قانون ( حتی قوانین رانندگی ) آنجا که بتوانند ، عادت کرده اند.

دزدی چنان گسترده است که تقریبا جلوی همه پنجره های طبقات اول ساختمانها میله های آهنی و در مقابل در ورودی اکثر آپارتمانها دریچه فلزی کشوئی کشیده اند. ماشینها به انواع واقسام سیستم های دزدگیر و قفل های فرمان مجهز است و مغازه ها به آخرین مدل دوربین های مداربسته و دزد گیر، ولی با این حال به دلیل فقر گسترده ، دزدی هم بصورت گسترده وجود دارد.

اخلاق و فرهنگ اسلامی علاوه بر مظاهر بیان شده در فوق بخصوص در رابطه با حقوق خانمها در طی این 35 سال چنان گسترش یافته که زنان و دختران تنها، حتی در شهرهای بزرگ، از دست مزاحمت ها و متلک گوئی ها ی ارذل و اوباش و درخواستهای نامشروع توسط روسا و همکاران مرد در محیط کار یا مراکز آموزشی ، راحت نیستند. در ایران امروز شیشه غیر مشجر و معمولی یا رنگ نشده و استتار نشده با پارچه های زخیم در پنجره هیچ خانه ای چه در شهر و چه در روستا نمی بینید. دلیلش هم ، البته، هم چشمهای پاک امت حزب الله و هم کنجکاوی و تجسسِ رواج یافته توسط فرهنگ امر به معروف و فضولی اسلامی است.  

در فرهنگ غالب جامعه ما پایبند بودن به اصول انسانی و فضائل اخلاقی مساویست با هالو بودن و بلاهت و سادگی و عکس آن مساوی با زرنگی و تیز هوشی.

با همه این اوصاف زیاد نا امیدتان نکنم هنوز هم در مقابل این تهاجم ضد فرهنگی توسط ارتجاع داخلی و خارجی ، در میان کارگران و زحمتکشان و روشنفکران مردمی و مترقی جامعه ، مقاومت وجود دارد. همچنانکه می دانید در حاکمیت جمهوری اسلامی انسان بودن و با مغز خود فکر کردن و با شخصیت بودن جرم بزرگی است و مساویست با از دست دادن امنیت شغلی و اجتماعی و زندان و شکنجه و اعدام. با این حال انسانهائی هستند که حاضرند این خطر را بپذیرند و بر اصول انسانی و اخلاقی و وجدانی خود پایبند باشند. کارگران و روشنفکران مردمی زندانی مظهر این مقاومت و پایداری  و فرهنگ انسانگرایانه و آزادیخواهانه و عدالت پژوهانه هستند.  این مقاومت در اشکال فعالیتهای صنفی و اجتماعی و فرهنگی و ادبی  و هنری و ورزشی وجود دارد.

 

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 98 نشریه الکترونیکی حزب کارایران شهریورماه 1393
www.toufan.org

۱۲ شهریور ۱۳۹۳

ارتش "داعش" و نقش وی در طرح های راهبردی امپریالیستی

ارتش "داعش" و نقش وی در طرح های راهبردی امپریالیستی
پس از حمله داعش به عراق سر و صدای زیادی بر پا شد و نظر مردم جهان را به سوی خود جلب کرد. عمال امپریالیست و صهیونیست راه افتاده اند تا ارتش داعش را به عنوان "خطر اسلام" و تهدید "اسلام سیاسی" معرفی کنند. سربازان این ارتش همان مزدورانی هستند که در افغانستان، لیبی، عراق، سوریه و... تحت عنوانهای دیگر در همدستی با امپریالیسم می جنگیدند و امروز نام داعش را برای خویش برگزیده اند. روزی از آنها به عنوان اپوزیسیون لیبی، روز دیگر به عنوان اپوزیسیون سوریه و حال به عنوان اپوزیسیون عراق نام برده می شود.
داعش همان مزدورانی هستند که تحت نام اسلام و یا با تعصبات مذهبی اسلامی همراه با تحریکات و هدایت امپریالیستها فعالیت می کردند و می کنند. هزینه های گزاف این عده را دول عربستان سعودی و قطر می پردازند. آنها مورد حمایت مستقیم امپریالیستهای آمریکا و اروپا هستند و ناتو از طریق ترکیه به آنها یاری می رساند. بسیاری از آنها در اردوگاههای آمریکائی در ترکیه و اردن تعلیمات نظامی دیده اند. رهبرانی از آنها آلمانی هائی هستند که ریش گذارده و بیکباره اسلام آورده و مانند لارنس عرب سر وکله شان در سوریه پیدا شده است. تعداد این آلمانی ها به ادعای سازمانهای امنیتی آلمان حدود 400 نفر است که از آلمان به سوریه در حال گشت و گذار بوده اند و مقامات امنیتی آلمان می دانند آنها چه کسانی هستند، ولی آنها را به عنوان تروریست و خطر بالقوه برای امنیت عمومی دستگیر نمی کنند، زیرا به وجود آنها تا کنون نیاز داشته و لذا "حریم افراد قابل احترام" است. تعداد این تروریستها از سایر ممالک اروپائی به بیش از دو هزار نفر می رسد. این تروریستهای اروپائی، تروریستهای "خوب" محسوب می شوند. اعضاء ارتش داعش دستمزد می گیرند، و مانند همه ارتشهای در حال جنگ از پوشش تدارکاتی مطمئنی برخوردارند، پوشاک آنها و تمام تجهیزات آنها که شامل مواد غذائی، اسلحه های مدرن، صدها وسایل نقلیه، دارو، مخارج ایاب و ذهاب می شود، از طریق کشور اردن و بویژه ترکیه تهیه می گردد. مجروحان آنها به ترکیه برده می شوند و تحت درمان قرار می گیرند. تیمهای پزشکیِ با تجربه همراه آنها مسافرت می کنند. تجهیزات آنها بسیار مدرن است و کاربرد آنها به آموزش نیاز دارد. صدها وسیله نقلیه آنها از گمرک های ترکیه عبور کرده و بدون نمره دولتی تحت نظر نظامیان و مقامات امنیتی ترکیه به سوریه وارد می شود. در اختیار آنها انواع و اقسام وسایل ارتباطی را قرار داده اند. سازمانهای امنیتی در سراسر جهان این ولگردان و بیکاره های مزدور را که تنها از راه عملیات تروریستی سد جوع می کنند و تروریسم به منبع درآمد و حق حیات آنها بدل شده است را، جلب و جمع آوری نموده و آنها را در جبهه هائی به کار می گیرند که در متن سیاست راهبردی امپریالیستها در منطقه کاربرد داشته باشد. حتی این "مسلمانان دو آتشه" از طریق "جهاد نکاح" از تمتع جنسی برخوردارند که شامل بهره گیری از زنان شوهرداری می شود که خود را در راه اسلام "قربانی" کرده و در اختیار این مجاهدان "اسلامی" به ترتیب صف قرار می دهند. فتواهای لازم از جانب "بزرگان دین" صادر شده و اصل زنا در خدمت اسلام مجاز شناخته شده است. در سپاه داعش همه نوع مفاسد اجتماعی گرد آمده و اسلحه بدست گرفته اند. آنان مشتی نابینایان بی ریشه و مخبطان مزدوری هستند که به دقت از طریق نوع سازماندهی و اهرم نیازمندیهای شخصی و وابستگی های مالی به طور مستقیم هدایت شده و در عرصه سیاست بکار گرفته می شوند و تا موقعی که برای امپریالیستها مفیدند تروریست نبوده نیروهای "اپوزیسیون" هستند.
امپریالیست آمریکا می خواست مرزهای ممالک خاورمیانه را بر هم زند و خاور میانه بزرگ ایجاد کند. در ترکیب این خاور میانه بزرگ سوریه، فلسطین، لبنان و ایران موی دماغ محسوب می شوند، پس باید با شعار "نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران" به میدان آمد که منظور در واقع همان "نه غزه، نه سوریه، نه لبنان، بعدش نوبت ایران" است. آمریکا تئوری "مبارزه با دو قطب ارتجاعی" را مطرح ساخت تا در عرصه روانی متحدان بالقوه خود را پیدا کند. سپاه داعش در ایران در زیر نقاب "کمونیست کارگری" و یا "ملی گرای ضد عرب و آریا مهری" این شعار را رواج داد و پاره ای افراد ناآگاه نیز که جانشان از دست رژیم جمهوری اسلامی به لب رسیده است، بدون تعمق آنرا تکرار کردند و می کنند. شما موضعگیری این سپاه داعش نوعی را در مورد آدمکشی اسرائیل در نوار غزه می بینید که به مردم توصیه می کنند که در این مبارزه دخالت نکرده و گوشت دم توپ نشده چون این مبارزه به آنها مربوط نیست. خوب است در خانه بمانند و اجازه دهند اسرائیل به هر جنایتی دست بزند. سپاه داعش چهره های کریه گوناگون دارد.
امروز سپاه داعش که در سوریه در اثر مقاومت مردم شکست خورده، راهی عراق شده است. در نتیجه زد وبند با کردهای مسعود بارزانی و جاسوسان آمریکا در عراق و حمایت مستقیم آمریکا، آنها به ذخایر بانکی و انبارهای اسلحه دولت عراق که احتمالا قبلا از جانب آمریکائی ها و پولهای عربستان سعودی به این مناسبت پر شده بودند، بدون کوچکترین مقاومت دست پیدا کرده اند، تا افکار عمومی از خودش نپرسد که این ارتش مزدور چگونه این همه پول و اسلحه در اختیار دارد. امپریالیسم و صهیونیسم که از برملا شدن دامنه جنایات داعش در تنگنا افتاده اند و دستان خونینشان در این عرصه، در اثر شکست در سوریه رو شده است، می خواهند به طور غیر مستقیم از داعش به عنوان یک "نیروی معترض مردمی و اپوزیسیون مورد ستم شیعه" حمایت کنند. آنها جار می زنند که گویا مشکلات عراق ناشی از جنگ شیعه و سنی و اکراد است. در پشت کوهی از این نوع تبلیغات گمراه کننده، بتدریج امر تجاوز به عراق و اشغال آن توسط امپریالیست آمریکا به صورت جنبی در آمده و به افکار عمومی القاء می شود که حضور آمریکا درعراق برای "نجات بشریت" مفید و لازم است. به این ترتیب دیگر امپریالیست آمریکا دشمن مردم عراق نیست، بلکه رژیم مالکی که وی را آمریکائی ها بر سر کار آورده اند و اکنون از خط خارج شده، عامل مشکلات عراق به حساب می آید. آمریکائی ها و سایر امپریالیستها در تلاشند تا با ایجاد فاجعه انسانی به دست سپاه آمریکائی داعش به مقاصد خود جامه عمل بپوشانند. کشتار سازمان داده شده مسیحیان و ایزدی ها توسط سپاه داعش، بهانه های مناسبی برای ارسال اسلحه به کردهای بارزانی به خاطر ایجاد کردستان مستقل و اسرائیل دوم در همسایگی ایران و تحقق سیاست راهبردی امپریالیسم در منطقه است. همه این دسیسه ها به بهانه ممانعت از کشتار قومی صورت می گیرد تا نسل کشی بعدی تدارک دیده شود. با این تبلیغات و نابودی مردم عراق که بخشی از این سیاست است، تلاش می شود برای تجزیه عراق توجیهات مناسب پیدا شود وامپریالیستهای تجاوزگر، به مثابه ناجیان بشریت به میدان آیند و چندین مستعمره جدید در منطقه ایجاد کرده و آنها را به زیر نفوذ خویش بگیرند. کردهای بارزانی که به تجاوز داعش با رضایت می نگریستند و آنرا امری مربوط به خود ندانسته، بلکه نزاع اعراب با یکدیگر جا می زدند و در همدستی با سپاه داعش به اشغال و توسعه مناطق نفوذ خود برای اعلام کردستان مستقل دست زدند، بیکباره به عنوان منطقه امن در عراق که به همه اعراب نیز پناهندگی می دهد و برای این اقدامات انسانی عرب دوستانه به اسلحه و پول آمریکا-اروپائی نیاز دارد، به میدان آمدند. ولی اوباما در رابطه با نقش سیاست راهبردی آمریکا در منطقه در گفت‌وگو با روزنامه "نیویورک‌تایمز" تا حدودی تحقق فوری این آرزوی شتابزده مسعود بارزانی را متوقف کرده بیان نمود که دولتش برای توقف پیشروی های شبه‌ نظامیان "دولت اسلامی" در عراق هم به دنبال حفظ منافع راهبردی خود در منطقه است و هم تلاش می کند مانع از وقوع یک نسل‌کشی احتمالی در عراق شود.(تکیه از توفان).
آقای اوباما در نطق رادیویی هفتگی‌اش گفت که: "اسلام‌گرایان تندرو زنان را به بردگی می‌گیرند و اقلیت ایزدیان عراق را تهدید به نابودی کرده‌اند. وی افزود که حملات هوایی آمریکا می‌تواند به شکستن محاصره آوارگان ایزدی که در کوه‌ها گرفتار شده‌اند، کمک کند". وی با این بیانات روشن کرد که هدفش نابودی نهائی ارتش داعش نیست، بلکه سمت دهی و تصحیحاتی در محاسبات نظامی و سرعت پیشروی های آنهاست. سپاه داعش باید به ساز اوباما برقصد و با این نیت با آرامش بر پیشروی هایش از حلب به بغداد نظاره می کند.
امپریالیستها در تناقض با یکدیگر در پی تسلیح کردستان عراق به سلاحهای مدرن هستند تا دولت مستقلی در همدستی با اسرائیل بر ضد خلقهای منطقه ایجاد کنند. آنها به کردستانی تا دندان مسلح به عنوان عامل فشار در منطقه و یکی از اهرمهای مانور و اعمال نفوذ خود نیاز دارند. کردستان مستقل در خدمت صهیونیسم اسرائیل است، این است که فورا مورد تائید اسرائیل و نوکران ایرانی اش در میان اپوزیسیون ایران قرار گرفت. یکی از وظایف سپاه داعش تجزیه عراق، سرنگونی رژیم سوریه و روی کار آوردن افراد حرف شنوی جدید در راس دولت عراق و قطع نفوذ ایران در عراق و خوشخدمتی به عربستان سعودی است. آشوب در عراق به نفع امپریالیسم برای حضور در منطقه و غارت بی حساب نفت منطقه است. اکنون آمریکا به عنوان ناجی و نه متجاوز در درگیریهای عراق شرکت می کند و پای امپریالیستهای اروپائی را نیز به میدان کشیده است. سپاه داعش پیچ و مهره ای است که آمریکا آنرا مطابق میل خود شل و سفت می کند. برای توجیه تجهیز کردها برای تدارک جنگ داخلی و تجزیه طلبانه، به کشتار مسیحیان و ایزدی ها مشغول است و برای نفوذ در دولت عراق و تقویت نقش خویش در میان سنیان، سپاه داعش را به طرف بغداد کیش می دهد و به وی می گوید که وظیفه و نقش وی در مورد کردستان خاتمه یافته و باید پرده های دیگری را بازی کند. چند عدد نیشگون از داعش می گیرد تا دوباره سر به راه شود و راهی بغداد گشته در پشت دیوارهای بغداد باقی بماند تا سناریوی جدید آمریکا پیاده شود. مفسران آلمانی بیکباره مدعی هستند که دول عربستان سعودی و قطر به داعش کمک مالی نمی کنند، بلکه گویا افراد ثروتمندی در دنیای عرب و از جمله در قطر و عربستان سعودی حضور دارند که از جیب مبارکشان این کمکهای شخصی را می نمایند و این ربطی به دولتهای رسمی ندارد. آنها اضافه می کنند که حتی مدارکی نیز در این زمینه برای اثبات وجود ندارد. بیکباره لحن دولت آلمان در مورد داعش عوض شده است و این نشانه فشار عربستان سعودی و تضادهای درونی حکومت آلمان است. شورای امنیت سازمان ملل برای نجات عربستان سعودی، ترکیه و قطر از زیر فشار انتقاد افکار عمومی، چند نفر حامیان مالی ارتش داعش را در فهرست عناصر نامطلوب قرار داد که گویا باید حسابهای بانکی آنها بسته شود. در حالیکه واقعیت این است که این عده تروریست هستند و باید دستگیر شده و در دادگاه صالح جهانی محاکمه گردند. این شگرد جدید که همه کاسه کوزه ها را بر سر چند تا آدم می شکند که قبلا حسابهای بانکی خود را با اطلاع قبلی خالی کرده اند، آب تطهیر به روی امپریالیسم، صهیونیسم، عربستان سعودی، قطر و ترکیه می ریزد. سپاه داعش از دیروز بوجود نیآمده است. دو سال است که در سوریه با یاری امپریالیستها بر ضد دولت مستقل و سکولار سوریه مرتکب جنایت می شود.
آمریکا به سپاه داعش نیاز دارد و این سپاه را نگاه می دارد. صدها نفر از این سپاه، از تروریستهائی هستند که در چچن بر ضد روسیه جنگیده و از طریق گرجستان و بویژه ترکیه در اردوگاههای ویژه، سالهاست آموزش نظامی دیده و نگهداری و پروار شده اند. در این سپاه از تاجیکها، داغستانی ها، ترکمنها، قرقیزها، ازبکها گرفته تا مصری ها، سودانی ها و... حضور دارند که در همه جبهه ها در خدمت منافع امپریالیسم جنگیده اند. بخشی از این سپاه از تروریستهای قفقاز و آسیای میانه اند و چه نیروئی بهتر از این افراد تا از تجربه نظامی آنها در شرق و جنوب روسیه برای ضربه زدن به روسیه ی علیل استفاده شود. تقویت سپاه داعش فقط برای تجزیه کشورهای منطقه خاور میانه و ایران نیست، باید نقش آن را در متن سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا برای نفوذ در روسیه، تجزیه امپریالیست ضربه خورده، ولی نمرده روسیه دید. پیروزی بر انبار ذخایر غنی روسیه، تهدیدی مستقیم برای مناطق شمال غربی چین محسوب می شود و این است که سپاه داعش به یک عامل مهم در تحولات منطقه بدل می گردد و خواهد گشت. البته بسیاری از ممالک عربی و ایران و احتمالا ترکیه با نقش دودوزه، مخرب و خطرناکی که بازی می کند، مخالف تجزیه عراق هستند. و از این گذشته حساب امپریالیستها نیز در تحقق سیاست خویش چه در مورد غزه، لبنان، سوریه و ایران با شکست روبرو گردیده است. مقاومت خلقهای منطقه سد راهی برای آرزوی پیشبرد بدون اصطکاک این سیاست شده است. هیلاری کلینتون، وزیرخارجه سابق آمریکا در خاطراتی که منتشر کرده است سیاه روی سفید می آورد: داعش را خودمان ساختیم، وزیرخارجه سابق آمریکا در کتابش با عنوان “گزینه‌های دشوار” اعتراف کرده است که داعش در واقع ساخته دست آمریکا و با هدف تجزیه خاورمیانه است.
روزنامه الاهرام نوشته است، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود که اخیرا در آمریکا چاپ شد، نوشته است: ما وارد جنگ عراق،‌ لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود، اما ناگهان انقلاب مصر در ۳۰ ژوئن رخ داد و همه چیز ظرف ۷۲ ساعت تغییر کرد.
وی در ادامه آورده است: من به ۱۱۲ کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی(داعش) در روز ۵ / ۷ / ۲۰۱۳ اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم.
... ما ترجیح دادیم برگردیم. حمایت و پشتیبانی مردم مصر از ارتش بیشتر شده بود. ... اگر علیه مصر متوسل به قدرت می‌شدیم شکست می‌خوردیم و اگر مصر را رها می‌کردیم چیز مهمی را از دست می‌دادیم. مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مد نظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملا تقسیم می‌شد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در می‌آوردیم. ما منابع نفت و گذرگاه‌های آبی را تحت تصرف خود درمی‌آوردیم. اگر برخی از اختلافات میان آن‌ها وجود داشت اوضاع تغییر می‌کرد".
به این ترتیب سپاه داعش جزئی از اهرمهای تحقق سیاست راهبردی آمریکا در منطقه و روسیه است. در اینجا "اسلام سیاسی" در همدستی و تحت هدایت امپریالیست آمریکا عمل می کند. ماهیت تروریستهای "خوب" بخوبی روشن می شود. و مرز میان ایرانی های اپوزیسیون که خودشان را فروخته اند و در ارتش مبارزه با "دو قطب ارتجاع" به رهبری منصور حکمت صف بسته و اسلحه بدست گرفته اند، بیشتر نمایان می شود. پوسیدگی تئوری های اسرائیلی منصور حکمت و تشکیل سپاه داعش ایرانی با چهره بزک کرده مدرن و عریان، در واقعیت میدان همدستی و هماهنگی "اسلام سیاسی" و "میلیتاریسم آمریکا" و نه در تقابل و تعارض ادعائی این دو پدیده، رنگ می بازد. باید همین امروز صف اپوزیسیون انقلابی ایران را تصفیه کرد. فردا خیلی دیر است.
بر گرفته از توفان شماره 174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی